برداشت از دکتر حسن مرادی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ صافات: وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ ﴿٨٣﴾إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿٨٤﴾... رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿١٠٠﴾ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿١٠١﴾فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿١٠٢﴾فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿١٠٣﴾وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿١٠٤﴾قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿١٠٥﴾إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ ﴿١٠٦﴾وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴿١٠٧﴾وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿١٠٨﴾سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ ﴿١٠٩﴾كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿١١٠﴾
▬ نوح به واسطه طوفانی از آب (علم نافع و الهی) از فرزندش (عمل ناصالح) جدا شد... قَالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ ۖ... ﴿هود: ۴۶﴾
▬ و ابراهیم نیز پیرو واقعی اوست؛ در این امر و نتیجه این دور شدن از عمل ناصالح، داشتن قلبی کاملاً تسلیم شده (سلیم) به حق است. سپس از معبودهای دروغین که مادون حق تعالی هستند رویگردان شد و با کمک دست راست خود آنها را در هم شکست.
▬ یمین یعنی، جنبه قرب انسان به حق در مقابل، یسار یا شمال که جنبه بعد از حق تعالی است و اصحاب یمین و اصحاب یسار یا شمال و دادن نامه اعمال به دست راست و چپ از همین باب است.
▬ بعد از این است که انسان میتواند دعا کند که خدا عمل صالح و خالصی را به او هدیه کند (هب لی...) که صفت حلم و بردباری در مقابل، خواستهها و آزمایشات حق تعالی را داشته باشد (غلام حلیم) ، اما، بعد از رسیدن به نهایت سعی و کوشش در این اعمال (بلغ معه السعی) انسان از جهان ملک و دنیا خارج میشود و جهان ملکوت را نشانش میدهند (وَکذَٰلِک نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیکونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ ﴿انعام: ۷۵﴾.
▬ و انسانی که به این مرحله برسد همانند دست حق تعالی میشود که نه حسابی دارد و نه کتابی و نه محاسبه و حشری، زیرا، هر عملی را بر اساس اراده الهی انجام داده است.
▬ این افراد، عمل صالح خود را (که در تمثل برزخی، همان فرزند صالح است) به خدا نسبت میدهند، زیرا، با چشم ملکوتی خود میبینند که فاعل حقیقی هر کاری خداست و این مقام در صورت برزخیاش به صورت قربانی کردن فرزند متمثل میشود (رجوع شود به رساله لب اللباب علامه طباطبایی در بیان مقامات مخلصین).
░▒▓
▬ چنین فردی چونان خضر میتواند در جهان ملک و دنیا تصرف مالکانه داشته باشد، زیرا، تمام اعضاء و جوارح او برای حق تعالی است (رجوع شود به حدیث قرب فرایض و نوافل در کتب عرفانی) . او میتواند فرزند دیگران یا خود را ذبح کند (کهف: ۷۴). این مرتبه انسان چنان است که موسی نیز تحمل فهم و هضم آنرا ندارد و به خضر اعتراض میکند.
▬ انسانی که به مرتبه ملکوت رسیده، دیگر نه عمل صالح دارد، نه عمل ناصالح، زیرا، خوب و بد اخلاقی از احکام ملک و دنیاست که وجود اعتباری دارند نه از احکام ملکوت که وجودی عینی دارد. دنیای اعتباری مانند دنیای درون یک فیلم است که هم افرادش هم روابط افرادش اعتباریاند.
▬ در این دنیای اعتباری، امور خوب و بدی وجود دارد که در همان فضای فیلم معنا دارند نه در سخت افزار مانیتور یا تلویزیون. ملکوت آسمانها و زمین همان سخت افزار و علت عالم دنیا و ملک است و در این جهان عینی، اعتبارات اخلاقی بیمعناست. نویسنده یک داستان میتواند اراده کند که فردی از افراد داستانش در جوانی بمیرد یا به مرض سختی مبتلا شود. نویسنده در مقابل، افراد داستانش مسؤولیت اخلاقی ندارد تا بازخواست شود. نمیتوان به او گفت چرا عمر این فرد را اینقدر قرار دادی یا چرا او را مریض کردی (برای توضیح بیشتر به بحث اعتباریات و رساله انسان در دنیا از علامه طباطبایی رجوع شود).
░▒▓
▬ هر، ولی اللهی، دو ساحت دارد؛ (۱) در ساحت ملکی و دنیایی که ولایت تشریعی دارد، بر اساس احکام شرعی ملکی و اخلاق متعارف عمل میکند. اما، (۲) در ساحت ملکوتی که ولایت تکوینی دارد، همراه با الله اراده میکند که جهان چه قضا و قدری داشته باشد و سرنوشت افراد و اشیاء را معلوم میکند. برای همین است که موسی که ولایت تشریعی دارد نمیتواند کارهای خضر بر اساس ولایت تکوینی را قبول و هضم نماید. خضر معیوب کردن سفینه را به خود نسبت میدهد (کهف: ۷۹ فأردت ان اعیبها) ، قتل پسر بچه را به خود و خدا (همان: ۸۱ فأردنا) و ساختن دیوار را به خدا (همان: ۸۲ فأراد ربک) که نشان دهند مراتب اراده در یک، ولی، الله است.
▬ موسی گمان میکند که خضر به اراده خودش تمام کارها را میکند، اما، اگر صبر میکرد و به رشد علمی میرسید (همان: ۶۶) میفهمید که اراده خضر و خدا، هر دو در این کارها دخالت داشته و اگر ملکوت را کاملاً مشاهده میکرد میفهمید که فقط یک اراده و آن هم اراده الهی همه کارها را انجام میدهد، زیرا، فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکوتُ کلِّ شَیءٍ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ ﴿یس: ۸۳﴾.
مآخذ:...
هو العلیم