فیلوجامعه‌شناسی

اخلاق حرفه‌ای

فرستادن به ایمیل چاپ

روث چادویك


چكیده
اخلاق حرفه‌ای با ارزشهایی سر و كار دارد كه اولاً مربوط به یك نوع از انواع مختلف فعالیت شغلی مانند پزشكی و حقوق هستند و ثانیاً به طور سنتی بر حسب یك دانش و آگاهی وسیع و یك نمونه ایده‌آل از خدمت به جامعه تعریف شده‌اند و صاحبان حرفه در موردآن ارزش‌ها از درجه بالای خودمختاری در پیشه خود برخوردارند. آن گروه از مشاغل كه تلاش می‌شود به عنوان حرفه بازشناخته شوند به طور فزاینده‌ای گسترش یافته و مشاغلی همچون پرستاری را نیز در برگرفته‌‌اند اما در عین حال پیشرفت‌های اجتماعی و سیاسی منجر به نقد و چالش درباره مفهوم حرفه و مهارت حرفه‌ای شده‌است. مسائل مطرح در اخلاق حرفه‌ای دودسته‌اند: مسائل مربوط به تنظیم رابطه صاحب‌حرفه با مشتری  و مسائل مربوط به نقش و جایگاه حرفه‌ها در جامعه. سؤال محوری اخلاق آنست كه آیا ارزش‌ها یا فضایلی مخصوص به هرحرفه‌ بخصوص وجود دارد یا آنكه همان استانداردهای  اخلاق عادی را می‌توان در مورد حرفه‌‌ها به كار برد.

░▒▓ 1. حرفه چیست؟

 واژه حرفه به معانی گوناگونی به كار می‌رود. حرفه  در معنای وسیع كلمه صرفاً به معنای شغل یك شخص است  اما در معنایی محدودتر به نوع خاصی از فعالیت اشاره می‌كند كه: اولاً شخص، همراه با آن دارای موقعیتی خاص می‌شود و ثانیاً با اصول اخلاقی خاصی گره خورده است. به طور سنتی حرفه با یك دانش و آگاهی وسیع (كه میزان مهارت در آن، معین‌كننده درجه شخص در میان درجات مختلف حرفه است- لااقل به طور جزیی) و یك وضع ایده‌آ‎ل خدمت مشخص می‌شود (ك : Airaksinen 1994). از آنجا كه دانش وآگاهی وسیع، پتانسیلی برای اعطای قدرت، پول و مقام را داشته، انتظار می‌رفته است كه صاحبان حرفه از مهارت‌هایشان به سود جامعه استفاده كنند. آن گروه فعالیت‌هایی كه به مدت طولانی قطعاً به عنوان حرفه قلمداد شده‌اند یعنی حرفه‌های مشهور لیبرال یا علمی مانند پزشكی، الهیات و حقوق، ویژگی دیگری نیز دارند یعنی میزان قابل ملاحظه‌ای از اتورتیه (اقتدار) و خودمختاری در شیوه كار. لقب «لیبرال» بر تناسب داشتن آنها با «انسان مختار و آزاد» تأكید دارد  و لقب «علمی» ارتباط آنها را با یك دانش و آگاهی وسیع نشان می‌دهد. اینكه درباره صاحبان حرفه كلمه «practise» (= عمل و پیشه) به كار می‌رود نه كلمه «work» (= كار) خود، امر معناداری است كه بر خودمختاری و موقعیت آنها تأكید می‌كند. در كنار خودمختاری افراد صاحب حرفه، به مجموعه‌های حرفه‌ای نیز میزان قابل توجهی خودمختاری هم در كنترل دستیابی به حرفه و هم در كنترل رفتار حرفه‌ای داده شده است.
