فیلوجامعه‌شناسی

هر وقت خواستی با من حرف بزنی دهانت را ببند!

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    اگر نگوییم که کل نمود رسانه‌ای حکایت کمردرد و تصاویر داخل هواپیما و ماجرای ویلچر، و...؛ بله، اگر نگوییم کل این داستان، اما به نظر می‌رسید که لااقل حضور یک ساعته جناب عباس عراقچی در شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران، در شامگاه شنبه، بیست و هفت مهر نود و دو، عمدتاً و شاید منحصراً یک هدف را دنبال می‌کرد: خفه کردن «یک» روزنامه‌نگار، با استفاده آشکار و بی‌پرده از احساسات مخاطب رسانه‌ای.
▬    خفه کردن «یک» روزنامه‌نگار...
▬    دوختن دهان «یک» روزنامه‌نگار...
▬    در حالی که تقریباً تنها صدای طنین‌دار نقاد درونی، کورسوی نفس حسین شریعتمداری در صفحه دو کیهان است، که این روزها کم‌شمار شده و به شماره افتاده، مدعیان آزادی بیان و شفافیت و نقد، همین کورسو را هم تحمل ندارند (البته نه آن که غیر از نهیب شریعتمداری، فکر نقاد دیگری نیست، اما به هزار ملاحظه ساکت نشسته‌اند تا اتمام حجتی باشد برای کسانی که موقع رأی آوردن، تحریم‌ها را کم‌اثر و سوء تدبیر دولت پیشین را موجد اصلی مصائب می‌دانستند، و امروز، بر عکس، همه چیز را به رفع تحریم‌ها گره زده‌اند).
▬    اکنون، برای استاد تاریخ دانشگاه تهران، شرایط ممتازی پدید آمده است، تا به شاگردان خود، بعینه نشان دهد که چگونه در این تاریخ یک صد سال پس از مشروطه، آن‌ها که بظاهر سخن از آزادی بیان و نقد و تجدد می‌گفتند، و حتی، خود را استاد دانشگاه بازنشسته قربانی خفقان اعلام می‌کردند، رفته رفته و گام به گام، آماده هولناک‌ترین خفقان‌های این کشور می‌شدند، و دهان گوشتی به ریسمان و درفش می‌دوختند. یک دهان ظریف گوشتی را با نخ و سوزن زمخت می‌دوختند. بله، در گیر و دار برخورد زمخت ظریف و شریعتمداری، همه چیز تداعی کننده نسبت ذکاء الملک فروغی و رضا خان میرپنج جمهوری خواه و میرزا محمد فرخی یزدی (تاج الشعرا) است.
▬    به نظر می‌رسد که تمامی قامت وزارت امور خارجه، این روزها دو هدف را دنبال می‌کند، و انرژی خود را به دو قسمت تقسیم کرده است؛ یک قسمت برای خشنود نمودن پنج به علاوه یک به کار افتاده، و نیم دیگر، در تلاش برای خفه کردن صدای یک کیهان منهای پنج‌به‌علاوه‌یک به فعل و انفعال افتاده است.
▬    دوستان ما در وزارت امور خارجه، انگار متوجه نیستند که آنچه در حال پیشبرد آن هستند، مهم‌ترین مذاکرات نیم قرن اخیر این کشور است، خصوصاً که همه چیز بوی بد می‌دهد، و تمام دنیا، این بوی بد را استشمام کرده‌اند. این مردم حق دارند بدانند که در این مذاکرات چه می‌گذرد، خصوصاً که همه چیز بوی بد می‌دهد، و تمام دنیا، این بوی بد را استشمام کرده‌اند. این روزها، تمام دنیا پر است از هیاهوی ذلت و سر تعظیم فرود آوردن ما در مقابل آن‌ها. معتقدم که حتی اگر نتیجه این مذاکرات مثبت هم باشد، نفس تحقیر جهانی ملت ایران توسط نمایندگانی که مردم خودشان را نامحرم شمردند، زشت و ... و ... و ... است.
▬    به باور من، نفس بیان عنوان «محرمانه» در مورد چنین مذاکراتی که تا این اندازه با تقدیر و سرنوشت ما ایرانیان گره خورده است، و تا هم اکنون، حیثیت ملی ما را به قدر زیادی دچار آسیب کرده، موجب هتک حرمت ملت ایران است، خصوصاً که رئیس جمهور در همان ایام به دانشگاه تهران برود و از آزادی بیان و نقد بگوید:

▬    «گفت: مگر دانستن حق مردم نیست؟! پرسیدن که عیب نیست، ندانستن عیب است!
▬    «گفتم: این روزها، ندانستن عیب نیست، پرسیدن عیب است! و ضمناً، هر وقت خواستی با من حرف بزنی دهانت را ببند!».
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.