فیلوجامعه‌شناسی

پیشینه بیمارستان در ایران

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از رضا صفری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


■    ناصرالدین شاه، بعد از تاج‌گذاری دستور داد مریضخانه‌ای با تمام آن ویژگی‌هایی که در مغرب زمین وجود دارد، تاسیس شود.
■    نویسنده نسخه‌ی خطی «فواید مریضخانه دولتی» (نامی از وی در نسخه وجود ندارد)، یکی از اهداف اصلی شاه در توجه و ساخت مریضخانه را بحث سلامتی سپاهیان و لشکریان می‌داند، با این حال، از ساخت مریضخانه با عنوان صالحات باقیات نام می‌برد؛ چرا که با سلامت جسمانی انسان در ارتباط بوده و اقدامی است که مورد تأیید شرع و مورد تأیید ملت‌ها و دولت‌ها قرار می‌گیرد. در همین قسمت برای تکمیل صحبت‌های خود گریزی هم به مغرب زمین می‌زند و می‌گوید «در جمیع ممالک و مسالک و مداین و امصار و قرا و دهکده‌ها مریضخانه‌های بزرگ اساس برافراشته و از برای هر یک موقوفات و خزاین و منقولات و دفاین فرو گذاشته‌اند... » در ادامه می‌افزاید که شاه از وی خواسته است که درباره فواید بیمارستان دولتی و مباحث مرتبط با آن رساله کوچکی را به نگارش در آورد. با این حال، نویسنده این نسخه، نه در مقدمه و نه در هیچ جای دیگری از متن، نامی از خود نمی‌برد از این رو، نام نویسنده این نسخه خطی برای ما مشخص نمی‌باشد.

░▒▓ بیمارستان- مارستان!
■    نویسنده نسخه‌ی خطی «فواید مریضخانه دولتی»، در خصوص تاسیس بیمارستان و پیشینه آن در ایران می‌نویسد:

■    «از عهد پیشدادیان تا استیلای اسکندر بر ایران همیشه امصار (کلان‌شهر) در بلدین و، بلکه در دهات و سایر ممالک ایران بیمارستان‌های کوچک و بزرگ برافراشته بوده... » وی هم‌چنین، از بیمارستان‌های متحرک و به اصطلاح امروزی بیمارستان‌های صحرایی نام می‌برد که در هنگام جابه‌جایی لشکریان یا هنگام جنگ در کنار سپاهیان قرار می‌گرفت و برای این کار چادرهای بزرگی را برپا می‌کردند. در این باره مثالی را هم از شاهنامه می‌آورد که در هنگامی که «دارا» به جنگ اسکندر می‌رفت، ۳۶۶ باب بیمارستان متحرک همراه وی بود که تمام مخارج آن از خزانه شاهی پرداخت می‌شد. در تمام عهد قدیم وضعیت بیمارستان در ایران به این گونه بوده یا تا جایی که من (نویسنده نسخه) سراغ دارم این‌گونه بوده است. با این حال، بعد از استیلای اسکندر بر ایران تا حدودی این وضعیت از رونق افتاد. وقتی هم که اعراب به ایران حمله کردند «در زمان استیلای عرب بر عجم با آن‌که سیرت ملوک کیان به طور کلی، فرسوده گشت، باز در اکثر ممالک این رسم ستوده متداول بود».

■    وی، سپس، درباره اهمیت و جایگاه مریضخانه در عهد اسلامی، از «تذکره‌الاطبا مثالی را بیان می‌کند: هنگامی که» المعتصم بالله- خلیفه عباسی- تصمیم گرفت سفری به مغرب زمین داشته باشد، بختیشوع- بزرگ اطباء- به علت پیری نتوانست در رکاب خلیفه باشد، از این رو، یکی از شاگردان زبده خود یعنی، «ابوسعید» را همراه چند تن از اطبای دیگر همراه وی ساخت. بعدها خلیفه از وی می‌پرسد چرا فرزند خود جبرئیل را همراه من نفرستادی و ابوسعید را فرستادی؟ بختیشوع گفت: «بیمارستان جندی‌شابور بر چون جبرئیلی زیاد محتاج است» و این نشان‌دهنده جایگاه مریضخانه و سلامت مردم و، حتی، افضلیت آن بر سلامت پادشاه است.
■     در مصداق دیگر می‌گوید: در دوره عباسیان، بیمارستان ری یکی از بزرگ‌ترین بیمارستان‌ها بود که در حدود ۴۰ طبیب در آن‌جا مشغول به کار بودند که به دنبال مرگ رئیس الاطبای آن، به علت اهمیت و سنگینی مسؤولیت کسی در قلمرو اسلامی پیدا نمی‌شد که چنان مسؤولیتی را بر عهده بگیرد.
■    نویسنده در پایان مقدمه یک نکته مهم را هم متذکر می‌شود که ایرانیان-عهد قاجار- از صرف خیرات غفلت می‌ورزند. در این باره می‌نویسد در عید «اضحی» در حدود ۲۰۰ هزار گوسفند در دارالخلافه ذبح می‌شود و نصف بیشتر گوشت آن‌ها به علت عدم استفاده بیرون ریخته می‌شود. در چنین روزی به مریضخانه رفتم و از یکی از کارگزاران آن‌جا شنیدم که امروز در بازار گوشتی نبود، تا مایحتاج بیمارستان را تأمین کنیم. تعجب کردم از ادراک مردم که چرا کسی به این فکر نیست که از باب صدقه و نذورات گوسفندی بفرستد مریضخانه، تا سوای نیاز سربازها، نیاز فقرا، غربا، بیچارگان، تهیدستان و کسانی که از وطن خود دور هستند، تأمین شود.
■    نویسنده هدف خود از نگارش این رساله را خواست شاه برای بیان منافع مریضخانه دولتی بیان می‌کند. از نظر وی مریضخانه دولتی دو فایده دارد: «یکی به سرباز و نوکر و غربا و بیچارگان عاید است و دومی به دولت عاید است».
■    از نظر نویسنده نسخه، اهمیت طبیب و طبابت بر کسی پوشیده نیست و کسی که سخن خلاف این واقع گوید، وی را جزو نابخردان می‌شمارند. هم‌چنان‌که پادشاه و اولیای دولت در هنگام بیماری فردی از خانواده خود سعی وافر می‌کنند که حاذق‌ترین طبیب را بر بالین بیمار خود ببرند. از این رو، از آنان به عنوان، ولی، نعمت سپاه و نگهبان رعیت همین انتظار می‌رود. در همین راستا توصیه می‌کند.

■     اول: دولت در تربیت اطباء و تأمین منابع زندگی و رفاه آنان نهایت بذل و بخشش را داشته باشد.
■    دوم: اطبای تخصص یافته را به دو گروه تقسیم کنند و گروهی را بر مراقبت سلامت سپاه و گروه دیگر را برای نظارت بر سلامت رعیت بگمارند.
■    سوم: اشخاص مجهول و فاقد مهارت طبابت را از این کار منع کنند؛ چرا که، بر جان و مال سپاه و رعیت صدمه می‌زنند.

░▒▓ منافع مریضخانه
■    منفعت اول: طبیب ماهر و حاذق بسیار کم است. طبیبی که علت بیماری را شناخته و آن را مداوا کند. از این رو، نمی‌توان در همه ممالک و مسالک و بلدین به اطبای حاذق و ماهر دسترسی پیدا کرد. این در حالی است که در مریضخانه سلطانی، اطبای ماهر و حاذق حضور دارند. در بین آن‌ها نظم و سلسله مراتب حاکم است و هر کسی بر اساس تخصص خود کار می‌کند. اگر در تشخیص بیماری به مشکل بربخورند با هم به شور می‌نشینند. در مریضخانه سلطانی، پرستاران شب و روز مراقب بیماران هستند.
■    منفعت دوم: به فرض این‌که در مناطق مختلف، ما به طبیب ماهر هم دسترسی پیدا کردیم به چندین دلیل طبابت خوب صورت نمی‌پذیرد:
■    اول این‌که به علت گرانی دوا، طبیب نمی‌تواند از نزد خود دوایی تجویز کند، دوم مگر رعیت توان خرید دوای کمیاب و گران‌بها را دارند، تازه اگر هم داشته باشند از کجا به دست بیاورند و تازه از کجا معلوم دوای مورد نظر به دست بیمار برسد یا نه؛ چرا که، احتمال دارد، دوایی به دست بیمار برسد که بیماری وی را تشدید کند. چرا که، «دوا فروش‌های دارالخلافه چنان بی‌مبالات و حریصند که دواهای پوسیده فاسد شده را بلا تحاشی به مردم می‌دهند و از این واقعه معارف شهر هم بر کران نیستند و اطبای ما به هیچ‌گونه در اندیشه آن نیستند که لااقل قراری در امر دواهای خودشان بدهند». این در حالی است که در مریضخانه‌های دولتی از این اتفاقات پیش نمی‌آید.
■    منفعت سوم: همان گونه که اشاره شد بیشتر بیماری‌ها نیازمند دوای خاص و گران‌بها می‌باشد که نزد طبیب موجود نمی‌باشد و از طرف دیگر، فرد قادر به تهیه آن نیست. بنا بر این، این عامل باعث می‌شود، بیماری، حتی، اگر جزئی هم باشد برای زمان طولانی مداوا نشود و رفته رفته بر شدت بیماری افزوده شده فرد ضعیف شود و در نهایت در دام مرگ گرفتار افتد. این در حالی است که در مریضخانه دولتی انواع دواها موجود بوده و در زمان لازم به بیمار تزریق می‌شود.
■    منفعت چهارم: گاهی فرد به طبیب خود اعتماد نمی‌کند از این‌رو دنبال طبیب دیگری می‌رود و از این مسیر زیان‌های بسیاری به او می‌رسد؛ از جمله این‌که به دام «جاهلان طبیب» گرفتار می‌شود. از این راه خسارت مالی و جانی حاصل می‌شود. اطبای مریضخانه سلطانی همه تأییده شده می‌باشند.
■    منفعت پنجم: از آن‌جایی که سربازان بسیار سبک سفر می‌کنند در هنگام بیماری نیاز به غذاهای تقویتی دارند که تهیه این غذاها نیازمند ظروف خاص و مواد غذایی خاص است که در دسترس آن‌ها قرار ندارد. درحالی‌که در دارالشفاء همه این‌ها موجود بوده و در زمان لازم به آن‌ها خورانده می‌شود.
■    منفعت ششم: سربازان معمولاً، به علت سبک‌باری، لوازم استراحت از قبیل رختخواب و... همراه ندارند. از این رو، هنگامی که دچار بیماری می‌شوند علاوه بر درد بیماری، بدنشان هم ضعیف می‌شود. بنا بر این، استراحت برای حفاظت بدنشان بسیار ضروری است. چرا که، گاهی بدن آن قدر ضعیف می‌شود که نباید با هوای آزاد در ارتباط باشد یا گاهی برخی از بیماری‌ها که با یک کاسه‌اش و یک ساعت عرق کردن رفع می‌شود چنان مستحکم می‌شود که به هیچ گونه علاج نمی‌شود. برای مثال، در سنه ۱۲۶۸ در ایلات قزوین مردم در اثر بیماری «ذوسنطاریا» روزی دویست نفر فوت می‌کردند «چند تن آن‌ها به جهت نبودن رختخواب و اقتضای مرض در بیرون مانده به تصرف هوا در حالت ضعف قوت ذات الجنب گرفته، ضعف قوت مانع از خون گرفتن بود به هیچ وجه اقدام بر معالجه نشد و کار بر آن بیچارگان تباه گشته». این در حالی است که در مریضخانه همه امکانات رفاهی موجود است.
