دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه:
▬ در کمبود ابزارهای پر هزینه سنجش اجتماعی، انتخابات، برای تحلیلگران اجتماعی حکم گنجی را دارد که تحلیل پیامهای آن، با زحمت اندکی، اطلاعات بسیار میافزاید. از این قرار، یکی از دغدغههای هر تحلیلگر اجتماعی تا ماهها پس از هر انتخابات، و بویژه انتخابات پارلمانی که اطلاعات وسیعی را به طور جزئی ارائه میدهد، باید این باشد که این پدیده را به خوبی مورد تفسیر و بازبینی مجدد و مکرر قرار دهد. رودخانهای انباشته از ریزه ریزههای طلاست که باید مدام و مدام بررسی شود و از آن، نکتههای زرین استخراج گردد.
▬ و این انتخابات ...
▬ انتخاباتی عجیب و پر معنا بود ...
░▒▓ بسط قضیه؛ عجب انتخابات عجیبیه!
▬ همانند انتخاباتهای دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد در اغلب ممالک توسعهیافته یا رو به توسعه دنیا، که طی آنها، چهرهها و احزاب عجیب و غریب، بدون سیاستها و سیاستمداران راه گشا، بوفور به قدرت میرسند، این انتخابات هم انتخابات عجیبی است. خیلی عجیب، و به گمان من نشاندهنده آشفتگی گسترده در سطح نخبگان سیاسی و اجتماعی و مدنی و فرهنگی این کشور است؛ نخبگانی به لحاظ فلسفی پستمدرن، به لحاظ روانشناختی قدری عصبی و پرخاشگر، به لحاظ عقیدتی قدری نامستحکم، و به لحاظ اخلاقی قدری نحیف. اداره کشوری که نخبگان سیاسی و احزاب آن تا این اندازه به مثابه لایهای متمایز، اینچنین از هم گسیختهاند دشوار است. در این رابطه، یک بلاگر، مطلب کوتاهی نوشته که علاوه بر این که مطایبه آمیز، و برای تحلیلگران اجتماعی آموزنده است، ارزش تاریخی هم دارد. برخی رویدادهای عجیب و نامعقول این دوره را آشکار میسازد. او مینویسد:
من که عمرم قد نمیده (متولد پنجاه و هفت)، اما فکر نکنم تا حالا هیچ انتخاباتی انقدر سخت بوده باشه!
آخه الآن:
▄ فلانی که سر لیست اصلاحطلبهاست، میگه اولویت ما رفع حصره، بعد فلانی که سال هشتاد و هشت میگفت موسوی و کروبی باید اعدام بشن هم توی این لیسته!
▄ اصلاحطلبها، الآن با دو تا وزیر اطلاعات سابق که بهشون سر قضیه منتظری و قتلهای زنجیرهای فحش میدادن، دوست شدن و اونا رو گذاشتن توی لیست خبرگانشون.
▄ فلانی که توی دولتش با تصویب قراردادهای کار سه ماهه بابای کارگرا رو درآورد، توی لیست مورد حمایت خانه کارگره!
▄ فلانی که توی مجلس هشتم با سهمیه احمدینژاد توی لیست اصولگراها بود، الآن توی لیست اصلاحطلبهاست.
▄ شعار اصلاحطلبها رفع مشکلات معیشتیه اما مرتبطترین آدم توی لیستشون با اقتصاد، دختر صفدر حسینیه که اون هم ربطش آینه که باباش وزیر اقتصاد دولت احمدینژاد بوده یه زمانی.
▄ فلانی که قائم مقام جامعه روحانیت گفته گوشت و پوست و خونش از جریان اصولگراییه، توی لیست اصلاحطلبهاست!
▄ بی بی سی که تا حالا میگفت: توی انتخابات ایران تقلب میشه و همه چیز از قبل معلومه، تو این انتخابات میگه شرکت کنید و حتی میگه به کی رأی بدید و به کی رأی ندید.
