حامد دهخدا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ مطلب اول: فیلشناسی «انقلاب»
▬ خب؛ در سالگرد انقلاب، خوب است همه ما قدری توقف کنیم، و بیندیشیم که برای چه انقلاب کردیم؟
▬ همیشه، برای درست دیدن موجودات بزرگ، باید قدری از آنها فاصله گرفت، وگرنه یا اصلاً دیده نمیشوند، یا به مانند حکایت فیل در مثنوی مولوی، ناقص و بد دیده میشوند. «فیلشناسی» را کاملاً باید جدی گرفت و آن را یکی از فرمولهای اصلی برای حل مجهولات معادلههای طبیعی، اجتماعی، سیاسی، کیهانی، و... دانست (مفهوم مؤثر «فیلشناسی» را از محمدرضا معتضدیان اقتباس کردهام).
▬ ما برای انقلاب، یک ایده اصولی داشتیم. آن ایدهی اصولی این بود که سیاست از جنس «اخلاق» است، و چون اخلاق با «معاد» اعمال سر و کار دارد، تکلیف اخلاق با «ایمان» است، و به این ترتیب، دنبال آن بودیم که همان طور که در زندگی و حیات شخصی «به تکلیف ایمانی» عمل میکنیم، در میدان سیاسی هم «به تکلیف ایمانی» عمل کنیم.
▬ و برای «به تکلیف عمل کردن»، حجتی میان خود و خدا (مرجع نیروی ایمان) میخواستیم. آن حجت، در کتاب «تحریر الوسیله» و درسهای «ولایت فقیه»، شد «ولی فقیه»، همان مرجع تقلید سیاسی.
▬ در این جا دو چیز مطرح است: «تشخیص عقلی خویشتن»، و «تشخیص سیاسی-عبادی ولی فقیه».
▬ اغلب، «تشخیص عقلی خویشتن» و «تشخیص دینی ولی فقیه» با هم منطبقاند، و این انطباق، ممکن است جوان مسلمان را به این پندار خام بیندازد که سرش به کران آسمان ساییده است و عقلش به قدر ایمان بزرگ شده. در این هنگام، او تصمیم میگیرد که عقل خود را «زیادی» تحویل بگیرد.
▬ ولی...
▬ ولی گاه، «تشخیص عقلی خویشتن» و «تشخیص سیاسی-عبادی ولی فقیه» رویاروی هم میایستند، و اینجا، «جوان انقلابی کبیر» مقابل «جوان انقلابی مستکبر» قرار میگیرد. جوانی که در اتحاد با حق بزرگ است، در مقابل جوانی که خیال میکند بزرگ است.
▬ و امروز، آن چه ممکن است جوان مسلمان را به اشتباه بیندازد، فراموش کردن این است که ما انقلاب کردیم که حجت دینی را بر عقل خود مسلط سازیم؛ حجت دینی + عقل ایمانی.
░▒▓ مطلب دوم: استخوان در گلو...
▬ و عقل جوان مسلمان، امروز، براستی او را به نا آرامی میافکند.
▬ او تحلیل میکند، و سایه «آتشفشانی» باندهای فساد را مجدداً بر سر خویش احساس میکند. او احساس میکند که باید کاری بکند، و نگذارد که آنها بازگردند. با همه این تشخیصها، فتوا رسیده است که «آرام باش»...
▬ عقل جوان مسلمان چنان سایه «آتشفشان» بیعدالتی را بر سر خود احساس میکند که به چشم میبیند که دو زورگیر جنوب شهری را پنجاه روز پس از ارتکاب جرم آویزان میکنند، ولی آقازاده فراری با سیزده مورد اتهامی، در شهر میگردد، و تازه پیگیر احوال خبرنگاران بی.بی.سی. هم هست! عقل جوان مسلمان به او هشدار میدهد که پس از این همه تلاش هشت مادهای، سایه آتشفشان فساد در حال ارتجاع است. با همه این تشخیصها، فتوا رسیده است که «آرام باش»...
▬ جوان مسلمان نگران است. نگران است که با همه بازیها و باندبازیها، «آتشفشان»، دست در دست تحریمها، مردم خسته را وادار کند تا به عنوان آخرین امید، بار دیگر زعامت او و باند فاسد او را به خود بپذیرند. با همه این تشخیصها، فرمان رسیده است که «آرام باش»...
▬ عقل جوان مسلمان به یک فرمول آشنا برخورده است. نیروی فاسد داخلی، میرود تا دست در دست فشار و تحریم بیگانه، سایه رضاشاهی خود را به خورد مردم بدهد. جوان مسلمان نگران است. با همه این تشخیصها، فتوا رسیده است که «آرام باش»...
▬ جوانان مسلمانی که من در اطراف خود میبینم، سرگشته این انتخاب هستند. تشخیصشان این است که باید به آتشفشان و سایههایش بتازند، ولی تکلیف این است که: «آرام باش»...
▬ و تحمل این تکلیف بظاهر ملیح، بر آنان گران میآید.
▬ و البته، اگر این بار گران را بردارند، معلوم است که کبیر و پیر شدهاند.
▬ بگذارید، فرض آخر را بنوازم. شاید آرامش جوان مسلمان به بازگشت «آتشفشان» بینجامد. از این بدتر که نمیشود؟ میشود؟ ولی عمل به تکلیف، یعنی همین. یعنی استخوان در گلو. یعنی دل بستن به «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا».
▬ اوج پختگی جوان مسلمان انقلابی را میتوان در اینجا دید که با نگاه به الگو، با نگاه به تکلیف، با نگاه به مرجع تقلید سیاسی، با نگاه به ولی فقیه، بفهمد که «لااقل» آرام باشد. از این بیش، دیگران را نیز باید به آرامش برانگیزد.
░▒▓ مطلب سوم: قضیه امروز
▬ در یک تحلیل اصولی، تکلیف جوان مسلمان، «تا انتخابات»، به نحو بیسابقهای معلوم شده است: «از امروز تا روز انتخابات، هر كسي كه بخواهد اختلافها را به ميان مردم بكشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده كند، قطعاً به كشور خيانت كرده است» (ده آبان نود و یک/ ساعت یازده و بیست و هشت دقیقه/ مطلب شماره ۱۰۱۱۳ در «آرشیو بیانات» leader.ir).
▬ جوان مسلمان، احساس خطر میکند، ولی «باید» آرامش خود را حفظ کند.
▬ مکلف است که آرامش خود را حفظ کند.
▬ مکلف است که آرامش خود را حفظ کند.
▬ این آرامش، هر قیمتی داشت، جوان مسلمان باید آن قیمت را بپردازد، ولی در هر حال، باید آرامش خود را حفظ کند.
▬ از این بیش، معنای «این عمار» در این چند ماهه پیش رو، این خواهد بود که نه تنها خود آرام است، باید دیگران را هم به آرامش دعوت کند، و هر چیزی را که مآل بیآرامی در پی دارد، در عین آرامش، نفی کند.
░▒▓ مطلب چهارم: و ”دیگران“...
▬ تکلیف جوانان مسلمان معلوم است. صراحت فتوا کم سابقه است: «از امروز تا روز انتخابات، هر كسي كه بخواهد اختلافها را به ميان مردم بكشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده كند، قطعاً به كشور خيانت كرده است».
▬ از امروز تا روز انتخابات،...
▬ از امروز تا روز انتخابات،...
▬ از امروز تا روز انتخابات،...
▬ از امروز تا روز انتخابات.
▬ خب؛ جوان مسلمان تکلیف خود را فهمید. «دیگران» هم که از سر غفلت یا خودبزرگبینی، «دیگران» شدهاند، خوب است در این سالگرد انقلاب از خود بپرسند که چرا انقلاب کردیم:
• «دیگران» (متهمان ردیف اول) از خود بپرسند که استیضاح، پس از این حکم و قبل از این حکم چه فرقی باید داشته باشد؟
• «دیگران» (متهمان ردیف دوم) از خود بپرسند که لجبازی و مدیربازی، پس از این حکم و قبل از این حکم چه فرقی باید داشته باشد؟
• «دیگران» (متهم ردیف سوم) از خود بپرسند که فیلمبازی و فیلمسواری، پس از این حکم و قبل از این حکم چه فرقی باید داشته باشد؟
• «دیگران» (متهم ردیف چهارم) از خود بپرسند که زندان و زندانبانی، پس از این حکم و قبل از این حکم چه فرقی باید داشته باشد؟
▬ پیشنهاد من این است که همه آنها توبه کنند و در این خط حکیمانه و معاداندبیش که فقط یک دستور دارد قرار بگیرند. اصلاً پیچیده نیست: آرامش... آرامش... آرامش... آرامش... همین... همین... همین... همین... .
مآخذ:...
هو العلیم
ممنون استاد عزیز، عالی بود
دعا کنید برای کبیر شدن ما
دعا کنید خودمان نشویم استخوان در گلو