دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ یک ماه و نیم مانده به انتخاباتی که بیش از همه انتخاباتهای قبلی عجیب و غافلگیر کننده به نظر میرسد، دلواپسی شمار کثیری از مردم آن است که نبرد انتخاباتی، فارغ از برادریهای انقلابی، به کشور، به سیاست، به فرهنگ، به اجتماع، به اقتصاد، و بر پیکر زندگیهای روزمره آسیبهای سهمگین وارد آورد؛ جنگ نمایانی است. این «مصیبت انتخاباتی» منحصر به ما نیست، و از قضا در مقایسه با کشورهایی همچون امریکا، وضع ما «هنوز» قدری بهتر است.
▬ واقع آن است که فرهنگ سیاسی ما تجربهای از این میزان «خصومت مفرط چشم در چشم» توأم با بیهنجاری و بیاحترامی گسترده را ندارد. در فرهنگ ما، سابقه تاریخی خصومت بوده است، اما نه چشم در چشم برادر. سویه تاریک دموکراسی در نظامهای سیاسی مدرن، این وضعیت ناجور را ممکن کرده است؛ و دامنه «مصیبت انتخاباتی» محدود به سیاست نمانده، بلکه از آن وسیعتر، به فرهنگ و زندگی روزمره مردم تسری یافته است و نسخههایی از این نوع مواجههها که تا پیش از این تنها در میان دیپلماتها و سیاستمداران ملاحظه میشد، امروز در میان مردم نیز مشهود است. ما در زیست هر روزه خود نیز عادت کردهایم به «خصومت مفرط چشم در چشم». ما، پس از آن که عادت کردیم به برخوردهای بیرحمانه دموکراسی، وارد فازهای بیریخت روابط اجتماعی هم شدهایم. باید برای این مایه دلواپسی فکری کرد.
▀█▄ تأمل اول
▬ یک آسیبشناسی جامعهشناختی، ملهم از پروفسور اکسل هونت، دانشمند بزرگ آلمانی، در عمق موضوع، ما را به سوی دو عامل زیربنایی هدایت میکند؛ یکی، نوعی جهانبینی که در آن موفق شدن و مسلط گردیدن را ارزش ذاتی تلقی میکند، و دوم، محو آگاهی و بصیرت و حکمتی که موجد ایمان و پایبندی و ملاحظه و نهایتاً «قدرشناسی» از سایرین باشد، اوضاع را به این حد از دشواری کشانده است.
▬ حاصل آن است که ما به طرز قیاس ناپذیری با تاریخ بلند بالای خود، فاقد درک متقابل انسانی شدهایم، و این است که سطح بیسابقهای از خویشمداری، بیانصافی، و حتی قدری «وقاحت» را به دنبال خود آورده است؛ پدیدۀ «خصومت مفرط چشم در چشم».
▀█▄ تأمل دوم
▬ در زیربناییترین سطح تحلیل، نتیجه اصالت بخشیدن به «موفقیت» و «مسلط شدن به امور»، آن است که ما تقریباً هیچ چیز را به «وضوح» و به نحو شهودی درک نمیکنیم، بلکه هر چیز را در نسبتی که با توفیق و تسلط شخصی ما برقرار میکند، فهم مینماییم. اینجا، خویشتن به مثابه پرده درک واقعیت عمل میکند. این، ریشه اصلی محو آگاهی و بصیرت و حکمت و نهایتاً ایمان در روزگار ماست؛ «خویشگرایی به جای حقمداری». در اثر شیفتگی به توفیق و تسلط شخصی، پردهای از استثمار و بیعدالتی، روی آگاهی ما از انسانها و اشیاء را میگیرد و دیگر اثری از «انصاف» یا «شعر» باقی نخواهد ماند. اثری از ارتباط صمیمی و بیواسطه با انسانها («انصاف») و جهان («شعر») نخواهد ماند.
▬ هر گاه سخنی از این دست شنیده میشود، نوستالژی یک بهشت گمشده تداعی میگردد که هرگز واقعاً وجود نداشته و ابداً در آتیه نیز دسترسپذیر نخواهد شد. اما آیا واقعاً چنین است؟ لااقل تجربه ما در سالهای آغازین انقلاب اسلامی و سالیان دفاع تحمیلی نشان میدهد که «زندگی برادرانه» با انسانها، و حتی طبیعت، ممکن و میسر است. مواجهه منصفانه با انسانها، و تعیین نسبت شاعرانه با جهان ممکن است. علاوه بر این که میسر است، وافی به مقصود برای اهداف انسانی و اجتماعی نیز هست.
▀█▄ تأمل سوم
▬ علوم فنی، و در رأس آنها، علوم و تکنولوژی رایانه و هوش مصنوعی، که اکنون به تاج علوم تبدیل شدهاند، علاوه بر مواهبی که برای گسترش فهم و تجربه انسانی فراهم ساختهاند، این آفت را تقویت نمودهاند که جهان و حتی انسانها و حتی خود ما، اهدافی برای بهرهوری بیشتر برای هر کسی هستیم که تیغ این علوم را در دست داشته باشد. این علوم، در مورد «مقاصد» سکوت اختیار میکنند و «کاربر» خود را آزاد میگذارند تا با هر مقصدی از این دانشها استفاده کند.
▬ واضح است که خواهان اضمحلال این علوم و دستاوردهای آنها نیستیم، ولی معتقدیم که دو ضمیمه دانش تاریخی و انسانی باید به این مجموعه فنی افزوده شود تا، یک مجموعه ناتمام، تمامتر شود. معالاسف، طراحان مبارزات انتخاباتی ما، مسلح به چنین دانشی هستند و کمتر ملاحظه اخلاق و مسیر حق را میکنند.
▀█▄ تأمل آخر
▬ بسیاری از سؤالات هست که باید به آنها پاسخ برازنده داده شود، تا بتوانیم از این محاق «خشونت چشم تو چشم» خارج شویم. از جمله این که چه چیزهایی و چه کسانی در این معرکه فراموش شدهاند؟ چه کسانی فراموش کردهاند؟ چه نهادهای اجتماعی در این فراموشی و غفلت دخیل بودهاند؟ چه اصلاحی لازم به انجام است تا مجدداً توجهات به ابعاد کامل واقعیت انسانی و اجتماعی معطوف شود. جوهر پاسخ به این پرسشها آن است که دشواری ریشهای امروز ما، یک چالش مربوط به حکمت و بصیرت و شهود حقیقت است. ما برای اصلاح انسانی و اجتماعی، عمیقاً به یک خیزش فرهنگی برای عطف عنان از افراط در سلطهجویی به انسانها و طبیعت، و بازسازی ایمان احتیاج داریم.
▬ یقیناً ضربه نهایی را در نقطهای دریافت کردیم که حاضر شدیم برای مقاصد رشد و پیشرفت دنیوی، با رهبری سروش، از ایمان و یقین عبور کنیم. بیگمان، هیچ رویداد فرهنگی در دوران چهل سال اخیر، مهمتر از سروشیسم و تأثیرات آن نبوده است. ما برای آن که بتوانیم دیدگاه شخصی خود به موفقیت را به موانع دست و پاگیر انصاف و اخلاق رجحان ببخشیم، تصمیم گرفتیم تا قید ایمان و یقین را بزنیم و با تردید همخانه شویم، و چه بد منزلگاهی است، این «تردید». بدین ترتیب انسانهایی برآمدند که ذاتاً بهرهای از درک «کلیت» امور نداشتند، طوری که از دیدگاههای شخصی بری باشند.
▬ ما جداً به احیای معیارهای حقیقی و اخلاقی نیاز داریم. ادراکات ناقص و مشحون از تردید، کار دست ما داده است، و دیدگاه ما به انسانها و جهان را خام و ناپخته ساخته است. این، یک اختلال فرهنگی ریشهای است که حضور عشق متقابل را به عنوان مزیت اصلی حکمت مشرقی زندگی تهدید میکند. تجربیات از کیفیت انسانی تهی خواهند شد، و حکمت جای خود را به برداشت الکن ماشینی و کاربردی خواهد داد.
▬ روابط متقابل توأم با احترام که «به رسمیت شناختن» واقعی یکدیگر را به دنبال خواهد داشت، به حضور معیارهای انسانی و اخلاقی منوط است، و الا انسانها در خویشمداری فرو میروند و یارای خروج نخواهند داشت. انسانهای خویشمدار، عادت خواهند داشت که دیگر انسانها و دیگر اشیاء و رویدادها را برای کامکاری خویش بخواهند و این است که «رأس کل خطیئه» و «منشأ تمام مصیبتها» است. این، همان تعبیری است که امام سید روح الله موسوی خمینی (ره)، درست پس از نخستین انتخابات ریاست جمهوری خطاب به کاندیدای پیروز فرمودند. ما هم چهار دهه بعد، امسال، ضمن تأکید و تأیید این مطلب از جانب یکی از اخیرترین تحلیلگران اجتماعی، دانشمند بزرگ آلمانی، اکسل هونت، تذکر آن سال امام حکیم خودمان را مکرر داشتیم؛ واقعاً لازم بود. سال نو مبارک! (توأم با برداشتهای آزاد از «شیءسروری؛ دیدگاهی جدید به یک ایده کهن»، نوشته اکسل هونت، محصول انتشارات فوقمعتبر دانشگاه آکسفورد، در سال ۲۰۰۷).
مأخذ:رسالت
هو العلیم