▄ رییس فراکسیون مثلاً اصولگرای رهروان ولایت توی لیست اصلاحطلبهاست!
▄ از اون ور آدمایی مثل ابوترابی که موافق برجام بودن توی لیست اصولگراها هستن.
دیدید؟ خداوکیلی انتخابات عجیبیه ...
░▒▓ کنکاش در قضیه:
░▒▓ تز ۱.
▬ لازم است نوعی هماهنگی و توازن میان آگاهیهای سیاسی مردم و رشد و بالندگی سیاستمداران، برنامه ریزان و نهادهای سیاسی برقرار باشد. مشارکت سیاسی هرگز یک سویه نیست و بسان داد و ستدی فعال و جدی میان حکومت و مردم محسوب میگردد که در واقع، این امر، هدف اساسی مشارکت سیاسی نیز میباشد.
▬ با نگاهی دقیق به عوامل پیروزی انقلاب اسلامی که با انقلاب جهانی ارتباطات مصادف شد، باید تأکید کرد که همان گونه که افزایش میزان آگاهیهای مردم در تمامی سطوح بویژه در زمینههای سیاسی یکی از دلایل وقوع انقلاب بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی همین عامل سبب گردید تا مردم خواهان شرکت بیشتر در امور اجتماعی-سیاسی و تأثیر گذاشتن بر تصمیمگیریهای حکومتی باشند.
▬ به بیان دیگر، نخبگان و مردم در موضوع مشارکت سیاسی به یکدیگر وابستهاند به نحوی که پویایی هر یک میتواند سرعت رشد دیگری را افزایش داده و عقب ماندگی آنان رکود دیگری را به همراه داشته باشد. واقع آن است که ساختار نخبگی ما بویژه در احزاب و گروههای سیاسی و حتی در سطح فعالان فرهنگی، به شکل پر مخاطرهای، نسبت به روندهای مشارکت سیاسی در کف جامعه عقب است و نمیتواند گزینههای مناسبی به مردم ارائه دهد.
▬ هر اندازه توازن بین خواست مشارکت مردم با ظرفیتهای نخبگان، بهتر برقرار شود تعامل میان مردم و حکومت در شکل مسؤولین حکومتی، سیاستهای اتخاذ شده و نظام به مثابه یک کل، بهتر و مفیدتر برقرار خواهد شد.
░▒▓ تز ۲.
▬ باید پذیرفت که به جهت ماهیت پیشرفتهای مدرن، نوع مشارکت سیاسی مردم در اقشار متوسط شهری، بویژه در دو شهر شدیداً مهاجرپذیر یعنی تهران و کرج، طی سالهای اخیر متفاوت شده است. این مردم عمدتاً مهاجر، و نسبتاً گسیخته از سنتها و خویشاوند و بوم، نسبت به گذشته، به مطالبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی خرد و فردی خویش اهمیت بیشتری ببخشند.
▬ بنا بر این، هر چه این روند پیش میرود، تنها شعارهای ریز و جزئی، نیرو و انگیزه اصلی مردم برای مشارکت سیاسی و به طور خاص، شرکت در انتخابات خواهد شد. امروزه، برای این قشر متوسط شهری عموماً مهاجر، شرکت در انتخابات بیشتر در جایگاه خاص خود تعریف و تفسیر میشود، جایگاهی که در آن رأی دادن، تبادل متقابلی میان مردم و داوطلبان نمایندگی بر سر امور جزئی و شدیداً انضمامی است. بنا بر این، لازم است، معقول بودن بده بستانی در رابطه مردم و گروههای سیاسی بر اساس وظایف و مسؤولیتهای طرفین، همواره مد نظر باشد، و الا، واکنشهای غیر قابل ادراک میان طرفها بروز میکند. همواره، نخبگانی هستند که تصوری از مبادله انضمامی و یک به یک با رأی دهندگان ندارند، ولی، باید به این نحو مبادله عادت کنند. لا اقل شرایط این طور ایجاب میکند.
▬ گسترده شدن ارتباطات، اطلاعات جزئیتر و گذراتری را در اختیار شهرنشینان قرار داده است، طوری که همه چیز، به سرعت به واحدهای کمی مانند شمار بازدید و شمار لایک، تبدیل میشود. بنابر این گفتارها، سیاستمداران، باید حساستر و دقیقتر گام بردارند. بنا بر این، تحلیل موضوع مشارکت سیاسی مردم، در اقشار متوسط شهری، حول دو محور آگاهی انضمامی و خرد و ریز شهروندان و میزان پاسخگویی نخبگان و گروههای سیاسی قابل تبیین و تفسیر میباشد.
░▒▓ تز ۳.
▬ مردم ایران، اعم از شهری و غیر شهری، طی سی و پنج سال گذشته، نحوی از «فرهنگ» و دقیقاً «فرا+هنگ» مشارکت سیاسی را شکل دادهاند، که خصال ویژه تاریخمند خود را دارد، و به سادگی و با تعمیمهای ساده قابل درک نیست؛ برای فهم عمیق آن، باید کاوشهای بسیار انجام داد. در مسیر این کاوش، نکته مهم و گام اول، آن است که بپذیریم که قضیه به قدر زیادی با آنچه در استدلالهای ظاهراً منطقی سیاستمداران بیان میشود متفاوت است؛ گستردگی و عظمت امر سیاسی، به قدری است که هر تحلیلگر از دید خود، مبنایی میسازد که آن مبنا از یک دید وسیعتر، تنها بخشی از مسأله را پوشش میدهد.
▬ برای فایق آمدن به معضل پیچیدگی امر سیاسی، باید به دو امر متشبث شد؛ یکی، تجدید ساختار میانرشتهای علوم انسانی، به نحوی که ماهیت راهبردی و عملیاتی و مؤثرتری بیابند، و دیگری، تجدید ساختار امر سیاسی، حول تشکل نظام «هیأتهای سیاسی»؛ عامداً از مفهوم «هیأتهای سیاسی» به جای «احزاب سیاسی» بهره بردم، چرا که به نظر میرسد که ما برای فیصله بخشیدن به خلأ حضور حزب در سپهر سیاسی خود، عمیقاً و اکیداً به یک الگوی بومی احتیاج داریم که به خوبی در هیأتهای دینی خود را نشان میدهد.
▬ به هر تقدیر، ما به یک الگوی بومی برای تجمیع نظرات مردم برای سامان و نسق بخشیدن به ایدهها و راه حلهای سیاسی داریم. بدین ترتیب، سطح پیچیدگی امر سیاسی، به نحو قابل قبولی افزایش خواهد یافت، طوری که کفاف مطالبات ریز و انضمامی اقشار متوسط و مهاجر شهری را بدهد. هیأتهای سیاسی در حالی که نقش سازمان دهنده، برنامهریزی کننده، آگاهیبخش، نشاط آفرین و برانگیزاننده را به عهده دارند به تأثیرگذاری مؤثرتر بر تصمیمگیریها و نظارت بر عملکردها نیز کمک میکنند. بدون هیأتهای سیاسی، مشارکتها و آگاهیهای سیاسی شهرنشینان، تنها از رهگذر تجربههای طولانی و پر هزینه رشد خواهد یافت، چیزی شبیه به روش آزمون و خطا در انتخابات مختلف که سبب تجربه اندوزی میشود، و البته هزینههای کلانی نیز به دنبال دارد، مثل انتخابات ۹۴۱۲۰۷ (توأم با برخی اقتباسهای آزاد و انشائی از محمد رحیم عیوضی).
مأخذ:رسالت
هو العلیم
بنا بر این، تحلیل موضوع مشارکت سیاسی مردم، در اقشار متوسط شهری، حول دو محور آگاهی انضمامی و خرد و ریز شهروندان و میزان پاسخگویی نخبگان و گروههای سیاسی قابل تبیین و تفسیر میباشد.
ای کاش برای این مثال هم میآوردید