■    منفعت هفتم: توجه به بهداشت تن و لباس از دیگر نکات مهم است که فرد بیمار از جمله سرباز بر اساس شرایط و موقعیت کاری توان رعایت آن را ندارد. درحالی‌که از جانب اولیای دولت لباس به آن‌ها داده می‌شود که بر حسب تجویز اطبا و اقتضای قانون بیمارستان در تنظیف و تبدیل لباس آن‌ها سعی خواهد شد.
■    منفعت هشتم: مناسب نبودن تغذیه همواره یکی از علل اصلی امراض و بیماری‌ها است. از این رو، کسانی چون سربازها هیچ‌گونه مراعاتی در غذاهای خود نمی‌کنند و، حتی، جالب است که هم‌قطارانشان در هنگامی بیماری برای دلجویی از فرد مریض، غذاهای مختلفی برای وی درست می‌کنند که گاهی این غذاها نه تنها سودی ندارد، بلکه ضرر هم می‌رساند. ولی، در بیمارستانی سلطانی این‌گونه خطاها هرگز رخ نمی‌دهد.
■    منفعت نهم: برخی از بیماری‌ها آن قدر خطرناک هستند و چنان بر بیمار فشار می‌آورد که فرد را به حالت مردگان در می‌آورد و علائم مردگان بر وی ظاهر می‌شود که بلافاصله اگر برای نجات وی اقدام نشود مریض از دست خواهد رفت. از آن‌جا که معمولاً، طبیب در برخی مناطق وجود ندارد و مردم عملاً به طبیب دسترسی ندارند با دیدن این علائم از بیمار، وی را مرده فرض کرده و دفن می‌کنند. درحالی‌که در مریضخانه سلطانی طبیب شب و روز در مریضخانه حضور دارد و اوضاع مریض را رصد می‌کند.
■    منفعت دهم: این فایده مریضخانه عموم جامعه را شامل می‌شود. در برخی از فصول امراض مسری، معدی و وافده مانند: «جرب و مطبقه و اسهال... » در دارالخلافه شایعه می‌شود که از یک نفر به ده نفر از ده نفر به گروهی و از گروهی به کل اجتماع سرایت می‌کند یا گاهی مواقع، فرماندهان لشگریان هر صبح که از لشگریان خود بازدید می‌کنند اگر علائم ضعف یا بیماری را مشاهده کنند، بلافاصله وی را نزد طبیب می‌فرستند. این‌گونه هم جان وی را نجات داده، و هم از سرایت به دیگران جلوگیری می‌کنند.
■    منفعت یازدهم: برای کسانی که ساکن دارالخلافه هستند یا کسانی که رهگذر هستند گاهی اتفاق می‌افتد که در میان آن‌ها بیماری با وضعیت بسیار وخیم وجود دارد که قدرت حرکت ندارد و اگر حرکت داده شود در میانه راه تلف خواهد شد. بیمارستان امثال این طایفه را مامن و پناهگاهی مناسب خواهد بود.
■    منفعت دوازدهم: در فصل بهار و تابستان مردم فقیر و بیچاره برای کار و عملگی و سایر کسب‌وکار به دارالخلافه می‌آیند. در اثر کار زیاد و در زمان استیلای گرما و شدت حرارت اکثر اوقات بیمار می‌شوند و در سایه دیوارهای شکسته، درمانده و خسته و بی‌کس و بی‌پرستار می‌مانند. چنان‌که سالی دویست یا سیصد نفر از این‌ها در بیمارستان یا مریضخانه سلطانی پرستاری شده و بهبود می‌یابند.

░▒▓ منافع دولت عالیه
■    فواید بیمارستان دولتی به دولت عالیه بسیار زیاد است که به اختصار نمونه‌هایی را بیان می‌کنیم:

■    منفعت اول: آن‌که در بین تمام دول روی کره زمین خواه بزرگ و خواه کوچک خواه با دین و خواه بی‌دین، امروزه، وجود سه علت را عامل ترقی و تربیت دولت به حساب می‌آورند و هر دولتی که به سوی این سه عامل حرکت نکند، آن دولت عقب مانده شمرده می‌شود و این سه عامل عبارت است از: دارالفنون- بیمارستان و کتابخانه.
■    دولت‌هایی که از این سه عامل برخوردار هستند به داشتن آن‌ها فخر و مباهات می‌کنند، پس، لازم است که دولت عالیه و کارگزاران دولت ما هم به این عوامل توجه کرده و در استحکام بنیان آن‌ها بکوشند.
■    منفعت دوم: بر کسی پوشیده نیست که فرنگیان به کلی به حسن ظاهر توجه زیادی دارند. تلاش برای رشد و گسترش مریضخانه را در نتیجه، توجه به حسن حال و خیر مال و محل اجابت دعا می‌شمارند و به حقیقت استجابت دعای مریض قابل مشاهده و محسوس است، چنان‌که احادیث صحیحه بر آن دلالت دارد. وقتی سربازی با خیال آسوده و راحت در مریضخانه سلطانی باشد برای اقبال و سعادت روزافزون دولت اعلی‌حضرت دعا خواهد کرد و آثار آن در دولت مشخص خواهد شد.
■    منفعت سوم: از آن‌جا که دستورات شاهانه درباره مریض و مریضخانه صادر شده است وقتی رعیت نهایت لطف و عنایت شاه را درباره مریض مشاهده کنند که چگونه در اتاق‌های تمیز و روی تخت‌های پاکیزه و با لباس‌های پاکیزه و آسوده استراحت می‌کنند و اطبا و پرستاران و کارپردازان مارستان- بیمارستان را چون برادر در اطراف مریض‌ها مشاهده کنند به عنایت خسروانی پی خواهند برد. از این رو، سربازی و جان نثاری در راه چنین شاهنشاهی بزرگ را کوچک خواهند شمرد و در انجام خدمات دیوانی و جانی و جاویدانی به جای خواهند آورد.
■    منفعت چهارم: کاملاً واضح و مشخص است که اگر نیازهای مهم و ضروری مریضخانه تأمین شود و اطبا با دقت بیشتری به بیماران خود رسیدگی کنند سربازهای کمتری در اثر امراض تلف خواهند شد و این باعث خواهد شد روز به روز بر قوت و عدت پادشاه افزوده شود و در این صورت، منافعی هم بر رعیت می‌رسد که در عوض، از تعداد سربازان کاسته نمی‌شود.
■    منفعت پنجم: اگر قانون توجه به حفظ سلامت مردم و دفع امراض جدی گرفته شود و کارگزاران مریضخانه جایگاه واقعی خود را به دست آورند، اطبا از صبح تا شب در مداوا و معالجه بیماران اهتمام جدی داشته باشند و با بصیرت و آگاهی به تشخیص بیماری‌ها و علل آن‌ها بپردازند و در صورت مشاهده امراض مشابه با علائم متناظره، با سایر اطبا به مشورت و گفت‌وگو بپردازند و به اندازه علم و دانش خود درباره آن بیماری‌ها تفکر کنند، در چنین صورتی روز به روز بر بصیرت طبیبان افزوده خواهد شد و بر طبیبان نکته بین و کشف کننده دلایل بیماری افزوده خواهد شد، چرا که، ایرانیان در علوم طب همانند نمایندگان دانشمندان یونان می‌باشند. چگونه است که اطبای فرنگ امروزه، با اختراع قواعد و ابتکارات جدید توانسته‌اند به راه‌های جدیدی در درمان دست پیدا کرده و به آن مباهات کنند و اطبای ما «در سر تقلید اولین به جای بمانند».
■    بنا بر این، اگر از طرف اولیای دولت اندک التفاتی شامل اطبا شود، مطمئن هستم طب ایران به مقام رفیع دست خواهد یافت و هنرهای طبیبان ایرانی مشهور خاص و عام و مشهور سنن روزگار خواهد شد. فایده‌های بی‌شمار دیگری در این امر وجود دارد که تفصیل آن‌ها سخن را طولانی خواهد کرد.

░▒▓ تعیین کارفرمای صحت‌گرا
■    کاملاً واضح و مشخص است که آبادی مملکت و افزایش سپاهیان بر نظم و انضباط و حفظ صحت و تندرستی و به قانون دفع بیماری مربوط است. هر چقدر در شناخت بیماری و درمان آن‌ها تلاش بیشتری انجام شود، آسودگی بیشتری حاصل خواهد شد. بنا بر این، برای انجام شدن این کارها نیازمند فرد «کفیلی کافی و مشیری اشارت جوی و بشارت گوی» شایسته‌ای هستیم که به مقتضای فطرت پاک در این شغل بنگرد و به قدر توان در تمام ممالک و ایلات و بلدین اطبای درست‌کار و متبحر برای درمان بیماری‌های رعیت بگمارد. در نظام کارفرمای و نگاه‌دارنده صحت و سلامتی لشکریان بر عهده صاحب‌منصبی است که وی در سلک وزرا و سرداران محسوب می‌شود. وی باید فردی دانا، آگاه و بصیر بر رسوم انسانیت و... باشد. وی هم‌چنین، باید زیردستان خود را از مردم نیکوکار و نیک‌کردار و افرادی با اخلاق پسندیده انتخاب کند و بداند که بالاترین درجه خدمت به رعیت و خلق خدا می‌باشد. وی باید توجه داشته باشد که اگر گروهی از لشکریان برای مدتی در یکجا استقرار دارند، بیمارستان شایسته مقام آن‌ها آن‌جا تاسیس گردد و در اردوها و لشگرکشی‌ها، بیمارستان روان- صحرایی- هم از لوازم صحت می‌باشد.
■    با نگاهی به ممالک و بلدین کشور به نظر می‌رسد، شایسته است در مناطق: دارالخلافه طهران، دارالسلطنه تبریز، دارالدوله کرمانشاهان، دارالسلطنه اصفهان، دارالعلم شیراز، بوشهر، مشهد مقدس، کلات، کرمان، سرحد رشت، سرحد عربستان و سرحد ذهاب در هر یک از این مناطق بیمارستانی ساخته شود، چنان‌که رأی و نظر سپه‌سالار لشکر باشد که مرضای سپاه در آن‌جا آسوده باشد. از جمله مناطقی که ساختن بیمارستان موجب اجر جزیل و نام زیبا می‌شود عتبات عالیات مانند مشهد و کربلای معلی می‌باشد..
■    کارفرمای عافیت رعیت؛ وی باید فردی دانا و زیرک و فارغ از هوای نفسانی، درست کردار، راست گفتار، امین و با دیانت، جامع آداب ریاست و جری احکام سیاست باشد... این چنین فردی را دولت علیه بر جان بیماران امین می‌نماید و اما، تکالیف وی از این قرار است:

░▒▓ تکالیف کارفرمای رعیت و سپاهی
•    تکلیف اول این است که در فراهم آوردن همکاران و زیردستان خود نهایت دقت را به جای بیاورد و افراد جاهل و گزاف‌کار و دروغ‌گوی و هوس پیشه... را داخل صاحب‌منصبان عافیت وارد نکند. هم‌چنین، به این نکات توجه کند که اول: گر چه امور بیمارستان را به رئیس معالجه خواهد سپرد و لکن هیچ‌گاه نباید از مراقبت بیماران و کارگزاران غفلت نماید.
•    دوم: این‌که سعی کند نظم در بیمارستان برقرار گردد و هر کس در جایگاه خود قرار بگیرد و هرگاه از کارگزاران بیمارستان تخلفی را مشاهده کرد، مخصوصاً اگر آن تخلف در ارتباط با سلامت مردم باشد و به عافیت آن‌ها صدمه بزند، از این تخلف نگذرد.
•     سوم: هر روز ساعتی را به بازدید از بیمارستان اختصاص داده و بر کار کارگزاران نظارت کند.
•    چهارم: هر روز گزارش اتفاقات روز گذشته را گرفته و بایگانی کند و در مواقع ضروری از آن بهره جوید.
•    پنجم: رسیدگی به مخارج روزانه بیمارستان را به فرد دیگری که همواره در کنار خودش است، بسپارد.
•    ششم: باید تمام دخل و خرج‌های بیمارستان و... به اطلاع وی برسد.
•    هفتم: اگر در هنگام مشاهده تخلف مجازات می‌کند باید در هنگام مشاهده خدمات نیکو، از احسان و انعام نیکو از قبل اولیای دولت دریغ نکند.
•    هشتم: مقرری و مواجب کارگزاران طبق قانون مقرر دولتی وصول شود و باید نیازهای آن‌ها برطرف شود تا با خیال راحت و آسوده مشغول خدمت باشند.
•    نهم: رسیدگی به خرابی‌های بیمارستان ازجمله تعمیر حجره‌ها و اتاق‌های بیمارستان.
•    دهم: گاهی سرزده در سر دوا و غذا حاضر شود و به این طریق زمینه‌های سوء استفاده یا کم کاری را از بین ببرد.
•    یازدهم: در هنگام پدیدار شدن امراض سخت و صعب‌العلاج به شورای اطبا وارد شود و آن‌ها را مورد لطف و عنایت خود قرار داده و از آن‌ها بخواهد که موجبات حفظ صحت رعیت و سربازها به حکم ایشان می‌باشد.
•    دوازدهم: هر وقت لازم باشد در سربازخانه سرکشی نماید.
•    سیزدهم: هنگام حدوث امراض مسریه و معدیه در تنظیم قوانین عافیت در میان مردم اهتمام درست و جدی داشته باشد..

░▒▓ کارپردازان بیمارستان
•    کارفرمای عافیت: رئیس جمله صاحب منصبان عافیت
•    رئیس معالجه: حکیم باشی و جمله امور علاجیه با اوست
•    طبیب اول: امراض مزاجیه به ایشان سپرده می‌شود
•    طبیب دوم: به نوبت در مریضخانه می‌ماند
•    طبیب سوم: معاون اطبا است در اجرای معالجات
•    جراح اول: اعمال ید به او سپرده شده است
•    جراح دوم: معاون جراح اول می‌باشد
•    جراح سوم: بستن و شستن زخم با اوست
•    دواساز اول: دواخانه به او سپرده می‌شود
•    دواساز دوم: معاون بر جمیع دواخانه و ساختن ادویه می‌باشد
•    دواساز سوم: توزیع و تقسیم دوا با اوست
•    میرزای اول: دفترهای مریضخانه به او سپرده می‌شود
•    میرزای دوم: ناظر مریضخانه است که لوازم غذا به او سپرده می‌شود
•    میرزای سوم: تحویلدار جزء و معاون ناظر است
•    پرستار مرتبه اول: حافظ لوح‌های شماره می‌باشد
•    پرستاری مرتبه دوم: مسؤول تقسیم دوا و غذا
•    پرستار مرتبه سوم: مسؤول مراقبت از بیمارها و کارهای آن‌ها را انجام می‌دهد.

■    در همین رساله اخلاق، رفتار و تکالیف تک تک کارپردازان مارستان-بیمارستان- مورد بررسی قرار گرفته‌است.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.