برداشت آزاد
• ماکس وبر، متوجه خطر معرفتشناختی نهفته در تجربهگرایی هست.
• به زعم او، نباید جامعه را به مثابه یک شی عینی مورد مطالعه قرار داد.
• او به واقعیتهای اجتماعی از چشمانداز ارزشهای خاص نظر میکند. واقعاً برای پدیداری یک واقعیت اجتماعی مثل سرمایهداری، نگاه هنجاری شرقی (غیرغربی) پاسخگو نیست، هر چند که تمام مقدمات و خصوصاً انباشت سرمایه فراهم شود.
• در واقع، آن نگاه ویژه است که سرمایهداری را پدید میآورد. پس، جوهر سرمایهداری مانند هر واقعیت اجتماعی دیگر، نحوی هرمنوتیک و افق نظر به جهان است. نحوی جهانبینی است.
• عینیتِ واقعیت، توسط محققی ایجاد میشود که ابژههای بررسی علمی را از طریق تمرکز بر آن دسته از وقایعی شکل میدهد که واجد معنا و جایگاه فرهنگی هستند. به باور وبر، جامعهشناسی، شامل یک گزینش هنجاری مبتنی بر علایق و ارزشهای محقق است که میکوشد از ابژهها، تیپ ایدهآل بسازد.
• امکان شناخت واقعیت عینی، به عنوان یک شی فی نفسه، به لحاظ معرفتشناختی مردود است. و اساساً مطلوب هم نیست. آن طور که هوسرل صراحت دارد، گرایش به خلق چنین شناختی منشأ بحران در فکر اروپایی است. و به زعم دیلتای و وبر، شکافی ناپیمودنی بین علوم طبیعی و علوم انسانی و اجتماعی هست.
• واقعیت انسانی و اجتماعی را نمیتواند شیئی با خواصی همیشگی و مستمر و لایتغیر انگاشت. پس، دستیابی به «قانون» در علوم انسانی و اجتماعی منتفی است. زیرا فرآیند دستیابی به «قانون»، فرایندی نامحدود و ناشناختنی است. کنش فردی در تاریخ نمیتواند ذیل قوانین شبه قانونی علم قرار گیرد.
• دستیابی به قانونمندی در علوم اجتماعی و علوم انسانی علاوه بر آنکه شدنی نیست، اساساً مطلوب هم نیست. زیرا، میخواهد جلوی طوفان بنیانکن «اراده» را بگیرد. ارادهای که از کولاک آن، ابرمرد برمیخیزد.