حامد دهخدا
░▒▓ یک
• انتخابات...
• هر اقدام ما در این انتخابات، میتواند به مثابه تلنگری به یك سنگ غلطان شتابان باشد.
• گمان میكنم كه هر انتخابی كه شكل بگیرد میتواند برای زندگی نسلهای بسیار، تأثیرگذار باشد.
• اصولگرایان، عصر سازندگی و عصر اصلاحات را ورق زدند؛
• و اکنون، به نظر میرسد که روحیه این دو عصر، آماده است که چیزهایی را بهانه کند، و برگردد، و خود را دوباره در نقطه «اعتدال»، به مثابه یک «منجی» دنیوی، تحمیل کند.
• اگر روحیه این دو عصر برگردد، این ملت در مسیر «توحید» و «عدالت»، زمین خواهد خورد.
░▒▓ دو
• فکر میکنم که اول باید راجع به ضوابط و روشهای لازم برای ایجاد یک دستور کار انتخاباتی جدید صحبت کنیم و ایدههایی را برای عیارسنجی در میان گذاریم.
• در این گفتار میخواهم که از یک نحو نخبهگرایی پرهیز و زنهار دهم.
• فکر میکنم که اصولگرایان، باید جوهر توفیق تجربه پیشین خود را بگیرند و از دست ندهند.
• تجربه سالهای پس از زوال عصر کارگزاران و اصلاحات، و اندوخته دوران برآمدن اصولگرایان، چیزی نیست که بتواند قربانی پروژه «پس از احمدینژاد» گردد.
• هر نقدی که اکنون، گریبان دولت دکتر محمود احمدینژاد را بگیرد، بیگمان تجربهای که وزیران پر کار کابینه اصولگرایان در این دو دوره را به وزرای آتیهداری بدل کرده است، تجربه کار و کار و کار، و فداکاری و فداکار و فداکاری برای حفظ و ترفیع اصول و خدمت به مردم بوده است.
• در واقع، سطح پایین شدن سیاست، مردمی شدن سیاست، و وکیلالرعایا شدن سیاست در این دوره، میراث انکارناپذیر اصولگرایان برای سیاست بوده است.
• خود اصولگرایان باید داعیدار حفظ آن باشند.
• نباید این میراث از دست برود؛ میراث سیاستسازی در سطح پایین. سیاستسازی در قعر جامعه.
░▒▓ سه
• در حال حاضر، اصولگرایان، کمتر به روشن کردن افکار عمومی خود میپردازند و به این معنا نخبهگرایانه عمل میکنند.
• بخشی از این نخبهگرایی، به پیچیدگی فزاینده شرایط منطقه و کشور باز میگردد که حرکت کردن در صحنه سیاست را به بازی شطرنج مشابه کرده است.
• هر چند که ممکن است که حاصل این شیوه برنامهریزی اصولگرایان، غافلگیری برای حریف و سنجیدگی برای خود باشد، ولی در این شیوه، دشواری مهمی وجود دارد و آن اینكه برنامهها نه تنها در سطح راهبردها و برنامههای كلان، بلكه در بخشهای پاییندستی نیز بسیار نخبهگرایانه خواهد بود.
• این برنامهها، به دور از نیازهایی تهیه میشوند كه «به طور واقعی» توسط مردم حس میشود، و دقیقاً به همین دلیل، گاه بسیار «متهورانه» یا «بیملاحظه» هستند.
• معمولاً كار منتقدان برنامهها هم به جایی نمیرسد؛ چرا كه علیالعموم، منتقدان به منابع اطلاعات و قدرت و نفوذ متمركز دسترسی ندارند و به همین دلیل بازنده میشوند.
• در دكترین «سیاست سطح پایین»، برنامهها باید علاوه بر آن كه در جریان طراحی راهبردهای كلی به نخبگان اهتمام دارند، در سطوح پایینی بر معیار بازبینی مداوم ارزشهای اجتماعی استوار باشند.
• سنجشهای دائمی و ادواری، که مدام، اطلاعاتی را در مورد ساختار نیازها و مطالبات اجتماعی جمعآوری نمایند، همواره باید منابع مهم تدوین برنامههای چند ساله و سالانه و چند ماهه باشند.
• این سنجشها باید چند وجهی و به روشهای مختلف علمی و سنتی اجرا شوند و نتایج آنها با هم مقایسه گردند.
• این تأكید بر سنجش دائم و دقیق، به آن معناست كه برنامهها نباید منحصراً بر مبنای طرحهایی كه نسخههای از پیش تعیین شده، برای آمایش و بهبود جامعه تجویز میكنند (و برنامهریز در تدوین آنها صرفاً نقش یك تكنیسین را بازی میكند)، طراحی شوند.
