دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه
▬ ظهور رسانههای هیبریدی بر بستر شبکه و نسلهای جدید تکنولوژی اینترنت، شرایط غریبی را پدید آورده است که تحلیلگران علوم انسانی به آن عادت نداشتهاند.
▬ منظور از رسانههای هیبریدی، رسانههایی است که از ترکیب رسانههای مختلف پیشین، با دُزهای مختلف به دست میآیند، و فاصله هر کدام از هم، کم و بیش به اندازه فاصله رادیو و تلویزیون است؛ وقتی در یک متن منتشره در شبکه، یک موسیقی، در کنار ده هایپرلینک، ترکیب بسیار ویژهای میسازد.
▬ بستر شبکه جهانی و نسل جدید اینترنت، سهولت نامحدودی در ترکیب رسانههای مختلف و سطوح این ترکیب پدید آورده است، که تأثیر هر یک از این ترکیبهای متنوع، بسیار متفاوت، و در عین حال، تعیین کننده است.
░▒▓ از این قرار...
▬ از این قرار، میتوان گفت که چون ارتباطات ما، بستگی و پیوستگی قاطعی با ابزارهای ارتباطی ما، از زبان گرفته تا برودکست رادیو-تلویزیونی و تا این رسانههای هیبریدی فعلی دارند، ما با نحوی روزمره شدن تحولات انقلابی در ارتباطات انسانی مواجهیم. و چون نهادهای اجتماعی، ترکیبی تاریخی از ارتباطات انسانی هستند، میتوان نتیجه گرفت که ما با انقلابهای روزمره، زودگذر، فرار، و زیر و رو کننده در سرتاسر زندگی انسان امروز مواجهیم.
▬ از این قرار، مایلم، در مقابل مفهوم مهم «انقلاب طولانی» ریموند ویلیامز، از عبارت «انقلابهای روزمره» استفاده کنم. ریموند ویلیامز، تحلیلگر فرهنگی بریتانیایی، مفهوم انقلاب طولانی را برای اشاره به دگرگونی آرام جامعه قرن بیستم، متأثر از گسترش طبقه متوسط و خصلتهای فرهنگی آن به کار برده بود، ولی معتقدم که انقلاب طولانی طبقه متوسط، با دستیابی به آستانه تکنیکی جامعه شبکهای (از آغاز هزاره)، تغییر ماهیت و تغییر شتاب داده است، و میتوان گفت که در دامنهای وسیعتر از آنچه مد نظر ویلیامز بود، به شکل روزمره درآمده است، و هر روز باید منتظر شرایط تازهای از دگرگونیهای عظیم در دامنهای گسترده بود.
▬ در این شرایط، آیا باید پذیرفت که علوم انسانی، و از آن مهمتر، فعالیت اجتماعی و سیاسی، با عدم تعین محض مواجه شدهاند؟ آیا میتوان نتیجه گرفت که ظهور جامعه شبکهای، تحقق رادیکال افکار پسامدرن است؟ آیا بر بستر شبکه، ولنگاری معرفتی و اخلاقی، وجه غالب و در عین حال ناگزیری خواهد یافت؟ اگر چنین باشد، آن وقت باید پذیرفت که پروژه علوم انسانی و مهمتر از آن، برنامههای فعالیت اجتماعی و سیاسی، برنامههایی عبس و حتی توأم با نقض غرض هستند، چرا که وارد شرایطی شدهایم که به واسطه انقلابهای روزمره، نمیتوانیم بفهمیم که دقیقاً چه اتفاقی میافتد و نمیدانیم که دقیقاً چه کاری باعث بهبود شرایط خواهد شد؟
░▒▓ بحث
▬ دگرگونی در سرعت تحولات، لزوماً به معنای سرعت دگرگونی در مبانی نیست، ولی بیگمان به معنای ضرورت افزایش در میزان تأمل در شرایط نو به نو، بر مبنای اصول متقن هست. این، تنها شرط حفظ یک هویت مقاوم و فعال است. این، اساسیترین جملهای است که میتوان در مورد ضرورت روزافزون «حکمت» گفت.
▬ پس، در پاسخ به این سؤال کلی که «با رسانههای جدید چگونه باید مواجه شد؟»، یک پاسخ کلی وجود دارد: باید در فضای رسانهای جدید حضور داشت، ولی فعال+ریشهدار: حضور+فعالیت+ریشهداری. بدون هر یک از اینها، فکر اسلام و انقلاب اسلامی مدفون خواهد شد. یعنی:
▬ اولاً، اگر در این فضای رسانهای جدید حضور نیابیم، در واقع، با نسل جدید بشر (post-humanity) یا چیزی که با قوت میتوانیم به آن «نوع جدید بشر» اطلاق کنیم، ارتباط خود را گسیختهایم.
▬ ثانیاً، اگر منفعل باشیم، به این معنا که میزان تأثیرگذاری ما در قواعد مبادله پیام، کمتر از سایر بازیگران باشد، باز هم مشارکت ما در این فضا، برای حفظ ما کافی نخواهد بود.
▬ ثالثاً، اگر به احیا و بازاندیشی و تأمل مستمر در ریشه اسلامی-ایرانی خود نپردازیم، خواه نا خواه، دیر یا زود، کم یا بیش، از ولنگاری سر در خواهیم آورد و هویت مقاوم ما از هم خواهد گسیخت.
▬ هر یک از این سه که نباشد، جای ما در جهان آینده نخواهد بود.
▬ واقع آن است که موقعیت ما در فضای شبکه ممتاز و قابل توجه است، و بخش عمده آن، به موقعیت ممتاز فرهنگی ما بازمیگردد. حضور پرانگیزه و فعال کاربران ایرانی در شبکه، توأم با پایبندیهای بیش و کم اسلامی-ایرانی، در مقایسه با حضور سایر ملل دنیا قابل توجه است. اگر از این ظرفیتها به درستی استفاده نشود، آینده جای افسوس خواهد بود.
▬ یک نکته مهم، در استمرار حضور موفق در شبکه، و تولید محتوا، شناسایی نقش تکنولوژی در تولید محتواست.
▬ واهمه ما از ورود به عرصهای که بستر شبکهای آن و قواعد عملکرد آن را ما تأسیس نکردهایم، بدواً قابل درک است. ولی اگر، درک عمیقی از ماهیت تکنولوژی، و تکنولوژی رسانهای داشته باشیم، میتوانیم شیوههای مقاوم و اصولگرایانه برای بهرهوری از تکنولوژی رسانهای وضع کنیم.
مأخذ:رسالت
هو العلیم
-
2013-12-19 12:03:50 |2.146.36.xxx| ناشناس
با سلام دویاره و تشکر بابت پاسخ گویی تان
بهتر است سوال خود را اینگونه دقیق تر کنم
فهم ما از ریشه چگونه بدست می آید و اصلا خود ریشه چیست ؟
خوانش های بسیار متناقضی از اصول اسلامی و اسلام ناب وجود دارد و مگر غیر این است که حتی اگر اسلام ناب مشکل گشای جهان امروزی ما موجود باشد باز هم این ماییم که این اسلام ناب را خوانش میکنیم ؟
معیار های خوانش ما از اسلام ناب چیست ؟
درک ما از دنیا و اسلام از درک پدرانمان که فقط چند سالی با ما تفاوت سنی دارند بسیار متفاوت و حتی متناقض است
حال تصور کنید در این جهان شبکه ای که صحبت از نسل هاست و نه قوم ها یعنی دیگر میگویند متولدین دهه 60 یا دهه 70 و نه فارس یا ترک
مهم دوره زمانی تولد است مثلا قرابت دهه شصتی ها بدلیل تجارب محیطی و رسانه ای شان بیش تر از ترک ها یا کرد ها باهم هست و این کاملا واضح هست.
حال ما چطور میتوانیم ادعا کنیم که ده سال دیگر باز هم صحبت از این اصول کنیم ؟!
کدام اصول ؟
اصول ناب یا اصول چلانده شده خوش خوراک جهان مدرن ؟
البته متوجه منظور شما از درک فرهیخته و درک متعارف هم هستم
روشن فکران امروزی یا حتی حوزویان چه شباهتی به حوزویان و روشن فکران قبل از ظهور رسانه های توده ای دارند؟با تشکر
---------------------------
سلام و احترام
این بیانات شما هنوز هم به حد کافی دقیق نیست. مفاهیمی مثل بسیار متناقض و بسیار متفاوت، بار اصلی خطای تشخیص را به دوش می کشند.
چه قدر متناقض یا چقدر متفاوت؟ در چه اموری متناقض و متفاوت؟ در همه چیز؟ بی گمان نه.آیا درک ریشه من از گفتار شما ممکن است؟ درک ریشه ای شما از گفتار من چطور؟
اگر میسر نیست، استمرار بحث و گفتار از جانب شما محل سؤال است. پس شناخت اجمالی شما از منظور من میسر است، به قرینه بحث ورزیدن خود شما.سؤال بعد این که شناخت اجمالی شما از گفتار من یا شناخت اجمالی من از بیانات شما به چه طریقی میسر شده است؟ پاسخ این خواهد بود که بر مبنای یک منطق اصولی مشترک که بین ما با وجود تجربیات متفاوت و زمانه های متفاوت مشترک است. یک منطق پیشاتجربی.
و استنتاج نهایی منطق دان این است که ما نه تنها باید این ارتباط کلامی نقدا موجود را بر مبنای یک منطق اصولی مشترک پیشاتجربی سازمان دهیم، بلکه باید همه شناختها را بر مبنای این منطق بازسازی کنیم.
با سلام
منظور شما دقیقا ار ریشه دار بودن چیست؟
جوانی کنونی و به نسبتی شدید تر جوانان فردا این ریشه را که منظور شماست را در چه جایی میتوانند پیدا کنند ؟
مگر نه این است که هر چه زمان میگذرد خوانش ما از خود و بودن در این جهان بیشتر وابسته با رسانه میشود ؟
پس دیگر ریشه ای که از فیلتر رسانه قرن 21 گذشته و به ما رسیده اصلا ریشه است ؟!
-----------------------------
سلام و احترام
باید بین درک متعارف، و درک فرهیخته تمایز قایل شد.
درک متعارف، لزوماً منطقی و پایبند منطق نیست. حتی اغلب منطقی نیست. مرزها را از هم جدا نمی کند، و بین مفهوم جوهری و مفهوم غیرجوهری تمایزی قایل نمی شود. درک متعارف، درکی التقاطی است.
ولی درک فرهیخته، توأم با تأمل است و می توان توقع داشت که پایبند به منطق روشنی باشد که از اصول بدیهی تأمل را بیاغازد. مثل این اعلام نظر شما.
هدف از برنامه حضور+فعالیت+ریشه داری در رابطه با رسانه های جدید، نحوی منطق گستری و تشویق سواد رسانه ای انتقادی است تا افراد را بیش از پیش مسلح کند که در جریان دریافت انبوه اطلاعات، بتوانند داده ها را درون یک منظومه منطقی معنادار کنند.