فیلوجامعه‌شناسی

به احساسات فعالان سیاسی جوان توجه کنیم

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه:
▬    پرداخت اول به قضیه: تحولات سریعی که ناگهان از اردیبهشت ۹۰ کلید خورد، و نهایتاً منجر به طرد تند و تیز «مردی که رفت» شد، فعالان سیاسی جوان و انقلابی را مبهوت کرد. جوانان انقلابی، در اردیبهشت ۸۴، که با پس‌اندازهای ناچیز خود، تراکت‌های ساده تبلیغاتی برای «وی» درست کرده بودند، و آراء «وی» را یک به یک و دانه به دانه جمع آوردند، دقیقاً متوجه نمی‌شدند که چه اتفاقی در حال روی دادن است. نسل ۸۴، زمانی، به فراست، گزینه‌ای گمنام را کشف کرده بودند که «در زمینه مسائل خارجی، نحوه اجرای عدالت اجتماعی، و هم در برخی مسائل فرهنگی با آقای هاشمی اختلاف نظر داشت، و نظر او به نظر معیار انقلاب نزدیک‌تر بود» (خطبه تاریخی رهبر انقلاب ۲۹ خرداد ۸۸)، ولی، اردیبهشت ۹۰، این نسل، با همه فراستش، مبهوت بود. آخر برای دولتی «با آن حجم از خدمت» (به قول رهبر انقلاب در همان خطبه)، چه اتفاقی روی داده بود که این طور مغضوب عالم شد؟ چطور در قضیه‌ای مانند «رمال‌ها» غیبت و تهمت نسبت به او حتی نزد برخی علما مباح شمرده شد؟ هیچ گاه درست توضیح داده نشد و معلوم نگردید که چه انحرافی در چه اعماقی در «وی» روی داد که مستوجب این سطح از «شبه‌تکفیر» گردید؟ در آن مقطع، شماری از آن فعالان جوان انقلابی، به قول خود به «غار عزلت» پناه بردند، تا شاید بفهمند که در این کشور چه می‌گذرد، و شماری نیز که به جمع‌بندی رسیده بودند، آکنده از خشم فرو خورده، باور کردند که پروژه عدالت و مبارزه با فساد به سخره سخت خورده است. برخی نیز ضمن پذیرش بعضی اشتباهات «وی»، با تعجب می‌پرسیدند که مگر خطاهای او بزرگ‌تر از خطاهای دو تای قبلی بود که این‌چنین عقوبتی عظیم‌تر را بر انگیخت، و با صدایی لرزان خطاب به نسل اولی‌ها، می‌پرسیدند که آیا شما از معیارهای انقلابی و اسلامی به بهای رفیق‌بازی نسل اولی کوتاه آمده‌اید؟ آن‌ها اذعان می‌کردند که سیاست به «محدوده ممنوعه» نسل اولی‌ها تبدیل شده است، و آینده‌سازان انقلاب را در آن جایی نیست، و نسل اولی‌ها، در حال محدود کردن عمر انقلاب به عمر خود بودند. با عزلت‌نشینی‌ها یا خشم‌های فروخورده، ریزش مهمی در نیروهای جوان حامی انقلاب و ارزش‌های انقلابی که آن دولت بار دیگر پرچمشان را برداشته بود رخ داد، و این ریزش، متفاوت از ریزش‌های قبل، خسارت عظیمی محسوب می‌شد؛ چرا که در میان جوانان انقلابی امتحان پس داده و از ۸۸ گذشته اتفاق می‌افتاد. به نظر می‌رسید که التفات چندانی به مدیریت فرآیندهای فکری و عاطفی نیروهای سیاسی جوان مبذول نمی‌شد.
▬    پرداخت دوم به قضیه: شش سال پیش از اردیبهشت ۹۰، وقتی «آقای هاشمی»، در فیلم انتخاباتی سال ۸۴، صراحتاً از نبود جوانانی سخن گفت که بشود به آن‌ها اعتماد کرد و انقلاب را به ایشان سپرد، و احساس تکلیف خویش برای ورود به صحنه انتخابات را با این «نادیده‌گیری» توجیه کرد، جوانان انقلابی آن روز آزرده خاطر شدند، و رنجیدند، و برخی نیز این اهانت را به دل شرم‌باد گفتند. مگر خود کهن‌سالان ۸۴ که یکی خواب مانده و دیگری تبلیغات خویش را نقش بر ماتحت دختران اسکیت‌سوار به راه انداخته بود، در انقلابی بودن، چه مسیری پیش روی ملت می‌گشودند که جوانان آن رقابت نمی‌توانستند؟ مگر وقتی به صحنه سیاست وارد، و توسط امام به رسمیت شناخته شدند، چه توانمندی‌هایی داشتند که جوانان ۸۴، با آن‌ها قیاس ناپذیر می‌نمودند؟ امروز، وقتی عملکرد دولت تحت عبای «آقای هاشمی» را با عملکرد سیاسی و جهادی دو جوان هشتاد و چهاری قیاس می‌کنیم، باید تصدیق نماییم که حق با جوانان انقلابی و رهبرشان بود که همان موقع هم به جوانان اعتماد داشت و آنان را در راه انقلاب، ثابت‌قدم‌تر از جوانان انقلاب و جنگ می‌دانست؛ دو سیاستمدار جوان انتخابات ۸۴، هر دو، طوری عمل کردند، که ثابت شد، جوانان ۸۴، نه تنها از کهن‌سالان تحت عبای «آقای هاشمی» کم نداشتند، بلکه بی‌گمان و با فاصله زیاد برتر بودند، و حتی به رغم کارشکنی‌های «آتشفشانی»، عملکرد بهتری نسبت به دولت ۹۲ داشتند و دارند.
▬    امروز، نسل جوان انقلاب، نسل تازه‌ای از شهدای راه وطن، شهدای فتنه ۸۸ و شهدای مدافع حرم را تقدیم کرده‌اند، و نشان داده‌اند که قضاوت ۸۴ «آقای هاشمی»، تا چه اندازه غیر منصفانه بوده است. در میان جوانان نسل ۸۴، البته کسانی هم بودند که خم به ابرو نیاوردند، و مسیر خود را از میان گدازه‌ها گشودند؛ چقدر سخت بود، ولی به هر مرارتی بود، امروز، موقعیتی پدید آمده است که طی آن، جوان آن روز و امروز، حضور مؤثر خود را در سیاست تثبیت کرده است، و کهن‌سالان، برای حذف آن‌ها از انتخابات ۹۶، عملاً و ناروا، به ناتوانی خویش در آینده‌سازی اذعان می‌کنند و به تدابیر عجیب و غریب سرهنگی متشبث می‌شوند. کهن‌سالان خوب می‌دانند که در همان سال ۹۲ نیز با انتقال انتخابات به مرحله دوم که با یک فرجام‌خواهی ساده و قانونی در مورد آراء میلی‌متری و لغزان منتخب ۹۲ میسر بود، نتیجه انتخابات، همان تکرار ۸۴ می‌شد؛ و فرجام انتخابات ۹۶ نیز در همان مسیر، معلوم و مسجل است، اگر پای سیاست انگلیسی و سرهنگی «تفرقه بینداز و حکومت کن» در میان نباشد. ولی مع‌الاسف، گویا کهن‌سالان باز هم برای شکستن نسل آینده‌ساز مصمم‌اند. به نظر می‌رسد که التفات چندانی به مدیریت فرآیندهای فکری و عاطفی نیروهای سیاسی جوان مبذول نمی‌شود، و این به نفع آینده انقلاب نیست.

▀█▄ بحث در قضیه:
▬    سیاستمدارانی که قادر به درک و مدیریت فرآیندهای عاطفی در مقیاس «اجتماعی» هستند، بینش مورد نیاز برای پرورش نسل‌های مؤثر آینده را به دست می‌آورند. این، کار دشواری است، و به پختگی و حکمت و بصیرت بسیاری نیاز دارد. معمولاً، همه از «احساسات فردی» خود کم و بیش آگاه هستند؛ می‌دانند در چه شرایطی عصبی می‌شوند یا پس از کسب موفقیت فردی به چه ترتیبی احساس شعف خواهند کرد. ولی یک سیاستمدار کارکشته، باید «احساسات اجتماعی» را درک کند.
▬    «احساسات اجتماعی» بسیار پیچیده‌تر از «احساسات فردی» هستند. در جریان فعالیت سیاسی، و در حالی که افراد درگیر موقعیت‌های جمعی می‌شوند، احساسات فردی، در تماس و تناسب با احساسات فردی دیگر قرار می‌گیرند، و ترکیبی پیچیده به وجود می‌آورند. در نتیجه، اغلب افراد، در شرایط زیست گروهی، یا مشارکت در یک حرکت اجتماعی، احساس می‌کنند که کنترل دشواری بر خلق و خو و احساسات خود دارند، و انفعالات آن‌ها با احساسات دیگران گره خورده است. در کنار این «احساسات»، «خردورزی» افراد نیز در اجتماع تحت تأثیر قرار می‌گیرد و پیچیدگی بلیغی می‌یابد. در واقع، عملکرد و ذهنیت‌های متنوع، نقش صغرا و کبراهای دائماً نو به نو شونده دستگاه منطقی افراد را بازی می‌کنند.
