دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ سیاست جمهوری اسلامی، همواره و از ابتدا، بر مبنای یک تقسیم کار میان نهاد دولت و نهاد خانواده شکل گرفته است. حتی، مطابق بررسیهای ابن خلدون، این تقسیم کار، اساس و زیربنای عملکرد اجتماع است و وقتی نیرومند باشد، اجتماع نیز تنومند خواهد بود. دولت، دستگاه عظیمی به نام آموزش و پرورش دارد که سی درصد بودجه کشور را به خود اختصاص میدهد، ولی بیگمان، ایجاد یک نسل جوان گسترده و نیرومند و تحصیل کرده پس از انقلاب، بدون سرمایهگذاری عظیم و نا متعارف خانوادهها میسر نبود. پس از آموزش و پرورش، وزارت کار، بزرگترین وزارتخانه دولت است، ولی آن نیز توان ایجاد کار و آتیه برای این خیل عظیم جوان را نداشته و ندارد، و این، خانوادهها هستند که با سرمایه خود و البته قدری هم به مدد یارانهها، مشغول تمشیت و استمرار امور نسل آتی و حتی اداره خانوادههای نورسته آنها هستند. و از همه مهمتر، جنگ؛ دولت طی هشت سال به یک ماشین جنگ تبدیل شد، ولی بزرگ قهرمانان این رزم، بیشک مادرانی بودند که فرزندان خود را به جنگ فرستادند، و پیکر آنها را بدون آن که خم بر ابرو بیاورند، تحویل گرفتند، و برخی نیز هنوز هم تحویل نگرفتهاند.
▬ پس، حکمرانی انقلاب اسلامی، نحوی «حکمرانی خانوادهمبنا» است، سیاستی که بر دو پایه نهاد دولت و نهاد خانواده ایستاده است، و تحکیم یا تضعیف خانواده، تأثیری مستقیم بر کارآمدی یا ناکارآمدی سیاست انقلابی دارد. در این چشمانداز، اهتمام مجدد به خانواده در سطح اول کشور و در سطح سیاستهای کلی، میتواند نهایتاً به این معنا باشد که از این پس دولتها اهتمام بیشتری به تقویت بنیانهای خانواده، بویژه بنیانهای اقتصادی خانواده داشته باشند، و شب پرداخت یارانه را شب عزای خود اعلام نکنند. آنها باید بدانند که مشغول کمک به نهادی هستند که بخش مهمی و حتی بیش از نیمی از تکالیف متعارف دولت را به دوش میکشد، پس، پرداخت مبلغی تا این حد نازل، عزا ندارد؛ وظیفه و تکلیف است؛ کمتر از وظیفه و تکلیف است.
▀█▄ اصول «حکمرانی خانوادهمبنا»:
▬ «حکمرانی خانوادهمبنا»، در طول تاریخ، مسیری پر افت و خیز و متنوع را طی کرده است که بر اساس آن یک فرد یا دستگاههای دیوانی بزرگ و کوچک، هدایت ملتها را بر عهده داشته است. با گذر از سده بیستم، سیاست مدرن نیز از خامی در میآید، و همه ما کم کم به این نتیجه میرسیم که روشهای مدرن و جدید، لزوماً بهترین نیستند. صرف نظر از نحلههای سیاسی مختلف، آن چه مسلم است، این که امروزه، حکمرانی، هر چه بیشتر، به دنبال تأمین مشارکت و بسیج مردم است، و شاید روشهای قدیمی و ریشهدار برای این منظور بهتر پاسخگو باشند، و «حکمرانی خانوادهمبنا»، یکی از این روشهای ریشهدار است که کارآیی خود را در تجربه سیاسی انقلاب اسلامی و بویژه طی زمان جنگ نشان داده است. سیاست امروز، به چه طریقی میتواند، بیشتر از مزایای این نحو سیاست ورزی پر تجربه بهرهمند شود؟ «حکمرانی خانوادهمبنا» بویژه در زمان جنگ، از نظر تقویت تصمیمگیری گروهی در سراسر کشور، مفهومی متفاوت از حکمرانی بوروکراتیک مدرن بود. رویکرد مذکور بر اساس اصول فعالیتهای صمیمی خانوادگی، صداقت، انعطافپذیری و شفقت بنیان گذارده شده است.
• اصل اول. فعالیتهای صمیمی خانوادگی: سیاستمداران تکنوکرات و بوروکرات معتقد هستند منشأ قدرت از موقعیت سازمانی نخبه در فرآیند تصمیم سازی عقلانی و محاسبه پذیر نشأت میگیرد. در مقابل، «حکمرانی خانوادهمبنا»، بر این باور است که قدرت زمانی ارزشمند است که برگرفته از همکاری صمیمی انسانی باشد. ایدهها و بازخوردها در چنین فضای سیاسی مورد پذیرش هستند، و افراد در استفاده از منابع کشور آزادی عمل مییابند، طوری که مشارکتها رنگی عاشقانه مییابند.
• اصل دوم. صداقت: سیاست تکنوکرات و بوروکرات، در پی کسب کنترل کامل همه زمامها طرحها و اطلاعات کشور است، در حالی که «حکمرانی خانوادهمبنا»، اطلاعات و دانش را در سراسر کشور با مردم به اشتراک میگذارد. این راهبرد به مردم اجازه میدهد تا در فرآیند بهبود امور، مشارکت فعالانه داشته باشند.
• اصل سوم. انعطافپذیری: سیاستمداران بوروکرات، شدیداً مقید به ساختار و سلسله مراتب قدرت هستند. این در حالی است که سیاستمداران انقلابی و بسیجی خانوادهمبنا، حامی ایجاد انعطاف بیشتر در وظایف و نقشهای مردم و ایجاد ارتباطات افقی هستند. ایجاد چنین فضایی به واسطه یک سیستم بررسی عملکرد انعطافپذیر تسهیل میشود.
• اصل چهارم. شفقت: سیاستمداران تکنوکرات، در دستیابی به اهداف و حفظ استانداردها متکی به منابع قدرت هستند، اما، در مقابل، سیاستمداران خانوادهمبنا معتقدند بهترین نتایج در سایه گوش فرا دادن به خواستههای مردم و فعال کردن آنها در واحدهای اجتماعی مأنوس و نهایتاً کسب اطمینان از رضایتمندی واقعی آنان قابل کسب خواهد بود.
▀█▄ منافع «حکمرانی خانوادهمبنا» برای نظام سیاسی:
▬ منفعت اول. کمک به جاگیر شدن نیروی جوان در ساختار اجتماعی کشور: در حال حاضر، نسل جوان دوم انقلاب، بخش گستردهای از جمعیت فعال را به خود اختصاص دادهاند، و یک فرصت اقتصادی بزرگ به نام «پنجره جمعیتی» را ساختهاند. ملتی که از توان فعال کردن این قطاع ۷۰ درصدی از جمعیت که بین سنین ۱۵ تا ۶۴ سال به سر میبرند، برخوردار میشود، بیگمان یکی از ابرقدرتهای آینده جهان خواهد بود. نسل جوان فعلی، در مقایسه با نسل جوان پیشین، انتظارات بیشتری از دولت دارند و این انتظارات که شامل ایجاد زمینههایی برای اجرای حکمرانی مشارکتی در قالب تحقق پیشرفتهای حرفهای و فرصتهای آموزشی و اشتغال و فراغت، به رسمیت شناخته شدن، و پاسخگو بودن، بدون کمک خانوادهها میسر نخواهد بود.
