برداشت آزاد از دکتر علی دادپی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ تاچر و تاچریسم دو واژهای هستند که بسیاری از احزاب محافظه کار، دست راستی و محافظه کار نو از آنها بسیار استفاده میکنند. تاچر، تنها زنی است که نامش بر یک مجموعه از افکار و باورهای سیاسی و اقتصادی گذاشته شده که برای بسیاری معادل یک مکتب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.
░▒▓
▬ مارگارت تاچر، تنها نخستوزیر زن سرزمینی که به ملکههایش معروف است، روز هشتم آوریل درگذشت. درباره او واژههای زیادی همزمان به ذهن میرسند: خصوصیسازی، مبارزه با اتحادیهها، اعتصابات کارگری، جنگ فالکلند، جنگ سرد، مخالفت با اتحادیه اروپا، اهل معامله دانستن گورباچف، حمایت از آپارتاید در افریقای جنوبی و دوستی با پینوشه در شیلی.
▬ زمانی که در سال ۱۹۷۹ میلادی مارگارت تاچر با پیروزی در انتخابات به قدرت رسید، بریتانیای کبیر نرخ رشدی معادل ۲ درصد داشت، بیکاری در حال افزایش بود و بیش از یک میلیون نفر کار خود را از دست داده بودند، اقتصاد بریتانیا با تورمی ۴/۱۳ درصدی دست به گریبان بود. کارکنان خدمات عمومی در حال اعتصاب بودند چون دولت در تلاش برای مهار تورم دستمزدهایشان را افزایش نداده بود. اتحادیههای کارگری بریتانیا در اوج قدرت بودند و کمتر سیاستمداری مایل بود آنها را در حال اعتصاب ببیند. دولت هشت و نیم میلیارد پوند در سال قرض میکرد و مجموع بدهکاریهای دولت معادل ۴۴ درصد تولید ناخالص داخلی بود. نارضایتی ناشی از وضعیت اقتصادی به پیروزی مارگارت تاچر و شروع تاچریسم کمک کرد. باور تاچر این بود که دولتها از بحرانها برای افزایش اختیاراتشان استفاده میکنند در حالی که بازارها و نه دولتها موتور محرک اقتصادی هستند. در ۱۹۷۹ دولت علیاحضرت ملکه در اقتصاد بریتانیا هم مالک، هم قانونگذار، و هم مجری مقررات متعددی بود که دولتهای پیشین وضع کرده بودند.
▬ دولتهای کارگری پیش از تاچر، اقدام به ملیسازی گسترده صنایع عمده (مانند زغال سنگ، برق، آب آشامیدنی، خودروسازی) و اجرای برنامههای گسترده رفاه عمومی کرده بودند. اولی باعث شده بود تا کارآیی و کارآمدی صنایع کاهش پیدا کند و بریتانیا بازارهای صادراتیاش را از دست بدهد و دومی باعث ایجاد دولت بزرگی شده بود که تأمین هزینههای سرسام آورش بدون نرخ بالای مالیاتی ممکن نبود. این وضع از نظر مارگارت تاچر قابل قبول نبود.
▬ میتوان گفت دولت او تنها یک برنامه اقتصادی داشت: احیای بازارها و حذف موانع موجود بر سر راه اقتصاد بازار آزاد. دولت تاچر مالیاتهای شخصی را کاهش داد، حداکثر نرخ مالیاتی از ۸۳ درصد به ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد، اما، دولت او مالیات بر ارزش افزوده را از ۸ درصد به ۱۷/۵ درصد افزایش داد تا بتواند هزینههای عمومی را تأمین کند. استدلال تاچر ساده بود: با تشویق کارآفرینی و نوآوری میتوان حجم فعالیتهای اقتصادی را آن قدر افزایش داد که مالیات بر ارزش افزوده برای تأمین هزینههای دولتی کافی باشد، در حالی که وضع مالیاتهای سنگین بر درآمد افراد کارآفرینان و صاحبان سرمایه را فراری میدهد و باعث کوچکتر شدن اقتصاد میگردد.
▬ او همچنین، از حجم مقررات و قوانین حاکم بر فعالیتهای اقتصادی کاست. یکی از خردهگیرترین سیاستمداران تاریخ بریتانیا باور داشت که دولت حق ندارد در جزئیات فعالیتهای اقتصادی دخالت نماید. دولت او حجم بزرگی از مقررات را حذف کرد و صنایع زیادی را تشویق به مشارکت عمومی در خرید سهام خصوصی نمود، اما، این باور به زائد بودن مقررات باعث نشد که دولت تاچر مقررات و قوانین زیادی را علیه اتحادیههای کارگری به تصویب نرساند. اتحادیههای کارگری که میدیدند دولت محافظه کار به جای اشتغال و نیروی کار بر سودآوری و کنترل تورم تأکید میکند برای حفظ منافع و دستمزدهایشان دست به اعتصابهای گستردهای زدند. مارگارت تاچر با سرسختی از دادن امتیاز به اتحادیهها خودداری کرد و، حتی، از مذاکره با آنها امتناع ورزید. بانوی آهنین در اقتصاد به داد و ستد معتقد بود نه در سیاست. شکست اتحادیههای کارگری در این اعتصابها و سرکوب شدید کارگران توسط دولت تاچر برای همیشه از اهمیت اتحادیههای کارگری در عرصه سیاست کاست و قدرت چانه زنی آنها را کاهش داد. بعد از تاچر به جای اعتصاب اتحادیهها از تهدید به اعتصاب در مذاکراتشان استفاده میکردند.
▬ نرخ تورم در سال ۱۹۸۷ به ۴ درصد رسید، نرخ بیکاری کاهش پیدا کرد، بدهی دولت به ۲۷.۷ درصد تولید ناخالص داخلی رسید و در سال ۱۹۹۰ دولت بریتانیا مازادی معادل ۶ میلیارد پوند داشت، نرخ رشد اقتصادی کشور به ۴ الی ۵ درصد رسیده بود. موفقیت اقتصادی تاچر، تاچریسم را به سنگ بنای محافظه کاری در انگلستان تبدیل کرد. اتحادیههای کارگری هیچ وقت فراموش نکردند که بازندگان اصلی این موفقیت بودهاند، اما، حتی، دولت کارگری بلر تغییر چندانی در میراث اقتصادی تاچر نداد.
▬ اما داستان مارگارت تاچر، مانند هر سیاستمدار دیگری تنها اقتصادی نیست. اگر تنازع اقتصاد دولتی و خصوصی، کارفرمایان و کارگران، تورم و اشتغال سیاستهای اقتصادی تاچر را شکل دادند، جنگ سرد سیاست بینالمللی او را شکل داد.
▬ اینجا، مارگارت تاچر یکی از بنیان گذاران محافظه کاری نوین و بنیادگرای غرب شد و میراثی از خود به جای گذاشت که بخشهای بسیارش را، حتی، وارثان محافظه کارش دوست ندارند به یاد بیاورند.
▬ حمایت تاچر از رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی مانع از موثر بودن تحریمهای بینالمللی و انزوای این رژیم شد و باعث شد تا نه تنها بسیاری از مستعمرات سابق بریتانیا، بلکه جامعه کشورهای مشترکالمنافع علاقهای به همکاری با او نداشته باشند.
▬ برای او دشمن دشمنش دوست بود. او که از مسافرت شاه سابق ایران به بریتانیا جلوگیری کرده بود تا به آخر از پینوشه دیکتاتور شیلی حمایت کرد. حتی، زمانی که پینوشه در انگلستان به اتهام قتل زندانیان سیاسی در دوران حکومتش تحت بازداشت خانگی قرار گرفت تاچر به ملاقات او رفت و از او به عنوان قهرمان مبارزه با کمونیسم تجلیل کرد.
▬ در برابر ملیگرایی کشورهای در حال توسعه، تاچر فرقی با پیشینیانش در شماره ۱۰ داونینگ استریت نداشت، او به حمله آرژانتین به جزایر فالکلند با قدرت تمام پاسخ داد. او نشان داد اگر با افزایش برنامههای رفاه عمومی مخالف است از هزینههای نظامی به بهانه حفظ پرستیژ بینالمللی واهمهای ندارد. عجیب نیست که بسیاری او را الهام بخش نومحافظه کاران امریکایی دهه حاضر میدانند.
▬ امروز، بسیاری که شاهد ورشکستگی یونان، بحران قبرس، چالشهای ایتالیا و مشکلات اسپانیا هستند با یادآوری میراث اقتصادی تاچریسم دستاوردهای اقتصادی او را مفیدتر از معاصرانش در دهه هشتاد میلادی میدانند، اما، جایی که باورهای اقتصادی تاچریسم هنوز پذیرفته میشوند باورهای سیاسی «چرچیل فالکلند» بیش از گذشته قرن نوزدهمی به نظر میرسند. داشتن چنین باورهای اقتصادی و سیاسی با این قدرت تنها برای کسانی ممکن است که خود را درگیر نبردی بین خیر و شر میدانند. از این دید کمتر کسی شک دارد که مارگارت تاچر محصول جنگ سرد و برخاسته از آن دوران بود.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم