فیلوجامعه‌شناسی

آموزه تقدیر ازلی در نهضت اصلاح دینی سده شانزدهم

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از آلیستر مک‌گراث؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▓ مقدمه
▬    کلیسای لوتری محصول و نتیجه آموزه آمرزیدگی بود، اما، کلیسای «اصلاح شده» از عشق و علاقه به تثبیت مجدد الگوی معنوی کلیسای رسولان پدید آمده بود. در این تحقیق یکی از اندیشه‌های اصلی الهیات اصلاح شده بررسی می‌شود که در نظریه‌های سیاسی و اجتماعی این الهیات، دارای اهمیت بسیاری است. این اندیشه عبارت است از مفهوم قیومیت الهی. متألهان کلیسای اصلاح شده، توجه و عنایت لوتر به تجربه شخصی را به گونه‌ای ناپذیرفتنی نظری، و سمت و سوی آن را بیش از حد، متمایل به فرد می‌دانستند. دغدغه اصلی آن‌ها، تثبیت معیارهایی عملی بود که بر اساس آن، جامعه و کلیسا اصلاح شود. آن‌ها این معیارهای عملی را در کتاب مقدس جست و جو می‌کردند. به علاوه، آن‌ها برخلاف لوتر در اوان کار خود، فرصت چندانی برای پرداختن به الهیات مدرسی که هرگز خطر مهمی برای نهضت اصلاح دینی در سوئیس محسوب نمی‌شد نداشتند. به طور معمول چنین تصور می‌شود که آموزه تقدیر ازلی، ویژگی اصلی الهیات اصلاح شده است. به عقیده بسیاری، اصطلاح «کالونی» در عمل، با «تأکید فراوان بر آموزه تقدیر ازلی» همسان است.

░▒▓ ۱. دیدگاه سویینگلی درباره قیومیت الهی
▬    سویینگلی در اول ژانویه سال ۱۵۱۹ دوره کشیشی خود را در زوریخ آغاز کرد، اما، در اوت همان سال و پس از شیوع طاعون آن را به پایان رساند. شیوع این بیماری در اوایل قرن شانزدهم، نباید شدت وخامت آن را تحت‌الشعاع قرار دهد. در فاصله زمانی میان آگوست ۱۵۱۹ تا فوریه ۱۵۲۰ حداقل یک چهارم و شاید نیمی از مردم زوریخ بر اثر طاعون جان دادند. از وظایف سویینگلی به عنوان کشیش، تسلی دادن مبتلایان رو به مرگ بود و شاید چندان نیز بعید نبود که خود او نیز قربانی این بیماری شود. به نظر می‌رسد که با نزدیک‌تر شدن گام‌های مرگ، سویینگلی نیز دریافته بود که نجات و هلاکت او به دست خداوند است. در قطعه شعری معروف به pestlied یا «چکامه طاعون» که تاریخ سرودن آن پاییز ۱۵۱۹ است، سویینگلی به تأمل درباره سرنوشت خود پرداخته است. در این قطعه شعر، سویینگلی برای نجات خود نه به قدیسان متوسل شده و نه اشاره‌ای به این امر کرده که کلیسا می‌تواند به نحوی برای او وساطت کند؛ بلکه به عکس، خود را برای پذیرش سرنوشتی که خداوند برای او مقدر کرده است، آماده می‌سازد: «هر چه می‌خواهی بکن که تهیدست و بی‌چیزم پیمانه تو هستم باز گردانی یا نابودش کنی». نمی‌توان این شعر را خواند، اما، از تسلیم شدن سویینگلی به مشیت الهی غافل ماند. واقعیت این است که سویینگلی بیماری را به سلامت پشت سر گذاشت و شاید به سبب همین تجربه بود که سخت معتقد شد که او ابزاری در دست خداوند است و تنها برای تحقق اهداف او نیز باید به کار برده شود.

▓ جنبه وجودی دیدگاه سویینگلی
▬    مشکلات لوتر درباره «عدالت خداوند» به همان اندازه که جنبه الهیاتی داشت، دارای جنبه وجودی نیز بود. این مطلب نیز آشکار خواهد گشت که توجه سویینگلی به مسأله مشیت الهی نیز به شدت از جنبه وجودی برخوردار بود. از دیدگاه سویینگلی مسأله قدرت مطلق خداوند، دیگر مسأله‌ای نبود که فقط در محدوده متن بگنجد، بلکه موضوعی بود که ارتباط مستقیمی با وجود او داشت. در مورد لوتر، دست کم در ابتدای کار، تجربه خداوندی در آمرزیدگی به عنوان یک گناهکار بود که الهیات او را شکل داد، اما، در مورد سویینگلی، احساس قیومیت مطلق خداوند و وابستگی کامل بشر به او بود که تقریباً، تمامی الهیات او را شکل داد. اندیشه سویینگلی در باب قیومیت مطلق الهی، در آموزه او در مورد مشیت- بویژه در خطابه مشهور «درباره مشیت» - بسط و گسترش یافت.

▓ تقدیرگرایی سنکایی
▬    بسیاری از خوانندگان آثار سویینگلی که نگرش منتقدانه‌تری داشتند، ضمن برشمردن مشترکات اندیشه‌های سویینگلی و جبرگرایی رایج در قبیله سرخ پوست سنکا چنین ابراز داشته‌اند که سویینگلی تنها تقدیرگرایی سنکایی را غسل تعمید داد. این نظر تا حدی به سبب گرایش و استناد سویینگلی به سنکا در خطابه یاد شده است. رستگاری یا محکوم شدن شخص، کاملاً به دست خداوندی است که بر اساس اراده ازلی خود تصمیم گرفته است. با این حال، چنین به نظر می‌رسد که تأکید سویینگلی بر قدرت مطلق خداوند و عجز بشر، در نهایت از مطالعه آثار پولُس سرچشمه گرفته است و مطالعه سنکا فقط تقویت‌کننده آن بود و رویارویی با مرگ در اوت سال ۱۵۱۹ اهمیت وجودی بدان بخشید.
▬    مقایسه نگرش‌های لوتر و سویینگلی به کتاب مقدس انجام مقایسه‌ای میان نگرش‌های لوتر و سویینگلی به کتاب مقدس، کاری است سودمند و نشان‌دهنده رویکردهای متفاوت آن‌ها به فیض الهی. از دیدگاه لوتر، توجه کتاب مقدس اساساً به وعده‌های خیرخواهانه خداوند معطوف است که نقطه اوج آن، وعده آمرزیدگی گناهکاران به وسیله ایمان است، اما، از دیدگاه سویینگلی، توجه کتاب مقدس به شریعت الهی، اصول اخلاقی و خواسته‌های خداوند قیوم از قوم خود است. لوتر میان «شریعت» و انجیل تمایز ویژه قائل بود، اما، سویینگلی هر دو را ضرورتاً یک چیز می‌دانست.

