فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه: برداشتی متفاوت از سلفیت

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از سعد الله زارعی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


☱ در مورد «سلفی ها» در کشور ما سوء تفاهم‌های زیادی وجود دارد، این سوءتفاهم از دایره و گستره آن تا مثبت یا منفی بودن آن گسترده است. از این رو، گاهی سلفی‌ها معادل «تندروهای مذهبی» خوانده می‌شوند و گاهی سلفی‌ها را هواداران ایجاد حکومت اسلامی می‌خوانند در همان حال بعضی گمان کرده‌اند همه سلفی‌ها دارای افکار و روش‌های مشترک هستند، اما، واقعاً نه می‌توان الزاماً سلفی را «رادیکال» دانست و نه این که همه سلفی‌ها از یک نوع اندیشه و روش تبعیت می‌نمایند.
☱ سلفی‌ها تقریباً، در همه مذاهب و نحله‌های اسلامی و احیاناً مسیحی، یهودی و... وجود دارند و به طور کلی، به دو دسته تقسیم می‌شوند، سلفی‌های معتقد به مبانی، اصول و سنن دینی و سلفی‌های قشری و ظاهرگرا که دین را ابزاری برای دستیابی به قدرت می‌دانند. دسته اول در واقع، در اعتراض به آن‌چه بعد از دوره «سلف صالح» - که از نظر این دسته از اهل سنت دوره حلقه اول صحابه می‌باشد- روی داده و سبب کنار گذاشته شدن دین از متن حکومت و جامعه شده است، بر بازگشت به آن دوره تأکید می‌کنند، اما، در عین حال، این دسته از افرادی که سلفی خوانده شده‌اند، کمتر به آن‌چه طی قرون گذشته روی داده و مصالح و اولویت‌ها و روش‌ها را در مواردی تغییر داده است توجه کرده و علاوه بر آن‌که مثل بقیه مسلمانان که انجام حدود و فرایض را لازم می‌دانند، نوعی دلبستگی غیر لازم به روش‌ها و رویکردها نیز دارند. به عنوان مثال، جریان ترابی و المهدی در سودان و جریان بلحاج و مدنی در الجزایر که در دهه ۱۳۶۰ فعال بودند، از این دسته‌اند. البته، در کنار این دسته گروه‌ها، افراد و جریانات دیگری وجود دارند که به میزانی که به اصول و سنن دینی دلبستگی دارند، مقتضیات زمان را نیز می‌شناسند طیف‌های مختلف اخوان المسلمین نوعاً از این دسته به حساب می‌آیند.
☱ دسته دیگر سلفی‌هایی هستند که محور و مبنای حرکت آنان «قدرت» است و برای رسیدن به این مهم نوعاً اصول اخلاقی اسلام را نادیده می‌گیرند. طالبان و القاعده نمونه‌هایی از این نحله محسوب می‌شوند. نگرش این گروه به دین نوعی نگرش ماکیاولیستی و «اصالت قدرت» است از این رو، این‌ها کاری به جنس مانع سر راهشان ندارند شیعه باشد یا سنی، یک گروه قدرتمند باشد یا مردم عادی اگر «مانع» تلقی شدند، از میان برمی دارند.
☱ بر این اساس امام خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه (۱۴/۱۱/۹۰) اصل سلفیت را الزاماً مردود نمی‌دانند و آنان را به دو گروه تقسیم می‌نمایند و خطاب به سلفی‌ها می‌فرمایند «سلفی‌گری اگر به معنای اصولگرایی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزش‌های اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غرب‌زدگی باشد، همگی سلفی باشید و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان و مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرایی، سماحت و عقلانیت- که ارکان تفکر و تمدن اسلامی‌اند- سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریسم و بی‌دینی خواهد شد».
☱ از یک منظر می‌توان همه گروه‌های مذهبی سنی را سلفی دانست، چرا که، تقریباً، همه آنان به نوعی خواستار اعاده مجد اولیه اسلام هستند و بر ایثار در این راه تأکید می‌نمایند. با این توضیح حزب عدالت و توسعه ترکیه که دین‌گرایی لیبرالیزه شده را به تماشا گذاشته است هم سلفی به حساب می‌آید، اخوانی‌های مصر نیز در این زمره قرار می‌گیرند و، حتی، جنبش‌های اسلام‌گرا در فلسطین نیز به این اندیشه منتسب می‌باشند. پس، چاره‌ای نداریم جز این‌که در تقسیم‌بندی، خطوط فصل و وصل این‌ها را مشخص نماییم.
☱ سلفی‌گری به اعتبار نفی غرب‌زدگی و تلاش برای احیاء شریعت به انقلاب اسلامی ایران بسیار نزدیک می‌باشد، اما، بخش‌هایی از آنان به اعتبار قشری‌گرایی و عقل ستیزی در نقطه مقابل انقلاب اسلامی ایران به حساب می‌آیند. از چهره‌های گذشته عرب، سید قطب در زمره اندیشمندان دسته اول و رشید رضا در زمره اندیشمندان سلفی دسته اول و دوم به حساب می‌آیند. کما این‌که خیرت شاطر و ملا عمر در زمره اندیشمندان سلفی دسته دوم به حساب می‌آیند. اخوان تحت رهبری شاطر در مصر امروزه، کم یا بیش همان نقش سید قطب را دنبال می‌نمایند.
☱ اما اگر بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که آیا باید بیشتر از لائیک‌های هوادار ایران در جهان عرب حمایت کرد یا از مذهبی‌هایی که سنی و از فقه ناهمخوان با شیعه برخوردار هستند؟ این سؤال ساده و در عین حال، پاسخ به آن دشوار است. واقعیت این است که لائیک‌ها هیچ‌گاه نمی‌توانند متحد یک انقلاب عمیقاً دینی به حساب آیند آنان ممکن است به صورت تاکتیکی و موردی در کنار ما قرار بگیرند و کمکی بکنند و کمک‌هایی بگیرند، ولی، دست آخر بخصوص در «اهداف راهبردی» کنار ما نمی‌مانند کما این‌که تاکنون، نمانده‌اند. البته، ما در سیاست جاری خود نباید لائیک‌ها را نادیده گرفته و از ظرفیت‌های آنان در حوزه سیاست خارجی کمک نگیریم در میان لائیک‌ها هم گروه‌های مبارز با سابقه‌ای طولانی وجود دارند که باید مورد توجه قرار بگیرند، اما، باید بدانیم که آنان در اصلی‌ترین وظیفه ما در حوزه سیاست خارجی که- مثل هر کشوری- گسترش نفوذ و منافع ملی و حاکمیت اسلام است، با ما همراه نخواهند شد.
☱ اما نیروهای هوادار حاکمیت ارزش‌ها و احکام اسلامی، طبیعی‌ترین متحدهای ما در محیط خارجی به حساب می‌آیند و می‌توان با آنان به «اتحاد راهبردی» رسید و البته، باید این را بدانیم که میان ما و آنان در مورد اهداف، نیات و عملکرد سوء تفاهم‌ها و نیز اختلافاتی وجود دارد که تا درباره این‌ها نتوانیم به توافق برسیم، به اتحاد راهبردی نخواهیم رسید. البته، این سوء تفاهم‌ها فقط میان جمهوری اسلامی و اسلام‌گرایان سنی نیست، میان بقیه طوایف هم هست. به عنوان مثال، زیدیه و اسماعیلیه دو گرایش از شیعه و پاره تن شیعیان به حساب می‌آیند و به عبارتی می‌توان آنان را «یتیمان آل محمد-ص» - یعنی، کسانی که از خانه پدری خود دور افتاده‌اند، خواند، اما، آیا هم اینک حوزه‌های علمی و سایر مراکز مذهبی ما با علما و مراکز مذهبی زیدیان و اسماعیلیان مراوده کافی دارند یا این دو گروه از شیعه به اندازه‌ای که باید به کانون‌های شیعی در قم، نجف و... متصل هستند؟
☱ نباید تردیدی در این موضوع داشته باشیم که بخش اعظم آنان که در جهان اسلام سلفی خوانده می‌شوند و بخصوص غرب و رژیم‌های وابسته به آن در منطقه سعی در به تقابل کشاندن آنان با ایران و جنبش بیداری اسلامی دارند، متحد طبیعی ما به حساب می‌آیند. ما در اساس و بنیان‌های دینی با آنان اختلاف عمیقی نداریم و البته، دنبال این هم نیستیم که اختلافات عقیدتی خود را با آنان حل و فصل کنیم این اختلافات در طول بیش از هزار سال بوده و ممکن است هزار سال دیگر هم بماند. ما می‌توانیم با آن دسته از سلفی‌هایی که ریختن خون مسلمانان را حرام می‌دانند که اکثر آنان چنین اعتقادی دارند همکاری کنیم. ما می‌توانیم با آن دسته از سلفی‌هایی که برای از میان برداشتن سیطره غرب تلاش می‌کنند، همکاری کنیم. ما می‌توانیم با این سلفی‌ها برای آزادی فلسطین و ده‌ها مقوله مشترک دیگر همکاری نماییم، اما، البته، گروه‌های دیگری هم هستند که درست یا غلط سلفی خوانده می‌شوند نظیر «القاعده» و «وهابی ها» که به هیچ وجه ما نمی‌توانیم با آنان در یک صف بایستیم. این گروه‌های تکفیری که فقط دشمن شیعیان نیستند، بلکه در بسیاری از موارد با اهل سنت نیز در ستیز می‌باشند، جز فساد در میان مسلمین کاری نمی‌کنند و اقدامات آنان جز به نفع دشمنان اسلام تمام نمی‌شود. جالب این است که این تکفیری‌ها در سوریه بنام بازگرداندن مجد شام در دوران بنی‌امیه، خون مسلمانان شیعه و سنی را می‌ریزند، اما، به سوی رژیم صهیونیستی که سرزمین‌های مقدس اسلام را به وحشیانه‌ترین وجه اشغال کرده و ۷۰ سال است که شعله‌های خشم را در دل مؤمنین برافروخته، یک گلوله شلیک نمی‌کنند.
☱ سلفی‌ها دارای آبشخور واحدی نیستند و در هر کشور با کشور دیگر تفاوت دارند و نقطه کانونی هم برای پیوستگی و تغذیه ندارند از این رو، حکایت آنان در هر نقطه‌ای تا حد زیادی با نقطه دیگر تفاوت می‌نماید بر این اساس ما نمی‌توانیم با یک ادبیات و استفاده از واژه مشترک «سلفی» درباره آنان سخن بگوییم. غرب البته، تلاش می‌کند تا از این «مشترک لفظی» استفاده کند و در نهایت هر نحله اسلام‌گرا را با استفاده از این واژه- که در تبلیغات استکباری مترادف قتل و انفجار و بی‌رحمی شده- از میدان بدر کنند و به روند اسلام‌گرایی لطمه بزنند. البته، این تلاشی است که با بیداری و هوشمندی از بین می‌رود.
مأخذ:کیهان
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.