فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه: نقش پـ۵ـنج نیروی اجتماعی در انقلاب مشروطه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از مریم ابراهیمی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    انقلاب مشروطه، مهم‌ترین تحول اجتماعی در ایران در آغاز قرن بیستم است و از مهم‌ترین انقلاب‌های اجتماعی غرب آسیا محسوب می‌شود.
▬    و به گونه‌ای محور تحولات اجتماعی ایران، در اواخر عصر قاجاریه و بعضا پهلوی و هم‌چنین، تأثیرگذار در جنبش‌های ضد استعماری جهان بویژه آسیا بخصوص در هندوستان و افغانستان ذکر شده است. این انقلاب همانند انقلاب‌های روسیه، چین و مکزیک جزئی از نهضت جهانی انقلاب‌ها در اوایل قرن بیستم نیز به شمار می‌آید.
▬    با توجه به اهمیت این انقلاب و میزان تأثیرگذاری آن درتحولات بعدی جامعه ایران در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فکری فرهنگی بررسی و شناخت نقش عوامل موثر در شکل‌گیری آن ضروری است و در این میان پر واضح است که نیروهای اجتماعی نقشی تعیین‌کننده در روند انقلاب مشروطه داشته‌اند. حال این پرسش مطرح است که کدام نیروهای اجتماعی در روند شکل‌گیری و تداوم انقلاب مشروطه موثر بوده و هر یک چه میزان تأثیرگذار بوده است؟ این تحقیق در واقع، پاسخی به این پرسش است.

❚☲☲☲❚ نیروهای مرجع در انقلاب مشروطیت
▬    در بررسی‌هایی که در رابطه با نقش نیروهای اجتماعی موثر در انقلاب مشروطیت انجام شده اظهارنظرهای متفاوتی وجود دارد:

▬    برخی صاحب‌نظران غربی چون سایکس نقش روشنفکران را در انقلاب مشروطه برجسته می‌دانند. مارکسیست‌های اصولگرای ایرانی و روسی در تفسیرهایشان انقلاب مشروطیت را انقلاب بورژوایی معرفی کرده‌اند که توسط طبقه بازرگانان که طبقات زمیندار و قدرت‌های خارجی را سد راه دموکراسی مورد نظر خویش می‌دیدند، رهبری شدند.
▬    بر عکس، این جماعت مورخان ایرانی مثل کسروی و ناظم الاسلام کرمانی در آثارشان بر نقش‌اندیشه‌ها به ویژه مفاهیم غربی در مشروطه‌خواهی و قانون اساسی و ناسیونالیسم تأکید می‌کنند و تاریخ‌نگارانی مثل کدی و لمبتون که در مقوله تحلیل مارکسیستی قرار نمی‌گیرند معتقد به اتحاد طبقاتی در انقلاب مشروطه‌اند.
▬    دیدگاه آبراهامیان که به بینش مارکسیستی نزدیک‌تر است از «دو طبقه متوسط» به عنوان نیروهای اجتماعی موثر در انقلاب مشروطه نام برده است که یکی از این دو شامل بازاریان سنتی، بازرگانان، پیشه‌وران و روحانیون می‌شدند و این‌ها «طبقه متوسط متمکن» را تشکیل می‌دادند و دیگری را روشنفکران جدید تشکیل می‌دادند که به اعتقاد وی طبقه اول بیش از طبقه دوم قدرت و نفوذ داشتند.
▬    برخی نیز رهبری جنبش مشروطیت را به عهده علمای تهران و در راس آن آیت‌الله سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی دانسته‌اند.

❚☲☲☲❚ نیروهای دخیل در انقلاب مشروطیت

░▒▓ علما و روحانیت
▬    روحانیت، از اواسط دوره صفوی نفوذ سیاسی فراوانی یافت؛ به طوری که مقدس اردبیلی شاه‌عباس اول را بانی ملک عاریه می‌نامد و شاه‌عباس با تواضع خود را «کلب آستان علی» می‌خواند. در دوران فترت (سقوط صفوی تا ظهور قاجارها) تا حدودی از نفوذ آن‌ها کاسته شد. بعد از آن با کوشش سلاطین قاجار که از داشتن ریشه‌های عمیق ملی مذهبی در این سرزمین بی‌بهره بودند، برای حکومت تازه تاسیس خویش به این بسط قدرت کمک کردند و موجب احترام و تکریم بسیار نسبت به علما شدند.
▬    اما به نظر می‌رسد علما و روحانیت توانستند از میان نیروهای اجتماعی در دوره مشروطه با زمینه‌ها و تمهیداتی که از قبل فراهم شده بود مشارکت و فعالیت برجسته‌تر و نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشند و تعدادی از آن‌ها در شمار رهبران مشروطه به حساب آیند. اعتقادات مذهبی مردم و نفوذ روحانیت در بین اقشار مختلف جامعه؛ دو عامل مهمی بود که آن‌ها را قادر ساخت نقش رهبریت بسیج گر را در انقلاب ایفا کنند. آن‌ها از داخل و خارج تأثیرگذار در انقلاب مشروطیت بودند و حداقل تا پایان استبداد صغیر نقش محوریشان در بسیج مردم و پیشبرد روند انقلاب غیر قابل انکار است. این واقعیت را موافقین و مخالفین روحانیت به طور صریح یا تلویحی اذعان کرده‌اند. آن دسته از روحانیون بزرگی که در خارج از ایران بودند از همان آغاز انقلاب مشروطه از مشروطه‌خواهان بویژه رهبران روحانی آن هواخواهی و حمایت می‌کردند. واقعیت آن است که اکثر روحانیون از مجتهدان رده بالا تا درجات پایین‌تر و طلبه‌های جوان انگیزه‌ها و دلایل واحد و یکسانی در مراحل مختلف انقلاب نداشتند و دلایل ایدئولوژیک و انگیزه‌های اجتماعی در جانبداری یا مخالفت آن‌ها با انقلاب در مراحل مختلف خاصه در مراحل اولیه آن دخیل بوده است.

░▒▓ روشنفکران
▬    جریان روشنفکری در ایران، عمدتاً متأثر از پیشرفت‌های دنیای غرب بوده است و عوامل متعددی در شکل‌گیری و تداوم آن موثر بوده است. روشنفکران این عصر غالباً به میزانی که به غرب روی کرده بودند از مذهب روی گردانده بودند و به قولی آن‌ها تحت تأثیر مشروطه‌خواهی، ناسیونالیسم و سکولاریسم؛ گذشته را رد می‌کردند و حال را زیر سؤال می‌بردند و در جست و جوی نگرش نوینی نسبت به آینده بودند.
▬    در مصداق روشنفکر تعاریف مختلف است. ریچارد کاتم می‌نویسد روشنفکر در ایران به کسی گفته می‌شود که تحصیلات عالی داشته باشد و تمامی طبقه صاحبان مشاغل تخصصی را شامل می‌شود.
▬    حضور جریان روشنفکری در شکل‌گیری و تداوم و، حتی، بهره‌گیری از ثمرات انقلاب کاملاً ملموس و غیرقابل انکار است بخصوص در نشراندیشه و مفاهیم مشروطه خواهی و بویژه در منطقه آذربایجان (تبریز) ، که در آن‌جا نقش روشنفکران چشمگیرتر از سایر مناطق، حتی، به قولی از تهران بوده است. و آن به آن جهت بوده که منطقه آذربایجان به طرق مختلفی متأثر از اندیشه‌های انقلابی و قانون خواهی کشورهای همجوار یعنی، روسیه و عثمانی بوده است. برخی را اعتقاد بر آن است که در انقلاب مشروطه تبریزیان جلوتر از تهرانی‌ها بودند و تبریزی‌ها مفاهیمی مثل قانون و مشروطه را که از آن سوی مرزها گرفته بودند به انقلابیون تهران القا کرده‌اند.
▬    روشنفکران به لحاظ وابستگی سیاسی به دو گروه وابسته و غیر وابسته تقسیم می‌شوند. هم‌چنین، بخش روشنفکری در خدمت سلطنت‌طلبان مستبد را عده‌ای از مقام‌های عالی‌رتبه دولتی تشکیل می‌دادند. آن‌ها از لحاظ خانوادگی، فرهنگی و خدمت شغلی به دربار وابسته بودند. از این‌ها نیز عده‌ای در حزب محافظه‌کار و بعضی در مجلس و کابینه بودند. شاهزاده عبدالحسین میرزا تحصیلکرده اروپا و بزرگ خاندان اشرافی فرمانفرما و داماد مظفرالدین شاه یکی از افراد این دسته بود. او در دوران تصدی حکومت کرمان در سال ۱۲۸۶ـ ۱۲۸۵ کمک ارزشمندی به مشروطیت کرده بود. عده‌ای دیگر از روشنفکران، که هوادار و پشتیبان انقلاب مشروطه بودند.
▬    به طور کلی، جریان روشنفکری، در روزنامه‌ها در نقش سردبیر و روزنامه نگار، شاعر و مترجم، استاد، معلم و صاحبان مشاغل تخصصی (پزشکان و مهندسان) و بعضی از اعضای دیوانسالاری به انحای مختلف به انقلاب کمک کردند. بخش اعظم متعلق به این گروه‌ها صمیمانه از انقلاب جانبداری می‌کردند و بیشتر اندیشه‌های راهبر و پیشرو و نیز تأمین کادرهای مشروطیت از همین گروه‌ها بود. روشنفکرانی چون صنیع‌الدوله و برادرانش در تدوین نظامنامه مجلس و ایفای نقش نمایندگی و درصدی کمتر در نخستین کابینه‌های مشروطیت، نقش ابزاری تعیین‌کننده داشتند. در خصوص وزن گروه روشنفکری اظهارات مختلفی است از نظر کسروی، ناظم‌الاسلام، ملک‌زاده و غربیانی مثل سایکس که در برداشت‌های آن‌ها تأکید بر نقش‌اندیشه شده نقش روشنفکران برجسته‌تر نشان داده شده است. برخی هم چون فوران آن‌ها را از طبقه خرده بورژوا می‌دانند که نقش فعالی در رهبریت جنبش در کنار روحانیون داشته‌اند.
▬    برخی چون ریچارد کاتم نقش این گروه را ناچیزتر از دو گروه دیگر یعنی، روحانیون و بازرگانان می‌دانند، وی معتقد است سنت عدم مشارکت در سیاست مانع از آن شد تا در انقلاب نقش مهم‌تری ایفا کنند.
▬    در این‌که نفس حرکت روشنفکران و طرح شعار و خواست قانون، آزادی و مساوات بسیار مهم و مثبت در انقلاب مشروطیت بوده است، شکی نیست، اما، نمی‌توان این نکته را هم نادیده گرفت که بسیاری از این روشنفکران خود از شناخت عمیقی نسبت به آن‌چه می‌خواستند برخوردار نبودند یا در بسیاری از موارد منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح می‌دادند.

░▒▓ بازرگانان
▬    بازرگانان که در این مقطع منافع شغلی‌شان در نتیجه، سیاست‌های اقتصادی دولت مورد تهدید واقع شده بود روحیه محافظه‌کارانه خود را از دست داده بودند و اتحادیه صنفی قوی‌ای را به وجود آوردند که موجب منزلت اجتماعی و اهمیت اقتصادی آن‌ها شد. آن‌ها از ورشکستگی دولت ناراضی و از امنیت مالکیت طرفداری می‌کردند و بسیاری نیز با سیاست اعطای مزایای تعرفه‌ای برای سرمایه‌داران خارجی و بانک‌های بیگانه مخالفت داشتند. از طرفی ارتباط قشر بازرگان با دول خارجی و آشنایی با تمدن جدید موجب افکار نوینی در بین آن‌ها و انتقال آن به سایر بخش‌های جامعه می‌شد. به این ترتیب، در شکل‌گیری و تداوم انقلاب مشروطیت موثر بودند.
▬    قشر بازرگانان با توجه به همدلی به این طرف یا آن طرف مبارزه به دو دسته موافق و مخالف مشروطه قابل تفکیک می‌باشند:
▬    سرمایه‌داران یا تجار وابسته که از دوران محمدشاه در ایران شکل می‌گیرد و از قدرت اقتصادی رو به تزایدی برخوردار بودند. این دسته از بازرگانان عمده و آن‌هایی که به سرمایه‌داری خارجی وابسته بودند به نظر می‌رسد از همان اوایل به شدت به مخالفت با مشروطیت برخاستند.
▬    گروه دیگری از بازرگانان نیز بودند که نقش مهمی در روند انقلاب مشروطیت ایفا کردند و در جریان سه بار بست‌نشینی و نیز در مجلس اول حضورشان بیش از سایر طبقات و گروه‌ها بود. متحصنین در باغ سفارت و انجمن‌های مخفی مورد حمایت مالی این گروه قرار داشتند. علاوه بر این بازرگانانی که در داخل بودند عده‌ای از بازرگانان تبریزی مقیم خارج خاصه استانبول بودند، آن‌ها نیز از پشتیبانان نهضت مشروطیت به شمار می‌رفتند. توسط عده‌ای از همین بازرگانان روزنامه حبل‌المتین خریداری می‌شد و برای علمای نجف فرستاده می‌شد، اما، پایگاه اقتصادی بازرگانان به عنوان نخبگان ثروتمند، سرانجام، باعث شد تا از انقلاب احساس خطر کنند و تغییر موضع دهند که در این میان بازرگانان میان حال احتمالاً، مدت طولانی‌تری از انقلاب حمایت کردند، هر چند بعضی از آن‌ها به پیروی از روحانیت به انقلاب پیوسته بودند و عده‌ای نیز به خاطر بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی حاصل از انقلاب از آن کناره گرفتند و سرانجام، بخش اعظم بازرگانان حمایت خود را از انقلاب پس، گرفتند.
▬    مارکسیست‌های اصولگرای ایرانی و روسی هم انقلاب مشروطه را انقلاب بورژوایی دانسته که رهبری آن را بازرگانان داشتند.

░▒▓ پیشه وران و اصناف
▬    پیشه‌وران و اصناف که شامل: صنعتگران و وردست‌ها و شاگردها و دکانداران خرده پا و طبقه کارگران شهری در حال پیدایش بودند پشتوانه توده‌ای انقلاب تلقی شده‌اند و آن‌ها از بست نشینی بزرگ ۱۲۸۵ تهران تا مقاومت در برابر روس‌ها در تبریز در ۱۲۹۰ همه جا پیشگام انقلاب بوده‌اند. در مجلس اول ۳۲ کرسی به ۱۰۵ صنف و ۱۰ کرسی به بازرگانان اختصاص داشت، اما، در مجلس دوم تعداد کرسی‌های اصناف کاهش یافت و همین امر موجب شد که از تندروی‌های مجلس دوم کاسته شود. در سرکوب مردم تبریز ۱۲۹۰ هـ.ش. هجده نفر از سی نفر تبریزی اعدام شده، صنعتگر و مغازه‌دار بودند و این‌ها نهایتا در نتیجه، ائتلاف روسای ایلات و سایر عناصر نخبه که در آخرین مراحل انقلاب به صحنه آمدند کنار نهاده شدند.

░▒▓ کارگران
▬    جنبش کارگری در ایران با ظهور انقلاب مشروطیت پدید آمد و با افول آن از میان رفت. کارگران از نظر تعداد محدود بودند، اما، حمایت گسترده‌ای از انقلاب داشتند و به علت همین محدودیت نتوانستند همانند پیشه‌وران، روحانیون و بازرگانان نقش قاطعی ایفا کنند.
▬    در خصوص کارگران هم می‌توان گفت با روند گرایش فزاینده به شهرنشینی در آغاز قرن بیستم در ایران، سیر مهاجرت دهقانان به صورت یک جریان دائم و شتاب‌گیرنده به تهران و سایر شهرهای بزرگ ادامه یافت. این مهاجران تحت عنوان کارگر قلمداد می‌شدند که اغلب آن‌ها شغل‌های موقت و غیرتخصصی داشتند. چنین افرادی به طور معمول از لحاظ بینش سیاسی نسبت به کارگران ماهر و آموزش دیده‌ای که در کارخانه‌ها کار می‌کنند و در مرز رسیدن به آگاهی سیاسی هستند در سطح پایین‌تری قرار دارند، اما، نسبت به گذشته از افق دید بازتری برخوردار می‌باشند و نفوذ و تأثیر بیشتری هم دارند در عین حال، فاقد هرگونه سمت‌گیری سیاسی‌اند و کسان دیگر آن‌ها را رهبری می‌کنند. این دسته کارگران، تنها به هنگام کمبود نان و بلوای ناشی از آن به فعالیت سیاسی خود انگیخته شده‌اند، و چون این نوع بلواها در هر دو رژیم استبدادی و مشروطیت روی داده است، می‌توان گفت کارگران غیر ماهر در این بلواها، نسبت به استبداد یا مشروطه جهت‌گیری خاص سیاسی نداشته‌اند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.