حامد دهخدا
← کسب و کار خرده فروشی، در جامعهی مصرفی اهمیتی کلیدی دارد.
← کارل مارکس معتقد است خرده فروشان، طبقهی سوداگر کوچکی هستند که برای نیروهای عظیم تولید، اهمیت دارند. اما امروزه خرده فروشان، شرکتهای بزرگی هستند که خود قدرتی جدید در بازار اقتصاد به حساب میآیند. همچنین، مغازهداری نیز دارد به امری خوشایند و سرگرمکننده تبدیل میشود تا فروش و اشتیاق به کالاها را افزایش دهد.
← همهی محققان توافق دارند که برای شرکتهای بزرگ، خرده فروشی بسیار مهم است. چارلز رایت میلز، بازاری بزرگ و یکپارچه را توصیف میکند، اما برعکس او، پل دوگی معتقد است خرده فروشیها در بازار امروز، تحت کنترل و نظارت و نفوذ شرکتهای بزرگ هستند. حدود چهل سال پیش و در دههی 1970، شرکتهای وابسته به خردهفروشی، 15 درصد فروش را به خود اختصاص میدادند. در حالی که امروزه، این سهم به 40 درصد رسیده است.
← به موازات رشد این شرکتها، خرده فروشی و مغازه داری هم رونق بیشتری میگیرد. مغازهها قدرت بالایی دارند تا کالاهای متنوع لازم برای طرحهای هویت فردی را در خود ذخیره کنند. امروزه، بسیاری از مغازهها، در فروشگاههای بزرگ جا داده شدهاند: مغازههايي با تخفيف زياد، مغازههاي شعبهاي، سوپر ماركتها و مغازههاي خاص صنفي كه به محدودهاي از كالاهاي مرتبط تخصيص مييابند. از دید خرده فروشان، ”فروشگاههای بزرگ“ نسبت به ”مغازههای کوچک خانوادگی“، مؤثرتر و اقتصادیترند. به هر حال، رشد مغازهها قابل توجه است.
← جرج ریتزر و همکارانش معتقدند که شرکتهای بزرگ مبتنی بر خردهفروشی به خاطر سازمان عقلانی کارشان رونق پیدا کردهاند. خرده فروشان بزرگ، هم کالاهای بیشتری سفارش میدهند و هم با سازندگان معاملات مؤثرتری را با قیمتهای به صرفهتر برقرار میکنند. از سوی دیگر، با فروش بالا، هزینهها کاهش مییابد. اين مؤلفهها كه عموما با ”انقلاب خردهفروشي“ مرتبط ميباشد، شركتهاي بزرگ خردهفروشی را دارای مزیت رقابتيتر ميكنند. مغازههای خیابانی در دهههای هفتاد و هشتاد ظهور کردند و رقابت را از دو طریق برجسته نمودند: یکی افزایش زنجیرههای بزرگ لباس و دیگری فراهم آوردن فروشگاهی برای این زنجیرهها تا فروش ”مد“های ویژه بتواند در سرتاسر کشور انجام شود.
← از سوی دیگر، خرده فروشان ”مد“ در نظر جرفی، مانند فروشندههای دورهگرد هستند و همین، موجب افزایش آنها از دههی 50 و 60 شده است. موری نیز معتقد است تکنولوژیهای رایانهای میتواند به خرده فروشان اجازه دهد تا درخواستهای مصرفی خود را بهتر تعقیب کنند. بلومر معتقد است ”مد، یک نوع انتخاب جمعی است“. و عاملان، خردهفروشان و طراحان آن را تعیین میکنند و بنابراین، خردهفروشان جایگاه مهمی در بازار دارند.
← اخیرا پژوهشهای بازاری در مورد ایجاد سبکها بیشتر از گذشته شدهاند. موفقیت در بازار، به نوعی به پیروی از سبکهای زندگیای بستگی دارد که توسط عموم مطالبه میشود. روث روبنشتاین معتقد است بهترین شیوه برای تجارت، ”مطالعهی خواستههای مشتریان“ و تطبیق بازار با امیال آنهاست. به همین طریق، هر چه اطلاع خردهفروشان از خواستههای مشتریان بیشتر میشود، جایگاه آنها در تولید کالاهای خاص افزایش مییابد.
← ایجاد زنجیرههای خردهفروشی، پژوهشگران را به این نتیجه رسانده است که قدرت نسبی در زنجیره تولید و توزیع و مصرف، و در آغاز قرن بیست و یکم به سوی آنها انتقال یافته است.
← البته در بررسیهای بعدی درباره قدرت رو به فزونی خردهفروشیها، باید به مواردی توجه شود. اولاً، زنجیرههای خردهفروشی، هر چه بیشتر خدمات کمتری از باب تعهد و مشورت به مصرفکنندگان میسپرند و آنها را در ردیف بیپایان کالاها تنها میگذارد. اینها ظرفیتهایی از تعارض، و در عین حال اسراف، را در آزمون و خطاهای ناشی از انتخاب کالاها رقم خواهد زد.
← همچنین، زورآزمایی میان تولیدکنندگان و خردهفروشان در جریان است و بررسیهای آینده نشان خواهد داد که سازماندهیهای گسترده فروش میتوانند منطق خود را بیش از پیش بر تولیدکنندگان تحمیل کنند یا خیر. نهایتاً، بخشهای تخصصی فروش همچون اتومبیل و مسکن، به دلیل ناهمسازی با منطق جدید انقلاب خردهفروشی، به اندازه بخشهای دیگر موفق نخواهند بود.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی
رابطه بین فروشگاه های بزرگ و اوپن که مشتری به راحتی می تواند محصول مورد نظر را خود بردارد با تبلیغات و ترویج مصرف گرایی و همچنین فلسفه به وجود آمدن فروشگاه هایی از این دست را خوب است بیان کنید ضمنا از معرفی منابع از شما کمال تشکر را دارم.