برداشت آزاد از درسهای اخلاق آیت الله محمد علی جاودان؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ آیه ۱۷ سوره مبارکه انفطار میفرماید: وَمَا أَدْرَاک مَا یوْمُ الدّین ثمَّ ما أَدْرَاک مَا یوْمُ الدّین... تو نمیدانی روز قیامت چیست. تو نمیدانی روز جزا چیست. باز هم نمیدانی. داریم برایت تکرار و تأکید میکنیم که تو نمیدانی روز جزا چیست. مقصود، ندانستن نیست. مقصود، عظمت آن روز است.
☱ در آیه ۵۶ سوره مبارکه حج میفرماید: المُلک یوْمَئِذٍ للهِ. در روز قیامت زمین را تغییر میدهند، در آیه ۴۸ سوره مبارکه ابراهیم میفرماید که: یوْمَ تــُبَدَّلُ الأرْضُ غیرَ الأرْض... یعنی، روزی که این زمین، همین زمینی که شما الان در آن هستید، غیر از این زمین میشود. زمین غیر از این زمین میشود. آسمان غیر از این آسمان میشود. نه اینکه زمین و آسمان نیست. زمین هست، اما، زمین غیر از این زمین است و آسمان هم غیر از این آسمان است. یک سطح وسیع و صاف، که هیچ پستی و بلندی نیست. تمام کوهها غبار ریز میشوند و به باد میروند.
░▒▓
☱ روز قیامت، روزی است که در آیه ۱۶۵ سوره مبارکه بقره میفرماید: أَنَّ القوَّه للهِ جَمیعًا. خب همیشه تمام قدرتها متعلق به خداوند است. آن روز این قدرت ظهور میکند.
☱ آدمیزاد به تمامی وجودش درمی یابد، کشف میکند، شهود میکند که تمام قدرتها متعلق به خداست. آدمیزاد روز قیامت شهود میکند. در آیه ۱۹ سوره مبارکه انفطار میفرماید: وَالأمْرُ یوْمَئِذٍ للهِ... امروز هم اختیار کار متعلق به خداست. آن روز هیچ صاحب اختیاری نیست. هیچ کسی، هیچ اختیاری ندارد.
☱ آن روز این ”کشف“ میشود. انسان با تمام جان و وجودش میفهمد همه قدرتها متعلق به خداست.
☱ تمام آن چیزهایی که آن روز هست امروز هم هست. وَالأرْضُ جَمیعًا قبْضتهُ... مگر امروز زمین در قبضه قدرت الهی نیست؟ خب هست. یک ذره از این زمین بیرون از قبضه قدرت الهی هست؟ خیر آقا، نیست. پس، چرا مدام میگویی آن روز در قبضه قدرت الهی است؟ چرا آن روز میگویند؟ چون این مطلب آن روز کشف میشود.
░▒▓
☱ چرا الان کشف نیست؟ چون یک حجاب بزرگ جلومان افتاده است. اگر این حجاب بزرگ را کنار بزنیم، میبینیم امروز هم پادشاهی متعلق به خداست، اختیار متعلق به خداست، قدرت متعلق به خداست، شفاعت متعلق به خداست. اگر این کلید را زدی این کلید چراغ را روشن کرد، این کلید شفاعت کرده. این را هم خدا داده است.
☱ حجابی میان ما و این حقیقت آشکار هست. بخشی از آن «طبیعی» است و بخشی از آن «گناهی».
☱ روزی که متولد شدیم یک پوسته کوچک داشتیم. با مرور زمان هرچه میگذرد، هرچه دل میبندد، بچه به طور طبیعی کم کم به مادر دل میبندد، به شیر وابسته میشود، هر وابستگی یک پوسته روی آن اضافه میکند. بعد که انسان عقل رس میشود یک مجموعه عظیم دیگر میآورد و درست میکند و روی این موانع میافزاید و زیادش میکند که ”گناه“ است. آن دیگر خیلی بد است. چون به دست خودم میکنم. سایر موارد، طبیعی است. هر بچهای به مادرش دلبسته است. این طبیعی است، اما، گناه کردن که دیگر طبیعی نیست. آن گناه یک کم سخت میشود. بعد هم زمانی که این گناهان جمع شوند و زیاد شوند تبدیل به ”صفات بد“ میشوند. به سنگ و سندانی گران تبدیل میشود.
☱ این نماز و روزه ما چکشی است و حرکتی است که به برکت خدا سندان و حجاب بین ما وحقیقت عالم را میساید. اندکی میساید. بسیار باید کوشید و به فضل خدا امید داشت تا حجاب برداشته شود. ولی، اگر انسان گناه کند هرچه کوبیده دومرتبه جایش پر میشود، قطورتر هم میشود. اگر گناه نکنی با آن چکش کوچک که نماز و روزه تو است به شرطی که پیگیری کنی و از میدان فرار نکنی، میشود آن سندان عظیم را خرد کرد. مهم این است که اول پیگیری کنی، دوم خرابی تازه به بار نیاوری.
☱ والوَرَع وَ الإجتِهاد... ورع یعنی، پرهیز، اجتهاد یعنی، کوشش. آن چکش را دائماً بکوب. دائماً کار خیر کن. مراقب باش با گناه خرابش نکنی. این دو مورد، سرانجام، به ثمر میرسد؛ و اعلَـَم أنهُ لا یَنفعُ إجتهادٌ لا وَرَع فیه... بدان کوششهایی که همراهش پرهیز از گناه نیست سودی ندارد. اگر من نماز شب میخوانم، اگر قرآن میخوانم، اگر زیارت میروم، اگر نماز جماعت میخوانم، اگر بعد گناه کردم، همهاش میسوزد. آن سنگ تبدیل به کوه میشود. با گناه سنگ میشود، بعد تپه میشود، بعد کوه میشود.
مأخذ: javedan.ir
هو العلیم