دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ بر کسی پوشیده نیست که اعمال تغییرات مبتکرانه در یک سیاست انقلابی که چهار دهه از نقطه آغاز آن گذشته است، امری دشوار، ولی لازم است. هر چه میزان موفقیت در چنین انقلابی بیشتر بوده باشد، مردان انقلابی و حتی نسل جانشین، کمتر به فکر تغییر و نوآوری سیستمی خواهند بود و ترجیح میدهند به جای اعمال دگرگونی خلاقانه، همان روندهای گذشته را استمرار ببخشند. بدین ترتیب، نهادهای انقلابی، به نهادهای بوروکراتیک آهنین تبدیل خواهند شد که نه برای اهداف ابتدایی خود، بلکه بیشتر برای بقای خودشان فعالیت میکنند. این چنین است که فلسفه تشکیل آنها فراموش میشود، و مردم، رفته رفته حکمت عملکرد آنها را درک نخواهند کرد. در این نهادهای بوروکراتیک، چرخش چندانی در زمینه ایدهها و نخبگان صورت نمیگیرد، و در این احوال، به سرعت، ناکارآمد و بیفایده به نظر خواهند رسید. در چنین شرایطی، سیاست انقلابی، دیگر شباهت چندانی به سیاست انقلابی واقعی که در تماس مستقیم با نیازهای غاطبه مردم است، نخواهد داشت.
▬ از این قرار است که نخبگان سیاسی انقلابی، باید از رکود بوروکراتیک در امور حذر کنند، و سعی نمایند تا هر اقدام سیاسی، مفهوم و تفسیری تاریخی، با خود حمل کند. برای این منظور، سه عامل کلیدی را میتوان پیشنهاد داد که در شکلگیری یک سیاست انقلابی و به لحاظ تاریخی معنادار مؤثر است. یقیناً هیچ فرمول خاص و منحصر به فردی برای حفظ پویش انقلابی در جوامع گوناگون وجود ندارد، ولی اصول معناداری در حکمت اجتماعی و سیاسی هست که ثمربخشی این عوامل سه گانه را تصدیق میکند. در عین حال، هر محیط سیاسی با در نظر گرفتن شرایط اختصاصی خود از قبیل روابط و بافت داخلی، ظرفیتها، فرهنگ، و مخاطرات و تهدیدها، باید این موتورهای سه گانه محرک پویش انقلابی را توش و توان ببخشد و بر شتاب آنها بیفزاید.
▀█▄ ۱. طرح هدفگذاریهای بلند و نوبهنو شونده در مقیاس اجتماعی
▬ یکی از وظایف و تکالیف نخبگان سیاسی، ترسیم و معنادار ساختن «اهداف در مقیاس کلان اجتماعی» است. انبانی از مهارتها لازم هستند تا بشود این تکلیف را به درستی انجام داد. تبحر در ادبیات، تاریخشناسی، حکمت، جامعهشناسی، سیاستشناسی، و ارتباطشناسی، مهارتهای مهمی هستند که نخبه سیاسی باید برای انجام این تکلیف داشته باشد. اگر سیاست یک کشور در هر مقطعی از تاریخ خود، از سیاستمدارانی با این مهارتها و با عزم تاریخسازی انقلابی بهرهمند شود، میتواند وارد فرآیندهای ریشهای دگرگونی گردد و بدین سان سرزندگی خود را بر ورای تحولات زمانه حفظ کند. هنگامیکه جان اف. کندی ابررئیسجمهور وقت امریکا در سال ۱۹۶۲، دستیابی به کره ماه در طول یک دهه را به عنوان هدف آتی کشورش ترسیم کرد، انگیزه امریکاییها برای دستیابی به این سطح دور از ذهن از فناوری را آن چنان برانگیخت که تا چند دهه بعد نیز فروکش نکرد و حتی هنوز هم این انگیزه سرد نشده است. تبیین یک چشمانداز از آینده دور به عنوان تسهیل کننده مجاهدتها، فعالیتهای کنونی را در جهت دستیابی به آن اهداف شتاب میبخشد.
