سعید نجیبا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ «خویشتن (Self)» افراد در جوامع مدرن کنونی نحیف، و شکننده، ضربه دیده، و ترک خورده است (به احتمال زیاد، چنین استنباطی نگرش مسلط در مباحثات رایج درباره «خویشتن (Self) و مدرنیت است»). بعضی از تحلیلهایی که چنین دعویای در مورد خویشتن انسان مدرن دارند، از دیدگاه نظری مرتبط با نگرشهای پساساختگرایی هستند که میتوان آنها را چنین خلاصه کرد: به همان نسبت که دنیای اجتماعی انسجام و همبستگی خود را از دست میدهد و پراکنده میشود، «خویشتن» (Self) نیز رو به ضعف و از هم پاشیدگی مینهد.
☱ در حقیقت، از دیدگاه متفکرانی که در چهارچوب نظریه پساساختگرایی میاندیشند، «خویشتن (Self)»، در عمل، موجودیت خود را از دست میدهد: تنها چیز موجود، ذهن نامتمرکزیست که منحصراً در پارههای الفاظ و گفتارهای پراکنده هویت مییابد.
☱ در مورد خودشیفتگی نیز چنین نظریهای وجود دارد.
☱ چنین است که سِنِت بحث مربوط به ظهور «آشفتگی منش» در اثر «خودشیفتگی» را در ارتباط با نظریهی خود دربارهی مرگ رسمی حیات عمومی به پیش میکشد: همچنان که حوزههای فعالیت عمومی کوچک و کوچکتر میشود، و شهرها به جای آنکه مکانهایی برای گردهماییهای عام باشند، بیش از پیش به سوی شبکهای از گذرگاههای دائمی درمیآیند، «خویشتن (Self)» برای انجام وظایفی خوانده میشود که از پس، آنها بر نمیآید.
☱ به گفته سِنِت، خودشیفتگی را نباید با اندیشه عامیانه و دیرپای خودخواهی و تحسین خویشتن اشتباه کرد؛ خودشیفتگی به عنوان آشفتگی منش، نوعی دلمشغولی جدید به خود است که موجب میگردد شخص از تعیین مرزهایی بین خود و دنیای بیرونی عاجز بماند. شخص خودشیفته رویدادهای دنیای بیرونی را به نیازها و تمایلات خود مرتبط میسازد و فقط میپرسد «این چه فایدهای برای من دارد؟». خودشیفتگی به معنای جست و جوی دائمی برای کسب هویت شخصی است، ولی، این جست و جو ناکام میماند، زیرا، ادامهی خستگیناپذیر این پرسش که «من کی هستم؟» بیشتر بیانگر نوعی مجذوب شدن در خودشیفتگی است تا نوعی آرزوی قابل تحقق خودشیفتگی نقطه مقابل تعهد لازم برای حفظ ارتباطهای صمیمانه و خصوصی است. تعهد به یک هویت، فرصتهایی را که در اختیار شخص است، محدود میسازد تا تجربیات بسیاری را که برای تحقق خویشتن لازم است از سر بگذراند. گویی فرد نیاز دارد تا در صورت لزوم از یک هویت به هویت دیگر تغییر موضع دهد.
☱ تحت تأثیر خودشیفتگی، رابطههای صمیمانه و خصوصی و همچنین، ارتباطهای وسیعتر با دنیای اجتماعی رفته رفته کیفیتی ذاتاً ویرانگر پیدا میکنند.
☱ افقهای فعالیت شخصی به رغم، یا بهتر بگوییم به علت جست و جوی مزمن کامیابی سرد و بیروح و فاقد جاذبه میشود و، در عین حال، هرگونه احساس شایستگی یا وظیفهشناسی مدنی بتدریج محو میگردد.
☱ خودپسندی به جای شایستگی و وقار مینشیند: چیزی که عمل یا اقدام معینی را خوب جلوه میدهد آن است که با خواستها و تمایلات شخص تطابق یابد و، در ضمن، قابل عرضه در برابر دیگران هم باشد، این امر که فضای عمومی، به تعبیر سِنِت، «مرده» است، دلیلی بر فراگیر بودن خودشیفتگی در دوران مدرن است.
☱ در واقع، خودشیفتگی نوعی بیماری روانی اپیدمی در دوران مدرن است (به نحوی که تقریباً، هر یک از ما به میزانی دچار آن هستیم) و باید مبنای هر تحلیلی در مورد رفتار انسان مدرن قرار گیرد.
☱ مردم، در زندگی خصوصی خود به دنبال چیزهایی میروند که در صحنهی عمومی از کف دادهاند (مانند «دین»).
☱ سرچشمه نهادین و تاریخی این وضع را باید در زوال جامعه سنتی و شکلگیری نوعی فرهنگ شهری بیپایه، بیاساس و غیرسنتی و مبتنی بر سرمایهداری جست و جو کرد.
☱ سرمایهداری مصرفکنندههایی را به وجود آورد که به تنوع و (پرورش) نیازها پرداختند.
☱ «شخصیت» جانشین باورها و گرایشهای اصل روشنگری به منش طبیعی شد. «شخصیت»، مردم را از یکدیگر متفاوت ساخت، و به آنها القاء کرد که رفتارشان نشانه «خویشتن (Self)» ذاتی آنهاست. در زمینهی رشد شخصیت، این در حقیقت، احساسات است، و نه کنترل عقلانی عمل، که در شکلگیری هویت شخصی مؤثر واقع میشود.
☱ ورود اندیشهی شخصیت به زندگی اجتماعی، همراه با عوامل دیگر، زمینه را برای استیلای نظم خصوصی و خودمانیگری آماده ساخت. سپس، پیوندها و تعهدهای اجتماعی به طرز فزایندهای به نفع نوعی دلمشغولی وسواسگونه و پایانناپذیر به هویت اجتماعی، عقب نشستند.
☱ اینچنین بود که انسان مدرن پس از نابودی یا کمرنگ شدن جدی منابع هویتی باثبات، مانند دین، به دنبال منابع هویتی جدید و متغیری مانند ملیت، شهر، باشگاه ورزشی و… رفتند که جملگی ثبات لازم به نسبت یک سنت یا دین قدرتمند را ندارند.
☱ به نظر میرسد، امروزه، تجربه غیرشخصی، بیمعنا شده است، و پیچیدگی اجتماعی، نوعی تهدید اجتماعی محسوب میشود، و بر عکس، تجربیاتی که مطالب تازهای درباره «خویشتن (Self)» مطرح سازند، به تعیین و تثبیت آن کمک کنند و آنرا گسترش و تغییر دهند سخت مورد توجه البته، موقت قرار میگیرند.
مآخذ:...
هو العلیم