▬    در چنین شرایط پیچیده‌ای، این، سیاستمداران بسیار کارکشته و پخته و تاریخ‌شناس و با ایمان هستند که می‌توانند گره‌های ذهنی را باز کنند، و با طمأنینه، مسیر را برای خردورزی فعالان سیاسی جوان بگشایند. بر عکس، گاه سیاستمداران پیش‌کسوتی که غافل از ذهنیت‌هایی که در میان فعالان سیاسی جوان موج می‌زند هستند، تأثیرهای بدی بر افکار آن‌ها بر جای می‌گذارند، و نسلی را فاسد می‌سازند.
▬    جوانان پر احساس، احساسات و عواطف خود را وارد فضای سیاسی می‌کنند، و شبکه پیچیده و در هم تنیده این گرایش‌ها و احساسات، تشکیل‌دهنده «احساسات فعال اجتماعی» می‌شود. فهم «احساسات فعال اجتماعی» بسیار مهم است؛ زیرا، احساسات نیروهای سیاسی جوان و فعال، بسیار «مسری» هستند. یعنی، در واقع، احساسات مثبت یا منفی در میان جوانان فعال، بر سایر مردم عادی بسیار تأثیرگذار خواهد بود، بخصوص اگر اجتماع، یک اجتماع با زمینه تاریخی و سنتی سترگ باشد، و واکنش‌های زنجیره‌ای را برانگیزد.
▬    پس، برای یک سیاستمدار پیش‌کسوت و توانمند، باید مدیریت احساسات فعالان سیاسی جوان و پر انرژی بسیار مهم باشد. «احساسات مسری مثبت»، منجر به مشارکت بیشتر، تعارض کمتر و عملکرد بهتر می‌شود؛ «احساسات منفی مسری» هم به صورت عکس، عمل می‌کنند.

▀█▄ از یک دید وسیع‌تر...
▬    از یک دید وسیع‌تر، برداشت من این است که شماری از نسل اولی‌ها، به «احساسات فعال اجتماعی» بی‌اعتنایی کردند و هنوز هم بی‌توجهی می‌ورزند، و اگر تا کنون، تنفس‌های امدادی دو رهبر انقلاب نبود، روحیه دو نسل، فرو می‌ریخت، چنان که آن دسته از نسل دوم و سومی‌ها که به «آقای هاشمی» اعتماد کردند و در نماز جمعه با کفش و دوشادوش «همراه‌دختر» خود پشت سر او نماز گذاردند! نهایتاً به فروپاشی اراده و روحیه منتهی شدند. ولی آن‌ها که در مسیر ایمانی «رهبر انقلاب» ادامه حیات دادند، به رغم همه عوامل نامساعد، و اختلال‌های آتشفشانی، از آرامش برخوردار شدند.
▬    احساسات توأم با آرامش و نگاه مثبت رو به آینده و «موعود»، تأثیر بسزایی بر عملکرد نیروهای فعال دارد. احساسات منفی، فعالان را به برخوردی ضعیف‌تر با مردم می‌کشاند. آن‌ها حتی با یکدیگر نیز نمی‌توانند به درستی مواجه شوند و یکسره خود را انکار و تضعیف می‌کنند. وضع اسف‌بار جنبش دانشجویی چپ و اصلاح‌طلب، امروز به دلیل فوران همین احساسات منفی است. در مقابل، خلق و خوی مثبت با بهبود عملکرد، رابطه مستقیمی دارد، زیرا، عاملی مهم در هدف‌گذاری بهتر تلقی می‌شود. همه چیز در خدمت هدف ایمانی قرار می‌گیرد، و مشاجرات فرعی و مقطعی و منفعت‌های فردی رنگ می‌بازند. این نیروها، همدیگر را هم کمتر خنثی می‌کنند. این که ما امروز بخشی از فعالان گذشته جنبش‌های دانشجویی خود را از دست داده‌ایم، و آن‌ها هم اکنون، در امریکا بر سر و کله یکدیگر می‌کوبند، به این بر می‌گردد که سیاستمداران پیش‌کسوتی که باید بر هدایت آن‌ها همت می‌گماشتند، یا چنین کاری را نکردند و آینده‌سازی را تکلیف خود نشمردند، یا این کار را نه بر مبنای یک الگوی ریشه‌دار و اصولی، بلکه بر یک پایه نحیف ارزش‌های مدرنیستی غریبه از پیشینه تاریخی ما صورت دادند. آن‌ها به ظرافت این کار واقف نبودند. «مدیریت احساسات»، در یک اجتماع با پیچیدگی جامعه ایران، کار دشواری است که جز با پختگی و اتکاء مؤثر بر پیشینه‌های تاریخی و فطری و ایمانی میسر نمی‌شود.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.