حامد دهخدا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ انتخابات دهم ریاست جمهوری، با مشارکت ۸۴٫۸ درصد، و انتخابات یازدهم، با مشارکت ۷۲٫۷ درصدی...
▬ و تفاضل ۸۴٫۸ درصد از ۷۲٫۷ درصد...
▬ ترکیب ۱۲٫۱ درصدی فاصله دو مقطع را چطور باید تحلیل کرد؟
▬ خب؛ پاسخ به این سؤال، احتیاج به مطالعات تجربی دارد، ولی پیش از آغاز چنین مطالعهای، اهمیت این تحقیق باید معلوم شود.
▬ آنچه انگیزه چنین تحقیقی را فراهم میکند، فرضیاتی است که در مورد ترکیب ۱۲٫۱ درصدی وجود دارد.
▬ دوازده ممیز یک دهم درصد، احتمالاً چجور افرادی هستند؟
░▒▓ آیا این ۱۲٫۱ درصد، اصلاحطلبان سرخورده از وقایع هشتاد و هشت هستند؟ گمان ندارم...
▬ اصلاحطلبان، در تدارک رأی برای عالیجناب روحانی، همه کار کردند، و وضع فعلی آراء ایشان نشان میدهد که او بسی بیش از سقف آراء اصلاحطلبان (۳۴٫۷۴ درصد) را از آن خود کرده است، و به برکت تحریمها که دولت احمدینژاد و مجموعه اصولگرایان را ناکارآمد وانمود میکرد، بخش بزرگی از آراء خاکستری هم به سوی روحانی گسیل شد.
▬ اصلاحطلبان سهمی بیش از این نداشتند، و اگر تحریمها نبود و اگر دلیل دیگری که در ادامه توضیح خواهم داد نبود، با کاندیدایی با مختصات عالیجناب حسن روحانی، حصول نیمی از همین رأی هم برایشان، رؤیایی بیش نبود (توضیح اینکه، انتخابات دهم ریاست جمهوری، با مشارکت ۸۴٫۸ درصد، بالاترین آمار مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری را نشان میدهد. از این قرار، این انتخابات را به تقریب، میتوان یکی از نمایاترین برآوردها از کلاسترهای گرایشها و وجههنظرهای سیاسی برآورد کرد. در این انتخابات، دکتر محمود احمدینژاد، ۶۲٫۴۶ درصد، مهندس میرحسین موسوی خامنه، ۳۳٫۸۸ درصد، دکتر محسن رضایی میرقائد، ۱٫۷۳ درصد، و عالیجناب مهدی کروبی، ۰٫۸۶ درصد آراء را کسب نمودند. از این قرار، میتوان برآورد کرد که در بزرگترین لشکرکشی اصلاحطلبان علیه رقبا، سقف وزن اعتماد به اصلاحطلبان، به ۳۴٫۷۴ درصد بالغ شد).
░▒▓ آیا این ۱۲٫۱ درصد، هواداران سرخورده محمود احمدینژاد هستند که از غلبه بر طبقه مدیران ناامید شدهاند؟ به گمانم، عمده آنان چنیناند...
▬ انکارناپذیر است که احمدینژاد، خارج از «محدودۀ ممنوعه» بود.
▬ او، خارج از طبقه مدیران بود و هست.
▬ او، از اول «اشتباهی» بود.
▬ با روی کار آمدن او، فوجی از مردم حاشیهنشین، احساس کردند که سیاست، از درون حلقه بسته تکنوکراتهای تهراننشین، به آنها منتقل شده است. بدین ترتیب، نیروهای خارج از تهران، فعال و بالفعل شدند، و فاصله میان تهران/غیرتهران در حیطههای متنوع تقلیل یافت.
▬ ولی وقایع دو سال اخیر، و خصوصاً یک سال منتهی به انتخابات، صحنه رویارویی کوبنده با محمود احمدینژاد بود، و مردم، این حقیقت را عمیقاً احساس کردند، که احمدینژاد، نیرویی خارج از طبقه مدیران است.
