دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ دکتر حسن روحانی روز دوشنبه، در حالی که رفتار غیرمنصفانه خویش با دولت پیشین و همچنین منتقدانی که فقط دلواپس آینده کشور در زیر آوار «محرمانهها» بودند و هستند را یکسره فراموش کرده بود، خواستار نقد منصفانه دولت خود شد. حکایت رطب خورده و منع رطب است.
▬ ایشان فرمودند، اینکه تصمیمات دولت تا این حد مورد بحث عمومی و رسانههاست، سنت حسنهای است، اما همانگونه که مقام معظم رهبری تأکید فرمودند، نقد باید منصفانه و توأم با راهحل باشد. سپس، با تأکید بر برجام، و در حالی که نه منتقدان، بلکه اغلب اعضای دولت یازدهم و حتی برخی اعضای عالیرتبه تیم مذاکره کننده، رهاورد برجام را «تقریباً هیچ» شمردهاند و بر این نکته بارها تأکید کردهاند، رئیس جمهور ابرام ورزیدند که دولت اگر کاری جز برجام نکرده بود، برای دستاورد سه سالهاش کافی بود. ایشان حتی کار را به گناه و گناهکشی و جهنم و به جهنم رساندند و فرمودند: «اگر کفران نعمت کنیم عذاب الهی نازل میشود». حکایت رطب خورده و منع رطب است.
▬ خب؛ این سخن آخر، حرف خوبی بود. این که کفران نعمت موجب عذاب است و هست. ولی، قبول این بیان از جناب دکتر حسن روحانی، بر سبیل نوش جان رطب و منع رطب، قدری دشوار است. شاید لازم باشد که ایشان برای اثبات صداقت خود در این گفتار، راجع به دولت قبل «با آن حجم از خدمت» (به قول رهبر انقلاب در خطبه تاریخی ۲۹ خرداد ۸۸) حرفهای تازهای بزنند که گمانم نیست چنین کنند. ایشان نمیتوانند یک سیاستمدار الهامبخش در زمینه «انصاف» و «قدرشناسی» و «شکرگزاری» و «امید» باشند. در این سه سال نبودند، و با این روحیه خشمگینی که در روز قدرشناسی هفته دولت از خود نشان دادند، و باز هم منتقدان را همچون سه سال گذشته، غیر منصفانه در هم کوبیدند، در یک سال آتی نیز نخواهند بود. هر چند که رئیس جمهور پیشین نیز کار خود را با انتقادات کوبنده از میراث دولتهای قبل آغاز کرد، با این حال، آقای روحانی، در مقایسه با هر سه رئیس جمهور قبل، یک رکورد در ناسپاسی و تخریب دولتهای قبل از خود و همچنین منتقدان بر جای گذاردند. ایشان، بسی بیش از اسلاف خود، در کمی سعه صدر، ضعف انصاف، قدرنشناسی نسبت به دولت پیشین، ناشکری از هر چیزی غیر از خود و دولت خود، و ناامیدی و تزریق ناامیدی به جامعه از همان روز اول، استعداد نشان دادهاند. وطن، جداً، برای دوره آینده، نیازمند ابرسیاستمداری است که «منصف»، «قدرشناس»، «شکرگذار»، و «امیدوار و امیدپراکن» باشد، و جناحهای سیاسی، اگر به راستی خواهان عمل به تکلیف خود باشند، باید چنین گزینهای را به مردم معرفی کنند و از قناعت به گزینههای موجود جدا پرهیز نمایند. چگونه؟
▀█▄ کاوش در قضیه:
▬ خوشبینی و بدبینی، هر دو رویکردهایی قدرتمند و ثابتی هستند، که بازتاب استراتژیهای رفتاری غالب در یک جامعه محسوب میشوند. در جهانی آکنده از ابهام و پیچیدگی زندگی میکنیم، و برای مقابله با این ابهامات، بعضی از افراد، اغلب، فرض را بر این میگذارند که همه چیز ختم به خیر خواهد شد (خوشبینها) و برخی دیگر نیز عمدتاً بر این اعتقادند که اوضاع خرابتر خواهد شد (بدبینها). پیشینه تاریخی، و حقایق هر ملت در نسبت با ملل دیگر، تعیین میکند که به چه سمتی میل کند. برخی فکر میکنند که بدبین بودن به آینده، رویکردی بهتر و عاقلانهتری است در حالی که رویکردهای خوشبینانه و بدبینانه از راههای مختلف، میتوانند ما را به اهدافی ارزشمند برسانند و یک اجتماع، نمیتواند بدون خوشبینی و بدبینی توأمان به بسیاری از اهداف خود دست یابد.
▬ اگر در یک ملت، بدبینی فایق آید، روحیه آن ملت، توجه بیشتری به ایمنی و امنیت خواهد داشت، و عمدتاً، در جست و جوی روشهای مطمئن و کمخطرتر است. این روحیه در میان ملتهایی که در طول تاریخ بلندمدت یا اخیر، در معرض تهدید بودهاند، نشو و نما مییابد. وقتی، ملتی با خصومت متخاصمان روبرو میشود، یا انتظار خصومتهای بیشتری در مسیر پیشرفت خود نیز دارد، در اینجا تمایل به سمت بدبینی و محتاط بودن، بهترین گزینه ممکن است، چرا که، باعث پیشگیری و حل و فصل اشتباهات و مشکلات میشود. این رویکرد دارای مزایای مشخصی است و از منابع و امکانات ملت در یک موقعیت جهانی متلاطم حفاظت میکند. گرایش کشور به خودکفایی و پسانداز یا تدابیر مستحکم و دور اندیشانه با سناریوهای چندگانه در چارچوب رویکردهای بدبینانه قابل توجیه و معقول به نظر میرسد. به طور کلی، بدبین بودن نسبت به آینده باعث میشود تا ما ضمن درس گرفتن از اشتباهات گذشته، بکوشیم تا در آینده، کاملتر و کمنقصتر باشیم، تا به رشد بیشتر دست یابیم و با ابداع روشهای جدید و بهبود برنامهها، آیندهای بهتر را رقم بزنیم.
▬ ولی با این همه، بدبین بودن و احتیاط بیش از حد، مانعی بر سر راه رشد و ریسکپذیری و توسعه کشور به شمار میآید، و همواره لازم است تا نسبت به آینده خوشبین بود. خوشبینها، این امکان را دارند که به پرده حوادث بتازند و راههای جدید و آزمایش نشده را با جسارت به بوته آزمون بگذارند. سیاستمدار خوشبین ترجیح میدهد تا بیشتر راجع به نحوه رشد و پیشرفت فکر کند و تمایلی به اندیشیدن درباره مشکلات و خطرات احتمالی از خود نشان نمیدهد. خب؛ از مواهب این دیدگاه آن است که میتواند شبکههای اجتماعی بزرگتری در اطراف خود خلق کند. سیاستمداران، صرفنظر از رویکرد شخصی خود یا روحیه ملتشان، نیاز دارند بیاموزند که چگونه میتوان از مزایای هم خوشبین بودن، و هم بدبین بودن بهرهمند شد و توازنی میان این دو برقرار کرد. و برای این منظور، آنها باید بتوانند «خودآگاهی»، «خودکنترلی»، «آرمانخواهی»، «همدلی» و «مهارتهای اجتماعی» را در خود تقویت کنند:
▬ ۱. «خودآگاهی» یعنی، داشتن درک عمیق از احساسات، نقاط قوت، نقاط ضعف، نیازها و محرکهای خود. افرادی که خودآگاهی بالایی دارند، نه بیش از حد، انتقادگر هستند و نه به طور غیرمنطقی امیدوار. آنها به خوبی میدانند که احساساتشان بر خودشان، دیگران و کارآیی آنها چه تأثیری دارد. این مسأله همچنین، به درک آنها نسبت به ارزشها و اهدافشان وابسته است. کسی که دارای خودآگاهی بالایی است، میداند چه موقعیتهایی، «چه قدر» میتواند مفید و مثبت باشد و چرا، و «چه قدر» ممکن است مضر و خطرساز باشد و چرا.
▬ ۲. «خودکنترلی»، یکی از مؤلفههای ذهنیت ابرسیاستمداران است که میتواند او را از بند انفعالاتش برهاند. علائم خودکنترلی و طمأنینه، شامل خصال دشواری از این دست هستند: میل به تفکر و اندیشمندی، از کوره در نرفتن به وقت ابهام و تغییر و همچنین، راستی و درستی؛ یعنی، توان نه گفتن به مسائلی که باعث تحریک فرد میشوند. ابرسیاستمدار خودکنترل، میتواند به جای آن که پایش را بر زمین بکوبد و بر سر مردم یا مخالفانش فریاد بزند، میتواند طمأنینه و سکوت معناداری پیشه کند، کلمات مناسب را انتخاب نماید، کارآیی ضعیف بخشها و ارگانها را بدون عجله در قضاوت بازگو کند و، سپس، درباره علت شکست، اطلاعات و تحلیل راهگشا ارائه نماید. چرا خود کنترلی برای یک سیاستمدار این قدر مهم است؟ اول اینکه کسانی که نسبت به احساسات خود کنترل دارند میتوانند فضای اعتماد و عدالت را در کشور ایجاد کنند. دوم، خودکنترلی به دلایل رقابتی نیز مهم است. همه میدانند که دنیای امروز سیاست، پر از ابهام و تغییر است؛ نیروهای سیاسی همواره در حال ادغام یا تفکیک هستند؛ آنها که میتوانند هیجانات خود را کنترل کنند توان تطابق با این تغییرات را هم دارند.
▬ ۳. و اما «آرمانخواهی»؛ اگر یک ویژگی وجود داشته باشد که در همه رهبران تأثیرگذار و موفق مشترک باشد، همان «آرمان» است. آنها طوری حرکت میکنند که انگیزههایشان فراتر از انتظارات خودشان و دیگران باشد. بعضیها انگیزه خود را از عوامل خارجی به دست میآوردند مثل بخشی از یک تشکل سیاسی معتبر بودن، حقوق نجومی یا شرایط رفاهی که برای یک مدیر ارشد فراهم است اما، بر عکس، کسانی که دارای پتانسیل رهبری هستند، انگیزه خود را از تمایل عمیقشان به حصول «آرمان»ها به دست میآورند و فقط برای «آرمان»ها کار میکنند. چگونه میتوان تشخیص داد یک شخص وقتی در آینده رئیس جمهور یک کشور میشود، انگیزهاش عوامل سطحی است یا حصول «آرمان»ها؟ اولین نشانه، عشق به «آرمان»هاست؛ چنین افرادی به دنبال چالشهای خلاقانه در مسیر تحقق «آرمان»ها هستند، عاشق یادگیریاند و از «اقدام آرمانی» احساس غرور میکنند. آنها همچنین، انرژی فزایندهای برای انجام بهتر کارها دارند به طوری که گویی هیچ گاه استراحت نمیکنند. آنها بسیار مشتاق هستند که روشهای جدید را که در مسیر «آرمان»ها هستند، امتحان کنند. جالب اینجاست که افرادی که دارای «آرمان»خواهی بالایی هستند، حتی، اگر نتایج خلاف میلشان باشد، باز هم مثبت باقی میمانند. در این مواقع، خود کنترلی با انگیزه موفقیت ادغام میشود تا شخص بتواند بر مشکلات و شکستها غلبه کند. یک نشانه دیگر هم وجود دارد: تعهد به موطن. آنها قبل از صدارت هم، در هر منصبی که هستند، کار خود را خوب و به نیت خدمت به وطن انجام میدهند.
▬ ۴. یک خصلت دیگر ابرسیاستمدارانی که میتوانند موازنه میان مثبتنگری و منفیبافی را برقرار کنند، خصلت «همدلی» است. این خصلت را در طول تاریخ بیش از همه «پیامبران»، و صاحبان دو شغلی که شغل انبیا بوده است، یعنی «معلمی» و «چوپانی»، و همچنین «مادران» از خود بروز دادهاند. «همدلی» پیامبران و مادرها و معلمان و چوپانها با مردم، پیچیدهتر و پختهتر از همراهی ساده است. نحوی صبر و مماشات توأم با هل دادن به سمت تکامل است. جور خاصی است، به نحوی که چندان تقلیدپذیر هم نیست. ملکه «همدلی» نزد ابرسیاستمداران، به این معنا نیست که آنها خود را با احساسات دیگران تطبیق دهند و سعی کنند همه را از خود راضی نگه دارند. این کار ابتکار عمل را از آنها میگیرد. بلکه همدلی به معنی آن است که احساسات مردم، با اندیشه و فراست و توام با «آرمانجویی» مد نظر قرار گیرد تا در نهایت به اخذ یک تصمیم درست در قبال هل دادن مردم به سوی کمال منجر شود. بعضی فکر میکنند، چگونه ممکن است رهبران بتوانند تصمیمات سخت بگیرند اگر نسبت به مردمی که تحت تأثیر تصمیمات آنها قرار میگیرند «احساس داشته باشند»، اما، رهبرانی که دارای «همدلی» هستند، کاری بیش از همدردی یا جانبداری از مردم انجام میدهند: آنها از حکمت و بصیرت خود استفاده میکنند تا ملت خود را با ظرافت، اما، با روشهای بسیار با بصیرت ارتقا دهند. آنها ضمن آن که با ملت خود همراهی میکنند، آنها را لوس هم نمیکنند، و ترکیب این دو، مهارتی پیامبرانه، استادانه، یا از سنخ مراقبت چوپان بافراست، یا مادر فداکار است.
▬ ۵. نهایتاً، سیاستمدارانی که میتوانند در موازنه میان خوشبینی و بدبینی الهامبخش باشند، «مهارتهای اجتماعی» قابل ملاحظهای دارند. این ابرسیاستمداران، همواره در تلاشاند با افراد گوناگون به نقاط مشترک برسند. این بدان معنا نیست که آنها همه وقت خود را صرف ارتباطات میکنند، بلکه به معنی این است که آنها بر این باورند که هیچ کار مهمی را نمیتوان به تنهایی انجام داد. افرادی با این ویژگی همیشه وقتی زمان عمل فرا میرسد، شبکهای از افراد را پیرامون خود دارند، که میتوانند او را به یک تصمیم جمعی متوازن برسانند که تمام وجوه مثبت و منفی پدیدهها در آن لحاظ شده باشد (توأم با اقتباسهای آزاد از جان دیویس و دانیل گولمن).
مأخذ:رسالت
هو العلیم