دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ طرح مبحث:
▬ وقتی «آقای صادق خرازی»، فرمودند: «حاضریم برای برنگشتن احمدینژاد خون بدهیم» (آنا/ خبر شماره ۶۵۰۹۱)، برای همه و از جمله رهبر انقلاب معلوم شد، کارتل نیاورانیها، آماده است تا برای آن که قدرت را در حلقه خود نگاه دارد، بار دیگر کشور را درگیر چیزی کند که رهبر انقلاب به آن عنوان «دو قطبی» («دو دستگی توأم با خصومت») را اطلاق فرمودند. ریاست مجلس خبرگان نیز در ارزیابی خویش از توصیه رهبر انقلاب به آقای احمدینژاد، بر آن شدند که این توصیه، پیشگیری از «فتنه» بود. ایشان «فتنه» را مسأله ”تمامنشدنی“ دانستند و اظهار داشتند: «یک منکری، کشور را به آتش کشید، و دچار چالش کرد، ولی، هنوز آنها فعال هستند، و با آن که خودشان اهل فتنه هستند، در مسائل مختلف دخالت میکنند، و پست و مقام میگیرند، و دنبال گسترش فضای فتنه در جامعه هم هستند، که باید با آنها برخورد شود. آیتالله جنتی تبعیض و بیعدالتی را از دیگر منکرات جامعه دانستند و فرمودند: رهبر معظم انقلاب در موضعگیری اخیر خود فتنهای که داشت شکل میگرفت را در نطفه خفه کردند» (انتخاب/ خبر شماره ۲۹۴۹۳۳).
▬ با این قراین، باور من این است که میتوان ماجرای توصیه رهبر انقلاب به آقای احمدینژاد را از این زاویه نیز نگریست؛ آن چه در درجه اول، موجب حذف آقای احمدینژاد از گردونه انتخابات آتی شد، نه خود او و پرسشهای صریح او از حلقه بسته مدیران کشور، بلکه ظرفیت اندک رقبای او در تحمل رقابت سیاسی بود؛ «خون»! آنها عادت کردهاند که بپرسند، بدون آن که مورد پرسش واقع شوند. و به باور من، این، استمرار خسارت فتنه هشتاد و هشت است؛ فتنهای که به قول ریاست مجلس خبرگان، هنوز تمام نشده و همچنان از این کشور تلفات میگیرد. «آقای صادق خرازی»، با ادای این جمله تاریخی که «حاضریم برای برنگشتن احمدینژاد ”خون“ بدهیم» که در استمرار همان «نامه بدون سلام» و «تهدید آتشفشان» بود، باعث شدند که بخش مهمی از سؤالات مردم این کشور در انتخابات آتی مطرح نشود، و برداشت من این است که از وظایف فعالان سیاسی وطن است که این پرسشها و اقشار حامل این پرسشها را در انتخابات آتی نمایندگی کنند و به حال خود رها نسازند. لایههای مهمی از جمعیت، نماینده خود در انتخابات را از دست دادهاند و برای آنها باید فکری کرد. این لایههای مهم، در انتخابات هشتاد و چهار و هشتاد و هشت، نصاب تازهای از مشارکت سیاسی را به نام این ملت ثبت کردند و آن را به ده درصد بیشتر از بالاترین حد نصاب پس از انقلاب ارتقاء دادند. این، «راه سوم رقابت سیاسی» در ایران بود که اکنون مسدود شده است.
▬ رقابت سیاسی به سبکی که در انتخابات هشتاد و هشت مشهود بود، یک ابتکار مهم و یک «راه سوم» بود، هر چند که پس از اعلام نتایج به انحراف کشیده شد. چنان که در اَبَرخطبه ۲۹ خرداد ۸۸، ”راه سوم“ توصیف شده است: «این رقابتها و مناظرات، ابتکار مهمی بود؛ ابتکار جالبی بود؛ خیلی صریح بود؛ خیلی شفاف بود؛ خیلی جدی بود؛ این مناظرهها تو دهن آن کسانی زد که از بیرون تبلیغ میکردند که این رقابتها نمایشی است؛ واقعیت ندارد. دیدند نخیر، واقعیت دارد؛ جدی در مقابل هم ایستادهاند، با هم بحث میکنند، با هم استدلال میکنند. بنا بر این، مناظرهها و گفتگوها بسیار از این جهت مثبت بود. البته، آثار مثبتی داشت، عیوبی هم داشت، که حالا هر دو را من عرض خواهم کرد. آن جهت مثبت، این بود که در این مناظرهها و در این گفتگوها و در این گفتارهای تلویزیونی، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند؛ یک سیلابی از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگویی کنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگویی برآمدند و از خودشان دفاع کردند. مواضع افراد و مواضع گروهها بدون ابهام، بدون پیچیدهگویی، عریان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سیاستهایشان چیست؛ برنامههایشان چیست؛ پابندیهایشان کدام است؛ تا چه حد است؛ اینها در مقابل، چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت کنند. مردم احساس کردند که در نظام اسلامی بیگانه به حساب نمیآیند؛ نظام کشور اندرونی و بیرونی ندارد. همه چیز در مقابل مردم آشکار، همه نظرات در مقابل مردم بیان شد و معلوم شد رأی مردم ناشی از همین دقتها و تأملات خواهد بود. رأی مردم زینتی نیست. حق انتخاب حقیقتاً متعلق به مردم است، مردم میخواهند آگاهانه و هوشیارانه انتخاب کنند. این مناظرهها این را نشان داد. یقیناً یکی از علل افزایش ده میلیونی آراء نسبت به آخرین حد نصابِ دورههای قبل همین بود که ذهن مردم، فکر مردم مشارکت داده شد، به عرصه آمد و آنها تشخیص دادند، وارد میدان شدند. این مناظرهها به سطح خیابانها هم کشیده شد، داخل خانهها هم رفت، که اینها قدرت انتخاب مردم را بالا میبرد. اینجور مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش میدهد، قدرت انتخاب را بالا میبرد. این از نظر جمهوری اسلامی چیز مطلوبی است. البته، همین جا من عرض بکنم که این گفتگوها نباید به جایی برسد که تبدیل بشود به کدورت و کینه (”دوقطبی“). اگر این شد، آن وقت اثر عکس خواهد داشت. اگر به همان شکلی که آن روز بود و در همان حد باقی بود، این خوب بود؛ اما، اگر بنا باشد همین طور کش پیدا کند، ادامه پیدا کند، هی بگو مگو بشود، این تدریجاً تبدیل خواهد شد به کینه» (ابر خطبه ۲۹ خرداد ۸۸).
▀█▄ حل مبحث:
▀█▄ کاوش ۱.
▬ فایده مهم رقابت سیاسی، مربوط به فرض اصولی تدارک ایدهها و خطمشیهای سیاسی بهتر، با اعمال هزینه پایینتر برای مردم است. این تلقی، برداشت متداول از «رقابت» در علوم سیاسی است؛ اما اين رقابت میتواند از طریق ایجاد دوقطبیهای دروغین از سوی نیروهای سیاسی، آن قدر کژدیسه و بیربط شود که منجر به رفتارهای نگران کننده گردد.
▬ اصولاً، فضای رقابتیتر برای شخصیتهای سیاسی بزرگتر و پرحلمتر و در عین حال اصولیتر، مطلوب است؛ یک شخصیت پایبند به اصول، مهیاست تا هر مقدار که برای توافق بر سر حق است، مناظره کند، حتی اگر این مدت «نهصد سال» باشد! ولی در نبود این شخصیتهای سیاسی که تعامل با مردم را تکلیف خود میدانند، بوروکراتهایی که حاکمیت بر مردم را تخصص تکنیکی خود میدانند، حوصله تعامل با مردم را ندارند، و استفاده از ابزارهای قدرت و «خون!» و «سطل زباله افروخته» را برای نشستن بر اریکه تکنوکراسی ترجیح میدهند. با این سیاستمداران، رقابت از جنس ناب و راه سومی سر نمیگیرد.
▀█▄ کاوش ۲.
▬ بنا بر این، رقابت انتخاباتی، یک مفهوم نسبی نیست که هر کسی را به درستی یارای ادعای آن باشد. یک رقابت نمایشی با تهدید «خون!»، دیگر رقابت نیست؛ زیرا «رقابت»، تا قدری میتواند مزایای رقابت را در جامعه به ارمغان آورد که مشارکت کنندگان در آن، از میزان معینی از بزرگمنشی، حلم و پایبندی به اصول برخوردار باشند، و این میزان معین، همان قدری است که مانع از عزم مردم برای پرداخت هزینه سنگین، جهت اعمال تغییرات مشروع میشود. وقتی رقابت سیاسی، چنین خاصیتی نداشت، دیگر رقابت صحیح سیاسی نیست.
