فیلوجامعه‌شناسی

پادفرهنگ شهری تهران

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه:
▬    سر بریدن در تهران! ...
▬    ظهر روز ششم فروردین نود و پنج، اولین جنایت سال کشور، در تهران، رقم خورد؛ آن هم از جنس سر بریدن در تهران! ...
▬    شوهر سی ساله، همسری که تنها چند ماه با او ازدواج کرده بود را سر برید! این دو، چند ماهه عقد بودند، و قرار بود، عن قریب، جشن عروسی خود را برگزار کنند.
▬    کار این جماعت از طلاق خشک و خالی هم گذشته است؛ ظهر ششم فروردین، اولین قتل سال نود و پنج، یک طلاق خونین و فجیع پیش‌رس بود. این طلاق زودرس خونین، در خیابان نبرد شمالی اتفاق افتاد، که یکی از سکونت گاه‌های نوشهرنشینان، طی پنجاه ساله اخیر بوده است. نوع ازدواج آن‌ها نیز حکایت از نوشهرنشینی و گسیختگی از سنت‌های ازدواج فرهنگ ایرانی دارد. زن ۳۰ ساله، در ازدواجی دیرهنگام، با مردی هم سن و سال خود ازدواج کرده است. آن‌ها، حتی، به منزل مشترک نرفته بودند. مرد واقعه، پس از عقد، چند ماه تا آغاز زندگی مشترک با همسر خود، پس از بارها دعوا و درگیری، گلوی همسر خویش را درید؛ با آلت قتاله چاقو. شوهر نه چندان جوان ماجرا، که در صحنه قتل حضور داشت، دستگیر شد، و با اعتراف به قتل، عنوان کرد اختلافاتی که در طول این چند ماه با همسرش داشته است، انگیزه بریدن حلقوم مقتول بوده است؛ به همین سادگی!
▬    ما از آن چه میان قاتل و مقتول گذشته است، بی‌اطلاعیم، ولی، می‌دانیم چه فاصله اندکی بدون حضور قاضی و حاکم شرع و ریش سپیدان فامیل و محله و مشاور حقوقی و روانشناسی و هر نهاد اجتماعی و فرهنگی دیگر گذشته است، تا مرد سی ساله نتیجه بگیرد برای خالی کردن بغض خویش یا تحقق آن چه خودش در فردیت خویش درست یا «باحال» پنداشته، حلقوم همسرش را ببرد. بی‌گمان اگر نهادهای فرهنگی پیش گفته از ابتدا در رابطه این زوج مدخلیتی داشتند، این‌چنین، دست آن‌ها در تطاول به یکدیگر گشوده نمی‌بود. پس، من مایلم تا موضوع را در یک سطح فرهنگی ریشه یابی کنم، نه روان‌شناختی، چرا که، ما با امواج اجتماعی این آسیب‌ها در کلان‌شهر تهران و کرج روبرو هستیم، و نمی‌توانیم ریشه این مسائل را در مختصات روان‌شناختی افراد جست و جو کنیم. نه؛ نگاه روان‌شناختی به این پدیده‌ها، مدت‌هاست که ما را از مواجهه «جدی» با این امواج اجتماعی باز داشته است. روان‌شناسان، اغلب می‌خواهند اوضاع را آرام کنند. نه، در این امواج اجتماعی طلاق، یک دید جامعه‌شناختی لازم است.

░▒▓ برهان:

░▒▓ تز ۱.
▬    در دو کلان شهر تهران و کرج، میزان طلاق، به مقادیر هنگفت ناگفتنی رسیده است، و نیمی از این طلاق‌ها در پنج سال نخست پیوند زناشویی و بویژه در یک ساله بعد از ازدواج شکل می‌گیرد. این‌ها نشان‌دهنده آن است که آسیب‌هایی چون فردگرایی و ناپختگی فرهنگی، دارد قربانیان بسیار می‌گیرد، و باید برای این پادفرهنگ فکری کرد. آنان که تازه ازدواج کرده‌اند، بی‌ملاحظه اجتماع و خویشاوند و خانواده، و بی‌ملاحظه یکدیگر، و، حتی، فرزندی که از ازدواج برآمده است، «جشن طلاق» می‌گیرند. کار این جماعت از «جشن طلاق» هم گذشته است؛ آن‌ها بزم خون به راه می‌اندازند.
▬    کار از وقتی شروع شد که تصمیم گرفتیم تا به نحو سیاسی خاصی «جوانان را باور کنیم» (شعار انتخاباتی دوم خرداد هفتاد و شش)، و این «جوانان را باور کنیم»، به معنای آن بود که کیفرخواست آنان علیه «فرهنگ» را به تسلیم، قبول کنیم. و این دنیایی است که جوانان نوشهرنشین قشر متوسط شهری برای خود و ما به وجود آورده‌اند. آن‌ها با اصالت امر «باحال» به میدان آمدند، اصالت «لذت»، و رفته رفته امر «باحال» بر امر «فرهنگی» فائق آمد. بله؛ ریشه دشواری در اینجاست. این که دو جوان برای تحقق خویشتن، برای «حال کردن»، قواعد و ضوابط «فرهنگی» را پشت سر می‌گذارند و از ناکجا سر در می‌آورند؛ سر بریدن در تهران! ...
▬    تحولی روی داده است؛ اگر فرهنگ را به معنا «فرا+هنگ» یا «فرا اجتماع» یا همان «امر تاریخی که ورای خواست فردگرایانه افراد به نحوی ساختمند مناسبات را تنظیم می‌کند» بدانیم، آن چه در ظهر روز ششم فروردین نود و پنج، کمبود و نبود آن شدیداً احساس می‌شد، همان فرهنگ به معنای فرا+هنگ است. از نقطه دراماتیک دوم خرداد هفتاد و شش و با سر داده شدن شعار سیاسی «جوانان را باور کنیم» که البته، متضمن قرائت خاصی از این جمله بود، و مشخصاً به اصالت امر «باحال» اشاره داشت، تحولی روی داده است؛ دقیقاً منظور از این تحول آن است که، لذت شخصی بر فرهنگ غلبه یافته است، و بیش از پیش، افراد، برای اغراض و از آن کهتر، برای لذایذ و تشفی خاطر شخصی، دیگران را قربانی خویش می‌کنند. این گریز از فرهنگ (پادفرهنگ)، مخاطره آمیز است. کسانی پدید می‌آیند که خواست شخصی خویش را و لذت و «حال» خویش را بر هر چیز مقدم می‌شمرند و اصالت امر «باحال» به مسلک معیار روزگار بدل می‌شود. مصلحان اجتماعی باید در قبال این روند، گام‌های برنامه‌دار و مشخصی بردارند.

░▒▓ تز ۲.
▬    بدون آن که بخواهیم انکار کنیم، پیشرفت‌های فرهنگی پس از انقلاب را، و گسترش وسیع فرهنگ اسلامی انقلاب به حیطه وسیعی از جمعیت کشور را، همان پیشرفت‌هایی که موجب شده است تا امروز، نسل دوم شهدای وطن، کیلومترها دورتر از مرزهای کشور و فردیت‌های خویش، شهادت را در آغوش بکشند، بله، بدون آن که بخواهیم همه این ظفرمندی‌های فراهنگ انقلاب اسلامی را انکار کنیم، مع‌الوصف، باید بپذیریم، رسوخ پادفرهنگ جهانی‌سازی شده امریکایی، در لایه‌هایی از اقشار متوسط شهری اتفاق افتاده است؛ لایه‌هایی که بویژه، آماج شعار «جوانان را باور کنیم» به مفهوم اصالت امر «باحال» بودند.
▬    انقلاب ارتباطات، بویژه از دهه ۱۹۹۰ بدین سو، باعث گسترش فرهنگی شده است که از «سیلیکون ولی» در ایالات متحده به سراسر جهان صادر می‌شود. در واقع، بدون آن که بخواهیم از جبر تکنولوژیک دم بزنیم، و در حالی که اصرار داریم که می‌شد از این تکنولوژی ارتباطی بدون تحمل فرهنگ امریکایی بهره ببریم، مع‌الوصف و مع‌الأسف، باید اذعان کنیم که در عمل، نه فقط نوشهرنشینان ما، بلکه اغلب ملل دنیا، این تکنولوژی را با فرهنگ امریکایی بلعیدند. در حالی که می‌شد چنین نشود.
▬    باید بپذیریم که محصولات تفریحی، اعم از شبکه‌های ماهواره‌ای، محتواهای اینترنتی، شبکه ویدئویی خانگی، محصولات سینمایی، و این ماه‌های اخیر، برنامه‌های تفریحی تلویزیون خودمان در یک عقب نشینی آشکار، گام‌های روشنی به سمت اصل «لذت» و «پادفرهنگ» برداشته‌اند.
