حامد دهخدا
بنیانگذاران جامعهشناسی توجه ویژهای به نقش دین در جامعهی عصر جدید مبذول داشتهاند و امروزه در كشور امریكا و دیگر كشورهای جهان تعداد زیادی جامعهشناس، انجمن و مجلات جامعهشناسی تشكیل شدهاست (صص.13، 17.). دكتر توسلی تعدادی از آثار و منابع عمده در زمینهی جامعهشناسی دین را طی صفحات 18 تا 22 برشمردهاند.
موضوعات تحقیق مرتبط با جامعهشناسی دین (صص.4322.)، از جمله دین و خانواده (دین و روابط جنسی و واكنش دین در برابر گسیختگی بنیاد خانواده)، دین، قومیتها و ملیتها (مانند بررسیهایی كه در مورد قوم و ملیتها در امریكا انجام شدهاست)، دین و دولت، توسعهی سكولاریسم، دین و اقتصاد (مثلاً كار وبر)، رابطهی دین و علم در ادیان مختلف و شیوههای گوناگون (اعم از سنتگرایی مذهبی و یا تجددگرایی) و دین و اصلاحات اجتماعی است. دینداران بر حسب نوع مواجهه با اصلاحات اجتماعی ممكن است به دو دستهی محافظهكاران و رادیكالها قابل تقسیم باشند. به علاوه جامعهشناسی دین به موضوع رقابتهای مذهبی و به ویژه تأثیر برخورد سنت و مدرنت در جوامع دینی به این نحو قابل بررسی است. موضوع تقریب مذاهب هم موضوعی قابل بررسی برای جامعهشناسان است.
در ادامه دكتر توسلی «دین عامیانه» را به عنوان یكی از موضوعات مورد توجه جامعهشناسی دین مورد توجه قرار دادهاند و فصل مفصلی را به بررسی دیدگاهها در مورد آن اختصاص دادهاند. دین عامیانه به رغم ادیان رسمی شامل اعتقادات نسبتاً بیشكل، نامنظم و غیركلیسایی و غیررسمی است كه در میان عامهی مردم رواج دارد. دین عوام معمولاً گرایش به التقاط دارد و از تجربیات روزمرهی مردم نشأت میگیرد (ص.35.). پیتر ویلیامز قلمروهای خوراك، تندرستی و بیماری، گذرگاههای مهم در چرخهی حیات، مرگ و میر، پیشگویی آینده و مسألهی شیطان و شوربختی را حوزهی عمل دین عامیانه دانستهاست (ص.35.).
دین عامیانه دارای ویژگیهایی است (صص.3936.) كه سازگاری آن را با دنیای مدرن میسر میسازد. دین عامیانه فاقد ساختار رسمی است؛ دین عامیانه را میتوان مشتمل بر عناصر نسبتاً متعدد و به هم پیوستهای دانست كه خود، ارتباط مشخصی با هم ندارند و به دلیل این سستی ساختار و حالت التقاطی میتواند در برابر ضربات خارجی نسبتاً مقاوم باشد. در عین حال دین عامیانه در اثر این پایندگی و انعطافپذیری نوعی احساس پیوستگی و سازگاری به معتقدان خود القاء میكند. دین عامیانه با این امكان انعطاف و سیالت خود و همچنین به دلیل ارتباط خود با زندگی روزمرهی تكتك افراد، میتواند در شكافهای دنیای مدرن رسوخ و آنها را پر كند. دین عامیانه در پیوندی كه با حوادث بحرانی دارد، مدام خود را بازتولید میكند و با درآمدن به غالب «سخن» به حیات خویش ادامه میدهد. سرانجام دین عامیانه حوادث عمدهی زندگی را كه مولد فشار روانی هستند را پاسخی مذهبی میگوید و این فشارها را خنثی میكند.
آخرین موضوعی كه دكتر توسلی به عنوان موضوع جالب توجه در جامعهشناسی دین به آن اشاره میكنند، موضوع بنیادگرایی دینی است (صص.4340.). از ویژگیهای دنیای مدرن ظهور و تقویت دین عامیانه از یك سو و بنیادگرایی دینی از سوی دیگر است كه گر چه از جهت انعطاف، در مقابل یكدیگر قرار دارند، اما گسترش این دو به نظر از نوعی نیاز «یافتن پاسخی مذهبی در مورد مسائل امروز ناشی شدهاست». از نظر دكتر توسلی بنیادگرایی به دلیل انسجام منطقی عناصر احتمال پایداری و انعطافپذیری كمتری دارد، اما مطالعاتی كه در ادامهی بحث در همین كتاب میآیند نشانگر ارتباط بنیادگرایی با شرایط اجتماعی محلی است. در واقع اگر به انواع مختلف بنیادگرایی در جهان مانند بنیادگرایی اسلامی شرق و بنیادگرایی پروتستان در غرب بنگریم درخواهیم یافت كه آنها مدعی پاسخگویی به پرسشهای روز، با استفاده از بنیادهای دینی هستند. بنیادگرایی ریشه در جوامع سنتی دارد، ولی به سرعت خود را با مدرنیسم و نوگرایی تطبیق میدهد (ص.41.)، البته بدون آنكه ضرورتاً ویژگیهای شاخص خود را از دست بدهد.
در این كتاب انواع دیدگاهها در مورد بنیادگرایی به سه دسته تقسیم شدهاند (صص.4140)؛ دیدگاههایی كه بنیادگرایی را واكنشی در برابر مدرنیسم میدانند، دیدگاهی كه آن را با خواستگاه سنتی در حال انطباق با مدرنیسم میداند و البته در این میان ویژگیهای متمایز خود را از دست میدهد (دیدگاه هانتر) و بالأخره دیدگاهی كه بسط بنیادگرایی را ناشی از عدم فعالیت گروههای لیبرال میداند.
از نظر دكتر توسلی مطالعات علمی و نظری دربارهی گروههای بنیادگرا نشان دادهاند كه اندیشهی جهانشمول بودن بنیادگرایی نادرست است و بنیادگرایی به ارزشهای محلی وابستهاست و تمایزی میان انواع «رایج» و «معمولی» بنیادگرایی وجود ندارد (ص.42.). دكتر توسلی در مورد این مطالعات هیچ آدرس و ارجاعی ارائه نمیدهند و مشخص نمیكند كه این مطالعات از چه طریق به این دستاوردها رسیدهاند. به علاوه مفاهیم «رایج» و «معمولی» بنیادگرایی، مفاهیمی مبهم رها شدهاند. همچنین با اسناد به آلت (Ault) و اَبِرمن(Aberman) بر آن شدهاند كه باورهای بنیادگرایانه تا حد زیادی بر پارهای جنبههای برجستهی رفتار (مثل خانواده) تأكید میكنند، اما برخی عوامل نیز به خود فرد بستگی دارند (ص.41.). هر چند اسناد به كتاب ابرمن در سال 1983 روشن نیست و در کتابنامهی فصل و پایان كتاب، اثری از عنوان و آدرس كتابی از ابرمن وجود ندارد، اما این دعوی نشاندهندهی ویژگی انعطافپذیری جدی بنیادگرایی در دنیای جدید و تبیینگر یكی از دلایل گسترش آن است. در واقع گرچه بنیادگرایی به دلیل اسنادش به بنیادها ممكن است متصلب به نظر برسد، اما از بابت پرداختنش به مسائل جدید، البته با اتكاء به مبنایی بنیادگرایانه، میتواند تر و تازگی و برتری خود را به تفكرات رسمی سنتی از یك سو و مدرن از دیگر سوی حفظ نماید. چنانكه پژوهشهای روف، نیوپورت و روتنبرگ نیز ارتباط اساسیای را میان آداب و رسوم محلی، عقاید بنیادگرایانه و حتی طرز تلقیهای شخصی نشان میدهد (ص.42.)، هر چند كه در این مورد هم در کتابنامهی فصل و كتاب اثری از عنوان و آدرس كتابی كه از این نویسندگان باشد، وجود ندارد.