▬ اسفندیار رحیم مشایی، انحصاراً، تابلوی انتخاباتی احمدینژاد شد. دقیقاً نمیدانم که اسفندیار رحیم مشایی کیست؟ نمیدانم که آیا او یک خطر بزرگ امنیتی برای کشور هست یا نه؟ نمیدانم که اتهامات رنگارنگ اثبات نشده علیه او، عاقبت، روزی ثابت خواهند شد یا خیر؟ حتی نمیدانم که چرا انتصاب وی به معاونت ریاست جمهوری، باعث بروز اختلاف میشود؟ اینها، ابهامات مهمی بود که طی چهار سال و خصوصاً دو سال اخیر، وقایع این کشور را رقم زد و مغز آنها آشکار نشد، و به نظر من، تا معلوم نشود، جوهر نابودی پدیده گرانقدر احمدینژاد و بازگشت سلطه بلامنازع طبقه مدیران معلوم نخواهد شد. اصلاً بدون معلوم شدن عیار این همهمهها و شایعهها و اخباری که منبعی جز سررسیدها نداشت، فهم وقایع چهار سال اخیر، برای هیچ تحلیلگر اجتماعی و سیاسی میسر نخواهد بود.
▬ به هر حال، همه این همهمهها و شایعهها، یحتمل به علاوۀ شواهد دیگری که مراجع چهارگانه در اختیار شورای محترم نگهبان گذاشتند، موجب شد که اسفندیار رحیم مشایی که انحصاراً، تابلوی انتخاباتی فکر احمدینژاد شد، معرفی نشود. در حالی که در نظرسنجیهای قبل از آغاز ثبتنامها، اسفندیار رحیم مشایی، پس از اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی، در جایگاه دوم قرار داشت، با حذف او، خط احمدینژاد هیچ نمایندهای در میان هشت گزینه مطرح نداشت. هر هشت گزینه، به طریقی و به میزانهای متفاوت، تحت عنوان آنچه به آن «سیاهنمایی» اطلاق شد، تقریباً از هیچ توهینی به رئیس جمهور قانونی کشور دریغ نکردند. حتی دکتر سعید جلیلی هم که سیاهنمایی نکرد، تبری خود از جریان دولت را، و آنچه همصدا با دیگران «انحراف» مینامید، اعلام کرد.
▬ پس، این فرض که ۱۲٫۱ درصد، عمدتاً شامل خالص کسانی بوده است که در نبود خط احمدینژاد، گزینهای خارج از حلقه مدیران تهراننشین نمیجستند، و به همین دلیل، نتوانستند خود را برای رأی دادن متقاعد کنند، فرض قابل اعتنایی است (البته این صرفنظر از کسانی است که ضمن علاقمندی به احمدینژاد، به یکی از چهار کاندیدای اصولگرا رأی دادند).
▬ این فرض که ۱۲٫۱ درصد، عمدتاً شامل خالص کسانی بوده است که فعالانه در انتخابات هشتاد و هشت، شرکت داشتهاند، و حتی وقایع را فعالانه تا روز واقعه نه دی پیگیری نمودند، و برای انتخاب خود ارزش بسیار قایلاند، فرض قابل اعتنایی است که ارزش بررسی تجربی دارد.
▬ این ۱۲٫۱ درصد، حاضرند، در فاصله ۲۲ خرداد هشتاد و هشت تا ۹ دی هشتاد و هشت، به مدت ۹ ماه، خستگیناپذیر، کاهندهترین نبرد درونوطنی را تحمل کنند و پای انتخاب خود بمانند. و اکنون، این جماعت، کسانی هستند که در شاکله فعلی حکمرانی و قوای سهگانه، بدون آن که خود بدانند چرا، هیچ نمایندهای ندارند. از این بیش، معلوم است که آنها نیروهایی فعال، پرانرژی، باانگیزه، عدالتخواه، و قویاً تحت ستم طبقه مدیران و پیشینه بلندبالای روشنفکری تهراننشین، از مشروطه تا کنون، هستند. این جماعت پرانرژی و احتمالاً افسرده، ارزش بررسی تجربی دارند...
مآخذ:...
هو العلیم