     الیوت فرایدسون (1994) مشكلات تعریف «حرفه» بر حسب تعدادی از اوصاف یا ویژگی‌ها را خاطرنشان می‌كند و به جای آن، تعریفی بر حسب فرآیند را مدنظر قرار می‌دهد. یعنی بر حسب اینكه گروههای اشتغال خاص چگونه موقعیت حرفه‌ای را به دست می‌آورند. با این وجود او معتقد است این تعریف به طور ضمنی، حرفه را چنان اشتغالی می‌شمارد كه یك موقعیت حرفه‌ای را كسب كرده است. نظر فرایدسون آنست كه مفهوم «حرفه» مفهومی است كه با شرایط اجتماعی- فرهنگی حاص گره خورده است یعنی با شرایط ملل صنعتی انگو- آمریكن كه موقعیت را با اشتغال پیوند زده‌اند نه با تحصیلات آنچنان كه (به ادعای او) در دیگر كشورهای اروپایی رایج‌تر است.
     طبقه‌بندی سنتی حرفه‌ها موضوع دو گرایش متضاد بوده است؛ گرایش اول، تلاش برای حرفه یا نوحرفه تلقی شدن بعضی دسته فعالیت‌ها است و گرایش دوم، چالش در مفهوم مهارت حرفه‌ای است یا به دلیل عدم كفایت مفهومی آن ـ آنگونه  كه فرایدسون  خاطرنشان كرده است – یا بر پایه نتایج اجتماعی آن.
     پرستاری، مثالی بارز برای فعالیتی است كه تلاش می‌شود حرفه تلقی گردد چرا كه سعی می‌شود پرستارها را از تصور مستخدم بودن دور كرده، به آنان القا كنند كه حرفه‌ای‌هایی مسئول و پاسخگو هستند تا استعاره «وفاداری» را كنارگذارده و استعاره «حمایت» را بیاموزند (ر.ك. Winslow 1984). در چنین تلاش‌هایی، مفاهیم خودمختاری و مسئولیت‌پذیری حرفه‌ای، بخشی از نقش تعریف حرفه را در كنار برخورداری از یك دانش وآگاهی وسیع ایفا می‌كند.
     به ازای تلاش و جنبش برای حرفه تلقی شدن بعضی دسته فعالیت‌ها، چالشی در مورد مفاهیم «حرفه» و «مهارت حرفه‌ای» وجود داشته و تلاش شده است به جای تكیه بر روی مفهوم حرفه، بر دسته‌ای از توانایی و شایستگی‌ها تكیه شود به عبارت دیگر تلاش شده است كه تمركز، روی آنچه مردم انجام داده و به دست می‌آورند باشد نه روی موقعیت [شغلی] ایشان. یكی از دلایل این امر آن بوده است كه شاید صاحبان حرفه نقاد و فكور با خودمختاری در شیوه عملشان یك خطر به حساب می‌آیند (ر.ك. Williams 1996). دلیل دیگر مربوط است به پتانسیل حرفه‌ها در تبدیل شدن به نخبگان خودكفا (ر.ك.Freidson 1994; Illich 1977 ). اما دلیل سومی هم هست كه عبارت است از  افزایش نقادی (اگر نگوییم اهل دعوابودن) مشتریان آگاه و فاضل. ویلیامز به طریق زیر رهیافت حرفه‌ای را با رهیافت مبتنی بر توانایی و شایستگی مقایسه می‌كند: «كاگران قابل و شایسته راضیند كه چنین توصیف شوند و مربیان نیز تلاش نمی‌كنند آنها را به چیزی بیش از این سوق دهند، در حالی‌كه متخصصان فكور طالب آنند كه پیشه و عوامل خود را مورد تحقیق قرار دهند (Williams 1996:8).
     آنچه در میان این دو رهیافت مورد مناقشه نیست آنست كه در هر دو تلاش می‌شود شایستگی‌های مورد نیاز از ناشایستگی جدا شود. ج.ك. دیویس (1991) به عنوان مثال، معتقد است كه اگر خود صاحبان حرفه حس كنند خدمتشان زیر حد استاندارد است، رضایت یك مشتری برای آنان كفایت نمی‌كند. اما با این حال برای صاحبان حرفه، انجام شغلی قابل قبول و رضایت‌بخش ساده‌تر است: یك كارگر با ابراز دلایلی برای شیوه خاص انجام كارش، شخصی حرفه‌ای می‌شود.

░▒▓ 2. اخلاق حرفه‌ای: مسائل
مسائل اخلاق حرفه‌ای در دو مقوله  وسیع جای دارند اما هر دو اساساً از قدرت حرفه‌ای برمی‌خیزند. اولین مقوله مربوط است به ارتباط صاحب حرفه با مشتری و مقوله دوم با نقش حرفه‌ها و صاحبان حرفه در جامعه (به عنوان یك كل) مرتبط است.
     گرچه انتظار می‌رود نمونه ایده‌آل خدمت، حافظ ترویج استفاده از تخصص حرفه‌ای برای كمك (و نه ضرر رساندن) باشد، اما دانش تخصصی كه صاحبان حرفه بدان دسترسی دارند و مشتریان فاقد آنند صاحب حرفه قدرت می‌بخشد و بنابراین مشتری در موقعیتی آسیب‌‌پذیر قرار می‌گیرد. با این‌حال یك نكته هشداری این است كه الگوی  ارتباط میان دو فرد، [در این مورد] ناكافی است زیرا آن حرفه‌ها را كه با این الگو سازگار نیستند نادیده می‌گیرد مانند تدریس كه شاید جز در موارد غیر شایع، بر مبنای یك به یك [تدریس یك نفر به یك نفر] انجام نمی‌شود (ر.ك. Langan 1991 ).
     كامل‌ترین بحث ارتباط صاحب حرفه با مشتری در رابطه با حرفه پزشكی انجام شده است هم با توجه به امكان به كار بردن تئوری‌های سنتی اخلاقی درباره مسائل پیشه پزشكی و هم با توجه به رشد یك سری اصول مخصوص به بافت ارتباط میان پزشك یعنی صاحب حرفه حفظ سلامتی و شخص بیمار (آنگونه كه در اصول اخلاقی پزشكی بیومدیكال بیوچمپ و چیلدرس (1979) آمده است) یعنی خودمختاری، نیكوكاری، بر ذات نبودن و عدالت. یكی از سؤالات درباره استفاده از قدرت در بافت پزشكی آنست كه آیا پزشكان از تخصص خود برای كدامیك باید استفاده كنند. برای تصمیم‌گیری خیرخواهانه درباره اینكه چه چیزی به مصلحت بیمار است ، یا برای دادن اطلاعات به جهت قادرنمودن بیمار به اتخاذ تصمیمی خودمختارانه.
     مقوله دوم از مسائل بیشتر با نقش و وجهه صاحبان حرفه در جامعه مرتبط است. ممكن است درست باشد كه همواره گرایشی به بی‌اعتمادی نسبت به صاحبان حرفه وجود داشته است اما توسعه اجتماعی و سیاسی، آن را وخیم‌تر هم كرده است (ر.ك. Pellegrino 1991). گرایش مشتری به خودمختاری  رو بدان سو دارد كه به وسیله حكومت، به محدودسازی استقلال و حق ویژه صاحبان حرفه منجر شود و نقادی رسانه‌ها نیز اثر بلیغی بر این امر گذارده است. داریل كوئن (1994)، بر این لیست، هجوم رشته‌های آكادمیك مانند جامعه‌شناسی و فلسفه را نیز می‌افزاید. نقادی جامعه‌شناسانه این فكر را القا كرده است كه حرفه‌ها به جای آنكه اساساً اقداماتی اخلاقی باشند، در واقع نهادهای انحصاری مؤثری هستند و سرسپردگی جدی به ایده‌آل‌های اخلاقی، نه اعطاكننده مشروعیت به حرفه بلكه فقط ایدئولوژی (و نه چیزی دیگر) می‌باشند. ایوان ایلیچ، نیمه قرن بیستم را عصر «فلج كردن» حرفه‌ها نام نهاده است: حرفه‌ها به دور از كاربرد دانش خویش در راه خدمت تبدیل به قالب‌های كنترل و سلطه گشته‌اند و مدعی حجیت در تعیین نیازهای بشر هستند. «خانه‌ها تبدیل به آپارتمان‌هایی تمیز و بهداشتی شده‌اند كه انسان در آنها، نه می‌تواند متولد شود، و نه می‌تواند بیمار گردد و نه می‌تواند آبرومندانه بمیرد.» (Illich 1977: 27).
