برداشت آزاد از درسهای اخلاق آیت الله محمد علی جاودان؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ مطلب اول
☱ ما در ساختمان جسم، گرفتار جهلی به عمق تمام عالم هستیم. به عمق تمام عالم.
☱ گرفتار جهلی به عمق تمام عالم هستیم. به عمق تمام عالم.
☱ یک پوسته بسیار ظاهری عالم را میدانیم.
☱ در آیه هفت سوره مبارکه روم میفرماید: یعلمونَ ظاهراً، مِنَ الحَیاه الدّنیا وَهُمْ عَنِ الآخِرَه هُمْ غافِلونَ... عالم یک ظاهر و یک باطن دارد. باطن عالم معاد است. ظاهر آن، همان دنیایی است که ما میشناسیم.
☱ اگر این ظاهر بشکند، و شما به باطن علم راه پیدا کنید، اهل معاد خواهید بود.
☱ در اینجا، زندگی میکنید، اما، اهل معاد هستید.
☱ این، مطلبِ بسیار بزرگی است.
░▒▓ مطلب دوم
☱ برای شکستن این پوسته، راههایی وجود دارد؛
☱ در آیه یک و دو سوره مبارکه مزمل میفرماید: یا أیها المُزَّمِّلُ* قــُم اللــّیلَ إِلــّا قلیلا... شب را به پا برخیز جز اندکی. اندکی بخواب و بقیه آن را مشغول کار باش. در آیه بعد میفرماید: نِصْفهُ لا اقل نصف آن را بیدار باش. این به ما مربوط نیست. به پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند. أو انـْقـُصْ مِنهُ قَلیلا... اگر کمی هم از نیمه کم کردی ایرادی ندارد. در آیه بعد میفرماید: أوْ زدْ عَلیهِ... یا بیشتر کن. حد متوسط نصف است و میتوانی کمی کمتر از آن را بخوابی یا بیدار باشی. وَرتــّل القرآنَ ترتیلا... شب، قرآن بخوان.
☱ در آیه بعد، میفرماید: إنـّا سَنـُلقی عَلیک قوْلا ثقیلا... ما سخن بسیار گرانی را به تو القا خواهیم کرد. بعد، میفرماید شب برای این کار بهتر است.
☱ اگر میخواهی به حقیقت عالم برسی، زمانش شب است. دیگر سر و صدایی نیست. کسی تلفن نمیزند. شبانگاه، جای پای محکمتری برای راه رفتن وجود دارد.
☱ در آیه ۷ میفرماید: إنَّ لک فی اَلنـّهار سَبْحًا طویلا... تو در روز مفصل کار میکنی و کارهای زیادی به عهده توست. دیگر شب برای خودت است.
☱ قبلاً برایتان عرض کردهام. در حدیثی شرح احوالات امیرالمومنین (علیهالسلام) را فرموده بود. فرموده بود صبح برای نماز صبح به مسجد میآمدند و قاعدتا عبادات شبانه را در منزل انجام میدادند. بعد از نماز صبح هم تا ظهر مشغول کار مردم بودند. بعد از نماز ظهر هم به کار و گرفتاری مردم رسیدگی میکردند تا نماز عصر و بعد از نماز عصر تا مغرب هم به همین ترتیب. ایشان بعد از نماز عشاء به منزل میرفتند. یعنی، یک ساعت و نیم یا دو ساعت بعد از نماز مغرب. در منزل تا صبح به حقیقت خودشان مشغول بودند.
☱ إنَّ لک فی اَلنـّهار سَبْحًا طویلا... در روز بسیار کار میکنی. حالا شب چطور؟ در آیه بعد میفرماید: وَاذکـُر اسْمَ رَبّک... یاد نام خدای خودت باش. وَتبَتــّلْ إلیهِ تبتیلا... حرف اصلی ما در این تبتل است. معنای تبتل، قطع است. تمام ارتباطاتهایت را در هنگام یاد خدا قطع کن. ما در هنگام نماز صد فکر هم میکنیم. گاهی آن فکرها نماز ما را از بین میبرد که بسیار بد است، اما، گاهی، هم نماز میخوانیم، و هم فکر میکنیم. زمانی هم تنها نماز میخوانیم. یا فقط دنیا یا فقط نماز یا مخلوطی از هردو. اگر مخلوطی از هر دو باشد هم فایده ندارد. تمام یادها را در هنگام یاد خدا فراموش کن.
☱ این معنای تبتل است؛ قطع ارتباط با همه، حتی، با خودت. ارتباطت را با خودت هم قطع کن. نتیجه این کار چیست؟ آن فهمی که نیاز است تا از پوسته عالم به عمق آن برود، در اینجا پیدا میشود.
░▒▓ مطلب سوم
☱ یک نمونه دیگر هم داریم. در آیه چهل و پنجم سوره مبارکه ص میفرماید: وَاذکـُرْ عِبادَنا إبْراهیمَ وَإِسْحاقَ وَیعْقـُوبَ أُولی الأیدی وَالأبْصار... بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که صاحبان دستها هستند. چند دست دارند. و چند چشم دارند. صاحبان دستها و چشمها هستند، یعنی، صاحبان قدرتند. ید به معنای قدرت است. بصر هم به معنا بصیرت آمده. چشمشان میبیند. در رابطه با حضرت ابراهیم (علیهالسلام) داستانی هست که میگوید پرده را برای حضرت ابراهیم کنار زدند و ایشان تا عمق عالم را دید. آقا اینها صاحب چشم و قدرتند. چرا؟ در آیه بعد میفرماید: إِنـّا أخلصْناهُمْ بخالِصَه ذِکرَى الدّار... . إِنَّا در اینجا به معنای لإِنَّا است. یعنی، برای اینکه. چرا صاحب چشم و بصیرت شد؟ منظور بصیرتهایی که امروزه، از آن سخن میگویند نیست. برای مسائل امروز یک مثقال بصیرت لازم است. اگر انسان یک مقدار فهم داشته باشد، به بصیرت مورد نیاز امروز میرسد. آنچه در اینجا میفرماید بسیار بیش از این است. اینها چشمشان تا عمق عالم را میبیند و دستشان تا عمق عالم میرسد. دست قدرتشان به عمق عالم میرسد.
☱ میفرماید إِنـّا أخلصْناهُمْ بخالِصَه ذِکرَى الدّار... . ما به این دلیل به آنها قدرت و فهم و بصیرت دادیم که آنها را به یاد معاد خالصشان کردیم. در مورد قبل فرمود به یاد خدا خالصشان کردیم، و اینجا میفرماید به یاد معاد خالصشان کردیم. با هم فرقی ندارند. کسی که به یاد خدا خالص شده باشد، غرق یاد معاد است، و کسی که به یاد معاد است، به یاد خدا خالص شده است.
░▒▓ مطلب چهارم
☱ اگر انسان، به آن عمق پی ببرد، یک فهمی پیدا میکند. آن فهم چقدر عمیق میشود؟
☱ نمیگویم شما قواعد و ضوابط را به هم بزنید؛ نه، مانند همه زندگی کنید. بزرگترین شخصیتهای عالم که به معنای واقعی کلمه اهل معادند و اصلاًغرق معاد هستند هم مانند ما زندگی کردهاند.
☱ چند بار برایتان این مثال را عرض کردهام. پیامبر (صلی الله علیه و آله) روز وفاتشان را میدانستند.
☱ ایشان با وجود اینکه کاملاً از زمان وفاتشان مطلع بودند، صبح آن روز زمانی که از خواب برخواستند اولین کاری که کردند این بود که مسواک زدند. خب زمانی که ایشان قرار بود بروند دیگر به آن دندانها احتیاجی نداشتند، اما، صبح بعد از بیدار شدن بلافاصله مثل همیشه مسواک زدند. درست مانند هر روز، تمام ضوابط دنیا را عمل کردند.
░▒▓ مطلب پنجم
☱ تمام راهی که شما در دین میپیمایید راه تمرین «فهم» است.
☱ بنده قبلاً از اصطلاح «شعور» استفاده میکردم. آقا آنچه که شما از دین عمل میکنید و دستوراتی که دین به شما داده است، دستوراتی برای تقویت «شعور» است. اگر شما به این تمرین عمل کنید به شعوری که در اینجا گفتهاند میرسید.
☱ چه عرض میکردم؟ گفتم اصلاًشروع دین، شروع یک فهم و شعور تازه است.
☱ کسانی که دین ندارند و هیچ چیز را قبول ندارند، از نحوی از شعور محرومند.
☱ یعنی چه؟ مثلاً، ما که یک مثقال دین داریم، از چیزی میترسیم. برای او چنین چیزی وجود ندارد. ترس چیزی جز نحوی شعور نیست. شعور نسبت به یک خطر. توجه نسبت به یک خطر شعور است. این جهان یک پس پرده دارد و ما از آن میترسیم. کسی که چنین باشد نسبت به کسی که این شعور و توجه را ندارد و آن ترس در وجودش نیست، شعور اضافه دارد.
☱ عرض کردیم مرحله دوم این است که من نسبت به هر عملی که انجام میدهم بترسم که نکند خلاف رضای خداوند باشد. آن شعور اولیه نسبت به یک عالم آخرتی در کل زندگی گسترده میشود. هر لحظه که میخواهم حرف بزنم با خود میگویم نکند این حرف غیبت باشد و نمیگویم. ترس در ذره ذره کارهایمان وارد میشود. نکند این نگاهی که من کردم خلاف رضای خدا بوده باشد. نکند حرام باشد. یک ترس. این ترس کل زندگی را فرا میگیرد، اما، در روز چند بار این ترس برایمان اتفاق میافتد؟ هرگاه با حرامی برخورد کنیم. اگر کسی این ترس را نداشته باشد و براحتی همه جا را نگاه میکند معنایش چیست؟ یعنی، دین ندارد.
☱ دین یک شعور است. فهم نسبت به یک معاد است. کسانی که دین ندارند نسبت به معاد فهم ندارند. از یک معاد خبر ندارند. علم ندارد. نسبت به معاد فهم و شعور ندارند.
☱ ببینید اگر کسی کاملاً آزاد زندگی کند، یعنی، اصلاًدین ندارد. اگر گاهی دارد و گاهی ندارد خب کمتر است. اگر این توجه و ترس را در تمام زندگیاش دارد، یعنی، در سرتاسر زندگیاش دین دارد.
☱ این، حداقلِ مقبول است.
☱ حداقلِ مقبول این است که در تمام زندگیاش توجه داشته باشد. با توجه عمل کند و هیچ گاه آزاد عمل نکند.
☱ آزادی در عمل، به هیچ وجه با دین سازگار نیست. یعنی، آن آزادی که کسی بدون ترس و پروا و براحتی هر چه میخواهد بگوید و هر چه میخواهد بخورد و هر جا را میخواهد نگاه کند. اگر کسی با پروا عمل میکند یعنی، از آن شعور برتر از حد حیوانی برخوردار است. هیچ حیوانی این شعور را ندارد. مثلاً، گوسفند اگر آن طرف جاده یک مزرعه سبز و خرمی ببیند بدون توجه به آن سمت میرود. اگر من هم میروم یعنی، مثل آن گوسفند هستم، اما، اگر با پروا عمل میکنم یعنی، آن شعور را دارم، یعنی، دین دارم.
☱ پروایی در مرحله بالاتر هم وجود دارد. در مورد قبل، فقط حلال و حرام مطرح میشود. شما حلال و حرام را میسنجید و حرام را انجام نمیدهید و حلال را انجام میدهید. مرحله بالاتر، آن پروا و شعور و ترس و تقوا و مراقبت و توجه این است که آن پروا در ذره ذره اعمال من مشاهده میشود. در آنجا میترسد که نکند گناه کند. در اینجا به این مرحله میرسد که ببیند آیا هر کاری که انجام میدهد خدا راضی است یا خیر. این، بالاتر از مرحله قبل است. در مرحله قبل از خودش میپرسید گناه است یا خیر. در این مرحله میپرسد آیا اطاعت است یا خیر. اگر اطاعت است، انجام میدهد و گر نه انجام نمیدهد.
☱ کارهای مباح ممکن است اطاعت نباشد. مثلاً، اگر من این خودکار را بلند کنم و آن طرف بگذارم آیا اطاعت است؟ نه این یک کار بیرنگ است، اما، در آن مرحله هر کاری که انجام میدهد باید رنگ رضایت و اطاعت خدا را داشته باشد. البته، این مرحله یک روزه به دست نمیآید. انسان باید بسیار کار کند و زحمت بکشد. اگر انسان کار کند، به آنجا میرسد و میتواند تمام لحظاتش را کاملاً تحت رضای خدا باشد. هرکاری که میکند معنای اطاعت میدهد. اگر هرکاری که انسان انجام داد معنای اطاعت داشت، یعنی، آن شعور در تمام لحظات زندگیاش وجود دارد.
░▒▓ مطلب ششم
☱ گفتیم در آیه چهل و پنج و چهل و شش سوره مبارکه ص میفرماید: وَاذکـُرْ عِبادَنا إبْراهیمَ وَإِسْحاقَ وَیعْقـُوبَ أُولی الأیدی وَالأبْصار * إِنـّا أخلصْناهُمْ بخالِصَه ذِکرَى الدّار... اینها دائماً به یاد معاد بودند. هیچ یاد دیگری بر آنها غلبه نمیکرد. غلبه کامل با یاد آخرت است. تمام کارهایش را میکند و مانند من و شما زندگی میکند، اما، تمامش را با توجه انجام میدهد. در آیه دیگر فرمودند که وَتبَتــّلْ إلیهِ تبتیلا... باید همیشه یاد خدا باشد. آنجا انسان به آن فهم میرسد و از پوسته عالم میگذرد و به عمق عالم میرسد.
☱ انسان به فهم میرسد؛ فهمی به بزرگی عالم.
☱ در مورد کسی که فقط پوسته عالم را میبیند فرمودند: أَکثرهُمْ لا یعلمُونَ... چرا؟ دلیلش در آیه هفت سوره مبارکه روم آمده است. یعلمونَ ظاهراً، مِنَ الحَیاه الدّنیا وَهُمْ عَنِ الآخِرَه هُمْ غافِلونَ... فقط یک پوسته را میشناسند.
☱ آن فهم عمیق به قدری است که اندازهاش در ترازوی عالم جای نمیگیرد. آن انسان همین الآن که اینجا نشسته در بهشت است. نه بهشت گل و گیاه. عمق اصلی بهشت. اگر در خاطرتان باشد چندین بار این عبارت را عرض کردهام. امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمودند ما قومی هستیم که دلهایشان در بهشت است. قـُلوبُهُم فی الجنان... کسی که به آن فهم برسد همینجا در بهشت است. اگر میارزد، زحمتش را بکشد. اگر نمیارزد..
☱ ما میدانیم میارزد، اما، همتش را نداریم. اگر جوانان تا زمانی که همت و ارادهشان جوان است، همت و اراده کنند، همینجا به بهشتی میرسند که خوبان هزار هزار سال بعد به آن میرسند. در این عالم برایشان هیچ خطر و ضرر و مشکل و ترسی نیست. تمام ترسها و مشکلات برداشته میشود و تمام خطرات رفع میشود.
☱ اگر کسی آن تمرین اولیه که حلال و حرام است را شروع کند و بکوشد دیگر حرامی مرتکب نشود، بعد از آنکه در این تمرین مسلط شد، میتواند تمرین مرحله بعد را انجام دهد. اگر در آنجا مسلط شد به مقصد میرسد. ممکن است شما همت کنید و بیست ساله به آنجا برسید و ممکن است همت نکنید و به آنجا نرسید.
☱ بهای جهنم، نفهمی است. بهای بهشت چیست؟ عقل و فهم. چیز دیگری لازم نداریم.
☱ عقل و فهم تحصیل کنید. البته، منظور از آن عقل و فهمِ تحصیل کردنی، آن عقل و فهمی که در طبیعتِ آدمی است و میتواند با آن ریاضیات و فیزیک حل کند نیست. این، یک فهمِ تحصیل کردنی است. فهمی که انسان در اثر زحمت به دست میآورد، بهای بهشت است. هر چه بیشتر داشته باشید، بهشتتان بهتر و بالاتر است.
☱ عقل چیزی است که انسان بهشت را با آن تحصیل میکند. عقلِ کسب کردنی، بهای بهشت است. نه عقل اولیهای که هر کس دارد. آن عقل، مقدمه است. این عقل دوم را که تحصیل کردی، جای خودِ آن، بهشت است. العَقل ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمن وَاکتُسِبَ بِهِ الجَنان... بهشت با آن تحصیل میشود. بهشت و عقل کسب کردنی هستند. شما با عقلی که کسب میکنید بهشت را میخرید و مال خودتان میشود.
☱ عرض کردیم در آیه صد و بیست و هفت سوره مبارکه انعام میفرماید: لهُمْ دارُ السَّلام عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیهُمْ بِما کانوا یعْمَلونَ... بهشت متعلق به آنها است. خداوند بهشت را اختصاصا برای آنها گذاشته است. آنها چه کسانی هستند؟ کسانی که عقل دارند. عقلی که انسان با آن بندگی میکند، نه آن عقلی که با آن ریاضیات حل میکند.
مأخذ: javedan.ir
هو العلیم