برداشت از پیتر لوید؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ نخستین ویژگی اقتصادی جهان سوم نقش سرمایههای خارجی در تأمین هزینههای توسعه صنعتی این جوامع است. به عبارت دیگر، بخشی از بودجه یا هزینههای مربوط به توسعه صنعتی جهان سوم از خارج تأمین میگردد.
▬ دومین ویژگی اقتصاد جهان سوم، اعمال کنترل و نظارت از سوی دولت است. گرایش صنایع ملی و عمومی آن است که تحت اداره و مالکیت عمومی باشند. معمولاً، برای ایجاد رشتههای معینی از صنایع جدید در زمینههایی که سرمایهگذاران خارجی تمایلی به شرکت در آن ندارند، دولت پیشقدم میگردد، و غالباً برخی از مؤسسات تحت تملک خارجی را نیز ملی اعلام میکنند.
▬ سومین ویژگی اقتصاد کشورهای جهان سوم، انفجار جمعیت در شهرهاست که غالباً آهنگ رشد سالانهی آن بیش از پنج درصد بوده است. در مناطق روستایی، سرمایهگذاری ناچیزی در زمینه کشاورزی صورت گرفته است؛ اقدامات اصلاحات ارضی، سرمایهزا کردن املاک و اراضی بزرگ، آهنگ رو به تزاید زاد و ولد، استفاده از سیستم راهسازی مکانیزه به جای سیستم راهسازی «کاربر» که در آن عمدتاً از شمار عظیمی از نیروی کار ارزان و غیر ماهر استفاده میشد همگی به طریق مختلف فرصت اشتغال و کاریابی برای روستاییان را محدود ساختهاند.
▬ چهارمین ویژگی اقتصاد جهان سوم، عبارت است از مهاجرت فزایندهی نیروی کار جوان به خارج از کشور برای یافتن کار، یعنی، همان پدیدهای که پیشتر از این در جوامع صنعتی اروپای قرن نوزدهم یکی از راههای کاهش مازاد جمعیت تلقی میشد.
▬ نظریههای وابستگی دو مسأله به دنبال دارند:
• یکی این مسأله که موضوع مورد بحث کتاب حاضر نیست، ماهیت و منشأ گروههای مسلط یا حاکم در جامعه است: اینکه آیا این گروهها جزء بورژوازی ملی هستند یا بورژوازی کمپرادور؟ و آیا واقعاً میتوان آنان را اساساً از مقوله بورژوازی به حساب آورد، در حالی که کنترل آنان بر اقتصاد بسیار ضعیف و ناچیز است؟
• مسأله دوم که در واقع، موضوع بحث ماست، به طبقهبندی کارگران شهری مربوط میشود. مزدبگیران شاغل در کارخانجات، مؤسسات عظیم صنعتی تجاری و بخش خدمات عمومی را میتوان طبقه کارگر اطلاق نمود، زیرا، روابط فیمابین آنها همانند روابط موجود بین گروههای مشابه و هم سنخ آنان در جوامع صنعتی است.
▬ تعیین جایگاه و موقعیت کارگران در بخش خصوصی به پیشبینی بستگی دارد که مورد وضعیت آینده آنان صورت میگیرد. اگر پیشبینی شود که در آینده سرمایه گذاری قابل توجهی (در بخش خصوصی) ولو در بطن روابطی کامل وابسته صورت بگیرد، به طوری که مؤسسات صنعتی جدید، صنعتگران مستقل را از میدان به در کنند، گروه اخیر به سمت استخدام افراد در کارخانجات رانده میشود.
░▒▓ مشاغل دستمزدی یا کار مزدی
▬ وضعیت و میزان دستمزدها در شرکتهای [کارمزدی] تا حدودی مناسب است، به عبارت دیگر، عموماً از دستمزدهای پرداخت شده در سایر انواع مشاغل موجود بیشتر است. از آنجا که حقوقهای پرداختی (میزان حقوق و دستمزدهای ماهانه) غالباً تنها بخش ناچیزی از هزینه تولید نهایی را تشکیل میدهد، لذا، مدیریت ممکن است فوراً تقاضاهای محدود برای افزایش حقوق و دستمزد را ترتیب اثر دهد. اگر کالای تولید شده دارای مصرف عمومی باشد و اگر شرکت تولیدکننده از معدود عرضهکنندگان آن کالا باشد، در آن صورت هزینههای اضافی به آسانی به دوش مصرفکننده تحمیل میگردد، یعنی، در نهایت این مصرفکننده است که اجباراً باید بار هرگونه افزایش احتمالی در هزینههای مربوط به تولید کالا را تحمل نماید. ایجاد کمترین وقفه در امر تولید موجب قطع جریان بازده مالی براساس سرمایهگذاری یا عنصر «سرمایه» میگردد و در نتیجه، مدیریت، اعضاء کارکنان و کارمندان و کارگران این قبیل شرکتها به عدم اعتصاب یا احتراز از اعتصاب تشویق میگردند. لیکن این بدان معنی نیست که تمام کارگران کارمندان و اعضا از دستمزد بالایی برخوردارند.
▬ در مراحل اولیهی مشاغل دستمزدی، به راحتی میتوان به نمونههایی از کارگرانی برخورد که به طور دسته جمعی علیه دستمزدهای پایین اقدام به اعتراض نمودهاند، که غالباً این اعتراضات با موافقت همراه بوده است. لیکن تاریخ پیدایش و تکوین «جنبش اتحادیههای کارگری» در کشورهای جهان سوم بیانگر تلاش رهبران سیاسی هر کشور در جهت توسعه و هدایت تشکیلات اتحادیهها در راستای مسیری «معتبر» است. لندزبرگر معتقد است که در کشورهای امریکای لاتین سیاستمداران همواره به فکر «تصاحب و مهار قدرت سیاسی تکاندهنده و بیدار کنندهی» طبقه کارگر بودهاند. در افریقای مستعمره بریتانیا در خلال سالهای پس از ۱۹۴۵، شمار وسیعی از کارمندان با وظیفهی مشخص سرعت بخشیدن به روند شکلگیری اتحادیههای کارگری و کمک به تکوین هرچه سریعتر آن، به بخشهای کارگری منتقل شدند. این اقدام را میتوان یا به عنوان حرکتی در جهت ایفای تعهدات قانونی و عملی برخاسته از ایمان و اعتقاد قبلی حکومت کارگری بریتانیا تعبیر نمود، یا میتوان آن را تلاشی در جهت انحراف کارگران از حمایت از جنبشهای ملی رادیکال از طریق سرگرم کردن آنان در مذاکره با کارفرما بر سر تعیین دستمزد تلقی نمود.
▬ فعالیت اتحادیهها کارگری در کشورهای جهان سوم را میتوان در دو سطح از یکدیگر تفکیک نمود، به عبارت دیگر، در این جوامع اتحادیههای کارگری دو نوع فعالیت دارند:
• اول؛ فعالیتهایی در سطح ملی یا فدرال.
• دوم؛ فعالیتهایی ناپایدار و زودگذر که همان فعالیت در سطح شرکتهاست.
▬ بیشتر کشورها دارای فدراسیونهایی مرکب از اتحادیه کارگری مرکزی هستند؛ ولی، کتب و آثار سیاسی اقتصادی که در این رابطه در کشورهای سه قارهی آسیا، افریقا و امریکای لاتین به رشته تحریر درآمدهاند، غالباً بر خصومتهای موجود میان فدراسیونها و اتحادیههای عمده محلی تأکید میورزند.
░▒▓ بخش غیر رسمی
▬ براساس وجوه تمایز اولیهی منبعث از طرح دو قطبی سنتی/ مدرن، مؤسسهی اقتصادی «به مثابه یک نهاد وارداتی بیگانه تلقی میگردید، در حالی که» بازار به عنوان روند انطباق با اقتصاد دهقانی یا روند اقتباس و جرح و تعدیل اقتصاد دهقانی به شمار میرفت. بدین روی، تأکید عدهای بر استقبال داخلی هر یک از این دو نظام صورت گرفت، ولی، با این وجود، روابط فیمابین این دو بخش نیز به گونهای فزاینده مورد تأکید قرار گرفته است. از این رو، به نظر میرسد که «شیوه با وجه تولید خرده کالایی» تنها در سایهی حمایت «وجه تولید سرمایهداری» است که به حمایت خود ادامه میدهد.
▬ با افزایش کاربرد همگانی واژههایی چون بخش غیر رسمی اقتصاد، هم زمان با کاربرد آنها از سوی تحلیلگران و برنامه ریزان، عدم دقت و عدم اعتبار آنان پیش از پیش آشکار گردید. از آنجا که هر نویسنده پژوهشگر و محقق در رابطه با تحقیقات مزبور بر ویژگیهای معین دیدگاه خاص خود مراجعه میکرد، لذا، تشریع کامل خصوصیات بخش مذکور نیز طولانی میشد. مؤسسات تولیدی موجود در بخش غیر رسمی، در واقع، جزء حرف و مشاغل کوچک خانوادگی بشمار میروند که فاقد مکان دائمی بوده و محل کار ثابتی ندارند، ساعات کاری نامنظم دارند، فاقد تسهیلات اعتباریاند، مشاغلی غیر رسمی هستند، کم سوادترین کارگران را استخدام میکنند، قدرت تولید و بازدهی اندکی دارند، و از سطح تکنولوژیک نازلی برخوردارند… در مجموع، ویژگیهای مزبور توصیفی کاملاً نموداری ارائه میدهند.
▬ بخش غیررسمی هم به تولید کالا، و هم به ارائه خدمات میپردازد. افزارمندان و صنعتگران احتمالاً، ابزار کار خود را عمدتاً از بخش رسمی دریافت میکنند تا از هم صنفان خود در بخش غیر رسمی. به این ترتیب، فیالمثل یک نفر خیاط برای ادامهی کار خود، چرخ خیاطی وارداتی میخرد، در حالی که یک هنرمند هنرهای دستی مربوط به صنعت توریسم ممکن است برای تولید محصولات خود از ابزار ساخت دست، آهنگران محلی استفاده کند. همچنین، مواد خام مورد استفادهی افزارمندان و صنعتگران، پارچه مورد نیاز خیاط، یا طلای مورد نیاز جواهرسازان (زرگریها) احتمالاً، از خارج وارد میشوند؛ نجاران و سازندگان کمد، قفسه و مبلمان منزل ممکن است از چوبهای تهیه شده توسط بازرگان محلی دستاندرکار در تجارت چوب و الوار استفاده کنند.
▬ صنعتگران و افزارمندانی که برای واسطههای دستاندرکار در تهیه مواد خام، بازاریابی و فروش کالاها و محصولات تولید شده، یا براساس موافقتهای به عمل آمده (طبق قراردادهای فرعی) کار میکنند، عملاً در موقعیتی قرار دارند که با موقعیت کارگران و کارکنان دارای مشاغل دستمزدی در کارخانجات تفاوت چندانی ندارد. از طرف دیگر، میزان تولید آنها نیز معین و نسبتاً مناسب است.
▬ بیشتر فعالیتهای موجود در بخش غیررسمی متوجه اقشار ثروتمندتر است؛ ولی، برخی دیگر، از فعالیتها متوجه اقشار فقیر است، از قبیل ساختن کفش و صندلهای راحتی ارزان از لاستیکهای فرسودهی اتومبیل و… برای کسانی که استطاعت خرید کفشهای مناسب را ندارند؛ معاملات کالاها، اجناس و اقلام ضروری زندگی، البته، در مقیاس بسیار جزئی، به صورت خرده فروشی و به صورت نسیه و اعتباری.
▬ کارگر بخش غیر رسمی مالک ابزار خویش است، خط مشی کاری خود را رأساً اتخاذ میکند (مطابق با موانع و تضییقات موجود در کل نظام اقتصادی) و زمان کاریاش را خود تنظم میکند؛ به این اعتبار وی ارباب و کارفرمای خود محسوب میگردد. گسترش موقعیت اقتصادی وی ممکن است اشکال متنوعی به خود بگیرد، میزان تنوع و گستردگی یا امکان انتخاب غالباً به ماهیت فعالیت بستگی دارد. وی ممکن است اعضای خانوادهی خود را بدون پرداخت دستمزد یا اجرت مستقیم، وارد کار خود نماید و از آنها نیز کار بکشد.
▬ بخش غیررسمی، بخش کاملاً رقابتی است. در یک طرف شرکتها و تشکیلات اقتصادی برخوردار از شهرت و اعتبار خوب در بین مشتریان دائمی دیده میشوند، در طرف دیگر، کارگران بیشماری هستند که تنها برای سنجش از یک روز کاری استخدام شده و خواهان دستمزد مناسب با نیازهای زندگی خود هستند. مادامی که این قبیل اختلافات به چشم میخورد، گروه اخیر آرزوی رقابت و همچشمی با موفقیتها و دستاوردهای گروه اول را در سر میپروراند، زیرا، در این زمینه راه برای موفقیت و تحقق آرزوهای آنان باز است.
░▒▓ تحرک طبقاتی
▬ برای صنعتگران افزارمندان، پیشهوران و فروشندگان در بخش غیر رسمی نیز شانس موفقیت ناچیز است. این افراد بندرت از مزایای بیمهی اجتماعی برخوردارند؛ و گر چه فعالیتهای اقتصادی آنان ممکن است نوعی ثروت بادآورده برایشان به همراه داشته باشد، لیکن خطرات ناشی از بیماری یا دیگر مصائب نیز به نوبه خود بزرگ است؛ زندگی در واقع، بازی مار و پله است. با این وجود، در شرایطی که به نظر میرسد مشاغل کارمزدی هیچگونه راه پیشرفت فردی در جلوی پای آدمی قرار نمیدهد، {ولی} در بخش غیررسمی برای پیشهوران، صنعتگران و فروشندگان چشمانداز پیشرفت وجود دارد.
▬ بخش غیررسمی، به منزلهی بخشی است که فرصتها و امکانات بیشتری برای پیشرفت فرد فراهم میسازد، و از آنجا که با افزایش سن و رسیدن به مرز کهولت، فرد از نظر توان جسمی ضعیفتر میگردد و قدرت رقابت با جوانترها را در مشاغلی که نیازمند و توان جسمی است، از دست میدهد، لذا، داشتن کسب و کار کوچک، نوعی امنیت برای وی در بر دارد. وانگهی، زمانی که صرفاً شمار معدودی از این قبیل افراد، از مزایای حقوق بازنشستگی یا مقرری از کار افتادگی برخوردارند، در همان حال هستند، بیشمار کسانی که در خلال سالهایی که فرصت یا امکان پیشرفت و موفقیت برایشان فراهم است، مجبورند تمام هم و غم خود را مصرف مراقبت، پرورش و تربیت فرزندان خود نمایند؛ لذا، برای این قبیل افراد، داشتن درآمد ثابت به جای کارمزدی یا مشاغل دستمزدی، امری اساسی و حیاتی است.
▬ در مشاغل شهری، روابط ایجاد شده در موقعیت یا شرایط کاری ممکن است از پیوندهای بسیار کهن قومیت فراتر رود. کارگرانی که در یک گروه باهم کار میکنند، معمولاً، از جامعه روستایی واحدی نیستند.
مآخذ:...
هو العلیم