کامران کرمی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ مقدمه
▬ خیزشهای جهان عرب در سال ۲۰۱۱ محیط پیرامونی و بازیگری عربستان سعودی را در محاصره دگرگونیهایی قرار داد که برآیند آن سقوط مصر متحد کلیدی در محور اعتدال عربی، چالش در حوزههای حیاتی چون بحرین و یمن، گسترش موج دموکراسی خواهی و بحرانهای پراکنده در بعد داخلی بود که تأثیراتی را بر جایگاه عربستان به عنوان بازیگری مهم در منطقه غرب آسیا بر جای گذاشت.
▬ بحران حادث شده در سوریه فرصت مغتنمی را در اختیار سعودیها قرار داد تا برای برون رفت از چالشهای موجود در رویکردی عربی- غربی تلاش کند تا تغییر رژیم را در سوریه به پیش ببرند که با توجه به ابعاد و اهمیت منطقهای و استراتژیک سوریه و نوع روابط دولت بشار اسد و بخصوص جایگاه آن در محور مقاومت قابل تحلیل است.
▬ از سویی دیگر سوریه همواره و بخصوص با مرگ حافظ اسد و روی کار آمدن بشار اسد، مستقلانهتر از سیاستهای عربی عمل نموده و از دید عربستان سیاستهای رادیکالیستی را به اجرا گذاشته است و حمایتهای آن از مقاومت و حزب الله در منطقه مطلوب عربستان نبوده است و از سال ۲۰۰۵ و با ترور رفیق حریری عربستان با همراهی غرب تلاش نمود تا فشارهای بینالمللی را بر سوریه افزایش دهد.
▬ بخصوص وقتی بدانیم که منطق سیاست خارجی عربستان بر حفظ وضع موجود و متعادل کردن پدیدههای تندرو انقلابی و ممانعت از گسترش آنها به داخل کشور بوده است و در این چارچوب عربستان از زمان تأسیس و ساخت دولت، همواره سیاست محافظه کاری، احتیاط و پرهیز از تقابل و انعطاف پذیری در سیاستهای منطقهای را میان عربها دنبال کرده است.
▬ در این مقاله تلاش میگردد تا این سیاست دو مرحلهای ریاض را مورد تحلیل قرار دهیم. یعنی، از رویکرد تهاجمی تا دنبال کردن یک راه حل سیاسی- منطقهای. سؤالی که در این میان مطرح میگردد این است که چه عوامل و فاکتورهایی در این تغییر نگاه عربستان دخیل میباشد؟ استدلال نویسنده این است که برای عربستان تغییر رژیم یا سیاست رژیم سوریه در حمایت از مقاومت در سطح منطقه و نقش آفرینی در تحولات لبنان و فلسطین، یک اولویت استراتژیک است که در دو سطح جغراسیاسی و ایدئولوژیکی قابل تحلیل است.
▬ از این رو پس از آنکه سعودیها توانستند موج تحولات جهان عرب را در محیط پیرامونی خود مدیریت نمایند و نظام سوریه را در یک بحران ایجاد شده تضعیف نمایند، اکنون، در تلاش هستند تا با تغییر تاکتیک و در یک رهیافت سیاسی و با ایجاد ائتلاف با قدرتهای منطقهای همچون ترکیه، موازنه را مجدداً در سطح منطقه برقرار نمایند.
░▒▓ اهمیت تغییرات ساختاری در سوریه در دو سطح جغراسیاسی و ایدئولوژیکی
▬ در واقع، بحران سوریه کانونی شد تا عربستان بتواند معادلات قدرت در حال شکلگیری را دگرگون سازد و در مقابل، نظم جدید برخاسته از تحولات جدید غرب آسیا موازنه ایجاد کند. نقشی که عربستان در چارچوب راهبُرد غربی - عربی بازی میکند، تضعیف سوریه یا حذف نقش منطقهای سوریه است. نقش عربستان در دو مسأله تغییر نظم منطقهای و تقابل گفتمانی و ایدئولوژیک معنا مییابد.
▬ در سطح جغراسیاسی فشارهایی که عربستان همراه با طرح غرب و اتحادیه عرب اعمال کرده است تا بر اساس آن سیاستهای رادیکالیستی سوریه و حمایتهای آن از جریان مقاومت در منطقه تضعیف گردیده و با حذف این نقش، نقش ایران نیز در منطقه کاهش یابد و با تضعیف نقش این دو کشور، فرصت برای نقش آفرینی در مسائل لبنان و فلسطین افزایش پیدا خواهد کرد.
▬ در سطح ایدئولوژیکی نیز میتوان اذعان نمود که تقابل گفتمانی موجود باعث میشود تا موضوعات غرب آسیا از بحث حکومت و تغییر نظامهای سیاسی در اثر ظهور جنبشهای مردمی به سمت تنشهای مذهبی سیر کند. این روند مبتنی بر نوعی راهبُرد برای حفظ بقای نظام سیاسی عربستان سعودی و ارتقای جایگاه و نفوذ و نقشآفرینی منطقهای عربستان محسوب میشود.
▬ نقشی که با حذف سیاستهای رادیکالیستی سوریه و حمایت از جریان سلفی در منطقه معنا پیدا خواهد نمود. بر این مبنا پشتیبانی مالی، رسانهای و تسلیحاتی به مخالفین سوری میتواند تعدیل فشارها و قیامهای جهان عرب و مدیریت تحولات به سمت و سوی نوعی تغییرات با سازوکار قاعدهمند را در پی داشته باشد که تبادل قدرت و انتقال قدرت و خروج نخبگان سابق از قدرت را قاعدهمند کند. در پایان میتوان گفت که موفقیت عربستان در ساقط کردن نظام سوریه میتواند موفقیت مهمی برای احیای نقش منطقهای عربستان و آینده سیاستهای این کشور باشد و بر ژئوپلیتیک غرب آسیا و شکلگیری ائتلافها و دستهبندیهای جدید منطقهای تأثیرات قابل توجهی بر جای بگذارد.
░▒▓ عوامل موثر در تغییر نگاه عربستان به بحران سوریه
▬ مجموعهای از عوامل باعث گردید تا عربستان از سیاست تهاجمی و حمایت از مداخله مستقیم در سوریه به تغییر نگاه و حمایت از راه حل سیاسی منطقهای متوسل گردد. در این میان عواملی چون فروکش کردن تب اعتراضات در جهان عرب و مدیریت تحولات اعتراضی در پیرامون عربستان، تضعیف نظام سیاسی سوریه در یک جنگ داخلی فرسایشی با ابعاد منطقهای، نگرانی از برهم خوردن سیاست حفظ وضع موجود و حمایت از رویکرد منطقهای در پیوند با ترکیه از جمله این عوامل است که تحلیل و سنجش وزن این فاکتورها، ضمن توضیح نقش عربستان در سوریه و حمایت از تغییرات ساختاری در آن، به تغییر نگاه سعودیها به بحران سوریه و حمایت عربستان از راه حل سیاسی منطقهای خواهد پرداخت.
░▒▓ ۱. فروکش کردن خیزشهای اعتراضی جهان عرب
▬ وقوع تحولات و اعتراضات جهان عرب باعث گردید تا عربستان سعودی در ابتدای امر دچار نوعی غافلگیری استراتژیک گردد. حادث شدن بحران در محیطهای بازیگری و پیرامونی عربستان موجب گردید تا سعودیها در یک وضعیت تدافعی قرار گرفته و با تزریق بستههای کمک مالی به شهروندان خود، از ورود این امواج به داخل مرزهایش جلوگیری نماید.
▬ دو عامل در این میان باعث گردید تا این موج اعتراضی مسامحتاً فروکش نماید: عامل اول گستردگی کشورهای عربی دخیل در بحران بود که به دلیل وجود بسترهای متفاوت داخلی و عوامل منطقهای، زمینههای تحقق اعتراضات با توجه به وضعیت شکنندهای که در مصر و سوریه پیش آمده بود، بعد و دامنه محدودی پیدا نماید.
▬ عامل دوم مدیریتهای منطقهای و بینالمللی برای مهار امواج اعتراضی در کشورهای دخیل در بحران بود. برای نمونه، مدیریت تحولات بحرین و یمن از سوی عربستان و در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس باعث گردید تا زمینههای مساعد برای تغییر در بحرین و یمن فراهم نگردد و سطح تصاعد یابندگی به خود نگیرد. از این رو این دو عامل باعث گردید تا زمینههای بحران که میتوانست عربستان را هم درگیر خود سازد، فراهم نگردد و تا حدی از محیط امنیتی عربستان فاصله پیدا نماید. از این رو این دو عامل باعث گردید تا الگوی رفتاری عربستان در پس از تحولات اعتراضی جهان عرب به سمت و سوی انتقال بحران به دیگر محیطهایی باشد که به نوعی منافع سعودیها را تأمین نماید.
░▒▓ ۲. انتقال بحران به سوریه و تضعیف فرسایشی آن
▬ عربستان پس از مدیریت تحولات اعتراضی در محیط پیرامونی خود در یمن و بخصوص بحرین، از بحران ایجاد شده در سوریه استفاده نمود و در واقع، با افزایش نقش خود و اتحادیه عرب سعی نمود تا با تمرکز بر بحران سوریه به انتقال بحران از محیط امنیتی خود به دیگر کانونهای بحران مبادرت ورزد. طولانی شدن روند تحولات اعتراضی و جنگ داخلی در سوریه، گسترده شدن تعداد بازیگران و سطح نیروهای مداخله گر منطقهای و فرامنطقهای و به طور اساسی، فرسایشی شدن بحران در سوریه از فاکتورهایی است که در مجموع، مطلوب سعودیها بوده است.
▬ در واقع، به دلیل اینکه سوریه حلقه اول پیرامونی عربستان را تشکیل نمیدهد، در نتیجه، گستردگی بحران موجب خواهد شد تا سوریه به عنوان بازیگر تجدیدنظرطلب منطقهای، نیروی مداخله گر در لبنان و فلسطین و متحد بالقوه ایران به شکل اساسی دچار فرسایش قوا و نیرو شده و مشروعیت داخلی و وجهه منطقهای و بینالمللی خود را از دست بدهد که تحقق این موارد در راستای همان سیاستی است که مطلوب و مدنظر عربستان بوده، بدون اینکه به شکل مستقیم در بحران مداخله نموده یا حلقه اول پیرامونیاش دچار بحران زایی گردد.
░▒▓ ۳. تغییر موازنه منطقهای و ظهور متغیرهای برهم زننده سیاست حفظ وضع موجود
▬ نباید یک نکته اساسی را از نظر دور داشت و آن این مطلب است که الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان در طول چند دهه اخیر نشان داده است که سعودیها از هرگونه گستردگی بحران در سطح منطقهای استقبال ننمودهاند و در واقع، با آن مخالفت ورزیدهاند. دلیل این مخالفت اشتیاق به حفظ سیاست وضع موجود از یکسو و از سوی دیگر، گسترده شدن بحران باعث خواهد شد تا بحران دامن خود عربستانیها را بگیرد و چون عربستان یک قدرت نظامی نامتعارف است، بیم آن دارد تا نیروهای مداخله گر دخیل در بحران مسأله صدور بیضرر انرژی و موازنه منطقهای را برهم زده و در واقع، پتانسیل بحران در عربستان را بالا ببرند. بنا بر این، ضعفهای نظامی عربستان در قیاس با ایران، مصر، سوریه و تا حدودی عراق در طول چند دهه اخیر نشان داده است که عربستان همواره از سیاست ضرورت کنترل الگوهای رفتاری بازیگران این مجموعه پیروی نموده و سعی داشته در هماهنگی با قدرت هژمون مداخله گر سیاستهای خود را تنظیم نماید.
░▒▓ ۴. حمایت از رویکرد سیاسی. منطقهای در پیوند با ترکیه
▬ در واقع، تأثیر سه متغیر پیشین در شکل دهی به الگوی رفتاری عربستان سعودی به عنوان بازیگر محافظه کار و موازنه گر غرب آسیا نشان داد که سعودیها پس از مدیریت تحولات اعتراضی در محیط امنیتی خود، موفق شدند تا با بحران فرسایشی سوریه به نوعی از موج خیزشهای جهان عرب مصون بمانند.
▬ از این رو سعودیها اکنون، متمایل به این سناریو شدهاند تا با ارتباطات و پیوندهای لازم با قدرتهای منطقهای مخالف سوریه و نیروهای مداخله گر بینالمللی در قالب بازیگران و نهادهای فرامنطقهای، روند تغییرات ساختاری در سوریه را به سمت و سویی قاعدهمند هدایت نمایند که چشم انداز پیش رو را تصویر روشنتری بخشد. از این رو تغییر تاکتیک از مداخله مستقیم و حمایت از گروههای مسلح که تا حدودی در اوایل بحران متمایل بدان بودند، اکنون، خود را به تاکتیک همراهی با رویکرد منطقهای نشان داده است.
▬ در همین چارچوب سفر امیر سلمان بن عبدالعزیز ولیعهد عربستان به ترکیه ضمن اهمیتی که در گسترش مناسبات پیش رو و روابط متقابل دارد، از بعد منطقهای هم حائز اهمیت فراوان است. نحوه حل بحران سیاسی سوریه و نحوه ایجاد هم پیمانی جدید میان دو کشور در روند موازنهسازی منطقهای. در واقع، یکی از ابعاد مهم و تعیینکننده سفر سلمان ولیعهد عربستان به جمهوری ترکیه این است که وی در تلاش است تا:
▬ اولاً بر سر پرونده سوریه مذاکرات مفصلی را با طرف ترکی انجام دهد و درباره حضور مخالفان سوری در خاک خود با ترکها به رایزنی بنشیند. شاهد مدعایی که میتوان مطرح نمود این است که در ارتباط با تقویت جبهه مخالفان باید گفت که عربستان مدتی پیش پذیرای جورج صبرا رئیس ائتلاف مخالفان سوری بود. مقامهای عربستانی به آنها وعده دادند در صورتی که موفق شوند دیگر اعضای مخالف را برای مذاکره با حکومت سوریه و قطع همکاری با گروههای جهادی مرتبط با القاعده راضی کنند، حمایت مالی و دیپلماتیک از آنها به عمل خواهند آورد.
▬ سعودیها همچنین، موفق شدند تا معاذ الخطیب رئیس سابق ائتلاف مخالفان سوری را راضی کنند تا نقشی مهم در وحدت بخشیدن میان مخالفان اسد بازی کند و این نکته را گوشزد نمایند که میبایستی مذاکره با دولت سوریه را بر اساس طرحهایی که در ماههای اخیر مطرح گردیده است را در دستور کار خود قرار دهند.
▬ دوم اینکه مقامات ریاض و در رأس آنها ولیعهد عربستان در تلاشاند تا زمینههای لازم برای شکل دهی به کنفرانسهای مختلفی که قرار است درباره سوریه برگزار شود، را فراهم نمایند. در واقع، اجلاسهایی که با حمایت منطقهای و اتحادیه عرب صورت میگیرد و مورد نظر و توافق بازیگران بینالمللی هم میباشد.
▬ سوم اینکه ولیعهد عربستان در آنکارا قصد دارد درباره گروههای جهادی و نحوه قطع کمک به آنها و همچنین، نقش ترکیه در باز گذاشتن مرزهایش برای ورود افراد مسلح از خاک ترکیه به سوریه بویژه شهروندان عربستانی با ترکها به مذاکره بنشیند. در واقع، این نگرانی جدی ایست که مقامهای عربستانی نسبت به تسلط جریانهای جهادی و تکفیری وابسته به القاعده در سوریه دارند. چرا که، بیم آن دارند که تجربه افغانستان و عراق در سوریه مجدداً تکرار شود. شاهد مدعا آنکه چند روز پیش ملک عبدالله پادشاه عربستان نیز خواستار توقف پیوستن جوانان به گروههای جهادی شده بود و از اینکه این گروهها جوانان سعودی را اغوا میکنند، اظهار تأسف و نگرانی نموده بود.
▬ نحوه رسیدن به یک توافق میان مقامات سعودی و ترک حائز اهمیت فراوان است، بخصوص برای جریانها و گروههای سیاسی و نظامی در خارج و داخل سوریه که منتظر نتایج این دیدارها هستند. چرا که، رسیدن به یک توافق بر مواضع موجود و همچنین، آینده تحولات سوریه تأثیر بسزایی خواهد گذاشت.
░▒▓ آینده پیش رو
▬ اهمیت تغییرات ساختاری در سوریه، حال به شکل تغییر نظام سیاسی یا تحلیل نیروها و قوای داخلی نظام سوریه و مخدوش شدن مشروعیت داخلی و وجهه منطقهای و بینالمللی نظام اسد در افکار عمومی برای سعودیها حکم یک راهبُرد را دارد که میتوان با تاکتیکهای مختلفی چون؛ مداخله مستقیم، حمایت از گروههای معارض نظام، کمکهای تسلیحاتی، همراهی با رویکردهای منطقهای و بینالمللی در قالب اتحادیه عرب و سازمان ملل متحد، تمایل به حضور نیروهای مداخله گر از جمله عواملی است که سعودیها با توجه به شرایط منطقهای، سطح نیروهای دخیل در بحران، تعدد بازیگران و ماهیت تحولات جاری در سوریه، به اتخاذ یکی از این تاکتیکها مبادرت ورزیدهاند.
▬ همراهی و پیوند با ترکیه به عنوان یک بازیگر فعال منطقهای در سوریه امری است که با توجه به سطح روابط رو به گسترش با عربستان بخصوص از سال ۲۰۰۵ بدین سو موجب گردیده تا مقامات ریاض به این نتیجه برسند که ترکیه از پتانسیل و ظرفیتهای لازم برای همراهی با سناریو جدید برخوردار باشد. بویژه که شکل دهی به یک محور با ترکیه موجب میگردد تا در مقابل، جبهه اخوانی مصر که رو به گسترش است یک سد ایجاد نموده و با قدرت بیشتری در مقابل، سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه ایستادگی نماید.
▬ بنا بر این، نوع رسیدن به یک توافق و شکل دهی به یک محور جدید منطقهای هم در سوریه، هم در مقابل، سیاستهای مصر، و هم در مقابل، ایران، از اهمیت زیادی برخوردار بوده و بر دو عامل تأثیرگذار خواهد بود: عامل اول تغییر در روند تحولات اعتراضی در سوریه و عامل دوم نوع ائتلافها و دستهبندیهای منطقهای در تعیین نظم در حال شکل گیری.
مآخذ:...
هو العلیم