برداشت از تورشتاین وبلن؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ مدرنیت آنگلوساکسون/کانتیننتال
■ اگر آموزش عالی و فرهنگ والا را به عنوان آموزه اصلی مکتب مدرسی (اسکولاستیسیسم) و کلاسیسیسم، در بهترین حالت، بسط پیامدهای ثانوی وظایف کشیشی و زندگی طبقهی مرفه بدانیم، مدرنیت قارهای، بر محور کلاسیسیسم و سپس رمانتیسیسم، هیچگاه با علوم نوین، صنعتگرایی و فرهنگ عامه، ارتباط خوبی برقرار نکرد، و انگارۀ توسعه را عمدتاً به عنوان یک تکامل خودبهخودی دنبال میکرد، و ذهنیت عملگرا و فعال را همواره تحقیر کرده است.
■ این در حالیست که علوم مدرن، به عنوان امری متمایز از مدرسگرایی، همواره محصول ثانوی فرایند صنعتی شدن به شمار میرفته است که مشحون از صراحت و جسارت و خالی از تبختر و فخرفروشی بود. این، همان مدرنیت آنگلوساکسون است که با یک ذهنیت آنتروپورنری، عمده آنچه امروز به نام پیشرفت تکنیکی تمدن میشناسیم، مرهون آن است.
░▒▓ خاستگاههای مدرنیت آنگلوساکسون/کانتیننتال
■ اهل دانش از نوع عملگرا و آنگلوساکسون، که عمدهی آثار گفتمانی خود را بیرون از چهار دیواری مَدرَسها پدید آوردند (همانها که بعداً گروه پژوهشگران، دانشمندان، دانشوران، مخترعین و متفکرین را تشکیل دادند) شیوههای فکری ناشی از زندگی صنعتی نوین، راه بروز و توسعهی خود را به پیروی از روابط علی بین پدیدهها پیدا کرد و به صورت بخش عمده از پیکرهی علوم نظری درآمد، و با این گونه تلاشهای علمی و فکری فرامدرسی بود که گاهی هم تحول در روش و محتوای علوم سنتی مدرسی پدید میآمد.
■ در مدارس از نوع عملگرا و آنگلوساکسون، هدف آموزش به طور عمده و مستقیم، متوجه بالا بردن سطح مهارت و چالاکی عملی و فکری دانش آموزان است که در جهت درک واقعیتهای غیر شخصی در شبکهی روابط علی و نه برای حفظ روابط تفاخر آمیز [منزلتی]، صورت میگیرد، اما، در حقیقت، قبلاً که مدارس ابتدایی سنتی به صورت یک کالای کارامد طبقهی مرفه بود، چشم و همچشمی به صورت محرک و انگیزهی تلاش در این مدارس رواج فراوان داشت؛ ولی، در جامعههایی که آموزش ابتدایی زیر نفوذ سنتهای کشیشی و نظامیگری نبوده است، این روش چشم و همچشمی، کاربرد چندان ضروری و آشکاری ندارد.
░▒▓ پیآمدهای مدرنیت آنگلوساکسون/کانتیننتال
■ مدرنیت کانتیننتال، یک پیکره تبخترآمیز و و تنآسان است که محصول عملکرد آنتروپورنرهای عملگرا را میبلعد و به لباسها و غذاهای فاخر و آنچنانی بدل میکند، و بدینسان، توسعه راستین بشر را با تأخیر مواجه میسازد. مدرنیت کانتیننتال، منشأ اصلی یک فرهنگ مصرفی است که ریشه اصلی بحرانهای امروز مدرنیت از آن برمیخیزد.
■ در مقابل، مدرنیت آنگلوساکسون، با برتری بخشیدن به روحیه آنتروپورنری و خلاقیت و عملگرایی، راه را برای رفع و رجوع عیوب مدرنیت نیز میگشاید. از این قرار، یک مدرنیت کارآفرینانه، آن گونه که ژوزف شومپیتر به درستی اشاره کرده است، حتی میتواند از یک منشأ دست راستی، بشارت دهنده نحوی سوسیالیسم لیبرال هم باشد، و در واقع توسعهای را برآورد که همه از مواهب آن بهرهمند شوند. البته به شرطی که طبقه متوسط شهری که از با ارزشهای مدرنیت کانتیننتال و تبخترها و تنآسانیهای آن خو گرفته، محصول توسعه را به ریخت و پاش هدر ندهد.
░▒▓ الحاصل...
■ هر جنبهی زندگی که از زیر سلطهی مفاهیم روابط شخصی یا منزلتی و نیز از بند قوانین تفکر اومانیستی متناسب با اعتبار تفاخرآمیز رها شده باشد، به همان نسبت راه را برای پیشرفت علم در آن جنبه هموار میکند.
■ هر جنبهای از علم و هر گوشهای از زندگی انسان که با فرایند صنعتی و روند اقتصادی درآمیخت، و با آن هماهنگ شد، علوم و بویژه نظریهی علمی در آن جنبهها و گوشهها گسترش پیدا میکنند.
■ دانش به مفهوم درک سنجیدهی زنجیرۀ روابط علی در پدیدههای فیزیکی یا اجتماعی، از زمانی به صورت نمودی از فرهنگ غربی در آمد که فرایند صنعتی در جوامع غربی، عمدتاً به صورت پویشی از نوآوریهای ماشینی شده که در آن وظیفهی انسان همواره تمیز و ارزیابی نیروهای مادی است، ظهور کرد. هر چه زندگی صنعتی و تولیدی جامعه با این الگوی جدید تطابق پیدا کرده است، و هر چه گرایشها و هدفهای صنعتی، بیشتر بر زندگی اجتماعی تسلط یافتهاند، علوم به همان اندازه رشد کردهاند.
■ تنها مقتضیات زندگی صنعتی نوین است که انسانها را در برخوردهایی که با محیط خود دارند، به شناخت روابط علی وادار کرد و به این وسیله بشر توانست نظاممندی پدیدههای موجود در محیط و نیز نحوه رابطهی خودش را با این پدیدهها بر پایهی روابط علی بشناسد.
مآخذ:...
هو العلیم