فیلوجامعه‌شناسی

مروری‌به‌گی‌دوبور(۳): مؤلفه‌های‌جامعه‌ی‌نمایش/۱.مصرف‌گرایی‌ومحوریت‌کالا

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    «نمایش برهه‌ای است که کالا در آن به اشغال تام حیات اجتماعی رسیده است. رابطه با کالا نه فقط قابل رؤیت است، بلکه دیگر کسی جز آن چیزی نمی‌بیند: جهانی که دیده می‌شود، جهان اوست. …این کالای تام می‌باید قطعه‌وار به فرد قطعه‌قطعه شده‌ای برسد که به طور مطلق از نیروهای مولدی که مجموعه‌وار عمل می‌کنند، جدا شده است؛ و این‌جا نوبت علم تخصصی سلطه‌گری است که تخصصی‌تر شود: پس، تکه تکه می‌گردد و به صورت جامعه‌شناسی، روانشناسی فنی، سیبرنتیک، نشانه‌شناسی و غیره، به مراقبت از خودتنظیم‌شدگی تمام سطوح این فرایند می‌پردازد» (صص. ۷۴.).

▬    «این اصل فتیشیسم کالا (یعنی سلطه‌ی «چیزهای مافوق محسوسِ هر چند محسوس» بر جامعه است که در نمایش تحقق می‌یابد. …و جهان کالا بدین‌سان، چنان که هست نشان داده می‌شود، زیرا، روندش با جدایی انسان‌ها از یکدیگر و از محصول کلی‌شان یکی است)» (صص. ۲ ۷۱.).

▬    «آنچه توسعه می‌دهد، کمیت است» (ص. ۷۲.).

▬    «رشد اقتصادی جوامع را از فشار طبیعی که موجب مبارزه‌ی بلافصل آن‌ها برای بقا بود آزاد می‌کند، منتها بی‌آنکه از چنگ آزاد کننده‌ی خود آزاد شده باشند» (ص. ۷۴.).

▬    «خواست مبرم شبه طبیعی که کار انسانی در آن از خودبیگانه گشته این است که خدمت به آن بی‌انتها ادامه یابد، و این خدمت که با چیزی جز خودش مورد قضاوت و عفو قرار نمی‌گیرد، در واقع، تمامی طرح و تلاش‌های اجتماعاً مشروع را، به مثابه‌ی خدمتگذاران خود، کسب می‌کند. وفور کالاها، یعنی، وفور رابطه‌ی کالایی، دیگر نمی‌تواند چیزی جز بقای افزوده باشد» (ص. ۷۴.).

▬    «همین که درجه‌ی وفور حاصل در تولید کالاها اضافه همکاری کارگر را مبرم می‌سازد، …با این کارگر، که ناگهان از تحقیر تامی که با تمام مقررات سازمانی و مراقبت از تولیدآشکارا به او فهمانده می‌شد مبرا گشته، هر روز بیرون از این تولید، زیر نقاب مصرف‌کننده، ظاهراً، مثل یک آدم بزرگ بالغ با نزاکت و خوش‌خدمتی رفتار می‌شود. پس، انسان‌دوستیکالا «تفریحات و انسانیت» کارگر را به عهده می‌گیرد، آن هم به این دلیل ساده که اقتصاد سیاسی اکنون، می‌تواند و می‌باید به حیث اقتصاد سیاسی بر این سپهرها سلطه یابد. بدین‌سان، «انکار مختوم انسان» تمامی هستی انسانی را به عهده گرفته است. …همراه با اتامسیون، که هم‌زمان پیشرفته‌ترین شاخه‌ی صنعت مدرن و الگوی کامل چکیده‌ی کردار اوست، جهان کالا بایستی این تضاد را رفع کند که: کاربرد ابزاریِ تکنیک در عین حال، که کار را به طور عینی حذف می‌کند، باید آن را به مثابه‌ی کالا و تنها زادگاه کالا حفظ کند. برای آن‌که اتامسیون، یا هر شکل کمتر حاد دیگری از رشددهی توان تولیدی کار، زمان کار اجتماعی لازم را در مقیاس جامعه به طور واقعی کاهش ندهد، لازم است مشاغل جدیدی ایجاد گردد. بخش سوم یا خدمات در واقع، عریض و طویل شدن بی‌کران اتراق‌گاه و سپاه توزیع و ستایش کالاهای کنونی است. …ارزش مبادله با بسیج هر کاربرد انسانی و کسب انحصار ارضای آن، سرانجام، رهبری‌کننده‌ی کاربرد شد. فرایند مبادله خود را با هر کاربرد ممکن یکی کرد، و آن را تخته‌بند خویش ساخت».
«…نمودار ثابت اقتصاد کاپیتالیستی که همان کاهش تدریجی ارزش کاربرد است، شکل جدیدی از حرمان را در درون بقای افزوده توسعه می‌دهد؛ حرمانی که چندان از چنگ قحطی قدیم خلاص نشده، چرا که، مشارکت اکثریت عظیم انسان‌ها را هم‌چون کارگران مزدبگیر در پیگیری بی‌پایان تلاش خود مطالبه می‌کند؛ و هر کس می‌داند که باید یا به آن تن دهد یا بمیرد. آن‌چه پایه‌ی واقعی پذیرش توهم به طور کلی، در مصرف کالای مدرن است، واقعیت، همین شانتاژ است، یعنی، این امر که کاربرد همه چیز در فقیرترین شکل خود نیز (خوراک مسکن) دیگر جز در اسارت ثروتِ موهومِ بقای افزوده وجود ندارد. مصرف‌کننده‌ی واقعی به مصرف‌کننده‌ی اوهام تبدیل می‌شود. کالا این توهم واقعی و نمایش تجلی کلی آن است».
«…نمایش روی دیگر پول است: هم‌ارز کل انتزاعی تمامی کالاها، اما، اگر پول به حیث بازنمود هم‌ارزی مرکزی، یعنی، بازنمود خصلت مبادله‌شدنی اجناس کثیری که کاربردشان غیرقابل قیاس بود بر جامعه سلطه یافت، نمایش مکمل مدرن توسعه‌یافته‌ی آن است که تمامیت جهان کالایی یکجا در آن هم‌چون هم‌ارز کل آن‌چه مجموع جامعه می‌تواند باشد و انجام دهد ظاهر می‌شود» (صص. ۸ ۷۶.).

▬    «هر کالای معین که برای خود می‌جنگد، سایر کالاها را نمی‌تواند به رسمیت بشناسد، و چنان مدعی چیرگی در همه جاست که انگار تنها کالاست. …بر اثر نیرنگ عقل کالایی، وجه خاص کالا با جنگیدن فرسوده می‌شود، در حالی که شکل کالا به سوی واقعیت‌یابی مطلقش می‌رود».
«ارضائی که کالای وافر دیگر نمی‌تواند در مصرف فراهم کند، عاقبت در قبول ارزش آن به حیث کالا جست و جو می‌شود: که عبارت از مصرف خودکفای کالا؛ و ابراز احساسات مذهبی مصرف‌کننده در قبال آزادی مطلق کالاست».
«…بی‌تردید، شبه نیاز تحمیلی در مصرف مدرن با هیچ نیاز یا میلی اصیلی که پرورده‌ی جامعه و تاریخش نباشد قابل تقلیل نیست، اما، کالای وافر هم‌چون گسست مطلق رشد ارگانیک نیازهای اجتماعی حضور دارد. انباشت مکانیکی کالا آزاد کننده‌ی یک تصنع نامحدود است که میل زنده در برابرش خلع سلاح شده است. توان انباشت‌گرانه‌ی یک تصنع مستقل موجد جعلی شدن زندگی اجتماعی در همه جاست».
«در تصویر وحدت‌یابی خجسته‌ی جامعه از طریق مصرف، افتراق واقعی تا عدم تحقق آتی در مصرف‌کردنی‌ها فقط به حالت تعلیق در آمده است. هر محصول خاص که باید نمودار و معرف امید به یک میان‌بر برق‌آسا برای سرانجام، رسیدن به ارض موعود مصرف تام باشد، خود به کبکبه و دبدبه به عنوان یکتایی قطعی نموده و معرفی می‌شود» (صص. ۲ ۹۱.).

اما:

▬    «شیئی که در نمایش وجهه و اعتباری داشته از لحظه‌ای که هم‌زمان به خانه‌ی یک مصرف‌کننده و همه‌ی مصرف‌کنندگان دیگر می‌رسد، عامیانه و پیش پا افتاده می‌شود. …هر دروغ جدید تبلیغات، در عین حال، اعتراف به دروغ قبلی اوست» (ص. ۹۳.).

▬    «پیروزی اقتصاد خودمختار در عین حال، باید شکستش باشد. نیروهایی که او به غلیان در آورده ضرورت اقتصادی را، که پایه‌ی تغییرناپذیر جوامع قدیم بود، حذف می‌کنند. آن‌گاه، که او این ضرورت را با ضرورت توسعه‌ی بی‌پایان جایگزین می‌سازد، به ناگزیر ارضای نیازهای اولیه‌ی به اجمال پذیرفته شده‌ی انسانی را نیز با شبه‌نیازسازی ناگسسته‌ای جایگزین می‌کند که در آن تمام نیازها در تنها شبه نیاز حفظ حاکمیتش خلاصه می‌شود، اما، اقتصاد خودمختار درست به میزانی از نیاز عمیق برای همیشه جدا می‌گردد که از ناخودآگاه اجتماعی، که ندانسته به او وابسته بود، خارج می‌شود. «هر آن‌چه خودآگاه است فرسوده می‌شود، آن‌چه ناخودآگاه است خلل‌ناپذیر می‌ماند…» (فروید). »
«در لحظه‌ای که جامعه کشف می‌کند که به اقتصاد وابسته است، در واقع، اقتصاد وابسته به اوست» (ص. ۸۰.).

▬    «جامعه‌ی حامل نمایش تنها با سرکردگی اقتصادی‌اش بر مناطق کم‌توسعه سلطه نمی‌راند. او به حیث جامعه‌ی نمایش بر آن‌ها سلطه دارد. جامعه‌ی مدرن سطح اجتماعی هر قاره را، حتی، جایی که هنوز پایه‌ی مادی‌اش غایب است، دیگر نمایش‌وارانه قرق کرده است. …تخصص‌یابی‌ها سرانجام، در سطح کارکرد نظام در کل جهان، در نوعی تقسیم جهانی وظایف نمایشی حل می‌شوند. …تقسیم وظایف نمایشی که محافظ کلیت نظم موجود است، به طور عمده از قطب مسلط این نظم محافظت می‌کند» (صص. ۸۴.).
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.