برداشت آزاد از آریاادیب؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ این عبارت که معانی مجازی فراوانی دارد برای تحقیر و تخفیف یا به صورت دشنام به کار میرود، و در عبارت «چه خاکی بر سر کنم» به معنی چه کار باید بکنم است، و «خاک بر سر کرده» به کسی میگویند که به هنگام عزاداری برای حسین ابن علی در حین راه پیمایی خاک بر سر خود میریزد و «خاک به سری کردن» نیز به معنی همآغوشی زوجین است.
▬ در دوران خلافت عبدالملک، «قطری ابن الفجاه»، رئیس خوارج، از ترس «حجاج بن یوسف» والی عراق به طبرستان گریخت، و به حاکم گیلان «اسپهبد فرخان» پناه آورد.
▬ اسپهبد فرخان، که در گیلان و طبرستان حکومت میکرد؛ همان است که شهری برپا کرد و به نام فرزند کوچکش «سارویه»، آن را «ساری» نامید که در شمال ایران قرار دارد.
▬ اسپهبد فرخان، فرمان داده بود که کسی به قطران که در پناه اسپهبد در دماوند اقامت کرده بود، آزار نرساند، و نیازمندیهای او را برآورده سازند. ولی، چون فصل سرما و زمستان سپری شد، قطری حق نمک به جای نیاورد، و رسولی نزد اسپهبد فرخان فرستاد، و پیام داد که باید به دین و آیین ما در آیی، و گرنه برای جنگ آماده باش. پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادیها و روستاهای اطراف دارای قدرت بسیاری شد.
▬ حجاج بن یوسف چون از قدرت یافتن قطری آگاه شد، سفیان کلبی را با لشکر بزرگی به دفع قطری و خوارج فرستاد. سفیان کلبی چون به ری رسید، اسپهبد در نامهای که توسط رسولی برای او فرستاد، به او پیشنهاد کرد که اگر قصد طبرستان نکند، او آماده است در جنگ با قطری او را یاری کند که این پیشنهاد مورد پذیرش سفیان کلبی قرار گرفت. قطری چون از جریان آگاه شد، بیدرنگ از دماوند به سمنان عقب نشست. ولی، اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحویل سفیان کلبی داد. سفیان نیز آن را همراه با همهی غنایم بدون آن که نامی از رشادت و دلیری اسپهبد بیاورد به نام خود برای حجاج بن یوسف در کوفه فرستاد.
▬ حجاج بن یوسف، که از این پیروزی بسیار خوش حال شده بود، چندی بعد که شنید این کار در واقع، به دست اسپهبد انجام گرفته است، از سفیان کلبی به خشم آمد، و به نوشتهی تاریخ طبرستان، رسولی با یک خروار «زر» و یک خروار «خاک» به ری فرستاد و فرمان داد رسیدگی کنند که اگر این پیروزی بدون کمک اسپهبد از دست سفیان کلبی بر آمده است این زر را به سپاس از این خدمت به سفیان بدهند، ولی، اگر این کار به دست اسپهبد پایان گرفته است این زر را به اسپهبد بدهند و آن خاک را در وسط بازار شهر بر سر سفیان بریزند.
▬ چون رسول بیامد و حقیقت آشکار شد، در اجرای فرمان حجاج زر به اسپهبد دادند، و سفیان در وسط بازار «خاک بر سر» شد، و از آن تاریخ است که عبارت خاک بر سر به صورت اصطلاح درآمده است.
مآخذ:...
هو العلیم