▬ ما نمیتوانیم به صرف آن که در سال آینده، یک رقابت انتخاباتی خواهیم داشت، دلگرم باشیم که پتانسیلهای منفی فعلی فعال در جامعه تسکین خواهند یافت. اگر حضور رئیس جمهور سابق در آمل و بافق و قزوین و ... و گرگان، با استقبال نامتعارف مردم و تا چندین برابر استقبال از رئیس جمهور فعلی و ماسبق و ماسبقتر روبرو میشود، باید دید که مردم چه نیازهای مشروعی داشتند و امیدوار بودند تا «وی» آنها را بر آورد. با حذف رئیس جمهور سابق از گردونه رقابتها، نیروهای سیاسی موظفاند که زمینه را برای طرح و بحث راجع به این نیازهای مشروع فراهم سازند.
▀█▄ کاوش ۳.
▬ رقابت، خواست ذاتی در وجود انسان است، و سیاستمداران باید بهطور عمیقتری درباره آن بیندیشند تا از گرفتار شدن در جنبه منفی یا سطحی آن اجتناب ورزند. سیاستمدارانی که توجهی به ریسک یا همان «مخاطره محاسبه شده»ی رقابت ندارند، با مشاهده خروشهای رقابتی هراسان میشوند. آنها تأنی لازم برای محاسبه ابعاد رقابت را ندارند.
▬ مغز و جوهر و کلید این مطلب، توانمندی فعالان سیاسی در درک و مدیریت ابعاد رقابت است. اگر سیاستمداران، بخواهند به سمت فیصله رقابت «به هر قیمت» پیش بروند، و از ابزارهای قدرت برای پیشبرد خصومتهای سرکش نفس نامهذب خویش استفاده کنند، و در شرایط حضور ولایت مشروع، نانجیبانه حتی از «خون!» سخن بگویند، آن وقت است که دو قطبی ساخت آنان، خطرناک خواهد بود، و برای مردم تبعات ناگوار و حتی تاریخی به جای خواهد گذاشت.
▀█▄ کاوش ۴.
▬ در مقایسه با شرایطی که انتخابات به مثابه «نفس تازه کردن» (خطبه ۲۹/۳/۸۸) است، ملتی که با دو قطبیسازی سیاسیون از یک رقابت انتخاباتی سالم محروم شده است، از درون، به چند بخش متخاصم تقسیم خواهد شد، و تازه پس از انتخابات، خصومتها را تر و تازهتر خواهد یافت. تا پیش از انتخابات، مردم امیدوارند تا در جریان رقابتهای انتخاباتی، فرجی حاصل شود، ولی وقتی نیروهای سیاسی، رقابتها را به سمت دوقطبیهای تصنعی بین خودشان پیش ببرند و خواستهای مشروع مردم را فراموش کنند، آن گاه، وضع پس از انتخابات، بدتر از پیش از انتخابات خواهد بود.
▬ اگر بر رقابتهای مشروع سرپوش گذاشته شود، و بر سر صندوق رأی و به نحو منطقی حل نشوند، سکتورهای مختلف جامعه به طور همزمان بر سر منابع محدود با هم تخاصم خواهند کرد و از همافزایی با هم استنکاف خواهند ورزید. این، در شرایطی است که فقط «نام» رقابت سیاسی، منفک از خواستهای مشروع جامعه، هدف سیاستمداران قرار گیرد.
▀█▄ کاوش ۵.
▬ معمولاً، کاهش هزینه ناشی از رقابت سیاسی، در قبال ادراک افکار رقیبان، ایجاد میشود. اگر مناظرههای انتخاباتی، خواستهای مشروع مردم را به منظر عموم بگذارند، این امید هست تا بخشهای متقابل جامعه، یکدیگر را درک کنند، و در سایه این درک «یک نفس تازه کردن» برای کشور اتفاق بیفتد، و از فردای انتخابات، مردم با امید و همدلی بیشتر، به سمت اهداف مشترک تشریک مساعی کنند.
▬ برای کشور، این رقابت سیاسی پر برکت، به اعتبار و حقانیتی تبدیل میشود که بر روابط میان فعالان سیاسی، مردم، نخبگان، و سایر طرفهای درگیر تأثیر میگذارد. نادیده گرفتن خطرهایی که تهدید کننده اعتبار هستند، انتخابهای سیاسی را برای مردم محدود کرده یا از بین میبرد، و واضح است که این، تابلوی خوبی نخواهد بود.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم