سعید نجیبا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه
▬ خانم الهه راستگو، با اتهام سنگین و سهمگین ”تخطی از ارزشهای اسلامی و اخلاقی“ (بیانیه حزب اسلامی کار در موضوع اخراج خانم الهه راستگو، فارس، خبر شماره ۱۳۹۲۰۶۲۰۰۰۱۲۶۹)، از حزب اسلامی کار اخراج گردید. وی از تشکیلات موسوم به «مجمع زنان اصلاحطلب» نیز اخراج شد (فارس، خبر شماره ۱۳۹۲۰۶۲۲۰۰۰۴۷۸).
▬ مقایسه واکنش حزب اسلامی کار با رأی خانم الهه راستگو به جناب محمد باقر قالیباف، با رفتار حزب مؤتلفه اسلامی با استاد حبیباللـه عسگراولادی مسلمان، وقتی که او عالیجنابان میرحسین موسوی و مهدی کروبی را از سران فتنه نشمرد و به آنها نامه نوشت، الهام بخش است.
▬ مقایسه واکنش سایر اصلاحطلبان به خانم الهه راستگو هم با رفتار سایر اصولگرایان با جناب عسگراولادی مسلمان هم الهامبخش است. در یک سوی، جناب احمد مسجد جامعی، خانم الهه راستگو را «خائن» خواند، ولی اصولگرایان، جناب عسگراولادی مسلمان را در عین ارتکاب اشتباه تشخیص، قابل احترام شمردند.
▬ حزب مؤتلفه اسلامی، با تبری از آن موضع مشخص رهبر پیشین حزب، آن را مواضع فردی وی خواند، و در عین حال، از استمرار حضور و تأثیر استاد حبیباللـه عسگر اولادی مسلمان، استقبال کرد. در مقابل، حزب اسلامی کار، عضو پیشین خود را با اتهام سنگین و سهمگین ”تخطی از ارزشهای اسلامی و اخلاقی“ مواجه ساخت:
░▒▓ بحث
▬ در دهه نخست انقلاب، شاید هم در ذهنیت برخی تا همین حالا، حقطلبی با «خط و خطبازی» سازگار نیست. اصطلاحی هم که به تحقیر برای نکوهش کار حزبی و تشکیلاتی به کار میبردند، همین خط و خطبازی بود. شعار این بود: «حزب فقط حزب الـله؛ رهبر فقط روحالـله».
▬ امروز، و با وقوع برخورد تلخ اصلاحطلبان با خانم الهه راستگو، آن ذهنیتها زنده میشوند.
▬ سؤال این است که اگر تشخیص خانم الهه راستگو این باشد که نظر به اصلح بودن جناب محمد باقر قالیباف در قیاس با جناب محسن هاشمی، باید به شهردار شدن اولی کمک کند، کار و تعهد تشکیلاتی، میتواند حجت شرعی برای رأی دادن به دومی باشد؟ آیا میشود این مشی سیاسی را از رفتار معصوم، عقل متشرع، و اجماع متشرعه استخراج کرد؟ آیا یک سیاستمدار شیعی متدین میتواند در این دست موارد تابع تشکیلات باشد؟
▬ موضوع از جنس «مصلحت» است. لاجرم کار حزبی، مستلزم سطحی از «مصلحتسنجی» و انعطاف هست. حضور خانم الهه راستگو در حزب اسلامی کار، به او توانمندی بیشتری در قیاس با سایر افراد جامعه، در جهت اعمال تأثیر بر سیاست میداد. بنا بر این، وی با مطالعه مرامنامه این حزب، میپذیرفت که از برخی تشخیصهای خود عبور کند، و در عین حال، به تحقق اهداف متعالیتر مندرج در مرامنامه حزب کمک کند و از کمک همحزبیها بهرهمند گردد.
▬ پس، موضوع سبک سنگین کردن وظیفه «انتخاب یک شهردار اصلح برای تهران» در یک سوی، و وظیفه «کمک به تحقق اهداف مندرج در مرامنامه حزب در اتحاد با اعضای دیگر» است، و خانم الهه راستگو، در این مصلحتسنجی، شق اول را مهمتر قلمداد فرمودهاند. این تشخیص، ممکن است ناشی از نوع داوری خانم راستگو از تبعات بسیار مثبت صدارت جناب محمد باقر قالیباف، یا تبعات بسیار منفی صدارت جناب محسن هاشمی، یا همان طور که خودشان فرمودهاند، هراس از تکرار پدرخواندگی عدهای برای جریان اصلاحات باشد. ارزیابی متفاوت از تبعات تصمیمات، منجر به آن میشود که مصلحت استنکاف از تصمیم تشکیلاتی، غلبه یابد.
▬ این نحو مصلحتاندیشیها، تابع نحوی «قضاوت» است، و اصولاً و در چهارچوب فقه شیعی، تابع قواعدی است که صالحترین شخص برای صورت دادن آن، راویان حدیث و فقها هستند. در دهه نخست انقلاب، کوشش شد تا مسأله کار حزبی، با حضور زعیم دینی در رأس حزب، به نحوی حل شود. دو تشکل روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران» و «مجمع روحانیون مبارز تهران»، با حضور دو زعیم دینی که قول و تشخیصشان در تعیین مصلحت برای پیروان حجیتآور تشخیص داده شده بود، کار حزبی را سازمان دادند.
▬ با گسترش احزاب، به خارج از این دو حزب، و همچنین رویدادهای سال هشتاد و هشت که طی آن، انفعال یکی از آن دو حزب، موجب شقه شدن نیروهای انقلاب گردید، پرسشهای مربوط به صحت و اصالت کار حزبی و تشکیلاتی و به عبارت دیگر، «خط و خطبازی» دوباره زنده شد. سؤالات قدیمی دوباره تر و تازه به نظر رسیدند:
• آیا مسلمان شیعی میتواند به کار در چهارچوب تشکیلاتی و حزبی تن دهد؟
• اگر میتواند، آیا نحو تعهد حزبی و تشکیلاتی او، مانند تعهدات حزبی متعارف سیاست دموکراتیک امروز است؟
• اگر نیست، چه محدودههای جدیدی برای تعهد تشکیلاتی هست؟
• چه فرد یا افرادی برای تعیین این محدودهها صالحاند؟
• آیا میتوان خارج از دامنه زعیم دینی، کار حزبی و تشکیلاتی و سیاسی داشت؟
• اختیارات این زعامت دینی، در نسبت با زعامت عالی ولایت فقیه چگونه است؟
▬ اینها سؤالاتی هستند که رویداد اخراج کوبنده خانم الهه راستگو از حزب اسلامی کار که با اتهام سهمگین «نقض ضوابط اسلامی و اخلاقی» همراه بود، زنده میکنند.
مآخذ:...
هو العلیم