فیلوجامعه‌شناسی

وضع ”بی‌گفتگو“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
■    مردم با سکوت، کنار هم در راهروهای مترو می‌ایستند، و با هم سخنی نمی‌گویند؛
■    برنامه‌های مبتنی بر گفتگو در تلویزیون، بی‌فرجام می‌مانند و عاقبت خوشی پیدا نمی‌کنند؛
■    مدت‌هاست که قرار است تا کرسی‌های آزاداندیشی راه‌اندازی شوند، ولی عملاً کرسی گرمی افروخته نمی‌گردد.
■    زبان‌ها و گفتگوها به لکنت افتاده است...
■    چه بلایی سر ما خواهد آمد؟ بر ما چه می‌رود؟
■    برای برخی، استمرار این وضع، با کثرت بی‌انتهای تفاوت‌هایی که به توافق منتهی نمی‌شود، «باحال» و بازیگوشانه به نظر می‌رسد؛ ولی برای تحلیل‌گر اجتماعی، بیم فراگیر شدن «وضع بی‌گفتگو»، بی‌گمان، پیش‌هشدارهای برخوردهای اجتماعی کوبنده و نهایتاً یک وضع فاشیستی خواهد بود؛ این که کسانی به فکر فرو روند تا روندهای مد نظر خود را نه از طریق گفتگو، بلکه در عمل، و به نحوی خرد کننده‌ای اعمال کنند.
■    بی‌گمان، در کوران سکوت «مترو»، افکار و انگیزه‌ها، خمود نیستند، بلکه با گسترش تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی، افکار و انگیزه‌ها به حرکت درمی‌آیند، ولی وقتی زبان‌ها گشوده نمی‌شوند، جنب و جوش افکار و انگیزه‌ها، بی‌گفتگو، نهایتاً به عمل فاشیستی خرد کننده منتهی می‌شود. آن وقت، دیگر برای علاج این ضایعه دیر خواهد بود.
■    علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد، و باید پایه‌های هویتی برای ارتباط را گسترش داد. این پایه‌ها از ساز و کارهای نهادی ارتباط مهم‌ترند. باید عقل و اعتبارها و احترام‌ها را احیا کرد.
■    وضع و حال امروز مردم یونان و مصر و اوکراین و...، آیینه‌ای است که نشان می‌دهد که گسترش مفرط کثرت‌گرایی، همیشه با مسالمت و بی‌قیدی و ولگردی همراه نیست. سر بزنگاه، چنین ملتی نخواهد توانست در مورد مسائل مهم و حتی سطحی به توافق برسد، و در آن وقت، رویارویی خشونت‌ها، به تنها راه حل بدل خواهد شد.

░▒▓ ریشه‌یابی قضیه
■    ریشه‌های «وضع بی‌گفتگو»، متعددند، و وزن هر یک از این عوامل متفاوت؛ از گسترش علوم تجربی و ریاضیات کم‌عمق جدید به جای فلسفه و اخلاق و حکمت‌های عمیق گرفته، تا شهرنشینی، دموکراسی، ظهور تکنولوژی‌های جدید ارتباطی، و... .
■    ولی همه این علل، در ژرف، به تغییر جهان‌بینی ما نسبت به زندگی معطوف می‌شود. این جهان‌بینی، به عمق معرفت اهتمامی ندارد، و در عوض، به کثرت و زودگذری و عمل‌گرایی اهمیت می‌دهد. مردمان امروز، دوست دارند تا پرواز کنند و تند و تند کارها را به انجام برسانند، هر چند که ریشه‌های عمیق قطع شوند و در این قطع ریشه‌های عمیق، وجوه مشترک انسان‌هاست که رفته رفته کم‌رنگ‌تر می‌شود.
■    رنگ باختن حکمت که ریشه در فطرت مشترک انسان‌ها داشته باشد، موجب دور شدن انسان‌ها از هم می‌شود و نهایتاً انسان‌ها نمی‌توانند به زبان انسانی با هم سخن بگویند، بلکه پول و قدرت، به واسطه جدید مبادلات مردم تبدیل می‌گردند.
■    البته، غیر از حکمت، سنت‌ها نیز ریشه‌های پایداری برای ارتباط انسان‌ها بوده‌اند، ولی خواست فایق آمدن فروپاشی جامعه و عبور از جامعه بی‌گفتگو، نباید منجر به محافظه‌کاری، به مفهوم دفاع از سنت‌هایی شود که نشود مبنای حکیمانه‌ای برای آنان جست.