▬ منفعت دوم. برانگیختن انگیزه مردم به روشی مؤثرتر و صمیمیتر: مهمترین دلیل در توجیه رویکرد حکمرانی به سمت خانواده، این است که به موازات افزایش میزان فعالیت جوانان در سر تا سر کشور، میزان دقت و انضباط و بهرهوری و اثربخشی امور نیز افزایش یابد، و این جز با نظارتهای محلی و در عین حال صمیمی که به بهترین وجه در واحدهای خانوادگی و خویشاوندی و هیأتهای محلی قابل تحقق است، به فرجام نخواهد رسید. اگر پای روابط صمیمی خانوادگی و خویشاوندی در میان باشد، و اگر نتایج فعالیتها خوب باشند، احساس خوشایند موفقیت در جوانان ایجاد خواهد شد، و اگر هم نتایج چندان مثبت نباشند، نیاز به قبول مسؤولیت بیشتر در آنان ترغیب خواهد شد. مردم امروز دیگر علاقهای به دریافت فهرستی از وظایف و ضرب الاجلی برای انجام آنها در قالب سازمانهای بوروکراتیک یا تکنوکراتیک ندارند، آنان به دنبال بر عهده گرفتن مسؤولیت واقعی کارها و ایفای نقش در فرآیند تصمیمگیری هستند؛ علاوه بر این، به سطحی از آزادی عمل نیاز دارند تا احساسی از اعتماد و صمیمیت در وجودشان تقویت شود.
▬ منفعت سوم. حل مسائل به روشی سریعتر و بهتر: مناسبات در محیط صمیمی خانواده، توأم با حسی از «بهرسمیتشناسی» (recognition) است، و این کمک میکند تا افراد در قالبهای خویشاوندی به یکدیگر ضمیمه شوند؛ هم به لحاظ فکری و هم به لحاظ عملی. در این شرایط مسائل به روشی انعطافپذیر و سریع و کارآمد حل و فصل خواهند شد. رویارویی با مسائل جدید، با چالشهای غیر منتظرهای همراه خواهد بود، و گروه عقلا نمیتواند همه چیز را از مرکز و ساختمان نه طبقهای نیاوران کنترل کند.
▬ منفعت چهارم. افزایش پویایی نظام حکمرانی: نیروی انسانی، در عصر حاضر، قدرت انطباقپذیری بیشتری با وظایف شغلی خود دارد، و البته، از توان بر عهده گرفتن نقشهای متعددی نیز برخوردار است. بنا بر این، نظام «حکمرانی خانوادهمبنا» میتواند سرمایهگذاریهای بیشتری را در قالب طراحی وظایف پویاتر تسهیل کند. به جای تعریف وظایف و نقشهای غیر منعطف، باید در پی ایجاد محیطهایی باشیم که در آن، مرزهای وظایف بر اساس مهارتهای خاص افراد شکل بگیرد، و تجربه زمان جنگ ما نشان داده است که خانواده و نظام خویشاوندی، اگر خدمات ترویجی مناسبی دریافت کند، به بهترین وجهی این وظیفه را به انجام میرساند.
▬ منفعت پنجم. ایجاد روحیه کار گروهی: مهمتر از تمامی نکات اشاره شده، نظام خانواده و خویشاوندی، اگر درست و اخلاقی پیش برود، باید در قدم نخست، جوانان را به صورت هماهنگ و متحد و مسؤولیتپذیر بار بیاورد، که نمونههای بسیار آن را در نسل اول جوانان انقلابی دوران جنگ دیدیم. به منظور تحقق چنین رویکردی، نظام حکمرانی اسلامی باید به وساطت خانواده، ارزشهای مشخصی را به نیروی انسانی خود منتقل کند. بدین ترتیب، انسان مشارکتجوی بسیجی که در محیط خانواده رشد کرده است، زمان کافی را برای تعامل با مردم اختصاص میدهد، به نظرات آنان به خوبی گوش فرا میدهد، ایثارگر است، و به جای تحمیل خود به دیگران و خود بزرگبینی، میکوشد تا به تحقق «ظرفیت»های آنان مدد برساند. این ویژگی آنان را در ایجاد تفاوتی آشکار در نوع مسائل و چالشهای روزمره مردم و در نهایت در انجام هماهنگی بیشتر در مسیر تحقق مأموریت کلی کشور یاری میکند (توأم با اقتباس آزاد از سوییچ اند شیفت).
مأخذ:رسالت
هو العلیم