• برنامهریزی «خوب»، نمیتواند تحقق یابد، اگر ارزشهای روز اجتماعی در آن خنثی باشند. البته تعیین اینكه ارزشهای جامعه چیست، همواره بحثانگیز بوده است. چرا كه جامعه مركب از افراد و گروههای مختلف با علایق و نیازهای مختلف است. برنامهریز نه تنها باید به ارزشهای مشترك و انسانی توجه ویژه مبذول دارد، بلكه باید در جریان جدلهای اجتماعی شركت جوید، و مدافع یا وكیل عادل افراد و گروههایی باشد كه سیاست بر سرنوشت آنها مؤثر است.
• از این گذشته، برنامهریز، باید مدام با مردم سخن بگوید، و دلایل اتخاذ سیاستهایش را برای مردم شرح دهد، و به طرق مختلف، بازخورد توضیحات خود را دریافت نماید. او باید سیاستگذاریهای بعدی خود را بر مبنای این بازخوردها سامان دهد.
• به نظر من، مردم باید به زبانی ساده، به اطلاعات تخصصی در مورد تصمیمگیریهای مهمی كه برای آنها گرفته میشود، دسترسی یابند و بتوانند در موقعیتهای مختلف، در مورد این برنامهها اظهار نظر نمایند.
• به این ترتیب، مردم میتوانند در محافل خصوصی نیز در مورد سیاستها با هم تبادل نظر كنند و خود این موضوع كمك میكند تا بخش مهمی از مردم مجدداً به سیاست بازگردند.
• سامانهای كه دكترین «سیاست سطح پایین» میپروراند، تا عملاً نیازهای تمام گروههای اجتماعی، و بویژه گروههای اجتماعی سطح پایین در تدوین برنامهها مورد ملاحظه قرار گیرد. این سامانه سه ركن مهم دارد:
1. تقویت سازمانهای محلی میانجی؛
2. تسهیل عملكرد سامانههای گردش اطلاعات در تمام سطوح اجتماعی؛
3. شكل دادن به یك گفتگوی وسیع اجتماعی دربارة سیاست.
• برای برنامهریزی در یك جامعة فعال، باید فاصلة میان برنامهریز و مردم كه از گروههای مختلف تشكیل میشوند، كاهش یابد. علاوه بر فقدان حزب، یك علت مهم وجود چنین فاصلهای میان برنامهریزان و مردم، «تفاوتهای زبان علمی» است. زبان برنامهریز، زبان «تئوریك و فنی» است و زبان مردم، زبان «واقعیت و عمل». برای نزدیك ساختن این دو، باید ارتباط شفاهی و رو در روی بین برنامهریز و مردم برقرار شود.
• منظور از این ارتباط، تنها انتقال اطلاعات به زبان «عملی» نیست، بلكه «یادگیری اجتماعی و متقابل» نیز هست. منظور از «یادگیری اجتماعی و متقابل» آن است كه برنامهریز تجربة مردم را؛ و مردم، تجربة دانش تخصصی برنامهریز را بیاموزند. این امر، موجب ارتقاء توافق میان این دو میگردد. در واقع، در دكترین «اصولگرایی عملگرا»، «یادگیری اجتماعی» یك مفهوم كلی یا روشی را برای نزدیك ساختن نظریه و عمل مطرح میسازد.
• در دكترین «سیاست سطح پایین»، باور بر این است كه شركت همة گروههای اجتماعی از طریق مكانیسمهای فوق در فرایند برنامهریزی ضروری است.
• اما از الگوی حكمرانی موفقی كه در امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری مشاهده شده است، استنتاج میشود كه یك گروه اجتماعی وجود دارد كه بیش از سایر گروهها میتواند الگوی تکلم برنامهریزان با مردم باشد؛ این گروه، مركب از گروههای كمدرآمد و حاشیهای جامعه است كه معمولاً كلكسیونی از مسائل اجتماعی را در خود جای دادهاند. این گروهها، همچنین محل تبلور نیازهای بحرانی جامعه نیز هستند. به عبارت دیگر، نیازهایی كه در صورت عدم پاسخگویی به آنها، قشرهایی از جامعه سقوط میكنند. این نیازها، نیازهای اولویتداری خواهند بود كه حكومت اصولگرا باید برای حل آنها چاره كند.
• در واقع، این جمله آخر، حاوی این فرضیه است که یحتمل، توجه به قعر جامعه، میتواند بیش از اهتمام به طبقه متوسط شهری راهگشای سیاست ثمربخش گردد.