▬ این اهداف، باید آن قدر گسترده و بلند نظرانه باشند تا بتوانند مردم و نیروهای فعال سیاسی کشور را ترغیب به تأمل و جد و جهد در جهت خود کند، چرا که بر اساس تجربه، چنان چه هدفگذاریها محدود به برنامههای با ریسک کم شوند، تحرک گستردهای در مقیاس اجتماعی رقم نخواهد خورد و نتایج مورد نظر از یک برنامه توسعه واقعی حاصل نخواهد گردید.
▬ مطلب دیگر آن که اصلاً نباید از بیان مجدد این اهداف بلند، ترس و تعارف به خود راه داد، چرا که این تکرار، به سیاست کشور کمک میکند تا با ترکیبی از اهداف بلندپروازانه و ارزیابیهای روزآمد از این اهداف، استراتژیهای مناسب واقعی از رشد تدوین کند. نکته افزوده دیگر این است که خروج اهداف از حالت کیفی به کمی یا ملموس، در جهت تدوین استراتژیها و برانگیختن نیروهای عمل کننده به پیروی از این استراتژیها، در کسب اعتماد عمومی نسبت به کارآیی این نوآوریها مؤثر است. در صورت عدم تدوین این زیرمجموعههای استراتژیک عینیساز، با کاهش ریسکپذیری مواجه خواهیم شد، و نیروهای سیاسی از اقدامات مناسب جهت دستیابی به اهداف سند چشمانداز خودداری خواهند کرد، یا برای شانه خالی کردن از بار وظایف، دسترسی به اهداف را جزئی از وظایف سایر مجموعهها قلمداد میکنند. بدین ترتیب، از وظایف نخبگان ارشد سیاسی است که روند تبدیل اهداف به استراتژیها را تا آخر پیگیری کنند.
▀█▄ ۲. انتخاب هدفها در مقیاس اجتماعی
▬ ایدههای نو و خلاقانهای که در مقیاس اجتماعی مجال طرح و استقبال داشته باشند، باید در یک فرآیند پیچیده «بالا بیایند». معمولاً ایدههای نوآورانه در یک جامعه عمیقاً نخبهپرور، مانند جامعه ایرانی، گرانقدرتر از آن هستند که بتوان روی آنها به سهولت ارزش گذاشت؛ بدین ترتیب، معمولاً، مشکل اصلی، رقابت ایدههای بهتر و «انتخاب اجتماعی» مناسب از میان ایدههای ناب برای «تمرکز در مقیاس اجتماعی» است. اغلب، وقفهها یا ناپیوستگیهای ناشی از این رقابتها، در تعارض با شتاب لازم برای حفظ انرژی انقلابی جامعه قرار میگیرند. در این شرایط، نخبگان سیاسی بسیار وسوسه میشوند تا ایدههای «خوب» از دیدگاه خودشان را به قیمت اعمال «مقطعی» استبداد پیش ببرند؛ و استبداد، همواره خصم هر نحو روحیه انقلابی خواهد بود. نکته مهم این است که نخبگان انقلابی باید همواره مردم را در تصمیمگیری راجع به اهداف بلند درگیر کنند، نه آن که بکوشند ارزشها را از موضع بالا به مردم تحمیل نمایند. اگر مردم درگیر نشوند، بوروکراسیها کوشش خواهند کرد تا منطق خود را پیش ببرند، و در این وانفسا، آن چه از دست میرود «روحیه انقلابی» مردم است. مردم، میدان را ترک خواهند کرد و خود را درگیر روندی که درک نمیکنند، نخواهند نمود.