■    امروز، مطالبه حکمت، یک مطالبه اجتماعی فوری برای نجات از برخوردهای خشونت‌باری است که در امتناع گفتگو برانگیخته می‌شود.

░▒▓ برهان
■    نظریه‌پردازان اصلاحات، ترویج گفتگو را در یک سطح درشت و نهادی جستجو می‌کردند، بدون آن که به پیش شرط‌های ظریف معرفتی گفتگو توجه نشان دهند. آن‌ها، گمان داشتند که برای ارتقاء نهادهای گفتگو از قبیل مطبوعات و احزاب، باید به تسامح و کثرت‌گرایی دامن بزنند، غافل از این که در همان حال، با کثرت‌گرایی و ولنگاری و سهل‌انگاری، پای‌بست‌های معرفتی و هویتی و اخلاقی گفتگو را ویران می‌سازند. آن‌ها با اصرار بر تعدد قرائت‌ها، و تهاجم به اصول‌گرایی، اصول لازم برای گفتگو را منهدم کردند.
■    نظریه‌پردازان اصلاحات، به دفاع از چند پارگی ذهنیت برخاسته و آن را دال بر فروپاشی پایگاه‌های اقتدار نهادی، و به نفع تفاوت فرهنگی دانستند، و در همین راستا، نهیلیسم ناشی از فقدان یک توضیح اصول‌گرا و تاریخی از شرایط گذشته و حال و آینده را به حال خود گذاشتند. اکنون، آن‌ها از فرط نهیلیسم، به بازیگوشی و التقاط فرهنگی پناه برده‌اند. رفته رفته، چندپارگی و انشقاق، تجربه و معنا  بر بسترهای تازه‌ای هم گسترش یافت؛ بر بستر مصرف‌گرایی، کثرت بسیار متنوع رسانه‌ها و تکنولوژی‌های اطلاعاتی.
■    فرآیند نهیلیستی شدن بیش از پیش طبقه متوسط شهری، در کل، بنای مناسبات اجتماعی را و به طور خاص، بنیان عاملیت‌های سنتی و خردگرای تربیت و جامعه‌پذیری را ویران می‌کند. پیش از این، تصور بر آن بود که هویت در قلمرو مناسبات اجتماعی بی‌واسطه‌ای چون روابط خانوادگی و دوستانه قوام و دوام می‌یابد، ولی در عمل، نهیلیسم رسوخ یابنده، بنیان‌های خانواده و روابط دوستانه را نیز هدف قرار داده و آن‌ها را بیش از حد، موقتی و زودگذر کرده است. آمار تکان دهنده ثبت طلاق در تهران (۳۵ درصد ثبت طلاق، به ازای ثبت هر ۱۰۰ ازدواج) تأیید می‌کند که خانواده هم «مترو»ای شده، و به نحوی عبور و مرور و آمد و شد تقلیل یافته است، و از شکل محلی برای ارتباط باقرار خارج می‌شود.
■    هویت مدرن، با وجود درگیری مدام با وضع و حالی پر تنش، نهیلیستی، و متکثر، تقدیرش چنان شد که باز هم در روابط و نقش‌های اجتماعی متمایزی در درون ساختارهای زاینده‌ی زندگی مدرن ظاهر شود. این ساختارها، زمینه را مهیای تکوین هویتی می‌سازند که متکی بر مرزهایی بسیار مبهم است، و حدود و ثغور «خویشتن» هر فرد را بر مبنای تمایز مبهم میان عالم درون و عالم برون، تمایز میان خود و دیگری، تعیین می‌کنند. «غربت» و «غریبگی» که اشاره صریحی به وضع و حال مردمان ساکت در مترو، و اشخاص بیگانه و متخاصم در مناظره‌های تلویزیونی دارد، متضمن حیاتی درونی است که فرد را از جامعه‌ی بیرون منزوی می‌نماید، یا در تقابل با آن می‌نهد.

░▒▓ انزوای بیشتر...
■    طبقه متوسط شهری در «وضع بی‌گفتگو»، عرصه‌های جست و جوی هویت را در کردارهای مصرف و تجربه‌ی گذرای فنون ارتباطی جدید و اینترنت جستجو می‌کند.
■    فرهنگ اینترنت که به طور انبوه، تولید و بازتولید می‌شود، توده‌ای با بسط بی‌حد و حصر دامنه‌ی امکانات فرهنگی و نمادین، وسایل و منابع جدیدی برای تکوین هویت اجتماعی و شخصی مقابل افراد نهاده است؛ گو این که ماهیت موقت و مقید مناسبات مصرف، مجال تعریف کردن، استحکام بخشیدن و معتبر ساختن هویت «خویشتن» را که قالب‌های اجتماعی هم‌گروهی و پیوندهای پایدارتر میان اعضای گروه‌های سنتی به افراد می‌دادند از ایشان دریغ می‌دارد. به رغم پاره‌ای هیجان‌ها و خلاقیت‌ها که در سایه‌ی نوآوری‌های فرهنگ توده‌ای و ملازم آن، پیدایش یک باره ی هویت‌های سیال، متغیر و پیش‌بینی‌ناپذیر بالیده‌اند، حد و مرزها و توانایی‌های خویشتن افراد تا حدود زیادی موکول به قالب‌ها و شکل‌های هم گروهی می‌شود که ساختارهای مصرف انبوه، دست کم در اشکال کنونی شان، شکل‌گیری آن‌ها را مختل نموده‌اند.
■    به این ترتیب، گویا سرنوشت هویت در کشاکش دو دسته فعالیت متمایز آدمیان با بن‌بست مواجه شده است؛ از یک سوی، گرایش به مصرف و از سوی دیگر، گرایش به ارتباط، تعامل و مشارکت؛ گرایش‌های متضاد و متقابلی که در ترکیب‌هایی بی‌وقفه در حال تغییر به هم می‌آمیزند و چه بسا تلفیق می‌شوند. بدین‌سان است که حلاجی مسأله‌ی هویت در دنیای نهیلیستی طبقه متوسط شهری، ما را ملزم می‌دارد به تحلیل روابط متقابل و تنش‌هایی بپردازیم که میان توانمندی‌ها و لذت‌های حاصل از مصرف، از یک سو، و تلاش برای رسیدن به پیوستگی اجتماعی مجازی، از دیگر سو، وجود دارد. در میان لایه‌های اجتماعی نهیلیستی، مصرف و مناسبات اجتماعی، دو منبع اصلی خود بنیادی و معنای شخصی به شمار می‌آیند که پیوسته با هم پیکار می‌نمایند، به قسمی که هر یک به تناوب، دیگری را تضعیف و گاهی تقویت می‌کند؛ اغلب تضعیف و گاه تقویت می‌کند.
■    ساختارهای اجتماعی سنتی و خردگرا و علم‌خواه، رفته رفته کارآیی خود را در مقام منابع موثق و پایدار معنا و تعیین هویت از کف خواهند داد. تأثیرات ذاتاً انشقاق‌افزای مصرف و ارتباطات سایبر، سرانجام، با مشغله زیادی که برای فرد مصرف‌کننده و ملزم به ارتباط ایجاد می‌کنند، نهایتاً انسانی به وجود می‌آورند که مدام سر در گریبان تلفن همراه خود دارد و برای لحظه‌ای هم نمی‌تواند از آن خلاص شود و با دیگری درد دل یا همدردی کند. بدین ترتیب، و در حالی که افراد هر یک به نوبه خود به هم بی‌توجهی می‌کنند، هویتی که باید در آیینه نگاه دیگران ملاحظه شود، بحرانی می‌گردد. تعریف‌های یکپارچه و یکدست از خویشتن از دست می‌رود. زیست مصرفی و به شدت موبایل‌زده، با یورش همه جانبه به مناسبات اجتماعی، این حیطه را کاملاً در خود مستحیل می‌گرداند، آن را تکه تکه می‌کند، و سپس، آن را از اول، چنان بنا می‌کند که تصور و شناخت افراد از خویشتن را از اساس زیر سؤال می‌برد.

░▒▓ از یک دید وسیع‌تر...