     فلاسفه به اخلاقی مستقل پرداخته‌اند كه به صاحبان حرفه اجازه می‌دهد تحت هدایت استانداردهایی جز استانداردهای اخلاق عادی قرار گیرند. در اخلاق حرفه‌ای، مسائل نوعاً هنگامی بروز می‌كند كه در جریان عمل، ارزش‌های حاكم در حرفه‌های خاص با ارزش‌های دیگر تعارض می‌یابند. صاحبان حرفه مایلند در تعارض،  این ارزش‌ها را حاكم بدانند و ارزش‌های دیگر را كنار بگذارند (Goldman 1992: 1018). امكان استقلال با خودمختاری مجموعه‌های حرفه‌ای در تعیین استانداردهای عمل پیوند خورده است. یك اخلاق مستقل ممكن است یكی از این دو قالب را به خود بگیرد: در یك قالب، با این ایده پیوند می‌یابد كه روش‌های رفتاری خاصی مناسب با نقش‌های مختلف وجود دارد كه با روش‌های رفتاری متناسب با مردمی كه آن نقش را ایفا نمی‌كنند تفاوت دارد. برای مثال، ممكن است چنین استدلال شود كه یك وكیل بنابر تكلیفی كه از نقش وكالت برمی‌خیزد مجبور است به بهترین نتیجه برای یك مشتری نایل شود حتی اگر این امر با آنچه به عنوان فردی خصوصی بدان اعتقاد دارد متعارض باشد.
     من یك مورد حضانت حقوقی برای مردی بسیار بد اخلاق را به خاطر دارم كه زنش او را با بچه‌ها ترك كرده بود. به خاطر دارم آن زن در جایگاه شهود سیل اشك می‌ریخت و من درباره او حس بسیار بدی داشتم، به این فكر می‌كردم كه آن زن، زنی بسیار زیباست ولی شوهرش یك آشغال است بنابر مبانی حرفه‌ای می‌دانستم كه كارم را واقعاً خوب انجام داده‌ام. اما به عنوان پدر كودكان خردسال واقعاً فكر می‌كردم كه نتیجه درستی به دست نیامده است (به نقل از Chadwick 1991) .
     این بیان را به صورت‌های مختلفی می‌توان تفسیر نمود. ممكن است آن را به صورت تضادی میان استانداردهای حرفه‌ای و اخلاق «عادی» لحاظ نمود یا به صورت تعارضی میان این دو دیدگاه اخلاقی متفاوت: یعنی این نظریه كه وظیفه شخصی آنست كه عدالت را محقق و انجام یافته ببیند و این نظریه كه وظیفه شخص پاسخگویی در برابر مشتری و محكمه است. قالب دومی كه یك اخلاق مستقل می‌تواند با آن قالب بیان یابد، قالب ضوابط رفتار حرفه‌ای یا ضوابط اخلاق است. داشتن ضوابط رفتار حرفه‌ای، در مباحث مربوط به مؤلفه‌هایی كه یك حرفه را تشكیل می‌دهند امری محوری است. چنین ضوابطی می‌تواند كاركردهای مختلفی داشته باشد (ر.ك. Chadwick 1992): عرضه تعبیری عمومی از ایده‌آل‌ها و ارزش‌ها ؛ ارائه مكانیسمی انضباطی برای یك مجموعه حرفه‌ای؛ اطمینان‌بخشی به عموم درباره اینكه حرفه، استانداردهای معینی را رعایت می كند ؛ وآموزش دهی به اعضای حرفه در این مورد كه «بیاندیشند مانند» اعضای دیگر گروه (ر.ك. Davis M. 1991).