▬ بنا بر این، برای اطمینان از حفظ انرژی انقلابی در جامعه، باید به جای حذف ریسک انتخابهای مردم، به دنبال راهی برای تفاهم فرهنگی بر سر انتخابها گشت؛ این، مسیری است که معمولاً پیشوایان بزرگ بر میگزینند. آنها مدام در میان مردم حاضر میشوند و مسائل را با آنان مطرح میکنند، و گوش خود را به تکبیرهای آنها میسپارند تا بدین ترتیب، انتخابهای برتر را بشناسند و در عین حال جهت بدهند.
▬ از آنجا که هیچ کس نمیداند نوآوریهای سیاسی ابرارزشمند، دقیقاً چه زمانی و چگونه اتفاق خواهند افتاد، نخبگان سیاسی ارشد، باید مدام در پی ایجاد روندها و ساز و کارهای خلاق برای طرح افکار و ایدهها و کنشهای سیاسی باشند. آنها باید مدام، و به هر بهانهای مردم را به میان صحنه فرا بخوانند و این میسر نمیشود، مگر آن که نخبگان سیاسی ارشد، در زمینه تعامل با مردم خود از یک تبحر تاریخی و فرهنگی عمیق و پخته بهرهمند باشند. نخبگان فرهیخته و تاریخچشیده، مردم را ساده و بیواسطه مورد خطاب قرار میدهند و آنها را برای انجام انتخابهای از لحاظ تاریخی معنادار، به مرکز حوادث فرا میخوانند. در عین حال، ساز و کارها و لشکری از نیروهای فعال فکری و سیاسی را به همراه خود دارند تا دیدگاههای خلاق حسی و کلی مردم را به بررسیهای دقیق و موشکافانه تبدیل کنند، و از آنها سیاستهایی با مآلاندیشی کافی بسازند.
▀█▄ ۳. پی بردن و بصیرت یافتن در مقیاس اجتماعی
▬ هر نوآوری و خلاقیتی در روند انقلابی جامعه، مستلزم دستیابی به بینش و نگاهی متفاوت و مسؤولانه به امور و باور به توان تعیین مسیر تاریخ از جانب انسان مسؤول است. مردم باید به چنین بصیرتی دست یابند. این نگاه میتواند موجب تهییج و برانگیختن مردم شده، و به نوبه خود، ایدهها و خطمشیهای سیاسی جدیدی را برانگیزد که توان انسانی را به موانع فائق آورد؛ اما، چگونه میتوان به این بصیرت و آگاهی دست یافت؟
▬ برای این منظور، سیاستمداران ارشد انقلابی باید خطوط ربط یک مثلث را تضمین کنند تا بصیرت انقلابی و باور به توان اعمال تغییرات مثبت تاریخی زنده بماند: (۱) اهداف ارزشمند و دارای معنا و طنین تاریخی، (۲) ابزار و امکانات برای نقشآفرینی مردم، و (۳) الگوی عملی و عملیاتی که در آن تکالیف عاملیتها به خوبی روشن شده باشد. همه نوآوریها و رویکردهای انقلابی موفق، با اتحاد و تلفیقی از مثلث مذکور حاصل شدهاند، و با شناسایی، پیگیری و ترکیب مناسب آنها، امید به موفقیت در میان ابنای ملت پرورش مییابد. اگر نخبگان سیاسی بتوانند نکات کلیدی که مردم را دلمشغول خود کرده است را شناسایی کنند، و همزمان با آن، ارتباطات و نفوذ خود را برای تأمین مقدورات حضور مردم برای طرح و پیگیری این دلمشغولیها روزآمد سازند، و در عین حال، حکمت و تبحر عملی برای ارائه یک بینش اخلاقی منصفانه جهت تعیین مسؤولیتهای فرد فرد ملت ارائه نمایند، در این صورت، پاداش مناسبی در انتظار آنها و فرد فرد ملت خواهد بود (توأم با اقتباسهایی از اریک راث، ناتان مرستن، و مارک دو ژانگ).
مأخذ:همشهری ماه
هو العلیم