دكتر توسلی بر آن است كه بنیادگرایی به شكل تكیه بر آداب و رسوم ظاهر میشود، تا بحثهای كلیشهای (ص.41.). در اینجا نیز نه تنها ارجاعات تجربی یا اسنادی وجود ندارد، بلكه درونمایهی مفهومی «آداب و رسوم» با «بحثهای كلیشهای» یكسره مبهم رها شدهاند. در ادامه نیز با اِسناد به عواملی كه در بنیادگرایی مسیحی در امریكا مشاهده شدهاست (در اینجا نیز شواهد تجربی و یا اسنادی مفقود است)، بر آن میشوند كه «بنیادگرایی به طور كلی» (نه صرف بنیادگرایی مسیحی)، «نمایانگر نمونهای از یك نظام ایدئولوژیك (دقیقاً منظور از ایدئولوژیك در اینجا روشن نیست) شامل تعدادی از عوامل است كه ارتباط محكمی با یكدیگر دارند» (ص.42.). نبود اشتباه در انجیل، الوهیت مسیح و رستاخیز او، نیاز انسان به نجات و رستگاری و… عناصر این نظام ایدئولوژیك مسیحی را میسازند. همچنین دكتر توسلی بر آن میشود كه «مطالعات تجربی عموماً نشان میدهند كه پاسخ بنیادگرایان به پرسشها، تقریباً مشابه و یكدست بودهاست». این مطلب با استناد به كتاب گلاك و رودنی اشتارك، منتشره به سال 1956 بیان میشود، هر چند كه در این مورد هم در کتابنامهی فصل و كتاب اثری از عنوان و آدرس كتاب مذكور، وجود ندارد. همچنین سه سطر بعد (سطر سوم، از بند چهارم ص.42.) بیان شدهاست كه «تفاوتهای گستردهای بین گروههای مختلف بنیادگرا وجود دارد» كه این با مستند مسبوق نویسنده به طرز فاحش و شگفتآوری ناسازگار است. دعاوی سهگانهی اخیر در مورد بنیادگرایی كه متناقض به نظر میرسند، هر چند كه با استناد به اسناد برخی مطالعات تجربی بیان شدهاند، اما چنانكه از فحوای كلام برمیآید، بیشتر به بنیادگرایی مسیحی صدق میكنند و نمیتوانند مبنای حكمی در مورد کلیهی بنیادگراییها باشند. بیتردید بنیادگرایی اسلامی (آنچنانكه در جنبش اخوانالمسلمین، در برخی حركتهای سیاسی لبنان و انقلاب 1979/1357 در ایران نمودار گشت) یكی از متنوعترین و در عین حال پویاترین و چالشبرانگیزترین رویكردهای فكری در مقابل ارزشهای نهادی شدهی مدرنت مانند آزادی و دموكراسی لیبرال و فساد اخلاقی غرب بودهاست كه در آینده با گسترش هر چه بیشتر انتقادات به پارادایم اجتماعیفلسفی مدرنت اهمیت بیشتری خواهد یافت. به طور كلی نوشتار دكتر غلامعباس توسلی در بخش «بنیادگرایی» نه تنها مجموعهی درهمی از ترجمههای آزاد، بدون ارجاعی وثیق به نظر میرسد، در عین حال نوعی تلفیقگری و متأسفانه سرهمبندی جانبدارانه به نفع رویكرد مدرنیستی (در مقابل رویكرد بنیادگرایانه) تلقی میشود. این جانبداری در بخش مربوط به «جامعهشناسی دین اسلام» كاملاً آشكار و بی پرده میشود.
در ادامه دكتر با همان لحن قبلی (كه به نظر با تحقیر بنیادگرایی همراه است) نشان میدهند كه بنیادگرایی نسبت به دین از عناصر محدودتر و كمثباتتری تشكیل یافته، هر چند كه از یك «نظام عقیدتی» (منظور دكتر از «نظام عقیدتی» روشن نیست) متنوعتر و باثباتتر برخوردار است (ص.42.). از نظر ایشان ضعف بنیادگرایی هم در فرآیند منطقگرایی آن است كه بر تعدد عناصر مرتبطه میافزاید و هم اعمال انسجام بر این عوامل متكثر است كه به زعم دكتر انعطافپذیری آن را میكاهد، تفرقه در میان پیروان را میافزاید و فردگرایی ناشی از عدم انعطاف ایدئولوژیك را موجب میشود (ص.43.).