برداشت آزاد از آریاادیب؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ هرگاه، کسی برای رسیدن به مقصودش، به کسی رشوه یا باج یا به اصطلاح حق و حساب بدهد، به عنوان کنایه دربارهی او میگویند: «خر کریم را نعل کرده است»، یعنی، متصدی مربوطه را با رشوه راضی کرده و به مقصود رسیده است.
▬ در دورانهای گذشته، بسیاری از سلطانها و پادشاهان ایران و جهان در دربار خود، افراد دلقک و مسخره پیشهای داشتند که با حاضر جوابیها و شیرین کاریها بویژه متلکهای نیشداری که به حاضران جلسه میگفتند، شاه را میخنداندند، و موجب شادی و انبساط خاطرش میشدند.
▬ دلقکها اجازه داشتند به هر کس هر چه دلشان خواست بگویند، با این شرط که در بذلهگویی و مسخرگیهای خود نمکی داخل کنند.
▬ معروفترین دلقکهایی که نامشان در تاریخ ثبت شده است عبارتند از: طلخک (که واژهی دلقک از آن است) دلقک سلطان محمود غزنوی؛ پونه، دلقک طرخان علاءالدین خلج؛ جعفرک، دلقک دربار ملک شاه سلجوقی؛ کل عنایت، دلقک شاه عباس کبیر؛ لوطی صالح، دلقک کریم خان زند که بعدها گرفتار خشم آقا محمد خان قاجار شد؛ کریم شیرهای، شیخ حسین (معروف به شیخ شیپور)؛ شیخ کرنا، شغال الملک (یا شغال الدوله) دلقکهای ناصرالدین شاه قاجار؛ شیخ حمدالله، دلقک ظل السلطان؛ حاج میرزا زکی خان (معروف به چلغوز میرزا)، دلقک احمد شاه قاجار؛ ابوالحسن دمشقی، در دستگاه خلیفه هارونالرشید؛ ابوالعنبس، در دستگاه خلیفه متوکل؛ تریبوله و دومینیک، دلقکهای دربار فرانسوای اول و لویی چهاردهم؛ بروسکه، دلقک دربار هانری دوم و فرانسوای دوم؛ کالامبرگ، دلقک معروف ایتالیایی؛ و دهها نفر دیگر.
▬ «کریم شیرهای» که در دربار ناصرالدین شاه میزیست، اهل اصفهان بود، و در آن جا، به دلیل متلکهای نیش دارش به «کریم پشه» معروف بوده است (به کتاب «دلقکهای مشهور درباری» تألیف حسین نوربخش نگاه کنید).
▬ او در تهران، نخست، معاون نقارهخانه شد، و از ادارهی بیوتات که نقارهخانه را در اختیار داشت، حقوق و مقرری میگرفت، و به همین مناسبت، اکنون، به او «نایب کریم» میگفتند. وی، به اقتضای شغلش، بر چند دسته از مطربهای شهر هم ریاست میکرد، و از آنان نیز مبلغی دریافت مینمود.
▬ این مرد، چون در حاضرجوابی و بذلهگویی، ید طولایی داشت، پس از چندی مورد توجه ناصرالدین شاه واقع شد، و در دربار و خلوت او نفوذ کرد.
▬ ناصرالدین شاه، خود، زیاد اهل شوخی نبود، و «کریم شیرهای» را به این علت دلقک دربار کرد، تا به اقتضای موقع و سیاست روز، بتواند برخی از رجال و درباریان با نفوذ را با نیش زبان و متلکهایش تحقیر و کوچک کند.
▬ دربارهی علت لقب «شیرهای» به این مرد شیرین زبان دو نظر وجود دارد: نخست آن که وی پیش از آغاز کار در نقارهخانه و دریافت لقب نایب کریم، در اصفهان، به شغل شیرهفروشی مشغول بوده است، و از همان هنگام کریم شیرهای نامیده میشده است. نظر دوم که باید درستتر باشد آن است که این لقب به مناسبت شیرین زبانی و شیرین کاریهای او در بذله گویی و حاضر جوابیهایش به او داده شده است و نشانهی آن نیز این است که پسر او نیز که کریم نام داشته و در حاضرجوابی و شیرین زبانی دست کمی از پدرش نداشته است (و البته، هرگز به پای پدرش نرسید) لقب کریم عسلی را برای خود برگزیده بود.
▬ کریم شیرهای، درازگوشی داشت که همیشه بر آن سوار میشد، و به دیدار دوستان و آشنایان و به دربار میرفت.
▬ درازگوش کریم، شکل و ریخت مسخرهای داشت، و کریم، جل و پالان را طوری بر پشتش میگذاشت که هرگاه بر درازگوش سوار میشد همه از آن شکل و هیأت میخندیدند.
▬ کریم، تنها به کسانی که مورد توجه شاه بودند، متلک و لیچار نمیگفت، و درباریان و رجال دیگر برای آن که از نیش زبان او در امان باشند، هر کدام باج و رشوهای به او میدادند.
▬ آنانی هم که از این دلقک خوششان نمیآمد، و حاضر هم نبودند چیزی به کریم بدهند، شکایت به ناصرالدین شاه میبردند، و شاه نیز همیشه پس از شنیدن متلک کریم به آنها، نخست با صدای بلند قهقهه میزد و، سپس، در جواب شاکی میگفت: «به جای گله و شکایت برو خر کریم را نعل کن»، یعنی، چیزی به او بده تا از شر زبانش در امان باشی. و بدین ترتیب، از آن تاریخ عبارت بالا با همین کریم و خرش به معنای باج و رشوه دادن به کسی برای رسیدن به مراد ضربالمثل شده است.
مآخذ:...
هو العلیم