برداشت از منوچهر مرادی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ به گزارش «شرق»، عالیجناب، دکتر علی ربیعی (عباد)، مشاور دکتر حسن روحانی و نویسنده کتاب «زندهباد فساد»، که یکشنبه شب، در تالار ابنخلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، پس از دکتر هادی خانیکی سخن میگفت، از موضع برازنده یک چهره عالیرتبه اطلاعاتی-امنیتی، نه گذاشت و نه برداشت، همکاران هممرام حاضر در جلسه را، دکتر حمیدرضا جلاییپور، دکتر علیمحمد حاضری، دکتر محمدامین قانعیراد، دکتر هادی خانیکی، دکتر سعید معیدفر و دکتر ناصر فکوهی را «اسکیپی» نامید!
▬ دکتر علی ربیعی، پس از دکتر هادی خانیکی سخن میگفت. از تبیین دکتر هادی خانیکی بر انتخابات ۱۳۹۲، فتحالفتوحی به مشام میرسید. در تبیین ایشان ترسیم میشود که پیامی به رأی دهندگان از سوی مثلث نخبهگرای «سیاستورزی+کنشگری علمی+کنشگری روشنفکرانه» گسیل شده است، و مردمی که بیپرده عنوان «فرودست» را دریافت میکنند، نهایت هوشمندی خود را تنها در هضم و جذب این پیام نخبگان نشان میدهند. در این تبیین، مردم نیستند یا اگر هستند، به مثابه گله هستند. در این تبیین، تحریمها نیستند. در این تبیین، اثری از صدای خرد شدن استخوانهای طبقه «فرودست»، و چرخش آنها به سوی زیر و رو کردن دولت، شاید فرجی برای این همه فشار پیدا شود نیست. اثری از این همه واقعیت نیست. و به جای واقعیت، هر چه هست، خودنمایی روشنفکر است.
▬ واقعاً فکر میکنم که پاسخ تبیین «فاتحنمای» عالیجناب دکتر هادی خانیکی را در کنار توضیح عالیجنابان دکتر علیمحمد حاضری و دکتر حمیدرضا جلاییپور را «فاتح اصلی» میدهد. عالیجناب دکتر علی ربیعی (عباد) از موضع یک چهره عالیرتبه اطلاعاتی-امنیتی، از افقی مشابه افقی که مرحوم سعید امامی، یا سعید حجاریان سخن میگفتند، پاسخ فاتحنمایی این جامعهشناسان اصلاحاتی را میدهد. این پاسخ، از فرط صراحت، قدری که نه، خیلی، توهینآمیز است. در منتها الیه سمت راست میز نشسته بود، و روی در روی همکاران و هممسلکان خود در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نشست و به آنها گفت: «اسکیپی» (خدا را شکر که ما در خلوت جامعهشناسان اصلاحاتی نبودیم). «اسکیپی»، همان حیوان ساکن قوای ماتحت دنیا، همان کانگورویی است که به قول دکتر ربیعی «فقط نچنچ میکند». دکتر ربیعی به جامعهشناسان هممرام خود گفت: «اسکیپی»! منظور او از «اسکیپی» چه بود؟ «اسکیپی-Skeepy»/«اسکِیپی-Escapy»/«اسکِیپی-Escapy»؟ کانگوروها/فراریها/یا آنها که برازنده فرارند؟ فقط بگویم: منظور او خیلی منظور بود. ولی به نظر من، کار او با این فحش و فحشکاری راه نمیافتد. او برای کندن موکل خود، از این مدعیان اصلاحاتی عالیجناب روحانی، کار سختی در پیش دارد!
░▒▓ من حامل پیامی از مثلث نخبهگرای «سیاستورزی+کنشگری علمی+کنشگری روشنفکرانه» هستم... احترام بگذارید...
▬ دکتر هادی خانیکی، فرمودند: «پدیدههای اجتماعی و سیاسی را نمیشود شناخت، مگر اینکه بین سه ساحت سیاستورزی، کنشگری علمی و کنشگری روشنفکرانه یا فرهنگی بتوانیم ارتباط برقرار کنیم» [پس، سطح زندگی روزمره، فرهنگ عامه، فرهنگ عامیانه، کسب و کار، خانواده، جنسیت، ... چه میشود؟].
▬ «اگر جامعهشناسان و کنشگران سیاسی ما با موضوعی مثل انتخابات روبهرو نشوند و در آن حضور نداشته باشند و نقش ایجاد نکنند، چگونه میتوانند آن را بشناسند».
▬ ایشان افزودند: «ما باید سه سطح تحلیل را از هم جدا کنیم. یک سطح تحلیل خرد است که در آن نقش کنشگری سیاسی، نقش اول است. در تحلیل میانی باید به تغییراتی بپردازیم که در جامعه ما اتفاق افتاد که با کمترین برخورداری از فرصتهای رسانهای، یک جریان و یک کاندیدا توانست با اشتراک معنی در همهجا به پیروزی برسد، یعنی، ما در این انتخابات قادر به تحلیل طبقاتی آرا نیستیم. این در حالی است که در آمد و شد هاشمی و ائتلاف بین روحانی و عارف، این نگرانی وجود داشت که فرودستان جامعه به اعتبار نوعی رسیدگی معیشتی و بحث یارانهها، رفتاری متفاوت در برابر طبقه متوسط خواهند داشت، ولی، انگار یک تلنگر منزلتی به همان بخش از جامعه خورد و شاهد هستیم که فرودستان جامعه بیشتر از انتخاب روحانی استقبال کردند، چون در توزیع آرای روحانی در کشور میبینیم که مناطق محروم و استانهای حاشیهای از شهرهای بزرگ جلوتر هستند. چرا چنین چیزی در انتخابات رخ داده است، در حالی که برخی از کاندیداهای دیگر که شعارهای اقتصادی و پوپولیستی داشتند، نتوانستند از این سطح از آرا برخوردار شوند؟»
▬ «برای فهم این مسأله، باید وارد سطح دوم تحلیل یعنی، تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران شویم. در کنار این، نباید از سطح کلان تحلیل هم غافل شد، همان چیزی که به عنوان تحول تاریخی جامعه ایران یا مسأله تاریخی جامعه ایران هم یاد میشود. مسأله تاریخی جامعه ایران به همان مسأله ناامنی برمیگردد که همیشه در جامعه ایران به عنوان نگرانی مطرح بوده است. این انتخابات، و انتخاب روحانی در حقیقت، یک واکنش است به اینکه چطور میشود این ناامنی را کنترل کرد و به سمت نوعی اعتدال و عقلانیت رفت».
▬ دکتر خانیکی در ادامه به بررسی نقش رسانهها در انتخابات پرداختند و فرمودند: «در انتخابات ۷۶ میتوانستیم به راحتی بگوییم که رسانههای خرد در برابر رسانههای بزرگ نقشآفرینی کردند. روزنامه ”سلام“ و ”عصر ما“»، به تنهایی در انتخابات سال ۷۶ تأثیرگذار بودند. در انتخابات سال ۸۸ شبکههای مجازی و اجتماعی نقش بیشتری داشتند، اما، در انتخابات سال ۹۲، گمان میکنم که یک مجموعه ترکیبی از رسانهها توانست تأثیرگذار و نقشآفرین باشد. فرصتهای محدودی که در کمال ناباوری تلویزیون در اختیار کاندیداها گذاشت، شبکههای اجتماعی، مطبوعات اندکی که وجود داشت و در نهایت، ارتباطات میانفردی که کارکرد رسانهای داشتند، اما، مسأله مهم دیگری هم در کنار ارتباطات چهره به چهره در این میان نقش داشت، و آن ارتباطات سیاسی مبتنی بر نوعی دیالکتیک انتقادی بود. بالاخره، از چند سال پیش، فضایی وجود نداشت که اصلاحطلبان بتوانند وارد انتخابات شوند و محدودیتهای فراوان آنها را به این تردیدهای اولیهای کشانده بود که اصولاً آیا میتوانند وارد انتخابات شوند یا خیر. این مسأله، آنها را وادار کرد تا به سمت کاندیداهایی حرکت کنند که بتوانند رسانه هم باشند. طرح آمدن آقای خاتمی و درست بودن یا نبودن حضور وی در انتخابات، باعث شکلگیری گفتوگوهایی بین طیفهای وسیعی از فعالان سیاسی و فرهنگی جامعه شد. این گفتوگوها به بیدار کردن جامعه کمک کرد و با آمدن هاشمی این دیالکتیک انتقادی به سطح جامعه منتقل شد و باعث سطح دیگری از هوشیاری جامعه نسبت به مسأله شد. از سوی دیگر، بروز نوعی مدیریت در حاکمیت و تصمیمگیریهایی که میشد، به شکلگیری این گفتوگو کمک کرد. رسانهها در شناساندن دکتر روحانی و مسایلی که دکتر عارف مطرح میکردند نقش داشتند. کاندیداها از فرصتهای مناظره هم استفاده کردند، و بالاخره، تغییری که در جامعه وجود داشت، زبان خودش را پیدا کرد و زبانش همان کاندیدایی است که به آن رأی داد».
▬ دکتر خانیکی در پایان سخنانشان فرمودند: «من معتقدم گفتمانی که تحت عنوان اصلاحطلبی شکل گرفت، همه از کاندیداها گرفته تا جامعه را پیش برد و همه طبق گفتمانی حرکت کردند که معنی آن، گرایش به نوعی عقلانیت، ثبات، اعتدال و نگرانی نسبت به آینده نامطمئن بود و این همان وضعیت پارادوکسیکال ما را نشان میدهد که یک بخش جامعه دچار دلسردی و انفعال بود و بخش دیگر جامعه به این سمت میرفت که چطور عاقلانه وضعیت خودش را رقم بزند و از دل آن اصلاحاتی بیرون آمد که رنگ و بوی اعتدال داشت و در گرایش به یک تغییر یا تعقل تبلور پیدا میکرد».
▬ [از تبیین دکتر هادی خانیکی، فتحالفتوحی به مشام میرسد. ترسیم میشود که پیامی به رأی دهندگان از سوی مثلث نخبهگرای «سیاستورزی+کنشگری علمی+کنشگری روشنفکرانه» گسیل شده است، و مردمی که بیپرده عنوان «فرودست» را دریافت میکنند، نهایت هوشمندی خود را تنها در هضم و جذب این پیام نخبگان نشان میدهند. در این تبیین، مردم نیستند یا اگر هستند، به مثابه گله هستند. در این تبیین، تحریمها نیستند. در این تبیین، اثری از صدای خرد شدن استخوانهای طبقه فرودست، و چرخش آنها به سوی زیر و رو کردن دولت، شاید فرجی برای این همه فشار پیدا شود نیست. اثری از این همه واقعیت نیست. و به جای واقعیت، هر چه هست، خودنمایی روشنفکر است. واقعاً فکر میکنم که پاسخ تبیین «فاتحنمای» عالیجناب دکتر هادی خانیکی را در کنار توضیح عالیجنابان دکتر علیمحمد حاضری و دکتر حمیدرضا جلاییپور را فاتح اصلی میدهد. دکتر علی ربیعی (عباد) از موضع یک چهره عالیرتبه اطلاعاتی-امنیتی، از افقی مشابه افقی که مرحوم سعید امامی، یا سعید حجاریان سخن میگفتند، پاسخ فاتحنمایی این جامعهشناسان اصلاحاتی را میدهد. این پاسخ، از فرط صراحت، قدری که نه، خیلی، توهینآمیز است. روی در روی همکاران و هممسلکان خود در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نشست و به آنها گفت: «اسکیپی» (خدا را شکر که ما در خلوت جامعهشناسان اصلاحاتی نبودیم). «اسکیپی»، همان حیوان ساکن قوای ماتحت دنیا، همان کانگورویی است که فقط نچنچ میکند. ربیعی به جامعهشناسان هم مرام خود گفت: «اسکیپی»! منظور او از «اسکیپی» چه بود؟ «اسکیپی-skeepy»/«اسکِیپی-Escapy» فقط بگویم: منظور او خیلی بود. ولی به نظر من، کار او با این فحش و فحشکاری راه نمیافتد. او برای کندن موکل خود از این مدعیان اصلاحاتی عالیجناب روحانی، کار سختی در پیش دارد!]
░▒▓ و حالا، دکتر علی ربیعی علیه «جامعهشناسی اسکیپی»
▬ عالیجناب عالیجنابان، دکتر علی ربیعی (عباد)، سخنران بعدی آن مراسم سراسر روشنفکری، فرمودند: «جامعهشناسی ما در رفتارشناسی رأیدهندگان، جامعهشناسی اسکیپی است. ما نچنچ میکنیم و با تعجب میگوییم که نتیجه اینطوری شد! این اصلاً خوب نیست، چون ما قدرت پیشبینی نداریم. من وارد کردن بحثهای احساسی و غیرمعقولانه را در مورد تحلیل انتخابات نمیپسندم و باید در جست و جوی علت واقعی این پدیده باشیم».
▬ ایشان افزودند: «جامعه ما سامان سیاسی ندارد. انتخابات در بیسامانی سیاسی انتخابات انجام میشود و این بیسامانی سیاسی در ایران علتهای مختلف دارد. ولی، جوامعی که راه انتخابات را در پیش میگیرند و در این مسیر گام برمیدارند، یکسری لوازمی دارند که جامعه ما فاقد آن است و به همین دلیل است که جامعه ما سامان سیاسی ندارد. انتخاب در کشورها با یک اختلاف چهار تا پنج درصدی قابل پیشبینی است، ولی، در کشور ما اینکه چه کسی برنده انتخابات میشود، ۹۰درصد تغییر پیدا میکند. ما سامان سیاسی نداریم و لذا، غالب انتخابات ما بعد از جنگ، انتخابهای انقلابوار است، یعنی، زیر و روی اساسی صورت میگیرد».
▬ عالیجناب عالیجنابان، ربیعی (عباد)، توضیح دادند: «افراد جامعه مدنی یک جامعهای که سامان سیاسی ندارد، به دنبال یک منجی ناشناخته هستند و یکباره تحولات اساسی در جامعه رخ میدهد و این مسأله خوشایندی نیست و نشان از بیثباتی جامعه دارد. در جامعه ما یک سامان در بینظمی شکل گرفته است که ریشه انتخاباتی ما را تشکیل میدهد و من اسم این را میگذارم ”سامانه مبهم منجیخواه“ که بر یک تحول ارزشی پدید آمده سوار میشود و با توجه به تغییر نسلی، موضوع این تحولخواهی هم جابهجا میشود و همین مسأله آرای انتخاباتی ما را شکل میدهد».
▬ ایشان عناصر اصلی آرای انتخاباتی در ایران را به سه گروه تقسیم کرد: «اول: فرآیند تحولخواهی، دوم لج ملی و اینکه اگر مردم احساس کنند شخصی دچار مظلومیت شده است به او گرایش پیدا میکنند، و گروه سوم مربوط به اتفاقات شب انتخابات و حرفهایی است که کاندیداها مطرح میکنند که روی میل تغییرخواهی مینشیند».
▬ عالیجناب عالیجنابان، ربیعی (عباد)، تأکید کردند که: «من دلم نمیخواهد به اصلاحطلبان در این انتخابات نمره بالا بدهم و بگویم که عقلگرایی اصلاحطلبان، این انتخابات را به وجود آورد. بلکه معتقدم که تغییرخواهی جامعه این انتخابات را رقم زد».
▬ جامعه در این مناظرهها احساس کرد که روحانی میتواند این تغییرخواهی را نمایندگی کند چون او حرف دل مردم را زد [البته به نظر من، این از سنخ آن حرفهاست که مردان سیاسی و اطلاعاتی میزنند تا واقعیت آینده را شکل دهند، والا چه کسی نمیداند که آن مناظرهها، همان شاهکار صدا و سیما، جای هر کار بود، جای حرف زدن نبود]. البته، اعتمادی که جامعه به خاتمی داشت هم بیتأثیر نبود و اینجاست که به تعقلگرایی اصلاحطلبان نمره میدهم. از سوی دیگر، مظلومیت هاشمی و تعقل وی برای قرار گرفتن پشت روحانی به همراه عوامل مطرحشده، باعث شد که روحانی رأی بالایی در انتخابات بیاورد.
▬ دکتر علی ربیعی (عباد) در پایان فرمودند: «در انتخابات سال ۹۲، هاشمی مظلوم واقع شده بود، جامعه ترسیده بود و شعارهای احمدینژاد شکست خورده بود، سیاستهای داخلی بسته بود، فشارهای خارجی زیاد شده بود و همین مسایل، اساس این تغییرخواهی را شکل میداد و به همین دلیل است که اختلاف چندانی در آرای مناطق روستایی، شهری، تحصیلکرده و... به روحانی وجود ندارد، چون همه جامعه دچار یک ترس عمومی نسبت به وضعیت موجود شده بود و شخصاً فکر میکنم که بعد از انتخابات جامعه آرامتر و تنشها کمتر شده است».
▬ [واقعاً حرف را این مقام عالیرتبه اطلاعاتی-امنیتی تمام کرد. فکر میکنم که منظور دکتر علی ربیعی (عباد) از موضع یک چهره برجسته اطلاعاتی-امنیتی، که به طعنه، جامعهشناسی ایرانی را «اسکیپی» قلمداد فرمودند که بیش از هر کار نچنچ بلد است، جامعهشناس باید در این نحو اظهار نظرها که نشان میدهد که در برج عاج، یا اتاق فرمان نشسته است، احتیاط کند. اگر این جمله را کسی مانند دکتر علی ربیعی (عباد) از موضع یک چهره بلندپایه اطلاعاتی-امنیتی، بگوید، جا دارد، ولی جامعهشناسان هرگز. واقع آن است که سابقه اندک جامعهشناسی در ایران+سابقه اندک انتخابات در ایران+سابقه اندک نظرسنجی انتخاباتی در ایران، مانع از این نحو اظهارنظرهای یقینی میشود. نظرسنجیهای انتخاباتی معمولاً با جمعیت نمونه هدفمند که به مرور و به تجربه کشف میشوند، گویای صحیح تغییرات آراء هستند، و جامعهشناسی ایران، چنین نمونههای نمایایی را در دست ندارد و با امکانات فعلی این رشته در آینده نزدیک هم نخواهد داشت. پس هیچ کس، جز یک چهره اطلاعاتی-امنیتی که کل سابقه محرمانه انتخابات کشور را زیر دست دارد، نمیتواند در مورد نوسان آراء، آن هم به تفکیک روز دقیقاً ابراز نظر نماید].
مأخذ:شرق
هو العلیم