حامد دهخدا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه. «توهم فلاکت» و وادادگی نخبگان در عین مقاومت ملت:
▬ از مطالعه در احوالات نخبگان سیاسی و اجتماعی این کشور، این استنباط و تلقی پدید میآید که احوالات ما در دهه ۱۳۹۰، از جهاتی به حیص و بیص ما در دهه تاریخی و حساس ۱۲۹۰ مشابهت پیدا کرده است؛ از چه جهت؟
▬ از این بابت که در دهه ۱۲۹۰، قحطی بزرگ، آن چنان گریبان ایرانیان را فشرد که در طول تاریخ ایران سابقه نداشته است. و نخبگان ایرانی در آن زمان، دستپاچه، به هر راه حلی که به خروج ایران از آن وضع کمک کند، جواب مثبت میگفتند. بزرگترین قحطی تاریخ ایران که در اثر تهاجم متفقین و بویژه انگلیسیها پدید آمده بود، نیمی از جمعیت کشور را به کام مرگ کشید، و هیر و ویر اوضاع به حدی بود که دیدهای تاریخی به مقصران اصلی را از بین برد، و شمار زیادی از نخبگان و مردم به کودتای انگلیسی و جمهوری مطلقه رضاخانی پاسخ مثبت دادند. آنها بساط میراث مشروطه را برای نیم قرن آتی جمع کردند، در حالی که میشد چنین نکنند. آنان امتیاز نفت جنوب و شمال را اعطا نمودند، در حالی که میشد چنین نکنند. آنها کم و بیش زیر بار تحقیرها و استثمارها رفتند، در حالی که میشد چنین نکنند.
▬ وضع و حال ما در تحریم دهه ۱۳۹۰، یک صد سال بعد، به وخامت دهه ۱۲۹۰ نیست، اصلاً نیست؛ ولی، هر وخامتی که پس از تحریمها حادث شد، در رسانهها و رقابتهای سیاسی آن چنان بزرگ گردید که این بار هم بخشی از نخبگان و مردم کشور از هراس، تقریباً، آماده هر کار شدهاند و هنوز هم هستند، تا از بند تحریم خلاص شوند.
▬ این مقایسههای تاریخی این فایده را دارد که کمک میکند تا ما موقعیت فعلی را از افق و دیدی وسیعتر بنگریم؛ برآوردی داشته باشیم از کارهایی که ممکن است در کلافگی ناشی از هیاهوی تحریمها منطقی و مشروع به نظر برسد، و یک دهه بعد، وقتی این ملت بزرگ، به اتکاء تجربه تاریخی خویش، و بر مبنای سرزمین زرخیز خود، بر این «توهم فلاکت پایان قرن» فائق آمد، معلوم شود تا چه اندازه اقدامی خفتبار و غیر لازم بوده است.
▬ همان طور که در دهه ۱۲۹۰ و، سپس، در دهه ۱۳۱۰، آن چنان که متخصصان این مقطع تاریخی، کسانی مانند مرحوم علی حاتمی یا استاد امر ا... احمدجو دریافتهاند، هیچ چیز مهمتر از شناخت «وادادگی نخبگان در عین مقاومت ملت» نبود، برداشت من این است که آن چه در دهه ۱۳۹۰ اهمیت دارد، همین «وادادگی نخبگان در عین مقاومت ملت» است.
░▒▓ آمادگی نخبگان برای خودکامگی
▬ پس، فیالجمله آن که نخبگان سیاسی و اجتماعی، در دستاندازهای تحریم دهه ۱۳۹۰ که به رغم مصائب دهه ۱۲۹۰، توسط رسانهها و در جریان رقابتهای سیاسی بزرگ شده، و عظمتی مشابه قحطی ۱۲۹۰ یافته است، دست به اقداماتی میزنند که بیش از هر چیز نشان از کلافگی و دستپاچگی دارد، و ما در پی آن هستیم تا با آشکار نمودن این تناقضها، از پشیمانیهای آتیه پیشگیری کنیم. در آینده که نخبگان بر «توهم فلاکت» فعلی فائق آیند و از دستپاچگی در قضاوت بپرهیزند و متانت بایسته را بازیابند، از این همه تناقض به عجب خواهند آمد. چه بهتر که قبل از انتخاب بعدی، و از یک دید تاریخی وسیعتر، انتخاب معنادارتر و پختهتری صورت ببندد.
▬ اصلیترین زمینه بروز این تناقض که خود را در واکنشهای پایان قرن پیش نشان داد، ظهور «استبداد انگلیسی-رضاخانی» است. این که رئیس جمهور، گر چه برآمده از نهادهای دموکراتیک است، اما، عملاً خواهان سکوت تمام مخالفان و مهیای خودکامگی شده است. این مطلب، برخی را متقاعد کرده است که این دولت، در واکنش به فضای روانی ناشی از «توهم فلاکت»، گرایشات آشکار و محرز و تناقض آلودی به سوی استبداد از خود نشان میدهد. این دولت شعار انتقادپذیری میدهد، ولی، در عمل تناقضهای غیر قابل چشم پوشی در انتقادپذیری و پاسخگویی دارد. این دولت عملاً به دنبال ساکت کردن صداهای مخالف است و بارها در این زمینه تلاش کرده است.
▬ گروه نخستی که به تناقضات فاحش دولت در شعار انتقادپذیری خرده گرفتند، هسته اصلی آن جماعتی بودند که بعداً به «دلواپسان» نام بردار شدند، البته، بعداً، شماری از اعضای این گروه، در واکنش به پنهان کاریها و عدم پاسخگویی دولت به آن چه در مذاکرات اتمی میگذشت، قدری تند رفتند و به رغم مشی رهبر عالی جمهوری اسلامی ایران، به تیم مذاکرات در حالی که به حمایت همه ملت نیاز داشت تاختند، ولی، ادعای اصلی و منطقی آغازین آنها، این بود که چرا دولت، اطلاعاتی به جامعه در ارتباط با مذاکرات اتمی که مهمترین مذاکرات یک سده اخیر است، نمیدهد.
▬ دلواپسان که جملگی از اساتید دانشگاهها بودند، به این روند اعتراض داشتند که چگونه دولت از اساتید دانشگاه، خواهان حمایت از این مذاکرات است، ولی، اطلاعاتی به اساتید دانشگاه، و، حتی، نمایندگان پارلمان نمیدهد. دکتر حسن روحانی، در تاریخ پانزده بهمن نود و دو، در اجلاس رؤسای دانشگاهها و مدیران پارکهای علم و فناوری، گفتند: «چرا فقط یک عده معدود کم سواد که از جایی خاص تغذیه میشوند، باید از توافق ژنو حرف بزنند، اما، اساتید دانشگاههای ما خاموشاند؟» (فارس، ۱۳۹۲۱۱۱۵۰۰۰۱۷۷). این در حالی بود که شاید اصلیترین منتقد مذاکرات اتمی در آن وقت، یعنی، دکتر محمد جواد اردشیر لاریجانی در آن جلسه حضور داشت و دشوار بتوان او را کم سواد دانست؛ او فارغ التحصیل دانشگاه فوق معتبر برکلی کالیفرنیا است. این دانشگاه در مقایسه با دانشگاه گلاسکو کلدونین که دکتر روحانی در سری اول فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد و دکترای آن جای دارد، رتبه غیر قابل مقایسهای به دست میآورد. خب؛ این اهانتی آشکار به منتقدان بود. مضمون گفتار رئیس جمهور، صراحتاً از اساتید دانشگاه نه انتقاد، که حمایت بیدریغ از توافق را طلب میکرد، چرا که، منتقدان را پیشاپیش «کم سواد» خوانده بود. این در حالی بود که دولت از انتشار بدیهیترین اطلاعات در ارتباط با مذاکرات و توافقات استنکاف میکرد. در یک دید وسیعتر، این دولت، دولت محرمانههاست؛ و چطور میشد توقع داشت که اساتید دانشگاه از چیزی حمایت بیدریغ کنند که اصلاً معلوم نبود که چه بود و چه هست؟
▬ این چنین، باب اهانت کوبنده به منتقدان باز شد که هنوز بسته نشده، بلکه مفتوح و گشادهتر هم گردیده است. شش روز بعد، سید حسین موسوی تبریزی دبیر مجمع محققین و مدرسین، در گفتاری عجیبتر، گفت: «من در دیندار بودن منتقدین توافق شک شدید دارم»! (فارس، ۱۳۹۲۱۱۲۱۰۰۰۲۴۲). یا به همین ترتیب، در جای دیگر، محمد شریعتمداری معاون اجرایی رئیس جمهور، مدیران یک روزنامه منتقد دولت را به ابن ملجم تشبیه کرد (جهان نیوز، ۴۳۲۰۸۴). رضا صالحی امیری هم گفت: «منتقدین دولت حق انتقاد ندارند، چون قبلاً سکوت کردهاند» (جهان نیوز، ۳۴۸۹۶۷). آش آن قدر شور شد که استاندار همدان هم در اعتماد به نفسی مثال زدنی گفت: «منتقدان توافق ژنو، کوردل و مغرض و بیسوادند» (فارس، ۱۳۹۲۱۱۱۶۰۰۱۸۸۰). مقایسه این نحو اظهار نظرها با آن چه در پایان قرن پیش رخ داد، برداشتهایی را به ذهن متبادر میکند...
░▒▓ انتقادپذیری تناقض آلود دولتمردان تدبیر و امید
▬ البته، نوع اظهارات تند دکتر حسن روحانی علیه منتقدان، همواره با یک روحیه «تناقض آلود» پایان قرنی همراه بوده است. در واقع، او اغلب در همان سخنرانی که به مخالفان خود هجوم میبرد، در همان سخنرانی به لزوم تحمل مخالف نیز تأکید میکرد؛ او در جشن یک سالگی دولت در تهران، درست چند دقیقه پس از آن که گفت: «این دولت در برابر حامیان و موافقان و منتقدان و، حتی، مخالفان سر تعظیم و تکریم فرود میآورد»، معنی این تکریم و تعظیم را عملاً و به سرعت نشان داد و اضافه کرد: «گویی عدهای هنوز در دوران حجر میاندیشند» (انتخاب، ۱۶۶۴۱۶).
▬ یا در نمونهای دیگر، که بازتاب جهانی گستردهای یافت، دکتر حسن روحانی، در بیاناتی که آشکارا خلاف شرع و عرف بود، منتقدان را به «جهنم» حواله کرد و، حتی، گفت که «خداوند برخی را ترسو آفریده است» (معاذا...). او گفت: «برخی ترسوها و بزدلهای سیاسی اعتماد به نفس ندارند و همه را مانند خودشان گمان میکنند. هر وقت مذاکرات شروع میشود، برخی میگویند ما داریم میلرزیم؛ به جهنم! بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید» (صراط، ۱۹۱۰۸۸). هر چند آقای روحانی سیاستورزان را در یکی دو سال گذشته از تندروی در گفتار و رفتار سیاسی بر حذر داشته و به اعتدال فرا خوانده است، با این حال، خود با ادبیاتی تند از منتقدان سیاست خارجی دولت خواست که «به جهنم بروند». این لحن تند و عصبانی در خود تبلیغات انتخاباتی نمود یافته بود که در آن وقت، دکتر محسن رضایی در یک ابراز نگرانی تاریخی گفته بود: «شما ببینید سؤال من چقدر مؤدبانه است، آقای روحانی اگر بخواهد با این عصبانیت و این داد و بیدادی که کردند سکان کشور را به دست بگیرند، خداوند رحم کند به این کشور. ما باید خونسردی خود را حفظ کنیم، من که کسی را تخریب نکردم من یک سؤال مؤدبانه پرسیدم؛ از هر دو طرف هم پرسیدم» (تابناک، ۳۲۴۳۴۰).
▬ ادبیات دور از شأن «جهنمی»، آن هم از جایگاه ریاست جمهوری اسلامی ایران، با انتقادات فراوان جهانی روبرو شد و، حتی، رسانههای حامی دولت هم در روز اول از این اظهارات عجیب روحانی انتقاد کردند (هر چند که از روز بعد شروع به توجیه این مواضع نمودند). روز بعد، در جلسه هیأت دولت، با تأکید بر این ادعا که «دولت یازدهم پرچمدار انتقاد است و هیچ کس قادر نیست این پرچم را پایین بیاورد»! تصریح کرد: «مخاطب من در جمله و کلمهای که در وزارت امور خارجه بیان کردم، نقطه مقابل «شیردل» بود، نه منتقدین و مخالفین؛ بلکه کسانی بودند که صرفاً به دنبال تخریب و کارشکنی هستند و مدتی است که از اتاق فکر به اتاق عملیاتی وارد شدهاند و بدانند که در برابر تخریب گران سکوت نمیکنیم»! (رجانیوز، ۱۸۲۱۱۶). باز هم در اینجا روحیه پایان قرنی تناقض مشهود است؛ ایشان در همان سخنانی که مشغول تلطیف پیش گفته هستند، بلافاصله زبان تهدید گشودند.
▬ این روحیه پایان قرنی و تناقض آلود در موقعیتهای فراوان دیگر نیز مشهود است؛ درست در حالی که ایشان میفرمایند: «دولت آستانه تحملش بالاست؛ نقد که زیباست؛ دولت، تخریب و نقد ناروا را هم تحمل میکند» (کیهان، ۲۳۲۵۱)، معالوصف، در جای دیگر میگویند: «لااقل این توافق ژنو اولین گشایش برای دانشگاه و برای پول دانشجوها بود؛ فقط یک عده معدود که از جای معدود تغذیه میشوند، آنها باید حرف بزنند؛ آنها هم البته، حرف بزنند اشکال ندارد، نقد کنند اشکال ندارد؛ چرا یک عده کم سواد بیایند حرف بزنند؟ استادان دانشمند ما بزرگان دانشگاه ما خصوصی چرا حرف میزنند، ولی، نمیآیند در میدان؟» (فارس، ۱۳۹۲۱۱۱۵۰۰۰۱۷۷). خب؛ این جملات اشاره دارد به این که آنها که انتقاد کردهاند «کم سواد» هستند، و مآلاً کسانی که از این به بعد اظهار نظر مینمایند، برای اجتناب از این که اینچنین توسط رئیس جمهور و هواداران او خطاب نشنوند، باید مؤید توافق باشند.
░▒▓ پرداخت آخر به مطلب
▬ یکی از جلوه گاههای دیگر انتقادناپذیری دولت، لغو متعدد و مکرر سخنرانی منتقدان دولت در دانشگاهها بوده است، که این رویه درست از همان سال نخست دولت آغاز شد و کم و بیش تا امسال نیز ادامه داشته است؛ این در حالی است که چنین اقدامی نامعمول و کم سابقه است. در گذشته، تنها کسانی که خلاف شریعت و دین سخن میگفتهاند با این نحو محدودیتها مواجه میشدند، ولی، برای نخستین بار در این دولت است که مخالفان سیاسی دولت با این نحو محدودیتها رویاروی میگردند. با این حال، رئیس جمهور در یکی از همین مراسمها، در واکنش به انتقادها به دولت برای گرانی فرمودند که: «دیوار دولت از همه کوتاهتر است از گوجه فرنگی تا انرژی هستهای ... » (نسیم آنلاین، ۹۵۶۹۷۵). این، واقعیت نداشت، و نمونه آن، حسین دهباشی بود؛ در حالی که آقای روحانی گفته بودند که «همه باید مورد سؤال قرار بگیرند هیچ کس نباید خود را مستثنا از سؤال ملت بداند» (تسنیم، ۹۳۶۵۹۸) و، حتی، گفته بودند که «امام مسلمین هم باید نقد شود» (فارس، ۱۳۹۴۰۸۱۷۰۰۰۳۰۱)، ولی، حسین دهباشی کارگردان فیلم انتخاباتی خود ایشان و کلیپ مشهور «به خدا پناه میبرم از استبداد رأی/نوسفر»، بلافاصله بعد از انتقاد از شعارهای بیعمل دولت، حکم اخراجش از سازمان پژوهش و برنامه ریزی و فن آوری را دریافت کرد (خبرگزاری دانشجو، ۳۰/۱/۹۲). واقع این است که خود ایشان، نه تنها انتقاد را مغتنم نشمردهاند، بلکه، حتی، در پاسخ به انتقاداتی که بیشتر جنبه استفهام داشت، اطلاعات مربوط به مذاکرات اتمی و موارد مشابه را منتشر نکردند (در حالی که بر وفق قانون افشای اطلاعات قانوناً ملزم به انتشار اطلاعات بودند)؛ ایشان، در عوض، منتقدان را «یک عده معدود از جای معدود تغذیه شونده»، «کم سواد» و «بیشناسنامه» و «بیکار» که «واقعاً دچار توهم» هستند و مدام بیدلیل «غصه مردم را میخورند» و «در دوران حجر زندگی میکنند» نامیدند. ایشان، هیچ گاه، تمایل محرز خود را به ایجاد فضای اختناق پنهان نکردهاند.
