دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ مطلب ۱.
▬ هزیمت فهرست امید در مجلسین + جشن سه سالگی دکتر سلام ...
▬ دو رویداد، صحنه سیاسی کشور را طی هفتههای اخیر، به لرزه درآوردند، که ذهن تحلیلگر نباید از تقارن مفهوم آنها آسوده باشد. به یکی از این دو پدیده بسیار پرداخته شد، و به دیگری نه؛ و به زعم من تقارن این دو پدیده میتواند مفهوم مهمی را به ذهن کاوشگر متبادر کند.
▀█▄ مطلب ۲.
▬ اولین نکته که بسیار مورد توجه و تأمل قرار گرفت، وضع عجیب فهرست موسوم به امید در مجلسین بود. این که اصلاً این فهرست، دقیقاً چه بود، و در نخستین فعل و انفعال دو مجلس چه کرد؟ معلوم شد که این فهرست، نه یک ایدئولوژی و نه یک راهیابی مشخص و مشترک برای مسائل کشور، بلکه اساساً هیچ چیز معناداری نبود! یک «شوخی تلخ» با رأی دهندگان بود. سر لیست تهران و قم از فهرست امید، به رقابتی کوبنده با یکدیگر پرداختند، و الفاظ و مضامینی بیسابقه که مطبوعات هوادار علیه یکدیگر استفاده کردند، معلوم نمود که آنها با یکدیگر، و هوادارانشان با هم، یک فکر نبودند. مضامینی که روزنامه سابقهدار و موهن و واجب التوقیف «آفتاب یزد»، برای اشاره به نمایندگان به کار برد، از جنس «سیبزمینیها»، «تطمیعشدگان»، «تهدیدشدگان»، و ... تیر خلاصی بود به «امید». فهرست «امید»، تنها سه ماه پس از انتخابات، بیشتر به یک مطایبه تلخ با رأی دهندگان شباهت پیدا کرد، و نه حتی، پوششی ظاهری برای کسب قدرت. آنها در تنظیم فهرست امید، و رئیسجمهور با حمایت آشکار از این فهرست، عملاً با رأی دهندگان، شوخی تلخی را آغاز کردند که چهار سال ادامه دارد، و نهایتاً کار به «سیبزمینیها»! ختم شد.
▬ «سیبزمینیها»!
▀█▄ مطلب ۳.
▬ در همین ارتباط، رویداد بزرگ و چشمگیر دیگری رخ داد، که آن نیز از جنس «آیرونی» و «مطایبه» بود؛ این که، بزرگترین همایش تشکیلاتی سیاسی سه سال اخیر، امسال، به طرز قابل ملاحظهای بزرگ که نه، «عظیم» شد؛ در سالن ده هزار نفری که لبریز شد ...
▬ سه سال است که پدیدهای به نام «دکتر سلام» در صحنه سیاسی ایران به وجود آمده است، که سالی یک بار، هوادران خود را در کنگرهای شبیه کنگرههای حزبی دعوت میکند، و با آنها به تعامل فعال و تبادل نظر در موضوعات سیاسی میپردازد، البته در قالب و شیوه و بیان مطایبه و شوخی.
▀█▄ مطلب ناتمام آخر
▬ این دو نکته، اتفاقات مهمی بودند که چون در یک بستر زمانی پر حادثه روی دادند، به قدر کافی مورد توجه قرار نگرفتند و مضمون مشترک خود را آشکار ننمودند؛ این که نهادهای پشتیبان سیاست، از قبیل گروههای سیاسی و احزاب و مطبوعات و مراکز مطالعات راهبردی و سیاسی، کار خود را درست انجام نمیدهند.
▬ وقتی برندگان یک انتخابات، اساساً کار سیاست را شوخی گرفتهاند، و بدون اتحاد در مورد یک ایده زیربنایی به هم جوش خوردهاند، و وقتی بزرگترین همایش سیاسی ما، نه یک همایش تشکیلات سیاسی جدی با ایدئولوژی و راهیابیهای روشن، بلکه یک گردهمآیی مطایبهآمیز است، در آن صورت باید پذیرفت که مسائل اساسی این جامعه در زمینه بحران عظیم اقتصادی جهانی، مسائل تأخر فرهنگی ناشی از رشد تکنولوژی، تخریب گسترده در نهادهای اجتماعی مانند خانواده و نظام تعلیم و تربیت، روندهای متناقض در عمق زندگی روزمره، دستاندازی قدرتهای استعماری به مقدرات وطن، و ...، راهحلهای قابلی پیدا نمیکنند، و یک جامعه تا چه حد میتواند بدون کارکردهای بنیادین خود به مسیرش ادامه دهد؟
▬ این کارکردهای تعطیل شده، چه کارکردهایی هستند؟ تنها میتوان کلیدواژههای آنها را در اینجا گفت تا در یادداشتهای آینده، شرح خود را بیابند: از دست رفتن باور به اثربخشی سیاست در میان مردم، افزایش هزینههای تصمیمگیری سیاسی برای مردمی که از نهادهای تخصصی حزبی نمیتوانند کمکی دریافت کنند، پیچیدگی فزاینده امر سیاسی برای مردم، بیگانگی مردم از امر سیاسی، افزایش جنبههای منفی و سیاهنما در رقابتهای سیاسی و اجتماعی به جای نگاه مثبت و رو به آینده، فایق آمدن گروههای منافع به امر سیاسی به جای ایدئولوژیهایی که دوراندیشیها و اخلاق را نیز در دستور کار خود دارند، پدیده «بیتفاوتی سیاسی»، و ضعف و فقدان تعهد مدنی در میان مردم. اینها کلیدواژههایی بودند که به دشواریهای امروز اشاره دارند؛ در آینده، به تناسب موضوعات روز به کاوش در مورد ریشهها و درمانهای این مسائل خواهیم پرداخت.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم