برداشت از سمانه بایرامی در فصلنامه مطالعات تاریخی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ آثار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گستردهای با خود به همراه داشت که بررسی آنها به پژوهش و تحقیقات متعددی نیاز دارد. در این نوشتار تنها به پارهای از آثار اجتماعی اشغال ایران توسط متفقین پرداخته میشود. سؤال اصلی این پژوهش این است که اشغال ایران چه تأثیری بر اجتماع ایرانی در سالها و دهههای بعد داشته است؟ پاسخ اجمالی نگارنده به این پرسش این است که اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ آثار و پیامدهای عمیق و مستقیمی در جامعه و اجتماع ایرانی بر جا گذاشته است. متفقین در شهریور ۱۳۲۰ به بهانه حضور مستشاران آلمانی به ایران هجوم آوردند. اشغال ایران موجب گسیختن ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شد. هجوم ارتشهای متفقین به خاک ایران، ناامنی و نگرانی گستردهای را به وجود آورد و با فروپاشی دیکتاتوری رضاشاه، غالب امور از دست دولت مرکزی خارج شد.
▬ در این دوران، مردم ایران روزگار بسیار تلخی را تجربه کردند. خوشحالی ناشی از سقوط دیکتاتوری رضاشاه دیری نپایید و جایگزین این شادی، غمی بزرگ شد. حضور نیروهای خارجی، کمبود ارزاق، ناامنی و قحطی، بخش کوچکی از این غم بزرگ بود. اشغال ایران دارای آثار و پیامدهای اجتماعی متعددی است که میتوان آنها را به دو بخش بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم کرد.
░▒▓ پیامدهای کوتاه مدت اشغال ایران
▓ الف. شیوع قحطی، گرانی و تورم سرسام آور
▬ همه پانزده میلیون جمعیت ایران در جنگ جهانی دوم با مشکلات عظیمی روبرو بودند. ایران صحنه مداخله نیروهای متفقین و خط تدارکاتی آذوقه و مهمات به شوروی شد. متفقین قول داده بودند تا حد امکان برای مردم ایران مشکلی به وجود نیاورند؛ اما، بخشهای کلیدی اقتصاد مانند کشاورزی، صنعت، خدمات، بازرگانی خارجی، بودجه دولت و سطح زندگی مردم بر اثر اشغال شدیداً آسیب دید. کشاورزی که ستون اقتصاد ایران بود و ۷۵ درصد نیروی کار را جذب مرده، و هم چنین ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تأمین مینمود، دچار افت فاحش شد. از تولید محصولات اساسی کشاورزی مانند گندم، جو، برنج، توتون، تنباکو و میوه کاسته شد و همچنین، پرورش دام در خلال اشغال ایران کاهش یافت. به دلیل ماهیگیری بیش از حد در دریای خزر، بتدریج از میزان صید ماهی کاسته شد. کاهش تولید محصولات غذایی از یک سو و تقاضای ارتشهای اشغالگر خارجی برای مواد غذایی از سوی دیگر، به قحطی شدیدی در اکثر مناطق ایران بخصوص آذربایجان و سواحل دریای خزر منتهی شد. جنگ، اقتصاد کشاورزی ایران را در هم شکست. میزان برداشت محصولات کشاورزی کاهش یافت. گندم و جو به میزان ۲۵ درصد، پنبه ۳۹ درصد و توتون و تنباکو ۷ درصد کاهش تولید یافت. کاهش محصولات غذایی و نیازمندیهای تازه وارد خارجی زمینه بروز یک قحطی تمام عیار را فراهم کرد.
▬ روسها صدور خواربار را از مناطق اشغالی خود به سایر نقاط ممنوع کرده بودند. آنها در چندین مورد، کامیونهای حامل برنج را از کندوان به چالوس مراجعت دادند و این امر موجب افزایش سر سام آور قیمت برنج و گندم شد. این ممنوعیت در ابتدا شامل گندم و برنج بود، ولی، بعدها دامنه ممنوعیتها افزایش یافت. این مسأله برای سایر مناطق فاجعه بزرگی محسوب میشد؛ زیرا، مرکز و جنوب ایران از لحاظ خواربار در مضیقه بودند و احتیاجات خود را از مناطق شمالی مرتفع میساختند. تحولات اقتصادی تأثیر مخربی بر جمعیت، خاصه در شهرهای بزرگ بر جای نهاد. عمدهترین این تأثیرها تورم بیش از اندازه در نخستین سالهای جنگ به خاطر مصرف زیاده از حد نیروهای خارجی اشغالگر و کمبود کالاهای اساسی و پایین آوردن اجباری ارزش پول ایران بود. آمار و ارقام نشان میدهد، قیمتها در فاصله سالهای ۱۳۲۳- ۱۳۱۹ هفت برابر شد. از پیامدهای تورم کمبود اقلام اساسی در بازار رسمی تنظیم شده به وسیله دولت و پیدایش بازار سیاه بود و جدیترین کمبود در زمان جنگ در ایران، کمبود نان بود. در تهران قیمت نان در بازار آزاد در نیمه اول سال ۱۳۲۱ از شش سنت به یک دلار رسید. وضعیت نان در تهران فوقالعاده خراب شده بود. دستگاه نانوایی سیلو به کار افتاده بود، ولی، نانی که به زحمت به مردم داده میشد به اندازهای خراب بود که موجب تلف شدن چند نفر و شیوع بیماری در میان مردم گردید. ناامنی، غارتگری و مصرف زیاد نیروی اشغالگر موجب شد این بحران تا چند مدت ادامه داشته باشد. در پاییز ۱۳۲۱ کمبود نان بسیار جدیتر شد. در روز هفدهم آذر ۱۳۲۱ عدهای از دانش آموزان، کلاسهای خود را رها کردند و به صورت دسته جمعی به سمت بهارستان حرکت کردند. بعد از مدتی گروهی از مردم نیز به آنها پیوستند. مردم فریاد میزدند «یا مرگ یا نان». آنها شعار میدادند «نان و پنیر و پونه- قوام ما گشنمونه» یا «چنین گفت رستم به اسفندیار- که من گشنمه نون سیلو به یار». عصر آن روز تظاهرات شدت گرفت و نیروهای مسلح احضار شدند. در این ماجرا که با بلوای نان شهرت یافت، دهها نفر کشته و زخمی شدند. کمبود ارزاق و مایحتاج عمومی بر اثر سیاست نادرست مستشاران امریکایی تشدید شد. بهای اجناس سیر صعودی پیمود و گرفتاریهای مردم افزایش یافت. برای مثال، شهر تبریز که مرکز غله خیزترین استان کشور بود، در بهمن و اسفند ماه ۱۳۲۱ دچار چنان قحطی و گرسنگیای گردید که مردم دست از کار کشیدند و به عمارت استانداری هجوم بردند. در مرکز غله ایران صدها نفر شبها گرسنه میخوابیدند. علاوه بر کمبود غله، استاندار تبریز نیز همان مقدار کم جیره قند و شکر را به نفع خود ضبط میکرد. نانواها قسمتی از سهمیه آرد را که دریافت میکردند در بازار آزاد میفروختند و به جای آن آرد باقی مانده را با جو، ذرت، خاک اره و سیب زمینی مخلوط میکردند و نانی نامرغوب به دست مردم میدادند. به علت شلوغی، کسی جرأت اعتراض نداشت و ممکن بود همان نان نامرغوب را نیز از دست بدهد. وضع مواد غذایی دیگر نظیر گوشت نیز از آن بهتر نبود. شرایدان امریکایی، مستشار خواربار ایران، اعلام کرد: «مردم تهران مواد چرکین و کثیفی را به نام نان که نانواهای بیرحم میپزند، میخورند. نانواها آرد دولتی را به قیمت گزاف به طور قاچاق میفروشند و دولت مجبور است نانواخانه مرکزی دایر کند و نان سیلو به مردم بدهد». این وضعیت فقط مختص تهران نبود؛ در اسناد و روزنامههای آن زمان، اخبار متعددی در مورد وضعیت بد نان در شهرهای دیگر وجود دارد. روزنامه اطلاعات در گزارشی که از بوشهر ارائه میکند خاطر نشان میسازد که نان بوشهر خراب شده است. جنس نان از جو و ذرت است و در آن مواد زائد خارجی یافت میشود. در این نانها هیچ اثری از گندم نیست و مصرف این نان موجب بیماری مردم شده است.
▬ در سال ۱۳۲۲ روسها حدود یکصد هزار تن غله از ایران خارج کردند و به غیر از معاملهای که روسها یا دولت میکردند، از بازار آزاد نیز گندم میخریدند و به شوروی ارسال میکردند.
▬ وضع عادی ناشی از جنگ هم چنین مخارج سنگین و روز افزون نیروهای متفقین در ایران موجب افزایش فشارهای تورمی گردید. دولت نیز نتوانست برای کاهش فشارهای تورمی اقدامات مؤثری انجام دهد. شاخص هزینه زندگی بین سالهای ۱۳۲۳- ۱۳۱۸ نزدیک به ۷۰۰ درصد افزایش یافت. هزینه زندگی به طور بهت آوری بالا میرفت. در عرض دو ماه فرودین و اردیبهشت ۱۳۲۳ بهای انواع کالا بخصوص قماش و پارچه در حدود چهل درصد افزایش یافته بود و کار به جایی رسید که خرید یک پیراهن چیت برای طبقه متوسط غیر ممکن بود.
▬ در گزارشهای ارسالی از مأموران وزارت جنگ در استان فارس به مرکز آمده که: «همان اندک جیره مردم عادلانه توزیع نمیشود. سهمیه قند، شکر، چای و قماش از سوی مأموران دولتی حیف و میل میشود. اکثر مردم فارس لباسهای کهنه میپوشند به طوری که میتوان گفت از هر صد نفر، هفتاد نفر برهنه هستند». این اوضاع در سراسر کشور دیده میشد. به علت تخلفات مأمورین دولتی پارچههایی که در مقابل، کوپن جیرهبندی توزیع میشد، پاسخگوی نیازهای تمام افراد مملکت نبود.
▬ احتکار مواد غذایی مشکل دیگر ایران بود. علت گسترش احتکار در زمان قحطی در ایران رابطه نزدیک محتکرانه بزرگ با عناصر حکومتی بود. گندم کشور به جایی ارسال میشد که پول بیشتری در ازای آن پرداخت میشد. در شهریور ۱۳۲۲ قانونی تصویب شد که پیشهوران، صاحبان میهمان خانهها و رستورانها باید کالاهای خود را به قیمت مصوب دولت یا شهرداریها بفروشند. در صورت احتکار، گران فروشی یا کم فروشی برای دفعه اول به ۵۰ تا ۲۰۰ ضربه شلاق و برای دفعه دوم به حبس و. . . محکوم میشوند، اما، هیچ کدام از این قوانین کمکی به حل مشکل احتکار نکرد. احتکار تنها از سوی ایرانیان صورت نمیگرفت؛ بسیاری از محتکران، همان گونه که بعدها افشا شد عوامل فروش بریتانیا بودند. این محتکران نسبت به دیگر محتکران موقعیت بهتر و فوریتری داشتند.
▓ ب. نبود امکانات بهداشتی و وجود بیماری
▬ کمبود آذوقه تنها یکی از مشکلات مردم ایران در زمان اشغال بود. این مسأله موجب شده بود که مردم دچار ضعف بنیه شوند و بیماری سریعتر آنها را از بین ببرد. از سوی دیگر، شیوع بیماریهای مسری که سوغات متفقین برای مردم ایران بود، جان هزاران ایرانی را گرفت. در زمان جنگ عده زیادی از مردم لهستان که در خاک شوروی اقامت داشتند به تهران انتقال یافتند و در بیرون دروازه دوشان تپه و در بیمارستان ناتمام هزار تختخوابی جای گرفتند. سیر کردن شکم آنها نیز مشکل تازهای برای دولت به وجود آورد. وزارت خارجه ایران در گزارشی مساعدت دولت ایران را به مهاجران لهستانی این گونه توصیف میکند: «لهستانیهایی که جزو ملتهای متفقین محسوب میشوند از کمکهای ایران بیبهره نماندند و در موقعیتی که هزاران افراد گرسنه، برهنه و بیخانمان این ملتها به سرزمین ایران روی آورند، از حیث غذا، لباس و مسکن از هر جهت تأمین شدند. زمانی که ملت ایران، حتی، از داشتن نان سیاه محروم بود، میهمانهای متفق، از خود با بهترین آذوقه ممکن پذیرایی میکردند. در نتیجه، مقدار هنگفتی از خوار رو بار به مصرف آنها میرسید. به طوری که یکی از علل نایابی خواربار در ایران و گرانی قیمت، ورود و مصرف زیاد این میهمانها بود».
▬ تنها در شهر تهران بیماری تیفوس ماهیانه موجب مرگ یک هزار نفر میشد. در این سالها دارو بسیار گران و نایاب شده بود. نه تنها مردم بیبضاعت توان خرید دارو را نداشتند و اغلب از بیماری میمردند، بلکه مردمان صاحب سرمایه نیز توان خرید دارو را نداشتند. قیمت یک دانه آمپول که سابقاً یک شیلینگ بود به یک لیره و پنج شیلینگ و یک جعبه قرص که سابقاً سه شیلینگ بود به یک لیره و نیم افزایش یافته بود. حتی، صابون که از لوازم بهداشتی محسوب میشود نایاب بود و عامه مردم قادر به خرید و مصرف آن نبودند؛ زیرا، چربی روغنهای نباتی و گلیسیرین تماماً به شوروی ارسال میشد و مردم قادر به تأمین اولین و ضروریترین نیازها نبودند. این وضعیت در شهرهای مختلف حاکم بود. برای مثال، در گزارشهای وزارت جنگ در استان فارس آمده که بیماری تیفوس، مالاریا و. . . که تا آن موقع سابقه نداشت، در زمان جنگ در لار، جهرم و شیراز بسیار شیوع یافته است و باعث تلفات زیادی گردیده است و رئیس بهداری فارس نیز در آن وضعیت پست خود را ترک کرد و به تهران آمد. وضعیت به گونهای بود که در استان فارس یک گرم کینین که برای درمان تب و مالاریا استفاده میشود، پیدا نمیشد.
▬ مشکل دیگری که در رابطه با مسایل بهداشتی وجود داشت، کمبود پزشک بود. برای مثال، در شهری مانند قزوین، که جمعیتی بالغ بر سیصد هزار نفر داشت، به ازای هر پنجاه هزار نفر یک پزشک وجود داشت. این عده معدود پزشکان نیز به ویزیت کم قانع نبودند و فقط اختصاص به اغنیا و ثروتمندان داشتند که علاوه بر پرداخت ویزیت مکفی، قدرت و استطاعت خرید داروهای گران قیمت را داشته باشند. مردم فقیر و بیبضاعت، حتی، اگر میتوانستند با فروش گلیم پارههای خود، پول ویزیت را تهیه کنند، توان خرید دارو را نداشتند. در شهر دشتابی و بشاریات و یک قسمت از رودبار که مرکز پشه مالاریا میباشد، اغلب زارعین گرفتار تب میشدند و اداره بهداری از توزیع قرص در میان این زارعین خودداری میکرد.
▓ ج. ناامنی
▬ نبود امنیت مشکل دیگر مردم بود. بعد از شهریور ۱۳۲۰ حوزه حکومت دولت محدود به تهران بود. در نواحی جنوبی کشور هم حوزه اختیارات دولت چندان بسط نداشت؛ زیرا، قبایل بدوی و چادر نشین آن نواحی سر بلند کرده بودند و از اطاعت دستورات دولت مرکزی سر پیچی میکردند. عدهای از اشرار بختیاری که در ارتفاعات نزدیک به چهار محال اقامت داشتند؛ خود سری، قتل و غارت را آغاز کردند. در اردبیل ایلات و عشایر مسلح سر به طغیان برداشتند. یوسف هزاره (صولت السلطنه) که به همراه برادرانش از ده سال قبل به شیراز تبعید شده بود، در نتیجه، اشغال ایران و ضعف دولت مرکزی خود را به خراسان رساند و به جمع آوری قوای مسلح پرداخت و اغلب پاسگاههای ژاندارمری را خلع سلاح کرد و به خونریزی و شرارت مشغول گشت. شهرهای کلات، سرخس و طبیات (تایباد) نیز دستخوش شرارتهای او و اتباعش گردید. او و دار و دستهاش در حدود ۹۰۰۰ گوسفند و ۱۸۵۰ گاو، الاغ و مادیان و در حدود چهل هزار ریال اثاثیه را غارت کرده بودند. در فارس و ارومیه نیز اوضاع امنیتی سخت به هم ریخته و دولت قادر به ایجاد نظم نبود. در دزفول شیخ بندر، سلطان حمید، غضیان و ترکی که از رؤسا و شیوخ عرب بودند، دهات آن جا را غارت نموده و عدهای را به قتل رساندند. در کردستان محمد رشید، سر از اطاعت دولت مرکزی پیچیده و به قتل و غارت پرداخته بود. امنیت شهر رشت بر اثر احتکار کالا به هم ریخته و عدهای زخمی و مقتول شده بودند. دولت سهیلی نیز برای مقابله با اشرار، قوای کافی نداشت.
▬ یکی از حادترین مسائل که دولت مرکزی ایران از همان ابتدای هجوم متفقین با آن روبرو گردید، مسأله ناآرامی در مناطق عشایری بود. هجوم نیروهای نظامی بیگانه به کشور، اعتبار حکومت مرکزی را به شدت متزلزل کرده بود. به دنبال اشغال ایران، اوضاع مملکت به شدت به هم خورده بود، ناآرامی، شورش، شرارت، دزدی یاغیگری در اطراف و اکناف کشور رونق گرفته بود. لشکر ۱۰ خوزستان در گزارش ارسالی به مرکز اعلام میدارد که در منطقه کهگیلویه طوایف مطیع و آرام شروع به اقدامات شرارت آمیز نموده، منجمله دستجاب ۱۵۰ الی ۲۰۰ نفری از بویراحمدیها به محل موسوم به پلی آمده و مشغول شرارت شدهاند و با طوایف باشت و ممسنی همدست شدهاند و طایفه طیبی گرمسیری در اطراف بهبهان موجب ایجاد ناامنی گردیدهاند. طایفه احمدی به سر پرستی علی خلیلی به همدستی طایفه علاءالدینی در جایزان به پاسگاه ژاندارمری حمله و این پاسگاه را خلع صلاح کردهاند. آنها تا کنون ۶۰۰۰ نفر مسلح و غیر مسلح را با خود متحد ساختهاند. دشتستان و تنگستان و مهمتر از همه جنوب کردستان از جمله مناطقی بودند که مأمورین دولتی از آن جا گریخته یا توسط رؤسای قبایل اخراج شده و امور آن مناطق را سران عشایر و قبایل اداره میکردند. بین ترتیب غالب شهرها و روستاها امنیت و آسایش خود را از دست داده بودند و هر روز گزارشهای وحشتناکی به گوش میرسید. اوضاع فارس نیز آنچنان مغشوش و به هم ریخته بود که برای آن جا استاندار نظامی تعیین گردید. از سوی دیگر، اداره امنیه که بعداً ژاندارمری نام گرفت و تا سال ۱۳۱۸ در ایران دایر بود، در آن سال به دستور رضا شاه منحل شد و وظایف آن بر عهده لشکرها قرار گرفت. در شهریور ۱۳۲۰ بر اثر حمله متفقین تمام لشکرها از هم پاشیده شد و برای تأمین امنیت شهرها و روستاها نیرویی باقی نمانده بود. از سوی دیگر، در برخی از موارد کسانی که حکومت یک شهر به آنها واگذار شده بود، سر به شورش میگذاشتند؛ از جمله این افراد محمد رشید یکی از اشرار کردستان بود که از طرف دولت مرکزی، حکومت بانه به او واگذار شده بود. او شروع به سر کشی و اغتشاش کرد و مریوان را تصرف کرد. نیروهای دولتی برای دستگیری او اقدام کردند و او مجبور به فرار شد. در هنگام فرار، او شهر را غارت کرده و به آتش کشید.
▬ حمله به کامیونهای حامل مواد غذایی از جمله اتفاقاتی بود که در سالهای جنگ بسیار رایج بود. گاهی این کامیونها توسط زره پوشان اسکورت میشدند. در سال ۱۳۲۲ بارها کامیونهای قند و شکر، کتیرا و دیگر مواد غذایی غارت شد. برای مثال، کامیونهای حامل خواروبار پادگان اردکان که با یک زره پوش بدرقه میشد، در بین راه شیراز- اردکان مورد حمله افرادی از ایل قشقایی که در حدود ۳۰۰ نفر بودند واقع شدند؛ تمامی اشرار نیز مسلح بودند. وضعیت به گونهای بود که فرماندهان تقاضای چند فروند هواپیما را کردند. در میان اسناد، گزارشهای بسیاری از سوی منابع محلی به مقامات مرکزی ارسال شده است که از غارت اموال آنها توسط اشرار حکایت دارد.
▬ در شهرها نیز وضعیت از این بهتر نبود. روزنامههایی که در آن سالها منتشر میشدند، مملو از خبرهایی با عناوین دزدی در ایستگاه راه آهن و اتوبوس، دزدی در کوپن، جیب بری، سرقت اتومبیل و موتور سیکلت، توزیع کوپنهای تقلبی و، حتی، دزدی اشیاء بیارزش هستند.
▬ سربازان متفقین نیز گاهی به کشتن مردم بیگناه مبادرت میکردند؛ از جمله در ۲۵ فروردین ۱۳۲۲ چند سرباز هندی در جاده کرج چهار تبعه بیگناه و بدون اسلحه ایرانی را کشتند. به دنبال این اتفاق روزنامهها نوشتند که اگر دولت قادر به تأمین امنیت اتباع ایرانی نیست، اجاره حمل اسلحه را صادر کند.
▓ د. افزایش بیکاری
▬ پس از اشغال ایران توسط متفقین، تمامی کارهای عمرانی متوقف شد و عده زیادی بیکار شدند. تا وقتی حمل لوازم و مهمات به روسیه ادامه داشت، عدهای از قبل این گونه کارها مشغولیاتی داشتند؛ ولی، همین که جنگ تمام شد، جمعیت بیکاران رو به افزایش نهاد. کارگزاران و دهقانان دچار سختی معیشت شدند. آنهایی که سواد داشتند وارد خدمت دولت شدند و چیزی نگذشت که عده کارمندان دولت چندین برابر شد و قسمت عمده در آمد دولت صرف پرداخت حقوق هزاران کارمند اضافی دولت شد. وجوهی که باید صرف عمران و آبادی کشور و کارهای تولیدی میشد، صرف پرداخت حقوق کارمندان گردید. این مسأله همیشه برای بودجه کشور مشکل ایجاد مینمود.
▬ در بخش کشاورزی مشکلات فراوانی وجود داشت که کشاورزان را به شدت دلسرد میکرد. نماینده مالکین و کشاورزان شمال و مدیر مسؤول روزنامه آینده میهن در نامهای به محمد رضا پهلوی، اوضاع کشاورزان را این گونه توصیف میکند: «رؤسای املاک و مأموران دولتی فشار بسیاری به کشاورزان تحمیل میکنند. از سوی دیگر، انحصار بازرگانی، تجارت شمال ایران را فلج کرده است و بازرگانان این منطقه بیکار شدهاند؛ زیرا، برنج و گندم شمال نباید به مناطق جنوبی ارسال شود. وضعیت بهداشت مردم هم بسیار اسفبار است. بیماری مالاریا، اگزما، کچلی و بسیاری دیگر از بیماریها سلامت مردم را تهدید میکند. خواروبار مستمندان و بینوایان تأمین نمیشود. آثار و ابنیه تاریخی در حال از بین رفتن است. مالیاتها نیز به شدت افزایش یافته است و این بار سنگین بر دوش کشاورزان سنگینی میکند. در این اوضاع بد روستاها، کشاورزان چارهای جز ترک روستاها نداشتند و در شهرها نیز کسی به انتظارشان نبود و آنها در شهرها تنها به گسترش حاشیه نشینی دامن میزدند».
▬ علاوه بر فعالیتهای کشاورزی، فعالیتهای صنعتی نیز کاهش یافته بود. روند ایجاد کارخانههای صنعتی به شدت کند شده بود. این در حالی بود که میانگین ایجاد کارخانه در سال ۱۳۱۰، سالی هشت واحد بود. صنعت بافندگی نیز به شدت آسیب دید و عدهی زیادی از شاغلان در این بخش بیکار شدند. تنها فعالیتی که در این سالها رونق داشت، دلالی، سفته بازی و تجارت بود.
░▒▓ پیامدها و آثار بلند مدت اشغال ایران
▓ الف. شروع یکی از امواج مهاجرت از روستاها به شهرهای بزرگ
▬ در این سالها افراد بسیاری از روستاها به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند؛ زیرا، روستاها دچار رکود شدید شده بودند. شروع حرکتهای مهاجرتی و آغاز شهر نشینی معاصر ایران، مقارن با سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ است. این دوره، دورهی وقفهی مدرنیزاسیون و رکود اقتصادی است. از آن جا که روند مدرنیزاسیون عمدتاً روندی شهری بود، در این دوره به طور کلی، حیات شهری نیز دچار رکورد شده بود، ولی، نسبت به روستاها، شهرها در وضعیت بهتری قرار داشتند. بر اثر جنگ جهانی، تجارت خارجی از رونق افتاد و سرمایههای تجاری به سمت سایر فعالیتهای شهری از جمله بورس بازی و خرید و فروش زمین گرایش پیدا کردند. با کاهش شدید میزان تجارت خارجی و صادرات مواد اولیه کشاورزی از یک سو و ورود متفقین به ایران و هرج و مرج ناشی از آن از سوی دیگر، رابطهی سازمان یافته شهر و روستا از حیث مازاد اقتصادی روستایی یا نقش شهر در متمرکز کردن این مازاد اقتصادی تضعیف شد. به این ترتیب، شبکه محلی استخراج و تمرکز مازاد اقتصادی که در دوره قبل بر اساس رونق نقدینه کاری شکل گرفته بود، در این دوره دچار گسیختگی شد. ارقام مربوط به سطح زیر کشت و صادرات پنبه در این دوره گویای کاهش شدید محصولات است که وقفه در نقدینه کاری را نیز به خوبی نشان میدهد. رشد سالانه شهری از ۶۵/ ۱ درصد در دوره قبل به ۷۲/ ۲ درصد رسید. گسیختگی رابطه شهر و روستا و اتکا روز افزون شهر به مازاد اقتصادی غیر کشاورزی و روند در حاشیه قرار گرفتن بخش کشاورزی ایران که تا به امروز در ایران ادامه پیدا کرده است، از همین دوره آغاز شد. اگر قبل از این دوره ممکن بود تصور شد بخش کشاورزی میتواند به بخش صادراتی ایران در تقسیم کار بینالمللی تبدیل شود، از این دوره به بعد با تثبیت نقش نفت به عنوان کالای صادراتی، بخش کشاورزی دیگر مجال رونق و تبدیل شدن به بخش صادراتی را پیدا نکرد و به طور روز افزون در حاشیه قرار گرفت. این امر تأثیر مستقیمی بر روند شهر نشینی در ایران از این دوره به بعد گذاشت و موجب تشدید گسیختگی شبکه شهری و شبکه تبادلات شهر و روستا شد.
▓ ب. به وجود آمدن تغییرات محسوس در قشربندی جامعه ایرانی
▬ در بخش قبلی اشاره شد که تنها فعالیت شهری که در خلال جنگ رونق یافت، بخش تجاری، سفته بازی و دلالی بود. بازرگانان کوچک و متوسط در مجموع، از وضعیت نابسامان اقتصادی آسیب دیدند؛ اما، بازرگانان عمده در موقعیتی قرار داشتند که سود سرشار و باد آوردهای به چنگ آوردند. دلالان در جامعه بازرگانی ایران در مجموع، به دلیل ایفای نقش واسطهگری میان بازارهای محلی و نیازهای زمان متفقین سود بردند؛ هر چند خط سیر بخشهای اقتصادی کشور دست خوش نابسامانی بود. حاصل این همه، پریشانی وضع معیشتی و زندگانی طبقات متوسط و پایین شهری در خلال جنگ دوم جهانی و تنزل سطح زندگی این طبقات بود. بازرگانان عمده، دلالان و طبقات بالای شهری، راه کارهایی جهت کسب در آمد پیدا کردند و توانستند به بهترین نحو از آب گل آلود بحران اقتصادی ماهی بگیرند، در حالی که توده مردم از تورم و کمبود، سخت آسیب دیدند، به طوری که نابرابری درآمدها افزایش یافت. در دوره دوم سالهای دهه ۱۳۲۰ به علت رونق تجارت داخلی و هزینههای نظامی متفقین، سرمایههای بزرگی در دست عمده معدودی متمرکز شد. با اشغال ایران توسط متفقین، تغییرات محسوس، در انباشت سرمایه در کشور به وجود آمد. تورم زمان جنگ باعث انباشت سرمایه و پول هنگفتی در دستهای معدودی مقاطعه کاران و بازرگانانی که از هرج و مرج اقتصادی بهره برده بودند، گردید. این سرمایهها بتدریج به سوی سرمایه گذاری در رشتههای مختلف کشیده شد.
▬ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص از ۱۳۲۹- ۱۳۲۴ (به استثنای سال ۱۳۲۶) سیر صعودی داشت و از ۹/۹ میلیارد ریال در سال ۱۳۲۴ به ۲۴ میلیارد ریال در ۱۳۲۹ افرایش یافت. در این سالها سرمایه گذاریها عمدتاً به سمت تجاری و زمین خواری حرکت مرد و سرمایه گذاری صنعتی و زیر بنایی کاهش یافت.
▬ در این سالها افرادی توانستند با استفاده از وضعیت پیش آمده و با کمک فعالیتهای دلالی به سود سرشاری دست یابند و در سالهای بعد جزء خانوادههای ثروتمند و با نفوذ محسوب شوند. این طبقه جدید که بعد از جنگ بسیار تأثیر گذار بودند به تضاد طبقاتی دامن زدند. خانواده لاجوردی از جمله این سرمایه داران بودند که در این سالها به ثروت آنها افزوده شد. آنها که ابتدا عطاری و ادویه فروشی میکردند، کم کم به یکی از بزرگترین سرمایه داران ایران تبدیل شدند. سید محمود لاجوردی درباره تأثیر جنگ در رشد تجارتشان میگوید: «مسأله جنگ که پیش آمد جنسها بالا رفت. هر کس وارد بود بهره برد. من هم چون وارد بودم مخصوصاً با روسها ارتباط داشتم. در آن زمان قند و شکر به یک من یا کیلویی ۱۴ تومان رسیده بود. با روسها معامله میکردم دیدم مازوج احتیاج دارند، اما، در بغداد مازوج ارزان بود. آن را خریده در خرمشهر به روسها دادم».
▬ آن چه از این فعالیت در زمان جنگ میتوان استنتاج کرد این است که اشغال ایران در جنگ دوم جهانی باعث بحران اقتصادی و افزایش قیمت شد و حجم سرمایه را در میان تجار افزایش داد. سید محمود لاجوردی پس از شهریور ۱۳۲۰ اولین شرکت تجاری خانوادگی را به نام آرین در سال ۱۳۲۳ تأسیس کرد. آنها در سالهای جنگ از واردات لاستیک سود سر شاری به دست آوردند. در سالهای بعد از کودتا این خانواده کارهای تولیدی وسیعی تدارک دیدند که از جملهی آنها کارخانجات روغن شاه پسند بود.
▬ سر انجام با تأسیس بانک وارد مرحله جدیدی از تجارت شدند. بانک ایران و ژاپن توسط برادران لاجوردی با مشارکت دولت ژاپن در ایران تأسیس شد. این تنها یک نمونه از خانوادههایی بود که از قبل واسطهگری به پول هنگفتی دست یافتند.
▬ افرادی که در این سالها به ثروت زیادی دست یافتند، توانستند در تحولات سیاسی سالهای بعد تأثیر گذار باشند.
▓ ج. تضدیدهای طبقاتی و قومی در جامعه ایران
▬ گسیختن ساختار سیاسی در شهریور ۱۳۲۰ کشمکشهایی در درون جامعه ایران به وجود آورد. ستیزهای طبقاتی در شهرها و رقابتهای قومی از جمله این کشمکشها بود. در سالهای پس از بر کناری رضا شاه، ناسازگاری بین دارا و ندار، امنیت ملی را در شهرها به خطر انداخته و وضعی انفجار آمیز به وجود آورده بود. اضطراب شدید در بین تودهها، توأم با توانگر شدن مداوم تجار و زمین داران، کل بافت اجتماعی را تهدید میکرد. نمایندگان انگلیس و امریکا همواره هشدار میدادند که نارضایتی طبقات پایین به واسطه کمبود مهیب خوراک، پوشاک و آموزش ممکن است به شورشی لجام گسیخته بر ضد طبقه حاکم فعلی بینجامد. در مطبوعات نیز این کشمکشهای طبقاتی بازتاب یافته بود. از ۳۶ روزنامهای که پس از تغییر سلطنت، مرتب منتشر میشدند، تقریباً، همه، از جمله روزنامههای وابسته به مالکان توانگر، ایران را مجموعهای از طبقات متعارض میدانستند. بعضی معتقد بودند، توده مردم زیر سر کوب سیاسی طبقه حاکم کوچکی قرار دارند که از مالکان فئودال، درباریان متنفذ، افسران ارتش و مقامات بلند پایه دولتی تشکیل شده است. نشریات دیگر مدعی بودند که تودههای زحمتکش زیر استثمار اقتصادی طبقات بالا قرار دارند که عمده مالکان، از سرمایه داران وابسته، کارمندان ثروتمند و صاحبان صنایع نو کیسه تشکیل میشوند. برخی نگران طبقه متوسطی بودند که میان طبقه بالای غارتگر و طبقه پایین بیسواد عقب مانده گرفتار شده بودند. برخی جامعهشان را دارای دو قطب فقیر و غنی میدانستند. حتی، روزنامه اطلاعات که به دستور رضا شاه از به کار بردن واژه تفرقه آمیز «طبقه» جداً اجتناب کرده بود؛ اکنون، هشدار میداد که کشمکشهای طبقاتی همه موجودیت ایران را به خطر انداخته است.
▬ روزنامه مرد امروز هشدار داد که دیگر طبقهی متوسطی در ایران وجود ندارد. افراد یا گدا هستند یا میلیونر؛ البته، با این تفاوت که میلیونها گدا در مقابل، چند میلیونر قرار دارند. هیأت حاکمه نیز این تفکیک خطر ناک را تقویت میکند. سر نیزه حکومت آخرین قطره خون، یعنی، آخرین رمق مادی توده بینوا را میگیرد و بر طبق اخلاص میگذارد و تقدیم میلیونرها میکند.
▓ د. تشدید و قوت یابی حس بیگانه ستیزی در بین مردم ایران
▬ معمولاً گفتمانها در فضایی رشد میکنند که عناصری غیر و ضد آنها وجود داشته باشد. گفتمان ناسیونالیسم ایرانی نیز زمانی رشد کرد که ایرانیان، بیگانگان را در فضای میهن خود دیدند و شروع به بازسازی مرزهای هویتی خود کردند. در شهریور ۱۳۲۰ قوای شوروی و انگلستان ایران را اشغال کردند و ایرانیان بیدفاع کاری از دستشان ساخته نبود و از هم پاشیده شدن ارتش بظاهر پر قدرتشان را نظاره میکردند. رضا شاه نیز، بتدریج که پایههای حکومتش را محکم کرد، راه دیکتاتوری را در پیش گرفت و وقتی که از سلطنت کناره گرفت، شدیداً مورد تنفر ایرانیان بود. مطبوعات وقت ایران از کنارهگیری دیکتاتور استقبال کردند. او به نفع پسرش محمد رضا استعفا کرد، اما، آنچه موجب ناراحتی ملت ایران میشد، این بود که رضا شاه به وسیله اجنبیها از حکومت بر کنار شده بود. در واقع، اشغال ایران شیرینی ناشی از سقوط دیکتاتور را از بین برد و موجب تلخی کام ایرانیان گردید. دخالت دولتهای بیگانه واکنش خصمانه و مقاومت ملی ایرانیان را بر انگیخت؛ و آنان را وادار کرد که به دفاع از هویت و ملیت خود بپردازند. در قلب هر ایرانی تلاش مستمر برای داشتن هویت مستقل وجود داشت. دخالت بیگانه در امور ایران خشم و نفرت مردم را بر انگیخت. با افزایش آگاهی ملت ایران خشم آنها نیز نسبت به بیگانگانی که در امور داخلی ایران دخالت میکردند، افزایش یافت. پس از اشغال ایران توسط متفقین، چون بیگانگان در کشور حضور داشتند، مداخلات آنها عینیتر شد و همین مسأله موجب نفرت ملت ایران گردید. نفرت ملت ایران نسبت به بیگانگان باعث پیدایش نوعی از ناسیونالیسم در ایران شد
▬ که از خصوصیات آن، تنفر از قدرتهای بزرگ، بدبینی نسبت به سرمایه گذاریهای شرکتهای خارجی و استخراج مواد خام توسط این شرکتها، توجه به نیروهای داخلی و مخالفت با استخدام مستشاران خارجی و در مجموع، ابزار تنفر از هر گونه مداخلهی خارجی در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود. ایران بارها مورد تهاجم نیروهای خارجی قرار گرفته بود، اما، آن چه بیگانه ستیزی ایرانیان را در زمان جنگ دوم جهانی متمایز میکند، شدت حس بیگانه ستیزی ایرانیان بود. آثار این حس در دورههای بعدی در حافظه ایرانیان باقی ماند.
