برداشت از آریا ادیب؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☱ گر چه «ماشین نوشته»ها، در گذشته بیشتر باب بوده است، ولی، هنوز بسیاری از رانندگان کامیون، اتوبوس، وانت بار و تاکسی برای گفتن حرفهای دل خود به این روش وفادار هستند.
☱ این نوشتهها معمولن پیرامون موضوعهای عاشقانه، عاطفی یا دینی هستند:
o بزن بر سینهام خنجر، ولی، هرگز نمیر مادر؛
o بگو ماشاءالله!
o به کجا چنین شتابان؟
o درب و داغون خودتی!
o دنیا محل گذره، ما میگذریم، ولی، اون نمیگذره.
o «موتوری بزن کنار که پیکان خوراک من است»
o «دست بزن، ولی، خیانت مکن»
☱ «تنهای شب»؛ از آن جا که این قشر از رانندگان اغلب در سفر هستند، «تنهایی»، «هجران»، «دوری» و «مادر»، بیشترین مفاهیمی هستند که آنان به طور مستقیم یا غیر مستقیم به آنها اشاره کرده اند.
☱ این ادبیات حقیقتی انکارناپذیر از زندگی قشری از جامعه و فرهنگ آنها است و بیشتر پیامهای آن، حکایت از داغی جانسوز و قدیمی میکند و بیانگر احساسات درونی رانندگانی است که در ایران فعالیت میکنند.
☱ نوشتههای آنان از لحاظ ادبی، جامعهشناختی و روانشناختی اهمیت دارد:
░▒▓
☱ مدعی خواست از بیخ کند ریشه ما / غافل او بود خدا هست در اندیشه ما. سعید شاهرودی
☱ بخاطر دلم ولم.
☱ کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت.
☱ ای کاش زندگی هم دنده عقب داشت.
☱ شد شد، نشد نشد.
☱ زندگی نگه دار!، پیاده میشم.
☱ پشت خاور نوشته شده بود: سرعت را من تعیین میکنم.
☱ عاشق بیانتظار مادر.
☱ این هم پشت کامیون نوشته: دریای غم اردک ندارد.
☱ بر پشت ماشین تخلیه ی چاه نوشته شده بود «هیچ کس منو دوست نداره..».
☱ بر پشت کامیون حمل زباله نوشته شده بود «طعنه بر خواری منای گل بیخار مزن - من به پای تو نشستم که چنین خوار شدم».
☱ بر پشت تریلر نفت کش نوشته شده بود: «علم به تر است یا ثروت؟ هیچ کدام فقط ذرهای معرفت».
☱ توی یکی از جادههای اهواز در حال رانندگی بودم که از آینه ی بغل اتوموبیلم دیدم جلوی یک خودروی ژیان که پشت سر من در حال حرکت بود نوشته «میازار موری که دانه کش است» ... وقتی که من به خودروی ژیان اجازه دادم که از من سبقت بگیره دیدم پشت همون ژیان نوشته «فلفل نبین چه ریزه» ...
☱ پشت یک اتوبوس نوشته شده بود: «آخه چرا؟» من با خواندن این موضوع مایل بودم که چهره ی راننده را ببینم و برای همین پس از سبقت گرفتن نگاهی به جلوی اتوبوس انداختم و دیدم نوشته است: «چرا که نه؟».
☱ روی در باک بنزین یک اتوبوس نوشته بود: بخور نوش جون. مهمون خودم.
☱ درحال رفتن به فرودگاه مهرآباد دیدم پشت یک مینی بوس فیات نوشته شده بود: «امروز همان فردایی است که دیروز منتظرش بودی» و چون ما به دنبال مسافرمان میرفتیم برای من جالب بود و مناسبت هم داشت.
☱ پشت یک تاکسی در اهواز به لهجه ی لری بختیاری نوشته بود: دا کر سی چنت بی. یعنی: مادر ! پسر برای چی خواستی؟
☱ سال ۱۳۷۱ در جاده اصفهان این جمله در پشت اتوبوسی برایم خیلی جالب و پرمحتوا بوده است: چشم گریان، چشمه ی فیض خداست.
☱ پشت یک خاور نوشته بود: دیشب خواب دیدم تریلی شدم ۳۰ تن بار زدم.
☱ و اخیراً در تهران پشت یک پیکان نوشته شده بود: «GO WITH WITH» یعنی، برو بابا.
☱ «هر چه بعضی انسانها را بیشتر میشناسم، گرگها را بیشتر تحسین میکنم».
☱ یک روز که به دانشگاه میرفتم پشت یک ماشین فاضلاب کش خوندم که نوشته بود: نگاه نکن به کارم، محتاج روزگارم.
☱ سالها پیش پشت وانت یکی از بستگان این جمله میدرخشید: «به حال آن شخص باید گریست که دخلش بود ۱۸ خرجش ۲۰».
☱ اوایلی که موبایل از سطح خواص جامعه به سطوح پایینتر راه پیدا کرده بود و کم کم داشت فراگیر میشد، پشت اتوبوسهای بین شهری (جادهها) شمارههای موبایل نوشته میشد. به یکباره چنین موضوعی تبدیل به یک پدیده شد و بیشتر اتوبوسها که تا آن زمان عکس قلب تیر خورده را پشت شیشههای خود میکشیدند، شمارههای موبایل راننده را نوشتند. البته، اگر یادمان باشد که در آن زمان و حتی همین حالا قیمت موبال نزدیک به یک میلیون تومان است، این کار معنای دیگری مییابد.
☱ پشت یک کامیون به زبان ترکی نوشته بود: «بو دنیا - یالان دنیا دو»
☱ پشت یه کامیون دیگه هم نوشته شده بود: «گشتم نبود؛ نگرد نیست؛ افسانه بود».
☱ «دلم تنگ است و تنگی چاه تیزم / به جهندم میروم پیش عزیزم / الهی نازنینم خواب باشد / گل پرپر به بالینش بریزم».
☱ این هم یک ماشین نوشته ی دیگر: «به روز تنگدستی آشنا بیگانه میگردد».
☱ در سفرهای مختلف پشت کامیونها خواندم: - به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد.
☱ زندگی بدون عشق، مثل تنبان بدون کش است.
☱ دریای غم ساحل نداره.
☱ پشت یک کامیون نوشته بود: به دریا رفته میداند مصیبتهای دریا را.
☱ سالها پیش پشت یک ماشین خواندم: دو چیز در دنیا ندارد صدا / ننگ ثروتمند و مرگ فقیر.
☱ پشت یک اتوبوس نوشته بود: خواهی که جهان در کف تقدیر تو باشد / خواهان کسی باش که خواهان تو باشد. و یکی دیگه البته، کامیون بود: به گندهتر و خرتر از خودت احترام بگذار!
☱ من این نوشته را از پشت ماشین نیسان سایپا که به بوشهر تره بار حمل میکرد، خواندم: به مُد پوشان بگویید آخرین مد کفن است.
☱ «عیب رندان مکنای زاهد پاکیزه سرشت / سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت».
☱ مواظب باشای دلاور/ نمالی به بنز خاور.
☱ سلطان جاده.
☱ عروس کویر.
☱ بیمه ابوالفضل.
☱ بسیار سفر باید.
☱ برچشم بد لعنت.
☱ هذا من فضل ربی.
☱ یواش برو که دلم زیر پای توست. بهاره مهدوی
☱ پشت یک اتوبوس نوشته بود: ناز نگات / قشنگه!
☱ سبب گر بسوزد / مسبب تو هستی.
☱ کامیون: همه از ما میترسند، ما از نیسان.
☱ اغنیا بنز سوارند، من مسکین مزدا سوار، جان به قربان تو مزدا که بنز فقرایی.
☱ پشت کامیون: سوت دلان، نزدیک نشو میترسم.
☱ از ما نخورده باشی.
☱ شاید برای خیلیها عجیب باشه، اما، یکی از چیزهایی که تو غربت دلم هواش را میکنه همین دل نوشته هاست. فرهنگ جاده هنوز بوی قدیم رو میده، از دل بر اومده توی دل هم میشینه. فرهنگ ماشین، ولی، ماشینی نیست!
☱ بر روی ماشین خاور بیابانی این شعر نوشته شده بود: «ای جوان تا توانی زن مگیر / طوق لعنتی است بر گردن مگیر».
☱ Kill me, kiss me but dont leave me
☱ پشت یکی از این ماشینها یک شعر دیدم که خیلی جالب بود. نوشته بود: تند رفتن که نشد مردی / عشق است که برگردی.
☱ این موضوع ازمدتها قبل برای من سوژه بود. این قضیه را من با واژه «ادبیات کامیونی» میشناسم... ولی، خنده دارترین آنهایی که تا به حال خواندهام این جمله بود که پشت یک کامیون حک شده بود: I Love You MATIZ.
☱ پشت یک کامیون درب و داغون این بیت نوشته شده بود: اغنیا بنز سوارند / من مسکین بر تو / جان به قربان تو ماشین که بنز فقرایی.
☱ یا رب عاشقان را غم مده.
☱ از حادثه ترسند همه کاخ نشینان / ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم! هرات
☱ هر کجا محرم شدی چشم از خیانت باز دار / چه بسا محرم با یک نقطه مجرم میشود.
☱ روزگار غریبی است نازنین.
☱ میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند؟
☱ دو دو تا چهار تا، کی به کیه.
☱ در چاله چولههای عشقت شافنرم شکست.
☱ صد سال در بیابان آواره شوی / به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوی.
☱ مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز / جوان به حادثهای زود پیر میشود گاهی.
☱ نمیدانم چرا خوبان در جوانی میمیرند!
☱ پشت سوزولیت (ماشین شکل مینی بوس، ولی، خیلی کوچک) نوشته بود: منم یه روز بزرگ میشم.
☱ زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت.
☱ در افغانستان در عقب اکثر مینی بوسها نوشته اند: آهسته برانید، به سلامت برسانید / نی خود را به شفاخانه (بیمارستان) و زندان بکشانید. ولی، برای من خیلی جالب بود روزی که برای اولین بار وارد ایران شدم در شیشه عقبی یک مینی بوس نوشته بودند: داداش جان به خاطر اشک مادر یواش!
☱ جمله ی معروف و جالب توجهای که دوسال قبل در کابل عقب یکی از خودروها نوشته بود و از عمق قلبهای عاشقان دل شکسته برخاسته بود: افسوس همهاش افسانه بود!
☱ چرخ قلبم رو با میخ نگاهت پنچر نکن.
☱ پشت کامیونی نوشته بود: من از عقرب نمیترسم، ولی، از سوسک میترسم/ من از دشمن نمیترسم، ولی، از دوست میترسم.
☱ پشت یک کامیون شب رو دیدم که نوشته بود: «همه دارند کار و ما هم داریم کار/ این چه کاریست همه خوابند و ما بیدار.
☱ علی گفتیم و عشق آغاز شد...
☱ رادیات قلب من از عشق تو جوش آمدست / گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم.
☱ این هم شاید برای بعضیها قشنگ باشه: « قسمت نبود».
☱ آن قدر در کشتی عشقت نشینم تا سحر/ یا به ساحل میرسم یا غرق دریا میشوم.
☱ این مطلب را یکی از دوستانم روی ماشینش نوشته بود که منظورش پلیس راهنمایی و رانندگی بود و یکبار هم جریمه شد! تا تو نگاه میکنی، کار من آه کردن است / کلاغ در آرد چشم تو این چه نگاه کردن است.
☱ پشت تعدادی از کامیونها در افغانستان مینویسند: من نمیگویم مراای چرخ سرگردان مکن / هرچه میخواهی بکن محتاج نامردان مکن! یا این عبارت که: در اوج قدرت مرد باش.
☱ پشت یک ماشین حمل آشغال نوشته بود: از دست روزگار ناچارم. یکی دیگه هم نوشته بود: یا زهرا یا هیچ کس. بندر عباس
☱ تو برو من میام.
☱ شب و ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن / مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد.
☱ احتیاط کن / ازدواج نکن.
☱ «کرمانشاه ما برمیگردیم» این نوشته پشت یک کامیون در بحبوحه ی جنگ ایران و عراق بود که در نزدیکی کرمانشاه میگذشت. کرمانشاه در آن زمان یکی از مناطق جنگ زده بود که بسیاری از مردم آن را ترک کرده بودند و نوشته این راننده به نوعی نشاندهنده علاقه و تمایلش به شهرش بوده.
☱ پشت یکی از ماشینها نوشته بود: من از روییدن خار سر دیوار دانستم / که ناکس کس نمیگردد از این بالا نشستن ها.
☱ دادش مرگ من یواش.
☱ گشتم نبود / نگرد نیست.
☱ پشت یک اتوبوس نوشته بود: عاشق همیشه تنهاست.
☱ پشت کامیون: بمیرد آنکه غربت را بنا کرد / مرا از تو، ترا از من جدا کرد.
☱ شاخه را مرغ چه داند که روزی قفس خواهد شد.
☱ در بیابان شب و روز رانندگی کار من است / غصه ندارم چون خداوند همراه منست.
☱ نازنین بگو نام خدا.
☱ روی یک ما شین باربری ( کامیون) نوشته بود: عشق برای صحت مضر است! وزارت صحت.
☱ پشت یک کامیون در جاده ی ساوه نوشته بود: بوق نزن راننده خوابه.
☱ برگ از درخت خسته میشه / پاییز بهانه است.
☱ در این دنیا که مردانش عصا از کور میدزدند / من بیچاره دنبال مرد میگردم. رو باک یک کامیون هم نوشته بود دمت گرم تو بخور پای من.
☱ دنبالم نیا آواره میشی.
☱ کامیونی دیدم که برای شرکت جدید التاسیس بیمه تبلیغ میکرد و در قسمت پشت ماشین با خط درشت نوشته بود: بیمه ابوالفضل.
☱ پشت یک ژیان نوشته بود «حالا که هر کی به هر کیه، ما هم ماکسیماایم !
☱ پشت یک تاکسی نوشته بود: مدیر عاشقان وزارت عشق.
☱ پشت یک تریلی نوشته بود: ژیان ساندویچ من است.
☱ پشت یک بنز خاور نوشته بود: در طواف شمع میگشت پروانه ایی / سبقت بیجا مگیر جانم مگر دیوانه ایی؟
☱ هر که عاشق شد جفا بسیار باید کشد / بهر یک گل منت از صد خار باید کشد.
☱ رفاقت قصه تلخی است که از یادش گریزانم.
☱ پشت یک کامیون نوشته بود: روی قلبم نوشتم ورود ممنوع / عشق آمد و گفت بیسوادم! یا پشت یک ژیان نوشته بود: حالا که خر تو خره ما هم پژو.
☱ پشت یه ماشین خیلی کوچولو نوشته شده بود: «میازار موری که دانه کش است» و پشت یک ماشین دیگه نوشته بودند: «تو هم خوبی!»
☱ یک جا نوشته بود: جگرها خون شود تا پسری مثل پدر گردد.
☱ یا سید علاالدین حسین یا این جمله: یا شاه چراغ (که هر دو امام زادههای معروف شیراز هستند و معلوم میشود که ماشینها شیرازی هستند).
☱ فقط خدا.
☱ پشت یک اتوبوس مسافری نوشته بود: ره غریب / رهبان غریب / مقصد با من / من با مقصد غریب.
☱ پشت یک مینی بوس با حروف انگلیسی نوشته بود: zoornazanfarsineveshtam.
☱ منال ای مینی بوس زیر پایم / که من با ناله هایت آشنایم.
☱ پلنگ برو / علی یارت.
☱ سلطان غم: مادر.
☱ دریای غم ساحل ندارد.
☱ از حاثه ترسند همه کاخ نشینان / ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم.
☱ پشت یک کامیون نوشته شده بود: غم عشقت بیابان پرورم کرد. یکی دیگر: از بس خوردم مرغ و پلو / آخر شدم مارکوپولو.
☱ سر پایینی پرنده / سر بالایی شرمنده.
☱ پشت یک ژیان نوشته بودن: «خودتی". یا پشت یک وانت نوشته بود: «بیمه دعای مادر».
☱ ماشینی پشتش نوشته شده بود: واسه همه لاتی واسه ما شکلاتی! علی سجادی
☱ پشت کامیون حمل جوجه نوشته بود: بوق نزن جوجهها خوابند!
☱ تند رفتن نشد مردی / شرط آنست که برگردی.
☱ دنیا همه هیچ و زندگانی همه هیچ /ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ.
☱ روی یک کامیون حمل مرغ نوشته بود: ای به فدای تو همه مرغای من!
☱ من در سفری در ایران به همراه همسرم، دو جمله به قول شما ماشین نوشته دیدیم که به رغم گذشت ۱۰ سال از یادمون نرفته: «غروب غمت را به هر بهایی خریدارم» و دومی «اسیرتم، ولی، آزاد» به نظر ما این دوتا خیلی جالب اومد و هر از چندگاهی از دید شوخی به هم میگیم.
☱ یک نمونه جالب ماشین نوشته: یاد آن روز که در صفحه شطرنج دلت... شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم.
☱ «قربون کله قوچ مشکی ام»
☱ فلفل نبین چه ریزه
☱ بابا برگرد
☱ روز و شب در جادهها رانندگی کار من است / از کسی باکی ندارم چون خدا یار من است...
☱ «رفیق بیکلک مادر»
☱ «منمشتعلعشقعلیمچکنم؟»
☱ کنار باک کامیون: «بخور شکمو» یا «بخور نوش جان»
☱ «در این درگه که گهگه که که و که که شود ناگه / نشو غره به امروزت که از فردا نهای آگه».
☱ پشت یک مینی بوس نوشته بود: ای دل غمین مباش / شد شد، نشد نشد
☱ من که خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم.
مآخذ:...
هو العلیم