■    از یک دید وسیع‌تر، لایه‌های نهیلیستی در طبقه متوسط شهری، در اثر بی‌تکیه‌گاهی به امری اصیل و حکیمانه که ملاک و معیار ارزیابی‌ها باشد، و اکتفا به یک سلسله امور اعتباری و قراردادی که پایه و اساس متین و قابل اعتمادی ندارند، فاقد نیروی لازم برای جلب و جذب طبع بلند نظر آدمی به سوی اهداف انسانی او خواهند بود. در اثر این سستی، در گفتار و کردار، بی‌بند و باری و ظاهر‌سازی و خود را به نرخ روز عرضه کردن، و خواهی نخواهی، به نوعی کاهنده و کشنده از ریاکاری و نفاق راه می‌برد. خشم‌های انباشته از این همه ستم و نفاق و فریب، که هر یک از این افراد به یکدیگر روا می‌دارند، شاید اکنون در ظاهری ملایم تحمل شود، ولی با خشمی در زیر دندان‌ها ذخیره می‌شود تا در یک فرصت مناسب تشفی یابد. این جامعه مستعد برخوردهای کوبنده و هولناک می‌شود.
■    باید، مصلحان اجتماعی به جای دمیدن در بادکنک نهیلیسم، این لایه‌های اجتماعی را خطاب قرار دهند، و معیار تطابق ظاهر و باطن، را به معیار تعیین ارزش فرد و گروه تبدیل کنند.
■    در راه احیای این روابط انسانی از دست رفته، اولین مرحله این است که اصالت امری توحیدی که در درون آدمی ریشه دارد، به رسمیت شناخته شود،  تا بتواند مبدأ ارزیابی برای ارزش‌های معمول و متعارف بشری قرار گیرد. اگر چنین امر اصیلی در کار نباشد، چه عامل دیگری می‌تواند تحریک کننده‌ی فداکاری یک انسان به سوی هدفی یا باز دارنده‌ی او از کاری لذیذ و در عین حال مخرب باشد؟
■    علاوه بر احیای توحید، اراده‌ای لازم است که موجب تسلط بر خواهش‌های نفسانی شود و آن‌چه را ملایم با بطالت و تن پروری است رها سازد و انسان را از هرج و مرج داخلی و تضاد درونی رهایی بخشد ... تا در نتیجه، آدمی تبدیل به عنصری جدی و فعال گردد که بتوان روی او برای ارتباطات اجتماعی مثمر ثمر حساب کرد.
■    در عمل، اسلام که در طول تاریخ خود، ظرفیت و توش و توان بی‌پایانی برای نجات جامعه اسلامی از اقسام مصائب اجتماعی و فکری نشان داده است، برای این وضع راه حلی دارد؛ در درجۀ اول، اصرار دارد که مبدأ همه ارزیابی‌ها را هستی یگانه‌ای معرفی نماید که ذات و صفات او، مفهومی نیرومند برای جمع آوردن همساز هر آن چیزی است که خوب است. اسلام، این ملاک و معیار زیست اخلاقی یکپارچه را در نبوت و امامت استمرار داده است، و به یک نظام هنجاری منسجم برای راهنمایی اخلاقی انسان‌ها دست یافته است.
■    گام دوم در راه حل اسلام، به نحو شگفت‌آوری اصلاح زبان است. اسلام، اصلاح زبان را پس از ارکان توحید و نبوت و معاد، اولین قدم ممکن و مؤثر می‌داند که با تحت کنترل در آوردن آن، اصلاحات دیگر را آسان و عملی می‌بیند. اگر در یک فرد یا در یک گروه و جامعه، اظهارات و تظاهراتی اغفالگر، نادرست، مبالغه‌آمیز و سست و نسنجیده وجود نداشته باشد، خود به خود سایر اعمال و رفتار وضع جدی‌تری می‌یابد؛ و همه‌ی امور در مجرای شایسته‌ی خود قرار خواهد یافت.
■    «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ و َقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا. یصْلِحْ لَکمْ أَعْمَالَکمْ وَیغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ و َمَن یطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا» (احزاب/ ۷۰ و ۷۱). ای ایمان‌دارها، خدا را در نظر داشته، حساب شده و سنجیده سخن گوئید، سخنی را که متین و استوار است بر زبان آرید، و غرض شما از سخن‌گویی بیان حق باشد؛ آنچه را حساب نشده و نسنجیده است بر زبان نیاورید، تا خدا کارهای شما را به اصلاح آرد، گناهانتان را بیامرز و پاکتان سازد. و او که خدا و فرستاده‌اش را فرمان‌بردار باشد، به رستگاری بزرگی رسیده است (توأم با برداشت‌هایی از علی غفاری و رابرت دان).
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.