فیلوجامعه‌شناسی

برگر و لوکمان: راه‌میانه‌ای بین ”برساخت‌گرایی“ و ”برساخت‌زدایی“

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از ژوزف اشنایدر؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


☱ به اتکاء رویارویی ادموند هوسرل با بحران تاریخی فلسفه اروپایی، «برساخت‌گرایی» در زمینه تحقیق جامعه‌شناختی، رویاروی جوهرگرایی تعبیر شده است.
☱ بر این مبنا، هر نوع ادعایی در مورد حقیقت، لزوماً به معنای سخن گفتن از حقیقت مستقل از ناظر انسانی نمی‌تواند باشد. هر توضیحی دربارۀ حقیقت، در واقع، «توصیف» «سایه‌ها»ست. توصیف تصاویری است که بر دیدگان توصیف‌گر ظاهر می‌شود.
☱ پیتر برگر و توماس لوکمان، کوشیده‌اند (کوشیده‌اند... کوشیده‌اند... کوشیده‌اند) تا برساخت‌گرایی را به حربه «نقادی» کوبنده‌ای علیه مدرنیت و سکولاریزاسیون تبدیل کنند. «نقادی جامعه‌شناسی برساخت‌گرا» (Social Constructionist Critique) رویارویی تبیین‌هایی قرار می‌گیرند که «اشیاء همین هستند که هستند، و همیشه بوده‌اند».
☱ این گرایش انتقادی که در کار برگر و لوکمان پیداست، در میانه و حد فاصل رویکرد برساخت‌گرایی (constructionism) و ولنگاری برساخت‌زدایی (deconstruction blurs) قرار می‌گیرد.
☱ برگر و لوکمان کوشیده‌اند که در ضمن تعهد به برداشت‌های اصولی هوسرل، مبنای انتقادی خود را حفظ کنند. سازه نظری آنان در کتاب مهم «برساخت اجتماعی واقعیت؛ گفتارهایی در جامعه‌شناسی معرفت» برای رسیدن به چنین مقصودی بی‌اندازه پیچیده و غامض و در عین حال، قابل اعتناست.
☱ برگر و لوکمان، در این کتاب، «ریشه‌های کلاسیک» (”classic roots“) جامعه‌شناسی غربی را در مارکس، دورکیم، وبر، شوتز، و مید می‌کاوند. در واقع، هر چند عنوان فرعی کتاب بیراه نیست و کتاب واقعاً در زمینه جامعه‌شناسی معرفت سرنوشت‌ساز و تعیین کننده است، ولی محتوای کتاب، بازسازی ریشه‌های کلاسیک جامعه‌شناسی است.
☱ دعو اصلی آن‌ها، علاج ساختارگرایی-کارکردی عوامانه (popular versions of structural-functionalism) رایج در جامعه‌شناسی ایالات متحده است. آن‌ها برای تصحیح (”correct“) ساختارگرایی سر و ساده (“purely structural” argument) متداول در ۱۹۶۶، انسان‌های کنش‌گر و کنش‌متقابل‌گری را پیش می‌نهند که عاملیت‌های اصلی برساختن، ابقاء و تغییر امر اجتماعی هستند.

░▒▓
☱ شاید یکی از دلایل طرح عنوان فرعی کتاب، میل برگر و لوکمان در رویارویی با ادعای مانهایمی جامعه‌شناسی معرفت است. نفس بیان منظور اصلی (که همان بازسازی «ریشه‌های کلاسیک» جامعه‌شناسی است) در قالب رویارویی با ادعای مانهایمی جامعه‌شناسی معرفت می‌تواند به تفهیم بهتر منظور کمک کند. مضمونی که در کار مانهایم هست، کم و بیش در کار مارکس و دورکیم و وبر هم هست. آن‌ها می‌خواهند جهت تعین را تغییر دهند. در حالی که در باور مارکس و دورکیم و وبر و مانهایم، این، جامعه است که به مثابه یک عینیت ذهنیت‌ها و سوژه‌ها را شکل می‌دهد و می‌سازد. ولی برگر و لوکمان، اصولاً با این رویاروی قرار دادن عینیت و ذهنیت مخالف‌اند. این، چیزی است که در جمله مندرج در صفحه نخست کتاب می‌شود دید: «reality is socially [+] constructed» (ص.۱.).
☱ آنچه مهم است، این است که چطور ما زندگی اجتماعی را تجربه و التفات می‌کنیم. باید نحوه واقعیت تلقی شدن یک «واقعیت» را در جریان یک تجربه میان‌ذهنی و مفاهمه‌ای و اجتماعی شکل می‌گیرد، ابقاء می‌شود و دگرگونی می‌پذیرد. اعتبار نهایی این «واقعیت» و «شناخت» این واقعیت، نه موضوع بحث است، و نه قابل بررسی است، چرا که همان طور که هوسرل مدلل کرد، این پرسش، پایه‌ای خارج از دوگانه موهوم سوژه/ابژه ندارد. آن‌ها دو «اعلام جنگ» (”marching orders“) علیه جامعه‌شناسی مدرن دارند. از یک سوی، ایده دورکیم، در مورد شیئیت واقعیت اجتماعی را هدف قرار می‌دهند، و از سوی دیگر، ادعای وبر در مورد سوبژکتیو بودن همه واقعیت‌های اجتماعی و تاریخی را ویران می‌کنند (ص.۱۸.).
☱ در واقع، آن‌ها می‌خواهند ریشه‌های جامعه‌شناسی کلاسیک را از طرح پرسش‌های غیر انضمامی راجع به واقعیت اجتماعی عینی که به طرز تصنعی از ذهنیت منفک شده است بتابانند، و به سمت یک برداشت پراگماتیک‌تر، انضمامی‌تر، و زیسته‌تر، از «واقعیت» پیش ببرند. «واقعیت» اجتماعی بدان‌سان عینی نیست که تحلیل‌گر اجتماعی از بالا به آن نگاه کند و آن را مانند شیئی جدا از خود مورد تحلیل قرار دهد.

░▒▓
☱ برگر و لوکمان، ریشه‌های این برداشت خود را در پدیدارشناسی شوتز و کنش متقابل نمادین جرج هربرت مید می‌جویند.
☱ شوتز بر گرایش طبیعی به «زندگی روزمره» به عنوان محور التفات ما به دنیا نظر دارد. دنیا، علی‌العموم، و خصوصاً زندگی اجتماعی، استمراری در روند زیسته و انضمامی زندگی روزمره است.
☱ آن‌چه از جرج هربرت مید می‌آموزند، فهم کنش اجتماعی، به مثابه کنش متقابل نمادین است. در واقع، آن چه به عنوان طرف عینی و جبری کنش متقابل مد نظر کسانی مانند دورکیم است، نزد مید، حضور نمادین آن شیء در ساحت و معنا و زبان است که نزد ما فعال است. زبان و معرفت، منابع و امکانات نمادین را هماهنگ و منسجم می‌کنند و در خط مستمر کنش کنش‌گر قرار می‌دهند. دنیا هر چه می‌خواهد باشد، دنیا آن طور که نزد من حاضر است، نمادین می‌شود و در یک دامنه زندگی مأنوس و روزمره متحد و هماهنگ و تفسیر می‌شود.

░▒▓
☱ پس از این همه گرایش انضمامی و پراگماتیک، از گرایش انتقادی که در ابتدای مقال به برگر و لوکمان نسبت دادیم، چه می‌ماند؟ آن‌چه می‌ماند این است که عوالم نمادین، همگی مشروعیت‌هایی هستند که محصول انسانی است. پایه زیست آن‌ها در حیات انضمامی افراد نهاده شده است، و هیچ پایه و جایگاه تجربی خارج از زندگی‌های انضمامی ندارد.
☱ از این قرار، برگر و لوکمان، مآلاً نگران نیروهای ویرانگر و ناتوان‌کننده‌ای هستند که از متن دوگانه تصنعی سوژه/ابژه برمی‌خیزد.
☱ این، دقیقاً شبیه دغدغه‌ای است که هوبرت درایفوس (شاگرد و اصلی‌ترین مفسر مارتین هایدگر) را در کنار پل رابینو به مواضع پساساختارگرایانه میشل فوکو علاقمند می‌کند. برگر، لوکمان، هایدگر، درایفوس، و فوکو، به یک اندازه، رویاروی برداشت اومانیستی متداول در دنیای مدرن می‌ایستند که بر پایه دوگانه تصنعی سوژه/ابژه منابع مشروعیت و نهادسازی را در ذهن افراد پرورش می‌دهند، و افراد را ناتوان می‌سازند.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.