▬ دکتر حسن روحانی، در سخنرانی خود به موازات لغو سخنرانی منتقدان در روز دانشجو، فرمودند: «یک زمانی بود کسی جرأت نمیکرد بگه جنبش دانشجویی؛ از این کلمه میترسیدند» (تسنیم، ۹۳۶۵۹۸). خب؛ گو این که این بیان ایشان صحت ندارد و ناراست است و بنده در فاصله سال ۱۳۷۴ تا کنون که در دانشگاه تهران هستم، سالی اینچنین را سراغ ندارم، ولی، واقع آن است که در همین سال ۱۳۹۴ بود که در مراسم یک تشکل دانشجویی برای اولین بار از گاز اشکآور در دانشگاه آن هم در دانشگاه عالی رتبه علامه طباطبایی استفاده شد (خبرگزاری دانشجو، ۳۰/۱/۹۲)، دفتر بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد علوم تحقیقات با خشونت مثال زدنی در روز دانشجو پلمپ شد (خبرگزاری دانشجو، ۳۰/۱/۹۲)، پای دانشجوی منتقد وسط برنامه اصلاح طلبان در دانشگاه یزد شکسته شد (خبرگزاری دانشجو، ۳۰/۱/۹۲)، نیروی انتظامی در دانشگاه آزاد برای سرکوب دانشجویان وارد دانشگاه شد (خبرگزاری دانشجو، ۳۰/۱/۹۲)، از سخنرانی دکتر زاکانی در دانشگاه آزاد رشت در روز دانشجو ممانعت به عمل آمد (خبرگزاری بینالمللی کاسپین، ۶۰۶۹۱)، و به سخنرانی دکتر کوچک زاده در همایش «برجام دروازه نفوذ» در دانشگاه علوم پزشکی تهران مجوز داده نشد (خبرگزاری دانشجو، ۳۰/۱/۹۲).
▬ نهایتاً این که، ایشان که خویش را به مثابه حقوقدان و غیر امنیتی و غیر سرهنگ تعریف کردهاند، امنیتیترین دولت تاریخ ایران و شاید جهان را تشکیل دادهاند. در واقع، پیش از این، هیچ دولتی تا این اندازه با تراکم چهرههای امنیتی مواجه نبوده است، و، حتی، یکی از پستهای اقتصادی به عالی رتبهترین مقامات امنیتی تاریخ ایران واگذار شده است. چطور میشود پذیرفت که نگاه این دولت به منتقدان و جامعه امنیتی و سرهنگی نیست، در حالی که این دولت امنیتیترین دولت تاریخ ایران است؟ دکتر روحانی در گرامیداشت روز دانشجو فرمودند که «ما فضای امن میخواهیم نه فضای امنیتی» (صراط نیوز، ۲۷۲۹۴۴)، ولی، واقع آن است که ایشان در روایتی که در جریان مبارزات انتخاباتی و برای نواختن ضربه کاری به رقیب، از پیشنهاد حمله گازانبری امنیتی به یک گروه دانشجویی پرده برداشت، کتمان نکرد که خود او در جریان آن تصمیم امنیتی بوده است و اگر خودش عامل آن نبوده است، لااقل، تلاشی هم برای ممانعت یا افشای آن به عمل نیاورده است.
░▒▓ فرجام مطلب
▬ نه؛ به نظر میرسد که این دولت، در ارتباط با شعار تحمل مخالفان دچار رفتار تناقض آلود، بسی بیش از حدی است که بتوان نام آن را نفاق و دروغ و تزویر نامید؛ برداشت من این است که گروه عقلا، تحت تأثیر «توهم فلاکت پایان قرن»، چنان دچار سرسام شده است که برای خروج کشور از فلاکت، و به نام «مصلحت»، خود را ناگزیر از این تناقضها میبیند و اینچنین است که به این شدت دچار تناقض شده است، و، حتی، توقع دارد که منتقدان نیز با درک شرایط «فلاکت»بار کشور، همه تناقضهای رفتاری و گفتاری دولت را، بر سبیل «مصلحت»، تحمل کنند.
▬ سخن در بسط فرضیه «توهم فلاکت پایان قرن» بیش از این است. باید در یادداشتهای بعدی به آن پرداخت. ما چنین خواهیم کرد و سایر جنبههای زیست تناقض آلود گروه عقلا را بررسی خواهیم نمود؛ بویژه که یک سال آینده، این ملت در معرض انتخابات ریاست جمهوری است و میتواند در سایه شناختی که از وضع و حال نخبگان خود به دست میآورد، انتخاب صحیحتری انجام دهد، چرا که، «نتیجه هر گونه انتخاب مردم در انتخابات اعم از انتخاب خوب یا بد، به خودِ ایشان باز خواهد گشت، بنا بر این، سعی شود که انتخاب درستی انجام گیرد». انتخابات پارلمانی نود و چهار، بارقههای روشن بینی، خود را در سراسر کشور و قدری هم در استان تهران نشان داد (این مطلب ملهم بود از رصد هفتگی خبرگزاری دانشجویان ایران در محصول درخشان «دکتر سلام»؛ دولت خوانندگان منتقد مستدام).
مأخذ:رسالت
هو العلیم