▓ سویینگلی و اومانیسم
▬    توجه روز افزون سویینگلی به قیومیت خداوند، سرانجام، موجب روی گردانی او از اومانیسم شد. تعیین این که سویینگلی چه زمانی از اومانیسم روی گرداند و به عنوان اصلاحگر شناخته شد، بسیار دشوار است. افزون بر این، دلایل محکمی برای تأیید این نظر وجود دارد که سویینگلی در سراسر زندگی خود اومانیست باقی ماند. شاخصه اصلی اومانیسم، بنا به تعریف کریستلر، در شیوه‌های آن است، نه در آموزه‌هایش. در مورد سویینگلی، اگر این تعریف از اومانیسم را در نظر داشته باشیم، باید بگوییم که او در سراسر عمر خود اومانیست بود. این مطلب در مورد کالون نیز صدق می‌کند؛ اما، جای این پرسش و اعتراض باقی است که چگونه می‌توان چنین افرادی را به رغم اعتقاد به آموزه‌ای چنین انعطاف‌ناپذیر درباره تقدیر ازلی، اومانیست دانست؟ جای هیچ شبهه و تردیدی نیست که هرگز نمی‌توان سویینگلی و کالون را «اومانیست» به معنای رایج آن در قرن بیستم دانست؛ زیرا، در قرن شانزدهم اومانیسم بدین معنا نبود. این که «بسیاری از نویسندگان عهد باستان مانند سنکا و لوکرتیوس فلسفه‌های به شدت تقدیرگرایانه را بسط و گسترش دادند»، به روشنی نشان می‌دهد که دلیل این که این دو اصلاحگر، اومانیست قلمداد شدند محکم‌تر از آن است که تا به حال تصور می‌شد. با این حال، به نظر می‌رسد که سویینگلی در بخشی از زندگی خود در مورد یکی از پیش فرض‌های اساسی‌ای که وجه اشتراک او با بسیاری از اومانیست‌های معاصر خود در سوئیس بود، تجدید نظر کرد. با این همه، اگر سویینگلی شخصی اومانیست قلمداد شود، باید پذیرفت که او از اومانیسم گونه‌ای نسبتاً متفاوت را برگزیده بود که با عقیده بسیاری از همکاران اومانیست وی سازگار نبود.

▓ برنامه اومانیستی اصلاحی سویینگلی
▬    سویینگلی در زوریخ در سال ۱۵۱۹ برنامه‌ای اصلاحی را آغاز کرد که در اصل، برنامه‌ای اومانیستی بود. او از کتاب مقدس، کاملاً به شیوه اراسموس استفاده می‌کرد؛ چنان که شیوه وعظ و خطابه او نیز چنین بود؛ اما، دیدگاه‌های سیاسی او نشان از ناسیونالیسم سوئیس داشت که اراسموس بسیار از آن متنفر بود. در این جا آن‌چه برای ما بسیار اهمیت دارد، آن است که او اصلاحات را روندی تربیتی می‌دانست و از این رو، منعکس‌کننده آراء اراسموس و انجمن‌های اومانیستی سوئیس بود. سویینگلی در نامه‌ای که در ۳۱ دسامبر سال ۱۵۱۹ به یکی از همکارانش به نام میکونوس نوشت، ضمن برشمردن دستاوردهای سال نخست اقامت خود در زوریخ اعلام کرد: «در زوریخ تقریباً، بیش از دو هزار نفر آگاه و متفکر وجود دارد». اما، در نامه مورخ ۲۴ ژوئیه ۱۵۲۰، آشکارا به نارسایی و شکست این مفهوم اومانیستی از نهضت اصلاح دینی اعتراف کرد؛ به این معنا که برای موفقیت نهضت اصلاح دینی، فقط بینش‌های تربیتی کینتیلیان کافی نیست. این مشیت الهی است که سرنوشت بشر را به طور عام و سرنوشت نهضت اصلاح دینی را به طور خاص تعیین می‌کند. در روند اصلاح دینی، عامل اصلی خداست، نه بشر. شیوه تربیتی اومانیستی، ابزاری ناقص و ناتوان برای حل ریشه‌ای این معضل است. در مارس ۱۵۲۸، و هم زمان با انتشار کتاب سویینگلی با عنوان شرحی بر دین حق و باطل، تردید و بدبینی در مورد کارایی برنامه اومانیستی اصلاح، شکل علنی به خود گرفت. سویینگلی به هر دو پیش فرض اساسی در برنامه اصلاحی اراسموس تاخت. این دو پیش فرض عبارت بودند از اندیشه اراده آزاد که اراسموس در سال ۱۵۲۴ از آن قاطعانه حمایت کرد، و دیگر این نظر که شیوه‌های آموزشی، از اصلاح بشر گناهکار ناتوان است. به نظر سویینگلی، آن‌چه برای دست یابی به این نظر لازم است، دخالتی تقدیر گونه و الهی است که بدون آن، اصلاح حقیقی امکان‌پذیر نیست. البته، آن طور که مشهور است، در سال۱۵۲۵ کتاب لوتر با عنوان در اسارت اراده منتشر شد. این کتاب که به شدت بر ضد اراسموس بود، آموزه او پیرامون «اراده آزاد» را آشکارا هدف حمله قرار داد. این اثر لوتر، آکنده از تأکید بر قیومیت مطلق خداوند بود و با آموزه تقدیر ازلی شبیه آن‌چه سویینگلی بدان معتقد بود تناسب داشت. بسیاری از اومانیست‌ها، این گونه تأکید و اصرار بر گناهکار بودن بشر و قدرت مطلق خداوند را ناپذیرفتنی می‌دانستند و همین موضوع نیز به نوعی موجب جدایی سویینگلی از بسیاری از مدافعان پیشین شد.

░▒▓ ۲. کالون و مسأله تقدیر ازلی
▬    تصور متعارف از تفکر دینی کالون، عبارت بود از نظامی به شدت منطقی نسبت آموزه تقدیر ازلی. این تصور عام، هر چند دارای نقش تعیین‌کننده‌ای بود، با واقعیت چندان پیوندی نداشت. آموزه تقدیر ازلی، هر چند بعید نیست که در کالونیسم متأخر دارای اهمیت بوده باشد، در شرح و تبیین او بر این مطلب انعکاس نداشته است. جانشینان کالون در اواخر قرن شانزدهم، روشمند کردن تفکر او را، امری ضروری می‌دانستند و سرانجام، به این نتیجه رسیده بودند که الهیات کالون شایستگی بسیاری دارد که با ساختارهای روش‌شناسی ارسطویی، که از دقت منطقی بیشتری برخوردار است و در دوره متأخر رنسانس ایتالیا مورد توجه بود، از نو سازمان دهی شود و چه بسا همین موضوع، به راحتی موجب این نتیجه‌گیری نیز شده باشد که تفکر کالون نیز برخوردار از شکلی نظام یافته و دقت منطقی راست کیشی کلیسای اصلاح شده در دوره متأخر است و این مجال را فراهم آورد تا توجه راست کیشی به آموزه تقدیر ازلی با توجه به کتاب مبادی منتشر شده در سال ۱۵۵۹ بازخوانی شود. در این مسأله، تفاوت ظریفی میان کالون و کالونیسم وجود دارد که خود بیانگر نقطه عطف مهمی در تاریخ اندیشه به طور عام است. اگر ملاحظه می‌کنیم که پیروان کالون به بسط و گسترش اندیشه‌های کالون پرداختند، این بدان سبب است که می‌خواستند به روح تازه زمانه پاسخ دهند؛ روحی که نظام‌مندی و توجه به شیوه را به گونه‌ای خواستار بود که علاوه بر برخورداری از اعتبار عقلانی، تا حد زیادی مطلوب و رغبت برانگیز باشد.

▓ رابطه گناه بشری و قدرت الهی
▬    تفکر کالون، بیانگر نوعی دغدغه در مورد گناهکار بودن بشر و قدرت مطلق الهی بود؛ دغدغه‌ای که آموزه تقدیر ازلی، کامل‌ترین تبیین آن است. چنین به نظر می‌رسد که کالون در آغاز، معتقد به دیدگاه‌هایی تقریباً، اصلاح‌طلبانه و اومانیستی شبیه دیدگاه‌های لوفور دوتاپل (استپلنیس) بود، اما، در سال ۱۵۳۳ به دیدگاهی افراطی‌تر گرایش پیدا کرد. در دوم نوامبر ۱۵۳۳، نیکولاس کاپ، رئیس دانشگاه پاریس به مناسبت آغاز سال جدید تحصیلی به سخنرانی پرداخت و در گفتارش، به تلویح به پاره‌ای از موضوعات اساسی پرداخت که تا آن زمان به نهضت اصلاح‌گرایی لوتری نسبت داده می‌شد. سخنان او هر چند که همراه با اشاره و کنایه، و آمیخته به قطعاتی اساسی از الهیات سنتی کاتولیکی بود، اعتراض‌های گسترده‌ای را به دنبال داشت. رئیس دانشگاه و کالون که به نظر می‌رسد هر دو به نحوی در تنظیم این سخنرانی سهم داشتند ناگزیر شدند که از پاریس فرار کنند.

▓ تاریخ و ماهیت تغییر عقیده کالون
▬    تاریخ و ماهیت تغییر عقیده کالون، بسیاری از کالون‌شناسان را به شگفتی واداشته است. گر چه این شگفتی تأثیر اندکی در نحوه یافته‌های عینی داشته، امروزه، در مجموع، پذیرفته شده است که کالون در اواخر سال ۱۵۳۳ یا اوایل ۱۵۳۴ از برنامه‌ای اصلاحی و تقریباً، اومانیستی به برنامه‌ای بیشتر افراطی تغییر عقیده داده است، اما، علت این مسأله نامعلوم است. به نظر می‌رسد که کالون در آخرین نوشته‌های خود، در دو مورد به بیان علت تغییر عقیده خود پرداخته است. او بر خلاف لوتر، جزئیات پربار و سودمندی از زندگی خود را بیان نکرده است. با این حال، روشن است که کالون مشیت الهی را عامل تغییر عقیده خود می‌داند. او تصریح می‌کند که چنان به «خرافات پاپ» دل بسته بود که هیچ چیز جز مدد خداوند نمی‌توانست او را از آن خلاصی بخشد. او به صراحت می‌گوید که خداوند «قلب او را رام کرد و به اطاعت خود واداشت». بار دیگر، شاهد تأکید خاص نهضت اصلاح دینی بر عجز بشر و قدرت مطلق خداوند هستیم. همین اندیشه‌ها بود که با آموزه کالون درباره تقدیر ازلی درآمیخت و، سپس، بسط و توسعه یافت.

▓ مقایسه فیض از دیدگاه آگوستین و کالون
▬    بعضی از محققان معتقدند که آموزه تقدیر ازلی اساس تفکر کالون را تشکیل می‌دهد، اما، امروزه، تردیدی نیست که این امر نادرست است. زیرا، این موضوع، تنها یکی از ابعاد آموزه او در باب نجات است. سهم اساسی کالون در بسط و توسعه آموزه فیض عبارت از همان دقت منطقی او در رویکرد به این مسأله است. شاید بتوان با مقایسه میان دیدگاه آگوستین و کالون در این مسأله، این نکته را به وضوح مشاهده کرد. از دیدگاه آگوستین، بشر پس از هبوط، فاسد و ناتوان گردید و برای رهایی از آن، نیازمند فیض خداوند گشت. موهبت فیض به همه ارزانی نمی‌شود. آگوستین اصطلاح تقدیر ازلی را برای اشاره به عمل خداوند در اعطای فیض به عده‌ای خاص به کار می‌برد و منظور از آن، تصمیم و عمل الهی در اعطای فیض خود به کسانی است که باید رستگار شوند. حال جای این پرسش باقی است که در این صورت، سرنوشت دیگران چه خواهد شد؟ آگوستین معتقد است که خداوند به آن‌ها توجهی نمی‌کند. او تصمیم جدی به مجازات آن‌ها ندارد، بلکه تنها از رستگاری آن‌ها روی گردان است. به نظر آگوستین تقدیر ازلی، تنها گویای تصمیم الهی به رهایی است، نه بی‌اعتنایی به سایر افرادی که هبوط کرده‌اند.

▓ تأکید بر مهربانی و رأفت خداوند
▬    از دیدگاه کالون، دقت منطقی مقتضی آن است که خداوند در عمل، میان رهایی یا لعنت یکی را انتخاب کند. نمی‌توان چنین تصور کرد که خداوند کاری را با سهل انگاری انجام دهد. او در انجام افعال خود، مقتدر و نیرومند است. از این رو، خداوند با جدیت خواستار نجات کسانی است که رهایی خواهند یافت و نیز خواستار لعنت و عذاب کسانی که چنین نخواهند شد. به این ترتیب، تقدیر ازلی «حکم همیشگی خداوند است که به سبب آن، تعیین می‌کند که چگونه می‌خواست هر فرد را خلق کند. زیرا، او همگان را برای موقعیت یکسان نمی‌آفریند، بلکه برای عده‌ای زندگانی ابدی و برای عده‌ای لعنت ابدی را مقرر می‌کند. » تأکید بر مهربانی و رأفت خداوند، یکی از کارکردهای اساسی این آموزه است. به عقیده لوتر، مهربانی و رأفت خداوند در این حقیقت انعکاس یافته است که او همه گناهکاران را اعم از زن یا مرد که در مجموع، شایسته چنین امتیازی نیستند، می‌آمرزد. از دیدگاه کالون، مهربانی و رأفت خداوند در تصمیم او به رها ساختن افراد بدون در نظر گرفتن شایستگی‌های آن‌ها جلوه گر شده است. تصمیم به رهایی یک شخص منوط به این نیست که او تا چه اندازه شایسته آن است. به نظر لوتر، تجلی مهربانی و رأفت خداوند در این است که او گناهکاران را به رغم ناشایستگی ایشان رستگار می‌سازد. از دیدگاه کالون، تجلی مهربانی و رأفت خداوند در رستگار ساختن افراد بدون ملاحظه شایستگی‌های آنان است. گر چه لوتر و کالون، از مهربانی و رأفت خداوند به گونه‌ای کمابیش متفاوت دفاع کردند، دیدگاه‌های مخصوص به هر یک در موضوع آمرزیدگی و تقدیر ازلی اصل واحدی را تأیید کرد.

▓ آموزه تقدیر ازلی محور اساسی الهیات اصلاح شده در دوره متأخر
▬    آموزه تقدیر ازلی، هر چند در اندیشه خود کالون اندیشه‌ای اساسی نبود، با تأثیرپذیری از نویسندگانی چون پیتر مارتیر ورمیگلی و تئودور بز به محور اساسی الهیات اصلاح شده در دوره متأخر تبدیل شد. از حدود سال ۱۵۷۰ به بعد، موضوع «انتخاب»، آرام آرام بر الهیات اصلاح شده غالب گشت و راه را برای یکی دانستن جماعت کلیسای اصلاح شده با قوم اسرائیل هموار و آسان ساخت. خداوند همان گونه که زمانی بنی اسرائیل را برگزید، امروزه، نیز جماعت‌های کلیسای اصلاح شده را به مثابه قوم خود برگزیده است. از آن پس، آموزه تقدیر ازلی، آرام آرام دارای چنان کارکرد اجتماعی و سیاسی‌ای شد که در عصر کالون سابقه نداشت.

▓ آموزه تقدیر ازلی در کتاب سوم مبادی دین مسیحی
▬    کالون آموزه خود درباره تقدیر ازلی را در کتاب سوم مبادی دین مسیحی (۱۵۵۹) به عنوان یکی از جنبه‌های آموزه رهایی به وسیله مسیح به تفصیل بیان کرد؛ در حالی که در نخستین ویرایش کتاب در سال ۱۵۳۶، آموزه تقدیر ازلی یکی از جنبه‌های آموزه مشیت تلقی شده بود. از ویرایش سال ۱۵۳۹ به بعد، این موضوع به طور ویژه از اهمیت خاصی برخوردار شد. پرداختن کالون به بحث از «نحوه به دست آوردن فیض مسیح، فوایدی که از آن به دست می‌آید و نتایجی که از آن بیرون می‌تراود» مستلزم پذیرش این موضوع است که رهایی بر اساس چیزی که مسیح با مرگ خود بر صلیب به دست آورد، امکان‌پذیر است. کالون پس از بحث از این که چگونه آن مرگ می‌تواند اساس رهایی بشر باشد بحث را چنین ادامه داده است که چگونه ممکن است افراد بشر از فواید و مزایای آن بهره برند. به این ترتیب، بحث از زمینه‌های رهایی، به بحث از نحوه تحقیق و عینیت یافتن آن تبدیل می‌شود. موضوعات ذیل، به لحاظ ترتیب، مدت‌ها کالون‌شناسان را دچار سردرگمی کرده بود. کالون به بحث از یک رشته موضوعات به این ترتیب، پرداخته بود: ایمان، تولد مجدد، حیات مسیحی، آمرزیدگی و تقدیر ازلی. بر اساس بحث کالون درباره پیوند میان این امور در سیر نجات، چه بسا می‌بایست انتظار داشت که این سیر و ترتیب تا حدی متفاوت باشد؛ بدین معنا که تقدیر ازلی قبل از آمرزیدگی واقع شده و تولد مجدد پس از آمرزیدگی ذکر شود. به نظر می‌رسد که سیر مورد نظر کالون، بیانگر ملاحظات تربیتی است، نه دقت نظر الهیاتی.

▓ رویکرد تعدیل یافته به آموزه تقدیر ازلی
▬    کالون معتقد به رویکردی کاملاً تعدیل یافته به آموزه تقدیر ازلی بود و از این رو، تنها چهار فصل از شرح خود را به این موضوع اختصاص داد. او تقدیر ازلی را چنین تعریف می‌کرد: «حکم همیشگی خداوند که به سبب آن تعیین می‌کند که چگونه می‌خواهد افراد را بیافریند؛ زیرا، او همه را در شرایط یکسان نمی‌آفریند، بلکه برای عده‌ای حیات ابدی را مقدر می‌کند و برای دیگران لعنت ابدی را». تقدیر ازلی موضوعی است که باید ما را به حیرت و ترس وادارد. Horribile decretum«حکمی وحشت آور» نیست. آن گونه که چه بسا ترجمه نادرست و نامتناسب با ظرافت‌های زبان لاتین نشان می‌دهد، بلکه حکمی «هیبت آمیز» یا هائل است.

▓ بحث تقدیر ازلی پس از آموزه فیض
▬    اصلاً محل قرار گرفتن بحث تقدیر ازلی در ویرایش سال ۱۵۵۹ کتاب مبادی، دارای اهمیت است. کالون این موضوع را پس از شرح آموزه فیض مورد توجه قرار می‌دهد. او تنها پس از شرح و توضیح درون مایه‌های اصلی این آموزه مانند آمرزیدگی به وسیله ایمان است که آرام آرام به موضوع اسرار آمیز و پیچیده تقدیر ازلی می‌پردازد. به لحاظ منطقی، موضوع تقدیر ازلی می‌بایست مقدم بر چنین تحلیلی باشد. با این همه، تقدیر ازلی زمینه ساز نوعی انتخاب فردی و از این رو، به دنبال آن، آمرزیدگی و تقدیس او بود. با این حال، کالون از این که تسلیم قوانینی چنین منطقی باشد احتراز ورزید. چرا؟

▓ بستر و کارکرد موضوع تقدیر ازلی
▬    کالون معتقد بود که موضوع تقدیر ازلی را باید در بستر مناسب خود بررسی کرد. تقدیر ازلی، حاصل و دستاورد حدس و گمان بشری نیست، بلکه راز وحی الهی است. با این حال، این موضوع در بستری خاص و به گونه‌ای خاص آشکار شده است. منظور از آن گونه خاص، عیسی مسیح است که «آیینه‌ای است که در آن می‌توانیم حقیقت انتخاب خود را بنگریم» و منظور از آن بستر، خاصیت اعلام انجیلی است. تحلیل کالون از تقدیر ازلی، حدس و گمانی است خشک، انتزاعی و الهیاتی؛ اما، نقطه آغاز آن، حقایق مشهود است. عده‌ای به بشارت انجیل ایمان دارند و عده‌ای ایمان ندارند. کارکرد اساسی آموزه تقدیر ازلی را در این امر باید جست و جو کرد که چرا عده‌ای به این بشارت پاسخ می‌دهند و عده‌ای نه. این امر، یعنی، تبیین پس از وقوع، از ویژگی پاسخ‌های بشر به فیض است. تقدیرگرایی مورد نظر کالون را باید انعکاس پسینی بر داده‌های تجربه بشری دانست که در پرتو کتاب مقدس تفسیر شده است، نه موضوعی که بر اساس اندیشه‌های پیش پنداشت در باب قدرت مطلق خداوند موجب استنتاج پیشینی شده باشد. بنا به تقدیر ازلی، باور و اعتقاد، خود اصلی از اصول ایمان نیست، بلکه نتیجه نهایی تأملی بهره‌مند از آگاهی پیشین از کتاب مقدس بر پیامدهای فیض بر افراد در پرتو رازهای تجربه است. تجربه نشان می‌دهد که خدا با قلب همه افراد تماس برقرار نمی‌کند، اما، چرا چنین است؟ آیا این مسأله از کوتاهی خداوند سرچشمه گرفته است؟ یا آن‌که بشارت، مرتکب خطایی شده است و او را از ایجاد تغییر و تحول همگان بازداشته است؟ کالون در پرتو کتاب مقدس، خود را توانا از آن می‌دید که احتمال هرگونه ضعف یا بی‌کفایتی خداوند یا بشارت را انکار کند. الگوی مشهود پاسخ‌ها به بشارت، نشان‌دهنده رازی است که واسطه آن چنین مقدر شده است که عده‌ای وعده‌های خداوند را بپذیرند و عده‌ای دیگر به آن دل نسپرند. «عده‌ای برای حیات همیشگی آفریده شده‌اند و عده‌ای برای لعنت و عذاب ابدی».

▓ تأثیر پذیری کالون از مکتب نوآگوستینی
▬    در این جا باید بر این مطلب پای فشرد که این سخن، سخن تازه‌ای در الهیات به شمار نمی‌آید. چنین نیست که کالون فکری را مطرح کرد که تا آن زمان در قلمرو الهیات مسیحی ناشناخته بود. مکتب نوآگوستینی که از افراد ممتاز آن در قرون وسطی می‌توان از متکلمان برجسته‌ای مانند گریگوری اهل ریمینی نام برد نیز آموزه‌ای را درباره تقدیر ازلی تعلیم می‌داد که مطلق و مضاعف بود؛ بدین معنا که خداوند عده‌ای را برای زندگانی همیشگی برگزیده و دیگران را برای لعنت و عذاب ابدی؛ بی‌آن که این امر به شایستگی یا بی‌لیاقتی آن‌ها بستگی داشته باشد. سرنوشت آن‌ها، به طور کلی، بستگی به اراده خداوند دارد، نه اراده خودشان. در واقع، این امکان نیز وجود دارد که کالون، این جنبه از آگوستینیسم اواخر قرون وسطی را که یقیناً شباهت چشمگیری با آموزه‌های او داشت، از آن خود کرده باشد. به این ترتیب، نجات در فراسوی حیطه قدرت فرد قرار دارد؛ زیرا، او ناتوان از تغییر شرایط است. کالون اصرار می‌ورزد که چنین گزینش و انتخابی، به هیچ صورت مختص به مسأله نجات نیست. او استدلال می‌کند که در هر یک از حوزه‌های زندگی ما ناگزیریم که با راز و ابهام امری تبیین‌ناپذیر روبه رو شویم. چرا عده‌ای در زندگی خوشبخت‌تر از دیگران هستند؟ چرا شخصی برخلاف دیگری از موهبت‌های عقلانی برخوردار است؟ ممکن است دو طفل از همان لحظه ولادت بدون آن که مرتکب هیچ خطایی شده باشند، خود را در شرایطی کاملاً متفاوت بیابند. کودکی ممکن است بهره‌مند از پستانی پر شیر باشد و با مکیدن از آن تغذیه شود و در همان حال، کودک دیگری به سبب ناگزیر بودن از مکیدن پستانی تقریباً، خشک، دچار سوء تغذیه شود. به نظر کالون، تقدیر ازلی تنها نمونه‌ای دیگر از معمای کلی وجود بشر است که در این معما عده‌ای به گونه‌ای تبیین‌ناپذیر برخوردار از موهبت‌های مادی و عقلانی هستند و دیگران محروم از آن. این مسأله هیچ پرسش تازه‌ای را مطرح نمی‌کند. زیرا، همه پرسش‌های آن، پیش‌تر در سایر حوزه‌های تجربه بشری مطرح شده است. آیا همین اندیشه تقدیر ازلی، مستلزم آن نیست که خداوند از مفاهیم کلی و عام چون خیر، عدالت یا عقلانیت صرف نظر کرده باشد؟ کالون هرچند به صراحت مفهوم خداوند را به مثابه قدرتی مطلق و تابع میل و اراده خود نفی می‌کند، در بحث از تقدیر ازلی شبحی از خدا مطرح می‌کند که پیوندش با آفرینش، بلهوسانه است و در اعمال قدرت، به هیچ قانون یا نظمی پایبند نیست. کالون در این‌جا، آشکارا خود را با مباحثات رایج در اواخر قرون وسطی درباره این موضوع جنجال برانگیز – بویژه در مکتب راه نو و مکتب نوآگوستینی درباره پیوند میان خداوند با نظام اخلاقی تثبیت شده- هماهنگ می‌دید. خدا به هیچ صورت تابع قانون نیست. زیرا، در این فرض، قانون مقدم و فوق خدا خواهد بود و یکی از جنبه‌های آفرینش – یا، حتی، چیزی بیرون از ذات خداوند که مقدم بر آفرینش است- بر خداوند چیرگی خواهد یافت. خداوند فراسوی قانون است. زیرا، اراده او اساس مفاهیم موجود درباره اخلاق است. این عبارت‌های کوتاه و گزیده؛ یکی از روشن‌ترین شباهت‌های میان کالون با سنت طرفدار اصالت اراده الهی (حسن و قبح الهی) را که در اواخر قرون وسطی رایج بود نشان می‌دهد.

▓ تقدیر ازلی در متن داوری اسرارآمیز خداوند
▬    کالون در پایان چنین استدلال می‌کند که تقدیر ازلی را باید موضوعی دانست که در متن داوری اسرارآمیز خداوند قرار دارد. ما ناتوان از درک این نکته‌ایم که چرا او عده‌ای را برگزیده و دیگران را مورد لعنت خود قرار داده است. بعضی از پژوهشگران اظهار کرده‌اند که این موضوع چه بسا نشانه تأثیر مباحثات رایج در اواخر قرون وسطی درباره قدرت مطلق خداوند باشد، که خدایی بوالهوس یا تابع اراده خویش، اختیار کامل دارد تا هر چه را که می‌پسندد انجام دهد. بدون این‌که ناگزیر از توجیه افعال خود باشد. با این حال، پایه و اساس این نظریه پاره‌ای از سوء برداشت‌ها درباره نقش جدل میان دو قدرت خدا – مطلق و مقدر- در تفکر رایج در اواخر قرون وسطی است. خدا باید در انتخاب چیزی که اراده می‌کند آزاد باشد. در غیر این صورت ملاحظات خارجی، آزادی او را مخدوش خواهد کرد و آفریننده، تابع آفریده خود خواهد شد. با این حال، هر عزم و تصمیم الهی، نشان‌دهنده حکمت و اراده اوست و حقیقت تقدیر ازلی نه تنها مغایر با آن نیست، بلکه تقویت‌کننده آن است. به این ترتیب، تقدیر ازلی گذشته از آن که قلب «نظام» الهیاتی کالون است آموزه‌ای فرعی است که به تبیین و توضیح جنبه‌ای دشوار از پیامدهای اعلام بشارت فیض توجه دارد، اما، همان گونه که پیروان کالون کوشیدند تا تفکر او را در پرتو تحولات جدید و عقلانی و در نمایی تازه عرضه کنند، شاید تغییراتی در ساختار مورد نظر او از الهیات مسیحی رخ داده باشد.

░▒▓ ۳. تقدیر ازلی در کالونیسم دوره متأخر
▬    نمی‌توان کالون را کسی دانست که به معنای دقیق کلمه یک «نظام» عرضه کرده باشد. اندیشه‌های دینی کالون، آن گونه که در چاپ سال ۱۵۵۹ کتاب مبادی بیان شده است، بر اساس ملاحظات تربیتی نظام یافت. با این حال، چنین نیست که اندیشه‌های او، بر اساس اصلی نظری و اساسی و به گونه‌ای نظاممند پدید آمده باشد. کالون تبیین مبتنی بر کتاب مقدس را با الهیات نظاممند در عمل یک چیز می‌دانست و با تمایز میان آن‌ها که پس از مرگ او امری عادی بود مخالفت می‌ورزید. از همان زمان، توجهی نو به شیوه سازماندهی نظاممند و استنتاج منسجم اندیشه‌ها شدت گرفت. متألهان کلیسای اصلاح شده، خود را ناگزیر از آن می‌دیدند که در برابر رقبای لوتری و کاتولیک از اندیشه‌های خود دفاع کنند. کالون که خود پیش‌تر با بدگمانی به ارسطوگرایی می‌نگریست، در این زمان به او هم‌چون متحد، و هم پیمان خود می‌نگریست و روز به روز، اثبات انسجام و سازگاری درونی آیین کالونی اهمیت بیشتری یافت. در نتیجه، بسیاری از نویسندگان تأثیر پذیرفته از افکار کالون به ارسطو روی آوردند؛ بدان امید که آثار ارسطو درباره شیوه و روش، راه گشای آنان در قرار دادن الهیات خود بر بنیاد منطقی نیرومندتری باشد.

▓ ویژگی‌های رویکرد جدید به الهیات
▬    از ویژگی‌های این رویکرد جدید به الهیات، می‌توان این موارد چهارگانه را باز شمرد:

▬    ۱. عقل بشری سهم عمده‌ای در بررسی و دفاع از الهیات مسیحی دارد.
▬    ۲. الهیات مسیحی نظامی دارای انسجام منطقی و دفاع عقلانی‌پذیر و برگرفته از استنتاجات قیاسی است که اساس آن، اصول بدیهی و شناخته شده است. به عبارت دیگر، الهیات از اصول اولیه آغاز گشته و غایت آن، استنتاج آموزه‌هایش بر اساس آن اصول است.
▬    ۳. چنین تصور می‌شد که اساس الهیات، فلسفه ارسطویی، بویژه بینش‌های ارسطویی درباره ماهیت روش است. امروزه، نویسندگان الهیات اصلاح شده در دوره متأخر، متکلمانی فلسفی شناخته می‌شوند، نه کتاب مقدسی.
▬    ۴. الهیات موضوعی شناخته می‌شد که به پرسش‌های متافیزیکی و نظری توجه دارد؛ بخصوص اگر این پرسش‌ها با ذات خداوند، اراده او برای بشریت و آفرینش و از همه مهم‌تر آموزه تقدیر ازلی پیوند داشته باشد.

▓ اختلاف چشمگیر بز با کالون
▬    به این ترتیب، نقطه آغاز در الهیات عبارت بود از اصول کلی، نه حادثه تاریخی خاصی. اختلاف چشمگیر با کالون در این جا آشکار خواهد شد. از دیدگاه کالون، الهیات مبتنی و برگرفته از حادثه‌ای است که برای عیسی مسیح رخ داد؛ آن گونه که کتاب مقدس بدان شهادت می‌دهد. همین توجه به تثبیت نقطه آغازین منطقی برای الهیات است که به ما توان می‌دهد تا اهمیت تازه‌ای را که آموزه تقدیر ازلی به تدریج به دست آورد، درک کنیم. کالون تمام توجه خود را به پدیده تاریخی خاص عیسی مسیح معطوف نمود و، سپس، به بررسی لوازم آن پرداخت. (به بیان دیگر و به زبانی فنی و متناسب با مقام، شیوه او تحلیلی و استقرایی بود)، اما، بز به عکس او، از اصول کلی آغاز نمود و هدف او نیل به نتایج و پیامدهای آن برای الهیات مسیحی بود. ( به عبارتی، شیوه او قیاسی و ترکیبی بود. )اما بز از کدام یک از اصول کلی، به مثابه نقطه آغاز منطقی در تشکیلات الهیاتی خود سود جست؟ پاسخ این است که او نظام خود را بر احکام الهی انتخاب استوار ساخت که منظور از آن، تصمیم الهی به انتخاب گروهی از مردم برای نجات و انتخاب دیگران برای لعنت است. در دیگر بخش‌های الهیات، تمام توجه به بررسی پیامدهای آن تصمیم‌هاست. با این تحلیل، آموزه تقدیر ازلی، در جایگاه اصلی مهارکننده قرار گرفته است.

▓ آموزه «کفاره محدود»
▬    در این جا می‌توان از یکی از پیامدهای اصلی این تحول یعنی، آموزه «کفاره محدود» یا «رهایی خاص» نام برد. (به طور معمول، اصطلاح «کفاره» را برای اشاره به مزایایی که از مرگ عیسی مسیح پدید آمده به کار می‌برند) این سؤال را مورد توجه قرار دهید: عیسی برای چه کسی پذیرای مرگ شد؟ پاسخ سنتی به این پرسش این است: مسیح به خاطر همگان پذیرای مرگ شد، اما، با این که مرگ او می‌توانست همه را رها سازد، تنها برای کسانی سودمند افتاد که زمینه را برای تأثیرگذاری مرگ او فراهم ساختند.

▓ آموزه تقدیر مضاعف
▬    این پرسش به هنگام بروز مشاجراتی شدید درباره تقدیر ازلی، در قرن نهم، با قوت تمام مطرح شد. در همین زمان بود که راهبی از فرقه بندیکتی به نام گادسکالک اوربیسی که به گاتشالک معروف است آموزه تقدیر مضاعف را مطرح کرد، که شبیه چیزی است که بعدها به کالون و پیروان او نسبت داده شد. گادسکالک با منطقی نیرومند، لوازم این ادعای خود را پیگیری کرد که خداوند از پیش برای عده‌ای لعنت ابدی را مقدر کرده است و بدین بیان چنین وانمود که شایسته نیست بگوییم مسیح برای چنین افرادی پذیرای مرگ شد؛ زیرا، بدان سبب که سرنوشت آن‌ها تغییرناپذیر است، او بیهوده و پوچ جان داده است. گادسکالک با تردید در مورد لوازم و پیامدهای این ادعا، این نظر را مطرح کرد که مسیح تنها برای برگزیدگان جان داد. دایره این رهایی، محدود و مخصوص کسانی است که بنا به تقدیر می‌توانند از مرگ او بهره ببرند. اکثر نویسندگان قرن نهم، واکنشی حاکی از ناباوری نسبت به این ادعا ابراز کردند، اما، تقدیر این بود که بار دیگر در دوره متأخر کالونیسم مطرح شود.

▓ گرایش شدید به اندیشه انتخاب
▬    گرایش شدید به اندیشه انتخاب، با این تأکید تازه بر مسأله تقدیر ازلی، پیوند تام برقرار کرده بود. در اندیشه‌های خاص مکتب راه نو، اندیشه وجود عهدی میان خدا و مؤمنان را، همانند عهد میان خدا و بنی اسرائیل که در عهد عتیق ذکر شده است. این اندیشه کم کم در کلیسای اصلاح شده که به سرعت در حال گسترش بود اهمیت زیادی پیدا کرد. جماعت‌های کلیسای اصلاح شده، خود را بنی اسرائیل جدید و قوم جدید خداوندی دانستند که با خدا پیوند جدیدی بر اساس عهد برقرار کرده‌اند. میثاق فیض وظایف و الزاماتی را به نفع قوم بر عهده خدا نهاد و نیز وظایفی (دینی، اجتماعی و سیاسی) را در قبال خداوند بر عهده قوم قرار داد. این پیمان چارچوبی را تعریف می‌کرد که افراد و جامعه در آن محدوده عمل می‌کنند. شکلی را که الهیات در انگلستان (پیوریتنیسم) به خود گرفت، به طور خاص درخور توجه است. مفهوم «قوم برگزیده خداوند» به هنگامی که قوم جدید خداوند، به سرزمین تازه موعود امریکا وارد شدند، شدت یافت. دیدگاه‌های اجتماعی، سیاسی و دینی ای که مهاجران انگلستان جدید، معرف و نماینده آن بودند، برگرفته از نهضت اصلاح دینی اروپا در قرن شانزدهم بود. بینش اجتماعی جهانی و «اصلاح شده» بر مفهوم انتخاب الهی و «میثاق فیض» استوار بود. آیین لوتری در دوره متأخر خود، به نحوی آشکار، دیدگاه‌های لوتر در سال ۱۵۲۵ در مورد تقدیر ازلی الهی را کنار گذارد و ترجیح داد که در چارچوب واکنش انسانی آزادانه به خدا عمل کند؛ نه انتخاب افراد خاص توسط قیومیت الهی. در آیین لوتری در اواخر قرن شانزدهم، «انتخاب» به معنی تصمیم بشر به عشق ورزیدن به خداوند بود، نه تصمیم الهی به انتخاب افرادی خاص. در واقع، اختلاف درباره آموزه تقدیر ازلی، یکی از دو منازعه عمده‌ای بود که نویسندگان جدلی هر دو عقیده را از آن زمان تا قرن‌ها به خود مشغول کرد. (منازعه دیگر بر سر مسأله آیین‌های مقدس بود) پیروان لوتر تلقی واحدی از موضوع «برگزیده خدا» بودن نداشتند و در نتیجه، موفقیت چندانی در توسعه حوزه نفوذ خود نیافتند؛ اما، در جانب مقابل آن «کالونیسم جهانی» است که یادآور قدرت یک اندیشه در ایجاد تغییر و تحول در افراد، و هم در گروه‌هاست. آموزه «اصلاح شده» انتخاب و تقدیر ازلی، بی‌هیچ تردید، نیروی محرکی بود که ورای توسعه عظیم کلیسای اصلاح شده در قرن شانزدهم قرار داشت.

░▒▓ ۴. آموزه فیض و نهضت اصلاح دینی
▬    «نهضت اصلاح دینی، به لحاظ درونی، چیزی جز پیروزی نهایی آموزه آگوستین در باب فیض بر آموزه او در باب کلیسا نبود». این اظهار نظر معروف و تا حدی دقیق بنجامین بی. وارفیلد، به گونه‌ای فشرده، بیانگر اهمیت آموزه فیض در تحولات مربوط به نهضت اصلاح دینی است. اصلاح گران خود را کسانی می‌دانستند که آموزه آگوستین درباره فیض را که در هاله‌ای از تحریفات و تباهی‌ها قرار گرفته بود، پیراسته و احیا کردند. از دیدگاه لوتر، آموزه آگوستین در باب فیض ف آن گونه که در آموزه آمرزیدگی به وسیله ایمان تبیین گشته، « اساس و زیر بنایی بود که کلیسا به سبب آن استوار می‌ماند یا فرو می‌پاشد». گذشته از این که اختلافات میان آگوستین و اصلاح‌گران در مورد آموزه فیض در بعضی موارد دقیق و گاه چنین نبود، اصلاح‌گران این توان را در خود می‌یافتند که علت اختلاف خود با او را به شیوه‌های بهتری نسبت دهند که بر متن و لغت‌شناسی استوار بود، اما، با تأسف آگوستین از این امر بی‌بهره بود. از دیدگاه اصلاح‌گران، بویژه لوتر، کلیسای مسیحی از آموزه فیض تشکیل شده و هر گونه مصالحه یا کوتاهی از جانب هر یک از گروه‌های کلیسایی در مورد این موضوع، موجب می‌شود که آن گروه دیگر نتواند ادعای کلیسای مسیح بودن کند. کلیسای قرون وسطی نتوانست صادقانه ادعای «مسیحی بودن» کند و بدین سبب به اصلاح‌گران حق داد که از آن فاصله گیرند تا بتوانند بشارت را دیگر بار تثبیت نمایند. با این حال، آگوستین نوعی کلیساشناسی یا آموزه کلیسا را بسط داد که با تحولاتی از این دست سازگاری نداشت. آگوستین طی مباحثات خود با دوناتیان در اوایل قرن پنجم میلادی، بر وحدت کلیسا پای فشرد و هنگامی که بخش اعظم کلیسا راه خطا را در پیش گرفته بود، قاطعانه وسوسه تشکیل گروه‌های انشعابی را تخطئه و محکوم کرد. اصلاح‌گران به خود اجازه دادند که با آگوستین در این مسأله مخالفت ورزند. زیرا، معتقد بودند که دیدگاه آگوستین درباره فیض بسیار مهم‌تر از دیدگاه او درباره کلیساست. آن‌ها چنین استدلال می‌کردند که کلیسا پدید آمده از فیض خداوند است و این امر دوم است که دارای اهمیت اساسی است. مخالفان نهضت اصلاح دینی در پی مخالفت با این مطالب، چنین استدلال می‌کردند که کلیسا بود که ایمان مسیحی را بیمه کرد و به این ترتیب، زمینه بحث درباره ماهیت کلیسا هموار شد.
مأخذ:tahoor
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.