صالح اسکندری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ تصمیمگیری دکتر حداد عادل الگوی ائتلاف نهایی اصولگرایان را استارت زد. کنارهگیری حداد عادل به نفع جریان اصولگرایی و گفتمان انقلاب اسلامی حکایت از امعان نظر و دقت حداد عادل نسبت به ظرفیتهای موجود در جریان اصولگرایی بخصوص در مسیر ایجاد ثبات در رقابتهای سیاسی و انتخاباتی داشت. در سی و چهار سال گذشته تلاشهای بسیاری برای ریل گذاری ثبات در مسیر رقابتهای سیاسی شده است. بخشی از این تلاشها، بحمدالله در انتخابات اخیر به ثمر نشست. امروز پارادایم حاکم بر انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا عقلانیت و قانون است. یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را نسبت به انتخابات گذشته متفاوت میکند. این مختصات متمایز از گفتمان حاکم بر رقابتهای انتخاباتی گرفته تا نحوه قطببندی جریانات سیاسی، انگیزه مشارکتکنندگان و رأی دهندگان برای شرکت در انتخابات و... را تحت تأثیر قرار داده است.
▬ یکی از تفاوتهای جدی این دور از انتخابات حداقل با انتخابات گذشته روندهای زیردستی همگرایی بین اصولگرایان است که خروجی آن تا لحظه نگارش این نوشتار حداقل منجر به حضور 3 نامزد اصولگرا در انتخابات شده است. این وضعیت که شاید تا حدودی با انتخابات نهم ریاست جمهوری قابل مقایسه باشد البته، دارای یک صورت واقعی و یک صورت غیر واقعی و کاذب میباشد. که در ذیل به صورت واقعی آن تحت عنوان «واگرایی همگرایی» و صورت کاذب آن تحت عنوان «واگرایی فزاینده و پراکنده» پرداخته میشود.
░▒▓ واگرایی همگرایی اصولگرایان
▬ واقعی واگرایی اصولگرایان که بین دو جریان اصولگرایان و جبهه پایداری وجود دارد دارای یک تبار تاریخی و زمینههای اجتماعی و سیاسی است.
▬ ریشههای تاریخی این واگرایی را اگر چه برخی به اعلام موجودیت جبهه پایداری در جریان انتخابات مجلس هشتم مرتبط میسازند، اما، به نظر میرسد تشکیل دولت نهم با تکیه بر این اختلاف گفتمانی نقطه عزیمت واگرایی واقعی بین اصولگرایان باشد. این واگرایی اگر چه در بطن خود مولد نوعی همگرایی کلان بین اصولگرایان بوده است در مقاطع مختلف مثل انتخابات مجلس ماهیت رقابتهای سیاسی در دهه چهارم انقلاب را دستخوش تغییراتی کرده است به نحوی که قطببندی «اصولگرا - اصول ستیز» را که در دهه دوم و سوم انقلاب بر فضای رقابتهای سیاسی سایه انداخته بود تحتالشعاع قرار داده و محیط جدیدی را برای رقابتهای سیاسی تدارک دیده است. این مدل را میتوان نوعی «واگرایی همگرایی» بین اصولگرایان نامید. مدلی که ضمن واگرایی در سطوح تحلیل در زیربنای خود مولد نوعی همگرایی است. البته، این مدل در انتخابات اخیر با چالشهایی مواجه است.
▬ اول اینکه نامزد مورد تأیید یکی از جناحین اصولگرا یعنی، آقای لنکرانی به نمایندگی از جبهه پایداری نتوانست به دور رقابتهای نهایی راه یابد و سران این جناح ناگزیر به دلیل گرایش بدنه خود مجبور شدند از یک نامزد اصولگرا یعنی، سعید جلیلی حمایت کنند. چالش دوم اینکه این نامزد اصولگرا یعنی، جلیلی تمایل چندانی به مصادره شدن توسط این جریان ندارد و به دلیل تبار دانشگاهی خود تعلق خاطری نیز به جناح مقابل اصولگرا دارد. سوم اینکه بازی سازان در نظام سیاسی براین باورند که این جناحین اصولگرا قدرت لازم برای نمایندگی تمام سلایق و علایق موجود در کشور را ندارند و حتماً باید یک قطب سوم اصلاح طلب نیز در کنار این جناحبندی در انتخابات مختلف وجود داشته باشد.
░▒▓ واگرایی فزاینده و پراکنده
▬ صورت کاذب واگرایی بین اصولگرایان سردرگمی گفتمانی بین سه نامزدی است که امروز پایگاه اجتماعی اصولگرایان را نمایندگی میکنند و در جریان رقابتهای سیاسی شعارهایی را مطرح میکنند که حداقل در 80 درصد مواضع دارای همپوشانی هستند. سه گانه رقابت در بین اصولگرایان و ضعف گروههای مرجع در خط دهی نهایی این مخاطره را به وجود آورده است که آرای اصولگرایان را بین این سه نامزد توزیع کند و امکان تفوق کمی نامزد واحد اصلاح طلب و، حتی، مستقل را ایجاد میکند. این واگرایی نه تنها کمکی به همگرایی نهایی نامزدها نکرده، بلکه، حتی، این خطر را به وجود آورده که واگراییها چون زمینه اجتماعی و تاریخی ندارد با توسل به افتراقات خلق الساعه به شکل فزایندهای توسعه یابد. این واگرایی با چالشهای جدی روبهروست. چالش اول اینکه در این سردرگمی گفتمانی امکان سرشکن شدن آرای اصولگرایان و امکان به مرحله دوم رفتن نامزد اصلاح طلب خیلی جدی میکند.
▬ دوم اینکه این واگرایی به شکل فزایندهای رو به توسعه است و چون دارای زمینه اجتماعی نیست نامزدهای اصولگرا با توسل به احتجاجات سیاسی خاص و، حتی، اسرار امنیتی کشور میکوشند خود را فراتر از سایر رقبا نشان دهند.
▬ چالش سوم اینکه مردم از گروههای مرجع اصولگرا انتظار داشتند که زودتر از آنها به تصمیمگیری و جمعبندی برسند نه اینکه گروههای مرجع پشت سر رأی دهندگان باشند.
░▒▓
▬ مآلا با این تفاسیر به نظر میرسد اگر دو قطبی اصولگرایی و پایداری به رسمیت شناخته شود هر کدام از این دو جریان باید یک نامزد مشخص در انتخابات آتی معرفی کنند. این دو نامزد در کنار نامزد نهایی اصلاح طلبان که آقای روحانی است یک سه گانه رقابت به وجود میآورند که هم زمینه اجتماعی و سیاسی دارد، و هم تصمیمگیری را برای رأی دهندگان آسانتر میکند. در این سه گانه اگر جریانات اصولگرایی و پایداری با مخاطره تصاعد رأی اصلاح طلبان روبهرو شوند امکان توافق آنها بر یک نامزد همان طور که رئوس معظم این دو جریان قبلاً اعلام کردهاند، بیشتر میشود. در چنین شرایطی امکان ائتلاف نهایی و مشخص شدن نتیجه انتخابات در همان دور اول بسیار محتمل است.
مآخذ:...
هو العلیم