دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ اگر دولتها، تنها به فکر توسعه اقتصادی و سیاسی و نهادهای مدنی به معنای فنی آن باشند، قافیه را باختهاند. حتی اگر کمتر از نیم تمرکز و بودجه خود را صرف توسعه فرهنگی و معنوی کنند، باز هم نه خودشان احساس موفقیت خواهند کرد، و نه مردم نسبت به آنان چنین حسی خواهند داشت. آنچه به اقبال کاهنده نسبت به دولت یازدهم مربوط میشود، دقیقاً این جاست.
▬ واقعیت آن است که دولت موفق و محبوب، آن هم پس از مرحله خیز توسعه، بیش از مداخلات اقتصادی و سیاسی و مدنی، مکلف به حفظ و ارتقاء رضایت افراد از زندگی اجتماعی است. تکلیف اصلی دولتهای امروز، مهندسی فرهنگی در کنار مدیریت مفهومی بحرانهاست، تا سطح شاخص «رضایت از زندگی اجتماعی» را بالا نگه دارند.
▬ برداشت من این است که دولت یازدهم، صرفنظر از ضعفهای محرزی که به لحاظ فنی و بویژه اشکالاتی که در تیم اقتصادی خود دارد، از آن بیش، در بخش فرهنگی و مدیریت افکار عمومی خود ضعیف است. البته آنها مدام سازمان صدا و سیما را متهم کردهاند، ولی واقع آن است که آنها از درون، آن قدر آشفته و بد عمل میکنند که صدا و سیما، تنها با قواعد فوقالعاده زمان جنگ میتواند گافهای انبوه دولتیها را بپوشاند. ولی، دوره این نحو توقعات پروپاگاندا از رسانه گذشته است. دولت باید برای مدیریت معنوی و فرهنگی جامعه برنامهریزی جداگانهای داشته باشد که ندارد.
▀█▄ برهان کلی برای تحلیل قضیه
▬ ما با تقلیل قابل ملاحظه شاخص «رضایت از زندگی اجتماعی»، در اقشار شهری مواجهیم، و این، تابع دو دسته عوامل درونزا و برونزاست. در واقع، بخشی از عوامل شکلگیری این وضع، در سطح «روحیه»ها عمل میکنند، و بخشی هم در سطح «نهادها». برای بهبود این وضع باید در هر دو سطح به کنترل و بهبود عوامل پرداخت.
▀█▄ بسط سطوح تحلیل
▬ در سطح تحلیل نخست، «رضایت از زندگی اجتماعی»، یک حالت در «روحیه»هاست؛ در این سطح، «رضایت از زندگی اجتماعی» اشاره به یک وضع ادراکی-عقلایی یا یک نحو واکنش عاطفی دارد. نیروهای درونزا یا همان «روحیه»ها، شامل عقاید، ارزشها، هنجارها، واکنشهای ذهنی، عاطفی و حتی فیزیولوژیک هستند. بله؛ حتی فیزیولوژیک. مثلاً معلوم شده است که کمبود ویتامین دی در شهری مانند تهران که به واسطه کثرت آپارتماننشینی و کمبود دریافت آفتاب پدید آمده است، علاوه بر سایر تأثیرات، موجب عصبی شدن تهرانیها هم شده است. البته، بیش از عوامل فیزیولوژیک، تغییراتی که در عقاید و ارزشهای مردم تهراننشین به وجود آمده در تقلیل «سطح رضایت از زندگی اجتماعی» مؤثر بودهاند. ارزشهای مصرف متظاهرانه و روحیه رقابتجویی مادی که زمانی لازمه توسعه قلمداد میشد، الآن بلای جان شدهاند، و با تضعیف ذهنیت دینی و معنوی، کار دست روابط انسانی در شهری مانند تهران دادهاند.
▬ نیروهای برونزا و نهادی نیز به عصبی بودن زاید الوصف مناسبات انسانی در شهری مانند تهران تأثیرگذار بودهاند. این عوامل نهادی شامل، پدیدههای جمعیتشناختی، عملکردهای نهادی اقتصادی و نهادهای مدنی و تشکلها و ساز و برگهای سیاسی، مناسبات فراملی، و الگوهای فرهنگ عامه و رسانهها، شکلبندی خانواده و خویشاوندی، نظامهای تعلیم و تربیت، و حشو و زواید عملکردهای دینی هستند.
▀█▄ ریشه زیربنایی قضیه
▬ اصل مطلب در هر دو سطح، یک مدرنسازی شتابان و آسیبزاست. توسعه به سبک مدرن و مطابق نسخههای صندوق بینالمللی پول، نتوانسته است یک فضای فرهنگی و مدنی که ظرف مناسبی برای جای دادن پیشینه تاریخی و میراث فرهنگی باشد فراهم آورد. ما اکنون نیاز داریم تا در شهرهایی مانند تهران، ساختارهای محلهای با اتکاء به نهادهای سنتی و دیرپا مانند مساجد و زیارتگاهها و قهوهخانهها احیا شوند. تکلیف این ساختارهای محلی آن است که فضای روابط چهره به چهره را احیاء کنند و این میسر نمیشود که محلات تا اندازه زیادی خودبسنده باشند و افراد بتوانند فرصت زیادی را درون محلات خود بگذرانند.
▬ علاوه بر سطح نهادی و کلان مذکور، در سطح تحلیل خرد و «روحیه»ها، باید اضافه کرد که مدرنسازی شتابان، موجب شکافهای عمیق در طول زندگینامه هر فرد شده است. تداخل دورهبندی شغلی و تحصیلی و تکنیکی و ... در زندگی افراد، زندگی آنها را به طرز نامنظمی پاره پاره کرده است، طوری که افراد دچار مشکل هویتی شدهاند. افراد نمیتوانند به مقاطع مختلف زندگی خود افتخار کنند و در سایه این شرایط، به وضع و حال فعلی خود نیز بیاعتماد شدهاند. این آسیب، خود را در ضعف ارتباط با گروههای نخستین مانند خانواده و دوستان نیز نشان میدهد و روابط صمیمی را کاهش داده یا نابود کرده است.
▀█▄ چکلیست موضوعاتی که نیاز به مداخله مصلحان اجتماعی دارند
▬ در موضوع مهم شاخص ”رضایت از زندگی اجتماعی“، طیف وسیعی از مسائل و عوامل دیگر مطرحاند که در پایان مجال این مقاله، تنها میتوانیم فهرستی از آنها را ارائه دهیم؛
▬ در سطح تحلیل نخست، یعنی سطح عوامل درونزا و «روحیه»ها، این مباحث مطرحاند: (۱) کمک به انسجام زندگینامهای افراد، (۲) احساس «هویت»، (۳) تدبیر مناسب برای هدایت «دیدگاه» افراد به جنبههای مثبت زندگی، (۴) دینداری و وابستگی به تشکلها و جمعیتهای مبتنی بر ایمان، (۵) ترویج جهانبینی بلندنظر آسمانی، (۶) ارتقاء باورهای اخلاقی، (۷) اصلاح دیدگاه افراد نسبت به ثروت و قدرت، (۸) تولید دانش انضمامی برای پیشبرد روحیه رضایت از زندگی، (۹) مهارتهای عملی شهروندان برای مشارکت شهروندی، (۱۰) گسترش مددکاری اجتماعی، (۱۱) ارتقاء ایمنی در زندگی روزمره، (۱۲) بالا بردن سطح سلامت جسمی و روحی، (۱۳) ارتقاء فرصتهای تحرک اجتماعی بر مبنای تلاش، (۱۴) ایمنی و پیشبینی پذیری در زندگی روزمره، (۱۵) انعطافپذیری و سعه صدر، (۱۶) ارتقاء ارزش صداقت، (۱۷) بالا بردن رضایت از حقوق اجتماعی یا جمعی، (۱۸) ایجاد تنوعهای مشروع به عنوان بهترین راه برای تحریک «ظرفیت»های خلاق، و (۱۹) بهبود ارزش شور و مشورت.
▬ و در سطح تحلیل دوم، سطح عوامل درونزا و «نهادی»، نیز این موضوعات نیاز به مداخله دارند: (۱) غنی کردن مکانهای عمومی مانند مساجد و میادین و ... برای شکلگیری همکاریهای مدنی، (۲) فضا و معماری مناسب در هر سه سطح مساکن و محلات و شهرها، (۳) اصرار بر واحد همسایگی به عنوان واحد زیست شهری، (۴) بهبود شاخص «تعادل اجتماعی» شامل نابرابریهای اجتماعی همچون نابرابریهای ثروت، قدرت، سنی و نسلی، جنسی، مهاجرت، و مسکن، (۵) پیشگیری از فساد، (۶) تدارک کاتالیزورهای مناسب برای تخلیه انرژیهای اجتماعی، (۷) شفافیت در سیاستهای دولت در ارتباط با نیازهای شهروندان، (۸) حساسیت در برنامههای رفاه اجتماعی دولت نسبت به کف جامعه، (۹) توجه دولت به همه مردم در همه سطوح، بویژه افراد با مشکلات خاص و موقعیتهای اضطراری، (۱۰) تثبیت شبکهای از حمایتهای «پایدار» اجتماعی، (۱۱) برنامههای حکمرانی برای کمک ترکیبی با توجه به شرایط مختلف نیازمندان، (۱۲) سیستم مالیاتی معین و عادلانه، (۱۳) حرکت به سوی تقلیل و حذف تبعیض، (۱۴) حفاظت از محیط زیست طبیعی و محلی و بخصوص محیط زیست معنوی، (۱۵) تضمین کریدور امر به معروف و نهی از منکر متقابل میان مردم و نظام حکمرانی، (۱۶) زیرساختها و تجهیزات زندگی مولد اجتماعی، (۱۷) گسترش امکانات بازار کار از طریق انتقال بزرگسالان به سمت مشاغل غیررسمیتر و کاهش دوران تصدی افراد در مشاغل رسمی، (۱۸) کم کردن شکاف میان دانش رسمی و مطالعات دانشگاهی از یک سوی و فعالیتهای اجتماعی واقعی در سوی دیگر، (۱۹) ترویج دانش عملی در زمینههای فنی و حرفهای، (۲۰) در دسترس بودن مقدمات برای اشتغال خلاق و خویشفرما، (۲۱) بالا بردن «کیفیت اشتغال»، (۲۲) توسعه فعالیتهای داوطلبانه، (۲۳) تنظیم مناسب اوقات فراغت، و (۲۴) حساسیت نظام حکمرانی در شناسایی نقاط متزلزل بازار کار و سرنوشت افراد فعال در این بخشها.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم