برداشت از گروه تاریخ؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ سبد مصرف خانوار و فعالیت اقتصادی خانوار با شیوه زندگی آن دوران و شیوه زندگی خانوار مرتبط بود. جزئیات زندگی درون خانه، مثل اوصاف فضای داخلی خانه، آداب مذهبی، ترکیب و تعداد وعدههای غذا و لباس، شاخصهای فارق شیوههای زندگی بودند.
☱ خانه شخصی ایرانی اتاقهای بسیار داشت؛ اما، بیشتر اتاقها کاربردهای متعدد داشتند و میشد از هر یک به جای دیگری استفاده کرد. به رسم سنت، در هر خانه ایرانی، به هر طبقهای که تعلق داشت، اتاقی اصلی وجود داشت که در آن بر زمین (روی فرش یا مخده) مینشستند و از مهمانان پذیرایی میکردند. هنگام صرف غذا سفرهای روی فرش میگستردند و دیسهای غذا را روی آن میگذاشتند. از آنجا که کف اتاق جای نشست و برخاست، جای صرف غذا و جای خواب بود، همه قبل از ورود به اتاق، کفشهایشان را درمیآوردند و جورابی سفید به پا میکردند. اگر مهمانان شب را میماندند، از همان اتاق اصلی به عنوان اتاق خواب استفاده میشد و در آنجا برایشان رختخواب میانداختند. آنچه گفتیم هم در مورد اندرونی صدق میکرد، و هم در مورد بیرونی.
☱ به این ترتیب، اسباب و اثاثیه خانههای ایرانی، صرفنظر از آنکه به کدام طبقه از مردم تعلق میداشت، بسیار مختصر بود. نه میز و صندلی داشت، نه کاناپه، نه دراور، نه تخت، نه پرده و نه آینهکاری. قالی تنها تزئین اتاقها بود. چنین مرسوم بود که کف یک اتاق را تنها با یک قالی فرش نمیکردند. دو کناره در دو طرف اتاق، یک قالی بالاسری در بالای اتاق و یک قالی هم در وسط اتاق میانداختند. استفاده از چند تکه قالی کوچکتر به جای یک قالی بزرگ، نظافت اتاق را آسانتر میکرد چون خدمتکاران میتوانستند این تکهها را ببرند بیرون، بتکانند و برگردانند.
☱ چون رسم بود روی زمین بنشینند، دیگر صندلی در کار نبود. برای نشستن از تشکها و پشتیهایی استفاده میکردند که دور تا دور اتاقها قرار داشت. روکش اینها از مخمل یا نمد بود و روی آن گلدوزی داشت.
☱ پیشبخاری و طاقنماهای گچی که گاه با رنگ و گاه با گچکاری تزئین میشد دیوارهای اتاق را زینت میداد. از آنجا که میزی در کار نبود، بخصوص در اندرونی، برخی اشیا را روی پیشبخاری و این طاقنماها قرار میدادند؛ مثلاً، شمعدانهای بلور که حبابهایی به شکل لاله داشتند، شمعدانهای پایه بلند، پارچهای بلور، لیوانهای شربتخوری، استکان نعلبکیهای چایخوری، ظرفهای میوه و سایر ظرفهای چینی و بلور ظریفی که از آنها برای پذیرایی استفاده میشد. روی طاقنماهای بیرونی به نسبت چیزهای کمتری میگذاشتند؛ وسایلی مثل شمعدان و چراغ نفتی که از آنها برای روشنایی استفاده میشد.
☱ داخل اتاقها چیزی نبود جز چند گنجه که زنان در آنها جواهرات گرانقیمتشان را نگه میداشتند، یک سماور، استکانها، شکردان و آینهای که جزئی از جهاز زن خانه بود.
☱ رختخواب تشکیل میشد از چند بالش، یک لحاف و یک تشک، که صبحها همه آنها را تا میکردند و در یک پارچه بزرگ مربع (چادر شب) میبستند و کنار میگذاشتند و شبها باز میکردند و پهن میکردند.
☱ هر ساختمان اندرونی اتاقی به نام صندوقخانه داشت. زن خانه در این اتاق لباسها و سایر اموال شخصیاش را در صندوقهایی نگه میداشت. رختخوابهایی را که در چادر شب بسته بودند نیز در طول روز در همین اتاق میگذاشتند.
☱ معمولاً از قاشق و چنگال استفاده نمیشد، چون با دست غذا میخوردند البته، برای کشیدن غذا از قاشقهای چوبی یا چینی استفاده میکردند. یک آفتابه و لگن برای شستن دست، پیش و پس از غذا، در اتاق بود.
☱ وسایل آشپزی شامل دیگها و تاوههای مسی بود که هر سال آنها را سفید (قلعاندود) میکردند. اندازه این دیگها از ده منی (برای پختن سی کیلو برنج) بود تا یک من و نیمی (برای پختن چهار کیلو و نیم برنج). از دیگهای بزرگ در مناسبتهایی استفاده میشد که میخواستند به تعداد زیادی از مردم غذا بدهند؛ در جشنها یا در مراسم مذهبی.
☱ برای آشپزی از زغال یا هیزم استفاده میکردند. آتش را در اجاقهای روبازی درست میکردند که یک متری از زمین ارتفاع داشت، عمق آنها سی سانتیمتر بود و طول و عرضشان بیست و پنج سانتیمتر.
☱ آشپزخانه اصلی در اندرونی بود و اداره آن بر عهده زنان خانواده بود. چاه خشکی نزدیک آشپزخانه بود که پسابآشپزی را در آن میریختند، بخصوص آبی را که برنج را در آن میجوشاندند.
☱ برای روشنایی خانه از چراغهای نفتی و در بعضی موارد از شمع استفاده میشد.
☱ در زمستان برای گرمایش از دو وسیله استفاده میشد: یکی برای اندرونی و یکی برای بیرونی. وسیله گرمایش اندرونی کرسی بود که عبارت بود از میز چوبی کوتاهی که زیر آن منقلی حاوی زغال گداخته بود و روی این میز را با لحافی بسیار بزرگ میپوشاندند. در چهار طرف این میز تشکها و بالشهایی میگذاشتند روی این تشکها مینشستند و پاهایشان را میبردند زیر لحاف. گاهی شب نیز همان دور کرسی میخوابیدند.
☱ وسیله گرمایش بیرونی منقل یا آتشدان روباز بود. یکی از اجزای شیوه زندگی که تأثیری مستقیم بر سبد مصرف خانوار داشت، سنت غذایی خانوار بود.
☱ پولاک در نیمه قرن درباره شیوه زندگی و سنت غذایی ایرانیان چنینمینویسد: «ایرانیها ساده زندگی میکنند و کلاً در خوردن و نوشیدن عاداتی متعادل دارند. غلات، برنج، سبزیجات، میوه و لبنیات غذای اصلی آنها را تشکیل میدهد. در شهرها و در میان مردم مرفه برنج مهمترین نوع غذا به حساب میآید. برنج در پخت سه غذای ایرانی: پلو، چلو و آش به کار میرود. این غذاها نقش مهمی در زندگی خانواده ایرانی دارند. ایرانیها، حتی، نمیتوانند بهشت را بدون برنج تصور کنند».
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم