فیلوجامعه‌شناسی

مطالعه‌ی موردی برایان فی در نسبیت‌گرایی؛ مورد اول: رویکرد تفسیری

فرستادن به ایمیل چاپ

سعید نجیبا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


❞ «نسبت دادن بی‌اخلاقی و بی‌منطقی و عدم عقلانیت به دیگران در طول تاریخ، راه‌های پنهان و پوشیده‌ی القای این مطلب بوده است که دیگران پست‌ترند. …طبق عقلانیت‌باوری  [مطابق اصطلاح‌شناسی برایان فِی] ، تبیین اعمال انسانی… به معنای جستن و یافتن پایه‌ی عقلانی آن‌هاست؛ و جستن و یافتن پایه‌ی عقلانی آن‌هاست؛ و جستن و یافتن پایه‌ی عقلانی اعمال انسانی به معنای نشان دادن این است که با توجه به باورها و تمنیات عاملان، دست زدن به این اعمال چرا و به چه دلیل عقلانی بوده است» (ص. ۱۶۶.).

❞ «نیاز به تأویل و تفسیر بیش از هر جای دیگر در انسان‌شناسی است که خود را می‌نمایاند. انسان‌شناسان معمولاً، درک تلویحی خودی‌ها را از فرهنگ و جامعه‌ی مورد پژوهششان ندارند» (ص. ۲۰۰.) .

❞ «اعمال بر خلاف حرکت جسمانی، صرفاً پدیدارهای جسمانی قابل رؤیت نیستند. …آن‌ها عمل هستند فقط به این دلیل که قصد و نیت قابل مشاهده نیست. …برای معین کردن این‌که یک عامل قصد و نیت خاصی دارد، باید سلسله‌ی کاملی از دیگر حالت‌های ذهنی یا وقایع را که به آن قصد و نیت مربوط می‌شوند به آن عامل نسبت دهیم» (صص. ۷۰ ۱۶۸.) .

❞ «تأویل‌گرایان چنان تحت تأثیر ضرورت توجه به معناهای رفتار سوژه‌هایشان و حاصل این رفتار هستند که می‌گویند تبیین در علوم اجتماعی صرفاً به معنای پرده برداشتن از این معناهاست و لاغیر. …تأویل‌گرایان فکر می‌کنند که درک دیگران همان درک معنای کارهایی است که انجام می‌دهند، و درک این معنا همان درک آن‌ها بر حسب ضوابط و ملاک‌های خودشان است. …معنا و منظور در کانون توجه تأویل‌گرایان قرار دارد. …بنا بر این، ربط مفاهیم علمی به پدیده‌های اجتماعی ربطی به کلی متفاوت از ربط آن‌ها به پدیده‌های طبیعی است. در علوم اجتماعی، مفاهیم تا حدودی همان واقعیتی را تشکیل می‌دهند که مورد پژوهش است، حال آن‌که در علوم طبیعی مفاهیم صرفاً در خدمت توصیف و تبیین واقعیت مورد پژوهش هستند. …تأویل معنای اعمال، کاربست‌ها، و چیزها و موضوعات فرهنگی پروژه‌ی بسیار بسیار دشوار و پیچیده‌ای است. دلیل اصلی‌اش هم این است که معنای هر چیز بستگی به نقش آن در نظام و سیستمی دارد که این معنا جزئی از آن است. …تازه مفسران و تأویل‌گرایان نمی‌توانند به همین بسنده کنند و کار را در همین جا متوقف کنند. قراردادها و نهادهای یک گروه خاص، همان گونه‌ای که تیلور به نحو قانع‌کننده‌ای استدلال می‌کند، پیش‌فرضشان مجموعه‌ای از مفهوم‌پردازی‌های بنیادین یا مفروضات پایه‌ای در مورد انسان‌ها، طبیعت، و جامعه است. این مفهوم‌پردازی‌ها را می‌توان معناهای پایه‌ای و شکل‌دهنده‌ی یک صورت و شکل از زندگی نامید. …اگر پژوهش‌ها منحصر به پژوهش‌هایی در فرهنگ خودی به دست اعضای آن فرهنگ شود، آن‌گاه، می‌توان نیاز به تفسیر و تأویل در چنین لایه‌ی عمیق‌تری را رد کرد. …تأویل‌گرایان مدعی نیستند که همه‌ی آن‌چه عالمان علوم اجتماعی لازم دارند انجام دهند این است که از خود افراد مورد پژوهش بپرسند که چه می‌کنند. این‌گونه تحقیق ارزیابانه می‌تواند نقش مهمی بازی کند، اما، به خودی خود کافی نیست. …معناهای پایه‌ای یا شکل‌دهنده، پیش‌فرض‌های فعالیت‌ها هستند. …از این جنبه و جهت، بایستی میان سه نوع مفهوم تمایز قایل شد: (۱)  مفاهیمی که ما در تفکر به کار می‌گیریم؛ (۲)  مفاهیمی که به آن‌ها فکر می‌کنیم؛ (۳)  مفاهیمی که با آن‌ها فکر می‌کنیم. … منتقدان تأویل‌گرایی ممکن است این ایراد را بگیرند که آیا عالمان علوم اجتماعی نمی‌توانند مفاهیمی را به کار گیرند که در جهان آن‌هایی که مورد پژوهش هستند عمل و کار نمی‌کنند؟ …تأویل‌گرایان پاسخ قانع‌کننده‌ای برای این ایراد دارند. آن‌ها منکر این نیستند که عالمان علوم اجتماعی ممکن است مفاهیمی فنی را که ساخته‌ی خودشان است به کار گیرند. …اما آن‌چه تأویل‌گرایان منکرش هستند این است که عالمان علوم اجتماعی می‌توانند این مفاهیم فنی را مستقل از گنجینه‌ی واژگان قصدی افراد مورد پژوهش به کار گیرند. این انکار تأویل‌گرایان دو دلیل دارد؛ نخست، افراد ممکن است مفهومی را در ذهن» داشته باشند بی‌آنکه قادر باشند به طور خاص آن را تبیین کنند. …ثانیاً، تأویل‌گرایان مدعی هستند که اصطلاحات علوم اجتماعی باید منطقاً به اصطلاحات افراد مورد تحلیل ربط داشته باشد و بنا بر این، قابل ترجمه به اصطلاحات آن‌ها باشد. …چیستی موجودیت‌های قصدی در مقام چنین موجودیت‌هایی بستگی به مفاهیم و درک خود از خویشتن عاملان اجتماعی دارد. اگر عالمان علوم اجتماعی بخواهند پا را از این درک خود از خویشتن هم فراتر گذارند، …با این مشکل مواجه خواهند شد که چگونه این مفاهیم جدید را به مفاهیمی ربط دهند که خود عاملان به کار می‌گیرند (صص. ۹ ۲۰۰.) .

❞ «تأویل‌گرایی از این ملاحظه‌ی درست که علوم اجتماعی باید تأویلی باشند به این نتیجه‌ی نادرست می‌رسد که علوم اجتماعی باید تأویلی باشند؛ به این نتیجه‌ی نادرست می‌رسد که علوم اجتماعی فقط و فقط تأویلی و تفسیری‌اند. …تأویل‌گرایی نه این‌که خطا باشد، بلکه یک‌سویه است» (صص. ۶ ۲۳۵.) .

❞ «بیایید همراه با عقلانیت‌باوران فرض را بر این بگذاریم که اعمال نیازمند تبیین‌های دلیلی هستند. …از این‌جا آغاز می‌کنیم که تبیین دلیلی می‌خواهد دلیلی را برگزیند که عملاً مسبب عمل شده است و نه دلایلی را که صرفاً با آن عمل همراهند یا صرفاً با آن عمل سازگارند. …عملاً گفتن این‌که تبیین دلیلی در پی فراهم آوردن دلیل شخص برای انجام آن کار بوده است، یعنی، دلیلی که عملاً مسبب آن شده است که او به آن شیوه‌ی بخصوص عمل کند از جهت بسیار مهمی گمراه‌کننده است.» دلیل یک ساختار انتزاعی است که گزاره‌های معینی است که در مقام مقدمه قرار می‌گیرند و گزاره‌های معین دیگری که در مقام نتیجه هستند؛ دلیل در این مقام چیزی نیست مگر محتوای تفکر شخص که در جملات خاصی بیان می‌شود. در واقع، دلیل همان چیزی است که عامل می‌اندیشد یا احساس می‌کند، اما، آن‌چه عامل می‌اندیشد یا احساس می‌کند باید از این‌که عامل اندیشه یا احساس خاصی دارد تمیز داده شود. داشتن یک اندیشه یا احساس یا یک حالت یا فرایند روان‌شناختی است، حال آن‌که محتوای این فرایند، روان‌شناختی نیست. داشتن یک دلیل با خود دلیل یکی نیست. … تمیز گذاشتن میان دلیل و داشتن دلیل  (یا رسیدن به) یک دلیل برای روشن کردن ماهیت تبیین‌های دلیلی اهمیت حیاتی دارد. دلایل در ذات خودشان نمی‌توانند احتمالاً، علت چیزی شوند. …بر مبنای این واقعیت، برخی فیلسوفان گفته‌اند که تبیین‌های دلیلی شکلی از تبیین‌های علی نیستند، اما، این اشتباه است. درست است که محتوای یک اندیشه و فکر نمی‌تواند علت باشد، اما، داشتن  (یا رسیدن به) یک دلیل معین می‌تواند علت باشد. …تبیین‌های دلیلی نوعی از تبیین‌های علی هستند، چون عملی قصدی را به عنوان نتیجه‌ی فرایند استدلالی پیشینی تبیین می‌کنند  (صص. ۴ ۱۷۱.) .

❞ «فرایندهای استدلال عملی شکل عام استدلال را دارند. …در این‌جا نتیجه‌ی یک فرایند استدلال عملی جمله‌ای است که توصیه به عملی می‌کند که مناسب بودن آن را مقدماتی به ما می‌گویند که خواسته‌ها و باورهای عامل را مشخص می‌کنند. …این بدان معنا نیست که استدلال عملی ممکن است بسیار پیچیده باشند، و اعمال بسیاری از مخلوطی از دلایل نشأت بگیرند. علاوه بر این، هر عملی لزوماً حاصل تأمل آگاهانه‌ی عاملان نیست…یا بر مبنای دلایل ناخودآگاهی صورت می‌گیرند که بر خود عاملان عیان نیستند. …فرایند استدلال عملی ممکن است ناآگاهانه یا نیمه‌آگاهانه یا غیر قابل بیان باشند و باز در عین حال، نقش تبیینی خود را در تبیین‌های دلیلی ایفا کنند. … این اعمال را هم می‌توان به عنوان نتیجه‌ی فرایندهای استدلال عملی تبیین کرد که حالت جاری و دائمی پیدا کرده‌اند، به نحوی که با اصول چنین فرایندهایی تطابق دارند» (صص. ۵ ۱۷۴.) .

❞ «در نظر عقلانیت‌باوران آن‌چه اعمال غیرعقلانی می‌نماید، …در نهایت عقلانی هستند چون به هر صورت عمل هستند. … ممکن است عاملان دلایلی برای اعمالشان داشته باشند، اما، این دلایل غیرعقلانی و غیرمنطقی باشند. …آنچه به فرایند استدلال عملی قدرت تبیینی می‌بخشد درستی آن نیست؛ به عکس، قدرت ایضاحی این فرایند در آن است که عاملان درگیر یک فرایند استنتاجی شده‌اند و براساس آن عمل کرده‌اند. پس، نتیجه می‌شود که اصل متدولوژیک مناسب برای تبیین اعمال این نیست که آن دسته از فرایندهای استدلال عملی را پیدا کنیم که عملاً عملی را روا می‌دارند، بلکه کشف آن دسته از فرایندهای استدلال عملی است که مسبب آن شده‌اند که عامل آن گونه‌ای رفتار کند که رفتار کرده است. …اما همه‌ی تبیین‌های دلیلی در مورد رفتار آشکارا روان‌پریشانه با توجه به باورها و تمنیات مرموز و مجهول نهایتاً نشان نمی‌دهند که چنین رفتارهایی عقلانی هستند. …جای شگفتی نیست که اشتباهات در استدلال عملی، مثل اشتباهات در استدلال نظری، عموماً در دل الگوهایی جای می‌گیرند که شباهت‌های زیادی با الگوهای تفکر منطقی دارند، به نحوی که اصول تفکر غیرمنطقی این تفکرات را به نظر» هم‌چون تفکرات عقلانی می‌رسانند (صص. ۸۲ ۱۷۵.) .

░▒▓ رویکرد انتخاب عقلانی
❞ «یقیناً این قاعده‌ی متدولوژیک صحیحی است که فرض کنیم عاملان با توجه به خواسته‌ها و باورهایشان عقلانی عمل می‌کنند  [این بسیار جای پرسش دارد] . … احتمال این‌که عاملی غیرعقلانی عمل کند کمتر از احتمال این است که مشاهده‌گر توان کشف دلیل نهفته‌ای را نداشته باشد که آن رفتار را روا می‌دارد» (ص. ۱۸۵.).

❞ «اصل بلندنظری دانلد دیویدسن می‌گوید که وارد شدن در کار تفسیر معنای کرده‌ها و گفته‌های دیگران مستلزم داشتن این پیش‌فرض است که نه تنها دیگران رفتارشان عقلانی است، بلکه باورهای آنان عمدتاً شبیه باورهای خود ماست. …دیویدسن می‌گوید که ما باید فرض کنیم آن گونه‌ای که X باورها و تمنیات خود را با هم ترکیب می‌کند، عموماً بایستی پیرو اصول عقلانیت باشد آن هم به همان نحوی که ما این اصول را درک می‌کنیم، چون این اصول هستند که به ما می‌گویند چگونه این عناصر با هم قابل ترکیب هستند. …اگر Xهای این جهان عموماً درک و تصوری بسیار متفاوت از نحوه‌ی درک و تصور ما داشتند، یا عموماً تمنیات از بیخ و بن متفاوت از تمنیات ما داشتند، یا عموماً منطقشان در تفکر مخدوش بود، ما نمی‌توانستیم معنای اعمال یا گفته‌های آنان را تفسیر کنیم. …اما در این‌جا باید احتیاط کنیم؛ چون، …افراد ممکن است به شیوه‌های غیرعقلانی عمل کنند. …لازم نیست فرض کنیم آن‌ها کلاً شبیه ما هستند. …تفسیر عمل مطابق» اصل بلندنظری ممکن است عملاً مفسران را به بیراهه کشانده باشد  (صص. ۹۰ ۱۸۷.) .

❞ «برای علاج این نقص در» اصل بلندنظری، راجر گرندی…اصل دیویدسن را از نو صورت‌بندی کرد و آن را بسط داد و تبدیل به اصلی کرد که بر آن نام اصل انسانیت گذاشت. …”اصل بلندنظری می‌گوید: «آنان را مثل خودتان در نظر آورید؛» اصل انسانیت می‌گوید: «آنان را قابل فهم در نظر گیرید».
❞ «قابل فهم بودن دست کم به سه طریق رخ می‌نماید؛ نخست، زمانی که عاملان طبق معیارهای ما عقلانی عمل می‌کنند یا در اکثر باورها و تمنیات ما شریک هستند. …دوم، زمانی که عقلانیت عاملان را نسبت به دادن باورها و تمنیات مرموز، اما، قابل فهمی به آنان تأییدپذیر می‌کند. …سوم، زمانی که اشتباهات در استدلال عاملان بر حسب وضع و شرایط گذشته یا موقعیت فعلی‌اش قابل تبیین است.»
❞ «اصل انسانیت» به مفسران می‌گوید که غیرقابل فهم بودن را به حداقل برسانید. …اما «قابل فهم بودن» یک مفهوم ثابت و معین نیست. ما در مقام مفسران رفتارِ آن‌هایی که آشکارا به نظرمان غریب و غریبه می‌آیند، بایستی این آمادگی را داشته باشیم که مفهوم ما از قابل فهم بودن در معرض توان‌آزمایی قرار گیرد. … این نکته را نیرومندتر و مؤثرتر از هر کس دیگر پیتر وینچ در شماری از مقالات مشهورش مطرح کرده است. …او معتقد است که انسان‌شناسی غربی به اشتباه «قابل فهم بودن»  را معادل «عقلانی بودن از نظر ابزاری» گرفته‌اند، در نتیجه، راه را بر انواع دیگر قابل فهم بودن بسته‌اند. طبق نظر وینچ، انسان‌شناسان معنای «آیین برداشت محصول» در میان آزاند‌ها را دقیقاً به این دلیلی غلط تفسیر کرده‌اند که با مفهوم محدودی از قابل فهم بودن به سراغ آن رفته‌اند و پیوندی ابزاری میان باورها و تمنیات و اعمال آزاند‌ها برقرار کرده‌اند. …نکته‌ی فلسفی عامی که در این مثال هست این است که مفهوم «قابل فهم بودن» نه یک مفهوم ثابت است، نه یک مفهوم عام و همه‌شمول. آن‌چه چیزی را قابل فهم می‌کند می‌تواند چیزهای مختلفی باشد که بستگی به شکل خاص زندگی مورد پژوهش دارد. …همه‌ی مفسرانی که وارد بحث و جدل درباره‌ی آزاند‌ها شده‌اند از «اصل انسانیت» پیروی کرده‌اند. فرض همه‌ی آن‌ها این بوده است که آزاند‌ها از این جهت که اعمالشان قابل فهم است عقلانی هستند، اما، «اصل انسانیت» را باید با درک روشنی از تنوع فرهنگی ارتقاء بخشید. …اما در کل و عموماً در این پاسخ قید مهمی است. در وهله‌ی نخست، در هر مورد خاص ممکن است عاملان غیرعقلانی عمل کنند  (صص. ۷ ۱۹۱.) .

░▒▓ قصدگرایی

❞ «بنا به قصدگرایی معنای یک عمل یا حاصل آن از قصد و نیت عامل آن نشأت می‌گیرد. …یکی از نافذترین روایت‌ها از قصدگرایی را می‌توان در نظریه‌ی معنای زبانی یافت که پل گرایس… پیش نهاده است. طبق این نظریه، برای آن‌که کسی با گفتن جمله‌ای معنایی را مراد کند، باید این قصد و نیت را داشته باشد که با آن جمله‌اش تأثیر معینی بر مخاطبانش بگذارد. طبق نظر گرایس S که سخن می‌گوید معنایی را در نظر دارد که با جمله‌ی U بیان می‌کند، در صورتی که قصد و نیت آن را داشته باشد که تأثیر معینی بر مخاطب A بگذارد، و فکر کند که این تأثیر را A در صورتی خواهد پذیرفت که S به نیت او پی ببرد» (صص. ۴ ۲۴۳.) .

❞ هم‌چنین، «کالینگوود مدعی بود که وظیفه‌ی مورخ این است که «در فکرش خود را در مقام عمل قرار دهد تا فکر عامل را به هنگام آن عمل تشخیص دهد». …کالینگوود این نکته را چنین بیان می‌کند که مورخ باید اندیشه و فکر را در ذهن خویش «بیازماید» ، «و برای خود و نزد خود فکر عامل را بازاندیشد». …بنا بر این، «بازاندیشیدن» به معنای درک برداشت عامل از واقعیات موقعیت خویش است؛ به معنای درک باورها یا تمنیات عامل نسبت به این واقعیات است؛ به معنای درک حس عامل از مسیرهای ممکن عمل در پرتو این واقعیات و تمناها و باورهاست؛ و به معنای درک فرایند تأمل عملی است که به کمک آن عامل همه‌ی این ملاحظات را به هم پیوند می‌دهد» (صص. ۶ ۲۴۴.).

❞ اما «تمایزی را در نظر بگیرید که یک قصدگرای دیگر، کوئینتن اسکینر، به طور شاخص میان قصد به انجام کاری و قصد در انجام کاری مطرح کرده است. …قصد به انجام X لزوماً با قصد در آن‌چه انجام شده است یکی نیست. عمل ممکن است در واقع، قصد و نیت آگاهانه‌ی عامل را محقق نکند. مثلاً، ممکن است عامل اشتباه کند، یا فکر کند که فلان عمل باعث به ثمر رسیدن X می‌شود، در حالی که واقعاً چنین نیست، یا دست به عملی بزند که مقاصدی را به پیش ببرد که خود عامل نداند که این عمل او آن مقاصد را پیش خواهد برد. وانگهی، قصد به انجام کاری اشاره به انگیزه‌ای آگاهانه دارد که عامل در سر می‌پروراند، اما، عملی ممکن است تجسم‌بخش قصدها و نیاتی باشد که عامل از آن‌ها ناآگاه است یا اطمینانی از آن‌ها ندارد. تبیین قصد و نیت در اعمال متضمن این است که قصد و نیت آگاهانه‌ی عامل را معادل اعمالی که عامل انجام می‌دهد قرار ندهیم. …طبق نظر کالینگوود، مورخان صرفاً فرایند تفکر عامل را بازمی‌آزمایند، اما، این کار معنای عمل را کاملاً به آن‌چه عامل آگاهانه قصد کرده بود گره می‌زند. …در تفسیر، هدف [صرفاً] کشف اندیشه‌های آگاهانه‌ای نیست که از ذهن عامل گذشته است، بلکه رمزگشایی از این است که عامل با رفتار کردن به شیوه‌ای خاص چه کرده است» (صص. ۸ ۲۴۴.) .

░▒▓ هرمنوتیک

❞ «طبق هرمنوتیک گادامری معنای هر عمل  (یا هر متن یا هر عمل) چیزی نیست که در خود عمل باشد؛ به عکس، معنا همیشه معنا برای کسی است به نحوی که معنا همیشه نسبت به یک مفسر است. …معنا از رابطه‌ی میان عمل و آنانی که می‌کوشند عمل را بفهمند پدید می‌آید. … معنا هم چند ظرفیتی، و هم دو جانبه است: چندظرفیتی است چون عمل قصدی یا نتایج آن بسته به مفسر یا مفسرانی که درگیر تفسیرش می‌شوند معناهای بسیاری خواهد داشت، و دو جانبه است چون معنا تنها از رابطه‌ی میان دو سوژه  (عامل و مفسر) سر برمی‌آورد. این نظر درست در نقطه‌ی مقابل قصدگرایی قرار دارد که طبق آن معنا هم تک‌ظرفیتی است (هر عامل معنای خاصی دارد) ، و هم یک‌جانبه است (این معنا فقط حاصل یک سوژه است و آن هم عامل است). … طبق قصدگرایی معنای هر عملی ثابت و مربوط به زمان عملی شدن آن عمل است. بر خلاف نظریه‌ی گادامری که طبق آن معنا فقط زمانی پدید می‌آید که عملی تفسیر می‌شود. …همراه با تغییر افق تفسیری مفسران مختلف، ابعاد معنایی تازه‌ی خود را نشان خواهد داد. …تفسیر و تأویل فرایندی روان‌شناختی توأم با همدلی نیست. گادامر تفسیر و تأویل را «ادغام افق‌ها» می‌خواند که در آن عمل یا چیزی معنادار که از جهانی مفهومی به بیرون صادر می‌شود به ضوابط و ملاک‌های جهان مفهومی متناسب دیگری ترجمه می‌شود. …تفسیر متضمن استخراج منابع تازه‌ی معانی (بالقوه‌ای) است که از چشم آنانی که در لحظات تاریخی دیگری بودند، از جمله کسانی که در زمان وقوع عمل زندگی می‌کردند، پنهان مانده بود. در بسترهای تازه جنبه‌های تازه‌ای از معنا جلوه‌گر می‌شوند؛ آن‌چه تفسیر می‌شود به شیوه‌ای تازه خود را جلوه‌گر می‌سازد. …در هرمنوتیک گادامری زمان خصم نیست، بلکه همدست مفسر است. …تضاد میان قصدگرایی و هرمنوتیک گادامری خود را در شیوه‌های منطقی که هر یک در درک چرخه‌ی هرمنوتیک دارند می‌نمایاند. …در هرمنوتیک گادامری چرخه‌ی هرمنوتیک به نحو کاملاً متفاوتی بیان می‌شود. اجزاء در آن همان چیزهایی هستند که باید تفسیر شوند؛ و کل شامل رابطه‌ی میان این چیزها و مخاطبین تفسیری مختلف آن‌هاست. …در نظر گادامر، معنا صفت و خاصیت شیء نیست. …در این‌جا چرخه‌ی هرمنوتیک حالت مارپیچی داد و گرفتی خواهد داشت». (صص. ۲۴۹.).

░▒▓ ملاحظات انتقادی

❞ «عالمان علوم اجتماعی نمی‌توانند خودشان را محدود و مقید به تبیین و تشریح مفاهیم و درک خود از خویشتن، حتی، عاملان آرمانی کنند، چون ممکن است این مفاهیم و این درک خود از خویشتن مغشوش باشد. تبیین علمی اجتماعی بعضاً نیازمند شناسایی این اغتشاش و نتایج آن است» (ص. ۲۲۵.) . «در این مورد، حتی، درک خود از خویشتن عاملان آرمانی ممکن است همان قدر که عیان کننده‌ی واقعیت اجتماعی است، پوشاننده‌ی آن نیز باشد» (ص. ۲۲۵.). «همان گونه که ممکن است افراد به طور سیستماتیک به راه خطا بروند، به همان ترتیب نیز اشکال زندگی هم ممکن است در کلیتشان بر سوء فهم‌ها یا، به اصطلاح مارکس، بر «آگاهی کاذب» بنا شوند» (ص. ۲۲۷.).

❞ «آنچه از این جنبه حایز اهمیت فراوان است تمیز قایل شدن میان محتوای آشکار و محتوای پنهان است. محتوای آشکار یک فعالیت، همان معنایی است که از منظر خود آن فعالیت فهم می‌شود. محتوای پنهان آن همان معنای واقعی فعالیت است که فقط با فراتر رفتن از منظر خود عاملان قابل درک و احراز است» (صص. ۸ ۲۲۷.) .

❞❞ «رفتار انسان قصدی است از این جهت که براساس اعتقادات و باورها و تمنیات کسانی که این رفتار را می‌کنند شکل می‌گیرد، اما، در موقعیت‌هایی که درک غلط سیستماتیک از معنای فعالیت‌های خود با مکانیسم‌های سرکوبگر تقویت می‌شود و منجر به این می‌گردد که عاملان رفتاری غیرعقلانی داشته باشند، باید به جای هدف تأویل‌گرایان سنتی که فهم پدیده‌های قصدی بر حسب ملاک‌ها و ضوابط خود عاملان رفتاری غیرعقلانی داشته باشند، باید به جای هدف تأویل‌گرایان سنتی که فهم پدیده‌های قصدی بر حسب ملاک‌ها و ضوابط خود عاملان است نیاز به نقد این پدیده‌ها را نشاند» (ص. ۳۳۴.) .
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.