▬    فرهنگ امریکایی، یک تفاوت اصولی با سایر فرهنگ‌های حال حاضر جهان دارد؛ امریکا، سرزمین مردم مهاجر است؛ آنان که از فرهنگ‌های بومی خویش گریخته‌اند و به سرزمین دور دست، همان ینگه دنیا عزیمت کرده‌اند. فرهنگ امریکایی، در واقع، یک پراگماتیک «پادفرهنگ» است، از آن رو که امریکا، همان سرزمین دور دست، خانه بریدگان از فرهنگ‌های مختلف جهان است. امریکا، سرزمین مردم بومی امریکا نیست، بلکه جمله مردم امروز امریکا، کسانی هستند که طی یک نسل یا چند نسل از فرهنگ و ملت خود رسته‌اند و به ینگه دنیا مهاجرت کرده‌اند تا آن طور که «خود می‌خواهند زندگی کنند»؛ چیزی شبیه دو جوان نوشهرنشین خیابان نبرد شمالی تهران که در نسل اول به کلان‌شهر آمدند تا آن طور که «خود می‌خواهند زندگی کنند». البته، وقتی هم‌قطاران این دو جوان نوشهرنشین دریافتند که نهادهای فرهنگی نیرومند بومی زیادی مقاومت می‌کنند، با مهاجرت از امریکا سر در آورده‌اند و امریکا، سرزمین مردم مهاجر نوموطن در «موطن‌سوز» شد.
▬    در واقع، همان طور که لانس نیومن در مقدمه دائره‌المعارف «پادفرهنگ‌های امریکایی» (محصول ۲۰۱۳ انتشارات شارپ رفرنس) تأکید کرده است، «از همان ابتدای تاریخ امریکا، پادفرهنگ‌ها به معنای واقعی کلمه، نقش برجسته‌ای در تاریخ امریکا بازی کرده‌اند». در این جمله ظرافت دیگری غیر از آن‌چه گفتیم هست؛ نیومن، مآلاً اذعان دارد که تاریخ امریکا، به رغم تاریخ چین و ایران و یونان و روم و بریتانیا و ... صحنه عمل «فرهنگ یکپارچه امریکایی» نبوده است؛ بلکه ما با مجموعه‌ای از «ضدفرهنگ»ها مواجه بوده‌ایم.
▬    فی المثل، در اوایل سده هفدهم، مهاجران پیوریتن گسیخته از موطن اصلی بریتانیا، حساب خود را از کلیسای انگلستان جدا کردند، و به مستعمره نشین خلیج ماساچوست مهاجرت کردند، تا در آن جا هر طور می‌خواهند زندگی کنند. البته، آن اوایل، بند و بست‌های پیوریتنی آن‌ها را مهار می‌کرد، ولی، رفته رفته، «آزادی» به ارزشی فائق‌تر تبدیل شد، و نتیجه همانی شد که امروز، همه ما شاهد آنیم. تاریخ امریکا از آن پس، یک بار، در جنبش اعتدال قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، و یک بار دیگر در دهه ۱۹۶۰، متحمل دو انقلاب شد، و هر بار، بخشی از قید و بندهای اخلاقی را از خود باز کرد، و امروز، و پس از انقلاب ارتباطات دهه ۱۹۹۰، بوضوح هیچ چیزی که ملت امریکا را به عنوان ارزش‌های امریکایی متحد سازد، پا بر جای نمانده است.
▬    گاهی اوقات، در امریکا، این پادفرهنگ‌ها به معنای جدایی گزینی فیزیکی از جوامع اصلی و موطن گزینی در نواحی دوردست ظاهر شده‌اند؛ ولی، اغلب، مانند آن چه در کلان‌شهر تهران و کرج برای نوشهرنشینان روی داده است، فردیت‌ها، از طریق اختیار سبک زندگی پراگماتیک خاص خود، ساز مخالف کوک می‌کنند. این جدایی گزینی در سبک زندگی، فاصله معنوی افراد از افراد دیگر اجتماع را بسی بیش از «فاصله حیاتی» قابل قبول به عنوان عضو اجتماع می‌سازد، و دیگر نمی‌توان فرد را عضو اجتماع قلمداد کرد؛ «فرد تنها» و «بی موطن» پدید آمد. به این ترتیب، فرد غیر اجتماعی، و در برخی موارد، ضد اجتماعی ظاهر شد. از این قرار، جامعه امریکا، جرم خیزترین سرزمین دنیا هم هست و بیشترین میزان زندانی در سراسر جهان را دارد؛ و از قضا، تهران، و خیابان نبرد (همان «کوکاکولای سابق») تهران، جرم خیزترین نقطه ایران هم هست!

░▒▓ تز آخر ...
▬    یکی از محصولات انقلاب ارتباطی که این روزها، در فرهنگ ما مشغول به جای گذاشتن یک تأثیر عمیق است، موسیقی تکنیکی و رایانه‌ساخته است، که در یک زمینه پادفرهنگ موسیقایی امریکایی و البته، به اتکاء تکنولوژی DJ از «سیلیکون ولی» شکل گرفته است، و امروزه، تأثیرات مخرب و هولناکش را در همه پادفرهنگ‌های دنیا و از جمله پادفرهنگ نوشهرنشینان تهرانی و کرجی می‌توان جست. توضیح این که، پادفرهنگ «هیپ هاپ» در فضای اواخر سده بیستم و اوایل قرن بیست و یکم، در محیط شهری امریکا، در برانکس، واقع در نیویورک، پدید آمد، و نقش افراد را به عنوان عضو اجتماع امریکا، عمیقاً به چالش طلبید. این پادفرهنگ به عنوان سبک هنری «معلوم الحال» به سراسر جهان و از جمله قلمرو نوشهرنشینان تهرانی و کرجی، صادر شده است، و سطوح مختلفی از عصیان‌گری بی‌محتوا و نهییلیستی رو به آینده نامعلوم را موجب شده است، که از خشونت قابل ملاحظه‌ای نیز رنج می‌برد.
▬    در دهه ۱۹۹۰، یک نوع از «هیپ هاپ» به نام رپ گنگستا، تبدیل به بخش عمده موسیقی امریکایی شد، و جنجال بسیاری بر سر ترانه‌هایی که به تبلیغ خشونت، بی‌بند و باری، استفاده از مواد مخدر و زن ستیزی می‌پرداخت، شکل گرفت. با این وجود، موسیقی هیپ هاپ در صدر فهرست موسیقی‌های محبوب قرار داشت و به شیوه‌های مختلف در گوشه و کنار جهان نواخته می‌شد. اقبال چشمگیر به هیپ هاپ (مخصوصاً سبک ضداجتماعی رپ گانگستری)، اثرات اجتماعی بسیاری بر طرز رفتار جوانان نوشهرنشین در سراسر جهان داشته است و همچنان دارد. رفتارهای خودخواهانه‌ای که معمولاً، در تغزلات و آثار ویدئویی برخی از هنرمندان هیپ هاپ نمایش داده شده است، بارها بروزات مستقیم منفی در رفتار برخی از طرفداران رادیکال آن‌ها داشته است. چنین جوانانی، اغلب، اگر هم عضو هیچ گروه تبهکاری نباشند، لا اقل، نقاب شخصیتی گانگسترها را بر چهره دارند. اغلب، چنین نقاب‌های شخصیتی موجب رفتارهای غیر اجتماعی مانند کناره‌گیری از دوستان، بی‌توجهی به تحصیلات، عدم پذیرش مطایبه‌آمیز و تلخ اقتدارهای مشروع و انجام جرم‌های کوچک و بزرگ می‌شود.
▬    از آن جا که موسیقی هیپ هاپ، تقریباً، همیشه، بر یک مردگرایی افراطی و خشن تأکید دارد، اصولاً ضد زن است، و، حتی، به نحوی زن هراسی دامن می‌زند. مضمونی که در بسیاری از موسیقی‌های غیر حرفه‌ای‌تر نیز سرایت کرده است، و ما امروز در اغلب محصولات صنعت انبوه ترانه‌های ایرانی، خشونت آن را ملاحظه می‌کنیم. به علت موفقیت تجاری این ترانه‌ها، آثار این موسیقی‌ها رو به گسترش دارند و تأثیر قابل ملاحظه آن را می‌توان در میزان فروش و استفاده بالای ادوات بهره‌برداری صوتی از تلفن همراه ملاحظه کرد. برداشت من این است که این ترانه‌ها بر روی ترکیبی از منافع تجاری، غرایز سرگرمی، و اغراض سیاسی ایستاده‌اند و با قدرت به پیش می‌روند. البته، من نمی‌خواهم بگویم که ترانه‌های انبوهی که این روزها، روزمره تولید می‌شوند و به گوشی‌های تلفن همراه جوانان ایرانی راه پیدا می‌کنند، هیپ هاپ هستند، ولی، می‌خواهم بگویم که ایده‌های تکنیکی که از DJ و بویژه ترکیب رپ و DJ به دست آمده‌اند، با پادفرهنگ امریکایی، به نحوی مشهود تلفیق شده است، و جوان ایرانی، البته، به جای هفت تیرهای گانگستری، از کارد آشپزخانه برای تحقق خشونت سیاه مندرج در این محصولات وحشیانه استفاده می‌کند. حاصل، می‌تواند بریدن حلقوم همسر، در حالی نامتعادل باشد (این گفتار، شامل اقتباس‌هایی آزاد از لانس نیومن، جیمز سیما، و دانشنامه آزاد بود؛ دولت خوانندگان منتقد مستدام).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.