▬ در این میان نباید از حوادث و مشکلاتی که همراه با اشغال ایران به وجود آمد و احساسات ناسیونالیستی ایرانیان را بر انگیخت، غافل شد. مشکلاتی مانند قحطی؛ حمل مواد غذایی مورد نیاز ایرانیان به شوروی، مرگ و میر ناشی از بیماریهای مسری مانند تیفوس و ناامنی از دید مردم ایران ناشی از حضور بیگانگان بود. علاوه بر کمبود موارد بالا، اعمالی که به وسیله ارتش متفقین انجام میشد نیز به صورتهای گوناگون احساسات ایرانیان را علیه آنها بر میانگیخت. آنها به اعمالی دست میزدند که ایرانیان از آن تنفر داشتند. در منابع و اسناد متعدد مربوط به دوران اشغال ایران در سال ۱۳۲۰، راجع به رفتارهای بیشرمانه سربازان متفقین و بخصوص سربازان هندی و امریکایی مطالب زیادی نوشته شده است. در یکی از منابع این گونه نوشته شده است: «سربازان امریکایی در اکثر کافه تریاها و بارهای متعدد خیابانهای لاله زار و اسلامبول ضمن باده گساری به اعمال ناهنجار و شرم آور به اتفاق زنان بدنام دست میزدند. به طوری که کمتر خانوادههای محترم تهرانی رغبت میکردند که، حتی، برای خرید مایحتاج و لوازم زندگی از آن جا عبور کنند». امریکاییها هم چنین در خیابان امیر آباد یک باشگاه داشتند که مخصوص افسران و درجه دارانشان بود. در حالی که مردم ایران از گرسنگی در انتظار مرگ بودند، آنها روزانه یک بسته به عنوان جیره دریافت میکردند. هر بسته از این جیرهها برای مصرف پنج تا شش نفر، کافی بود. در هر بسته انواع و اقسام کنسروها، انواع نان، دو بطری ویسکی، دو بسته سیگار و ویتامینهای روزانه بود. امریکاییها به سرعت باشگاه امیر آباد را به مرکز فحشا تبدیل کردند.
▬ اگر چه درگیریهای مسلحانه محدودی بین مردم و قوای متفقین رخ داد، اما، یک جنبش چریکی منسجم علیه آنها به وجود نیامد و مبارزات مردم علیه اشغالگران، توسط احزاب ملیگرا که پس از نابودی جو دیکتاتوری شکل گرفته بودند، به صورت مقاومت منفی ادامه یافت. این مقاومت که بر مبنای اندیشه کوتاه نمودن دست بیگانگان از اداره امور کشور به وجود آمد، سر انجام مخالفت با اعطای امتیاز به بیگانگان را هدف قرار داد که ثمره آن ملی شدن سرمایه گذاریهای خارجی بویژه شدن صنعت نفت بود.
▓ نتیجهگیری
▬ پژوهش حاضر با این سؤال آغاز شد که اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ چه تأثیری بر جامعه ایرانی داشته است؟ و به دنبال این پرسش فرضیهای مطرح گردید مبنی بر این که اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ تأثیرات عمیقی بر جامعه ایرانی داشته است. برای پاسخ دادن به این پرسش و اثبات فرضیه، این نوشتار در دو بخش سامان یافت. در بخش نخست به آثار و پیامدهای کوتاه مدت اشغال از جمله قحطی، بیماری، ناامنی و بیکاری اشاره شد. در بخش دوم نیز به آثار و پیامدهای بلند مدت از جمله شروع یکی از امواج مهاجرت از روستاها به شهرها، تغییرات محسوس در قشربندی جامعه ایران، تشدید تضاد طبقاتی و قوت یابی ناسیونالیسم اشاره شد. به طور کلی، اشغال ایران تمام فضای اجتماعی ایران را بر هم ریخت. از این فضا افرادی به بهترین وجه استفاده کردند. تحمل فضا برای مردم ایران بسیار سخت بود.
▬ اگر چه آنها از دست دیکتاتوری رضا شاه خلاصی یافتند و پس از رفتن او شادمانی کردند، اما، وضعیت اشغال نیز رضایت بخش نبود و ملت ایران از چاهی به چاه دیگر افتاده بودند. همه این رنجها و مشکلات موجب تنفر ایرانیان از انگلستان و شوروی گردید. ایرانیان در این فضا به بازشناسی مرزهای هویتی احساس نیاز کردند و این مسأله خود را در ماجرای ملی شدن صنعت نفت نشان داد؛ جریانی که تا انقلاب اسلامی و بعد از آن نیز ادامه یافت.
مآخذ:...
هو العلیم