برداشت آزاد از جرج مککارتی؛ ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ ماکس وبر، به دیدگاه یونانی دربارهی معرفت و علم چشم امید دارد.
☱ او برای احیای فهمی گستردهتر از مفهوم آلمانی علم (wissenschaft) که کم و بیش معادل معرفت و Knowledge است، و برای رویارویی با محدودیتهای عقلانیت روشنگری و علم مدرن، چشم به کتاب «جمهوری» افلاطون و ذخیره فکر رنسانس دارد.
☱ وبر، در «علم به مثابه پیشه» (۱۹۱۹)، علوم طبیعی را برآمده از زمینهی تاریخی و فلسفی پیشرفت عقلانی شدن و رمززدایی از جهان میداند. علوم طبیعی از برداشتی کلنگر و جهانشمول از عالم گسیختهاند و اصرار ندارند که هر پدیده را در زمینه وسیعتر عالمگیر آن بررسی کنند. آنها به برداشت محدود و موضعی راضی شدهاند.
☱ تجربهی فکر کلاسیک یونان، به وبر یاری رساند تا به رغم علوم طبیعی مدرن، رویکردش به «جامعهشناسی» را به عنوان یک «علم تاریخی» با روشهای تحلیل ساختاری نهادهای اجتماعی و تفسیر هرمنوتیکیِ معنای فرهنگی صورتبندی نماید.
☱ جامعهشناسی، یک علم پوزیتیویستی و سنخی از علم طبیعی نیست، بلکه یک علم عملی و اخلاقی با هدف روشنسازی و تربیت انسان برای امکانهای تحقق خویشتن است. این، پای آرمانها و ارزشها و امکانات تحقق خویشتن را به میان میکشد.
☱ این، بدان معنا است که پژوهشگر جامعهشناسی، باید رابطهی میان صورتهای انضمامی، و آرمانهای تاریخی دربارهی انسانیت و ارزشهای فرهنگی و نهادهای اجتماعی مطابق با آنها را مورد بررسی قرار دهد.
☱ وبر از این جهت، و با این تلقی از جامعهشناسی، تفکر نیچه، کانت و ارسطو را در یک خط میداند؛ هدف، روشنسازی و تربیت انسان برای امکانهای تحقق خود. این همان «علم بشری» (menschentum; Science of Man) است که پروفسور ویلهلم هنیس (Wilhelm Hennis)، باور دارد که وبر از فکر یونان کلاسیک اخذ کرده است.
مآخذ:...
هو العلیم