     استانداردهای مندرج در یك دسته ضوابط ممكن است بالاتر از استانداردهای اخلاق عادی یا پایین‌تر از آنها باشند. صاحبان حرفه به طور سنتی از انجام اموری كه مردم در دیگر حوزه‌های فعالیت مجاز به انجامشان هستند بازداشته شده‌اند مانند تبلیغات. تبلیغات، خارج از حوزه سرسپردگی ادعایی نسبت به خدمت (و نه جستن منفعت شخصی) قرار می‌گیرد. از سوی دیگر، همین سرسپردگی می‌تواند به صورت حفاظی عمل كند كه صاحبان حرفه را از این نقد كه آنان اعمالی انجام می‌دهند كه بر حسب اخلاق عادی ناپسند تلقی می‌شود محافظت نماید مثلاً دروغ گفتن به مشتریان یا صدمه بدنی زدن به آنان به منظور تحقق غایتی دورتر كه مورد علاقه مشتریان است (ر.ك. Hayry and Hayry 1994) .
     نقد اخلاق حرفه‌ای مستقل چه در قالب اخلاق نقش و چه در قالب ضوابط رفتار، بر استدلالاتی استوار است مبنی بر اینكه اگر یك فعالیت اخلاقاً درست باشد باید پذیرای توجیه از طریق همان استدلالات اخلاقی‌ای گردد كه در مورد رفتار هر عضو دیگر جامعه به كار می‌روند- صاحبان حرفه نباید به این نیاز داشته‌ باشند كه هنجارهای خاص اخلاقی را خودشان تعیین كنند. زیرا آشكار نیست كه چنین هنجارهایی چگونه به وسیله اصول عام اخلاقی توجیه می‌شوند اگر اصلاً توجیهی داشته باشند (ر.ك. Goldman 1992).
     با این وجود اگر این نكته را بپذیریم، [باید بدانیم] استدلالاتی وجود دارند كه اثبات می‌كنند: حتی اگر اخلاقی مستقل هم نداشته باشیم، لااقل اخلاق مختص به یك گروه حرفه‌ای مفروض وجود دارد تا میان متخصصان سازگاری ایجاد كند نه آنكه قضاوت اخلاقی را به فرد  منتهی خطاپذیر محول كنیم. حتی اگر اذعان شود كه افراد متخصص در پیشه‌شان خودمختاری دارند باز هم مقتضیات مسئولیت‌پذیری و مجموعه‌ استانداردهای تعریف شده، این نتیجه را در پی دارند كه اشخاص متخصص را حقیقتاً می‌توان فراخواند تا از خود و پیشه خود «گزارشی ارائه دهند» آن‌هم به زبانی كه همتایان حرفه‌ایشان آن را  تصدیق كنند (ر.ك. Holds worth 1994). این امر به ظن قوی، بیش از فقدان هنجارهای تعریف شده در حرفه می‌تواند مصونیت ایجاد كند اما علاوه بر این، استدلالی برای صرف‌نظر كردن از مسئولیت‌پذیری در برابر جامعه درست نمی‌كند.
     نقد جامعه‌‌شناسانه و فلسفی، جوانبی از یك پدیده را به وجود آورده‌اند كه شاید بتوان آن را چالشی نسبت به اخلاق اعتماد به حرفه‌ها نامید. به طور سنتی رابطه صاحب حرفه با مشتری رابطه‌ای اعتمادی است كه صاحب حرفه در آن، سزاوار اعتماد است و مشتری به صاحب حرفه اعتماد دارد با این وجود در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 اخلاق اعتماد مورد چالش واقع شد. در پرتو این چالش‌ها سؤالی رخ نمود مبنی بر اینكه آیا واكنش مناسب، روی كردن به یك «اخلاق بی‌اعتمادی» است یا خیر (ر.ك. Pellegrino 1991). اخلاق بی‌اعتمادی با تلاش در راه نظم‌بخشی هر چه بیشتر به فعالیت‌های صاحبان حرفه از طریق كنترل بیشتر بیرونی و طلب مسئولیت‌پذیری به پیش می‌رود. بنابر یك نظریه، این رهیافت [بر رهیافت اخلاق اعتماد] می‌چربد گرچه دارای نقص و قصور است چرا كه مفهوم اخلاق اعتماد نه تنها تصدیقش دشوار است بلكه علاوه بر این واقعاً فاقد انسجام نیز هست.
     روبرت ویچ (1991) بر آنچه كه آن را سه استدلال در حمایت از اخلاق اعتماد می‌شمارد حمله می‌كند: (1) اینكه صاحبان حرفه به منافع مشتری خدمت می‌كنند؛ (2) اینكه صاحبان حرفه می‌توانند امور فارغ از ارزش را به مشتری ارائه كنند و؛ (3) اینكه صاحبان حرفه باید بر اساس یك دسته از فضایل كه ذاتی حرفه‌اند عمل كنند. ویچ معتقد است صاحبان حرفه دوره مدرن نباید از منافع و علایق واقعی مشتری چیزی بدانند- حداكثر چیزی كه می‌توانند بدانند فقط علایق مشتری در بخش خاصی از زندگی است.در حالیكه مثلاً صاحبان حرفه پزشكی در وهله اول احتمالاً با كمك كردن به سلامتی سر وكار دارند، امكان دارد سلامتی اولین اولویت را برای بیمار نداشته باشد (ر.ك. Goldman 1992). ویچ همچنین معتقد است كه صاحبان حرفه نمی‌توانند امور فارغ از ارزش را ارائه كنند و نیز معتقد است باور به اینكه هر حرفه مفروضی با یك مفهوم فضیلت پیوند خورده اشتباهی جدی است. برای مثال، وكلای تلمودی و آزادی‌خواه از مفاهیم گوناگون فضایل مربوطه اطلاع دارند.
     رهیافتی دیگر كه كمتر بدبینانه است تحقیق مجدد درباره امكان اعتماد ریشه‌ای به صاحبان حرفه است. كوئن معتقد است كه این تحقیق ضروری است زیرا حرفه‌ها، مكانیسمی را می‌نمایانند كه توسط اخلاق انگو- آمریكن برگزیده شده است تا امور نیكو همچون سلامتی و عدالت را برای مردم فراهم نماید و اگر صاحبان حرفه سزاوار اعتماد نباشند ما برای استمداد به كجا رو آوریم؟ زیرا سلامتی و عدالت، امور نیكویی نیستند كه به سهولت در اختیار باشند. در نظر كوئن، چالش در آن است كه نشان دهیم نه تنها مبانی و دلایلی برای اعتماد به حرفه‌ها وجود دارد چرا كه آنها چنین امور نیكویی را برای مردم فراهم می‌كنند بلكه آنها ضروریات اخلاق عادی را نیز نقض نمی‌كنند.

░▒▓ 3. رهیافت‌های نظری: رهیافت‌های بیرونی و درونی
چگونه می‌توان به پرسش‌های اخلاقی پرداخت؟ به نظر می‌رسد موضوع اصلی، تضاد میان نگاه بیرونی و نگاه درونی باشد. باید رهیافت بیرونی نظریه‌ای هنجاری همچون نظریة كانتی یا اصالت منفعتی را اتخاذ كند و آن را در مورد موضوعاتی كه در برخورد صاحب حرفه با مشتری و نقش اجتماعی صاحبان حرفه بروز می‌كنند به كار برد. شق دیگر به جای به كار بردن چنین استاندارد بیرونی، عبارت است از بررسی این امر كه آیا ارزش‌ها درون حرفه‌های خاص وجود دارد یا خیر. اخلاق فمینیستی مراقبت را بر طبق آنكه چگونه تفسیر شود، می‌توان بیرونی یا درونی دانست - یعنی اینكه بنا بر تفسیر ما، آیا مثلاً اخلاق مراقبت چهارچوبی برای پرداختن به مسایل فراهم می‌كند یا آنكه مراقبت همچون فضیلتی در ذات حرفه‌‌های خاصی تلقی می‌گردد (ر.ك. Curzer 1993).
     ریچارد تور (1994) با ارائة مثالی برای كاربرد یك چهارچوب نظری بیرونی می‌گوید مفهوم استاندارد نقش وكیل از فلسفه سیاسی لیبرالیسم با بی‌طرفی این فلسفه نسبت به ایده‌آل‌های زندگی خوب برمی‌خیزد و با فلسفه اخلاق مكتب اصالت منفعت پیوند خورده است. كاربست مكتب اصالت منفعت، اولاً می‌گوید  وكیل خوب آنست كه اهداف مشتریان را به طور مؤثر پیگیری كند و ثانیاً می‌گوید انجام این امر تحت سیستم خصمانه، بهترین امر مورد علاقه از علایق كل جامعه را تحقق می‌بخشد. این مطلب، از یك سو، بدان خاطر است كه سیستم خصمانه به جهت تسهیل ظهور حقیقت، سیستمی موجه است و از دیگر سوی به این علت است كه اجازه دادن به افراد در اینكه طرز نگرش خود را به زندگی خوب تعقیب كنند، منافع اجتماعی را به حداكثر می‌رساند.
     از سوی دیگر، ممكن است رهیافت درونی بكوشد تا ارزش‌هایی را كه در درون حرفه‌های خاص حاكم‌اند از بررسی ویژگی آن حرفه‌ها اقتباس كند. به جای آنكه حرفه‌ها را همچون حرفه‌های «مسلط» ایلیچ كه تعیین نیازهای بشر را بر عهده خود گرفته‌اند بپذیریم این سؤال پیش می‌آید كه حرفه‌ها به كدام نیاز یا ارزش از پیش موجود بشر خدمت می‌كنند و باید چنین كنند؟ این كاوش ممكن است صورت‌های مختلفی به خود بگیرد. بازشناختن سلامتی و عدالت به عنوان اموری نیكو كه به سهولت در اختیار همگان نیست (چرا كه مورد نیاز مردم آسیب‌پذیر است) نكته‌ای است كه ذكر كرده‌اند. یا آنكه ممكن است استدلالی برای اثبات ارزش‌های ذاتی یا «متعالی» ریشه‌دار در یك فعالیت حرفه‌ای وجود داشته باشد. در مورد حقوق، تور، بی‌گناهی را به عنوان ارزشی درونی كه استلزاماتی برای اقدامات خاص در عمل دارد پیشنهاد می‌كند – البته اگر بی‌گناهی غیرقابل  مصالحه باشد و علاوه بر این، چانه‌زنی در مدافعه حقوقی، عملی غیر اخلاقی تلقی گردد. صورت سوم آنست كه شناختن ویژگی یك عمل مانند یك فعالیت حرفه‌ای ممكن است راه را متوجه فضایل درونی انجام آن فعالیت گرداند. پزشك باتقوا و وكیل باتقوا نیازی به كاربست یك تئوری اخلاقی همچون درگیری در محاسبه منفعت‌گرایانه ندارند. آنان به عنوان متخصصان باتقوا قادرند آنچه در موقعیت‌های ویژه، ضروری است را تشخیص دهند.
     بر اساس این نظریه، فضایل یك حرفه با مراجعه به معنای عمل مربوطه تعیین می‌‌شوند. این امر پاسخ به فی‌المثل این سؤال را تسهیل می‌كند كه آیا اخلاق پرستاری غیر از اخلاق پزشكی است یا خیر. موضوع اصلی كه حل ناشده باقی می‌ماند آنست كه آیا تنش میان رهیافت نسبیت انگارانه و رهیافت جهان شمول به اخلاق حرفه‌ای را می‌توان با توسل به وحدت فضایل در زندگی اخلاقی كاهش داد (ر.ك. Meilander 1991 ).
مآخذ و منابعی برای مطالعة افزون...

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.