☼ اَلسَّلام عَلی الحُسَینِ ... و یا لیتَنا کنْا معَکم فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً
سعید نجیبا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ «بصیرت»، عنوانی است که آیت ا... سید علی حسینی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، بر پیکره نوینی از دانش اسلامی دادهاند، و میکوشند تا حول این مفهوم، علوم انسانی اسلامی را در مقیاسی جهانی (و نه صرفاً ایرانی یا شرقی) بازسازی کنند.
▬ من، سلسله نشستهای راهبردی را در چهارچوب برداشت خود از مفهوم راهبردی «بصیرت» تفسیر میکنم.
▬ در واقع، تصور من این است که این سلسله نشستها، حاوی الگوبخشی و جهتدهیهای مستقیم آیت ا... خامنهای، برای شکلگیری پیکره جدید علوم انسانی با عنوان کلی «بصیرت» است.
▬ در جریان این نشستها، آن چه اهمیت دارد، و معمولاً در انقلابهای فکری مد نظر است، بازتعریف مفاهیم اصولی است؛ و توجه این نشستها، پس از مفاهیم «پيشرفت» و «عدالت» و «زن و خانواده»، به «آزادی» رسیده است.
░▒▓ برهان
▬ با اینکه «آزادی» و «عدالت»، دو مفهوم ویژهای هستند که مرزهای قومی فرهنگی را در نوردیده، و به نوعی ارزش فراگیر انسانی بدل شدهاند، مضامین آنها همچنان آغشته به تصورات تاریخی و تعبیر و تفسیرهای خاص مرامی است. گر چه امتزاج این دو مفهوم با تصورات تاریخی و تعبیرهای فرهنگی گوناگون، منجر به زمینهی مطالبهی عمیق فرهنگی این دو آرمان نزد ملل و فرهنگهای مختلف گردید، اما، دشواریهایی را نیز بر سر راه گسترش این ارزشها پدید آورد که از جملهی این دشواریها، مسائلی بودهاند که در جامعهی ما نیز طی چند سال اخیر پدید آمدهاند. در واقع، این دشواریها ریشه در آن داشت که «آزادی» و «عدالت»، نه در تلائم با یکدیگر، بلکه در چالش با آرمانهای دیگر بشری و، حتی، در تضاد با خود تصور و تصویر شدند. این نتیجه، حداقل با آنچه انسان به طور شهودی درمییابد در تناقض است. در واقع، این هر دو، در کنار ارزشهای دیگری چون «اخلاقیات» ، «نظم»، «دین و خدا» و…، همواره در کنار هم، از جملهی اموری بودهاند که بشر برای آنها ارزش قایل بوده است؛ و چگونه ممکن است بند و بسطهای فرهنگی و نظری، این آرمانهای طبیعی و فطری را به سر حدی برساند که آنها متناقض به شمار روند؟
▬ میخواهم در این فرصت، از یک چشمانداز اصولگرایانه که تکیهی اصلی خود را بر بنیادهای معرفتی و اخلاقی دین استوار میکند، توضیح دهم که مؤلفههای نظری چنین تعارضی در گفتمان چند سال اخیر ایران چگونه بوده است و به چه ترتیبی میتوان این تعارض را حل نمود. روشن است که فیصله دادن به این تعرض مآلاً به معنای پایان دادن به مجادلهی تئوریک «چپ» و «راست» خواهد بود.
▬ بر خلاف تصوراتی که از تعارض مفهوم «دین» با مفهوم بسیطی که از «آزادی» متبادر میشود وجود دارد، به لحاظ تاریخی، «آزادی» بیش از هر جای دیگر، از متون و سنت دینی نشأت گرفته است. خصوصاً در مقایسه متون ادیان توحیدی با متون علمی تا متون فلسفی و داستانی و تاریخی، میتوان اذعان کرد که دو ارزش «آزادی» و «عدالت»، توأمان، سترگترین تأییدها و رهنمودها و تضمینهای عملی را از متون ادیان ابراهیمی دریافت کردهاند.
▬ پس، مفهوم و تلقی «آزادی»، همواره در ادیان بیش از متون و منابع دیگر انعکاس داشته است. اساساً خاستگاه این مفهوم را کم و بیش میتوان در ادیان جست و جو کرد، نه در متون فلسفی علمی تاریخی. ادیان توحیدی مانند آئین زرتشت، ابراهیم خلیل، موسی کلیم، عیسی (علی نبینا و آله و علیهم السلام)، و همچنین، پیامبر اسلام (صلی ا... علیه و آله و سلم)، چنان پشتوانههای محکم هستیشناختی و انسانشناختی برای «آزادی» فراهم آوردهاند که کمتر نظیر آن را میتوان در متون دیگر دید.
▬ به گمان من آنچه در آئینهای توحیدی دربارهی وجود خدای واحد، مقابله با صورتهای مختلف شرک، مخالفت با خضوع در برابر هر چیز و هر کسی غیر از خداوند متعال، در کنار گام بزرگ ایجاد مبانی اخلاق مستقل از «زر و زور و تزویر» مشاهده میشود، مجموعهی منسجمی از نظام نظری «آزادی» را میسازد که قطعاً مهمترین درونمایهی معنایی را برای مفهوم «آزادی» پدید آورده است.
▬ درک بشر از «آزادی» هرگز همچون امروز اینچنین شفاف و بدیهی نبوده است و این ادیان بودهاند که اساساً به خلق چنین معنایی کمک کردهاند. در واقع، گاه، تئوریسینهای فیلسوف «آزادی» و لیبرالیسم، خود تلقی روشنی از «آزادی» بدیهی ما نداشتهاند. مثلاً، جان لاک که به نوعی، بنیانگذار لیبرالیسم غربی است، بخشهای مهمی از قانون اساسی ایالات متحده از کتاب «رساله» او اقتباس شده است، و، حتی، رئیس جمهور سید محمد خاتمی در سخنان خود راجع به «آزادی» از آراء و، حتی، جملات او استفاده کرده است، خود، یک تاجر برده بوده است، و رسالهای در توجیه اخلاقی بردهداری و تجارت آن تدوین نموده است.
▬ اگر این را در نظر بگیریم و در کنار آن، رفتار حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) را در قبال بنیاسرائیل در نظر بگیریم، آنگاه، متوجه میشویم که خاستگاه درکی که ما امروز از مفهوم «آزادی» داریم و آن را بدیهی میانگاریم کجاست.
▬ دستیابی به درک روشنی از حق «آزادی»، بیشک مستلزم و مسبوق به طرح مبادی «هستیشناختی»، «معرفتشناختی»، «اخلاقشناختی» و «خداشناختی» است که در ادیان توحیدی مطرح شده است. طرح اعتقاد به وجود شیطانی که اغواگر انسان در انتخاب میان خیر و شر است، انسانشناسی خاصی را در ادیان توحیدی مطرح ساخت که میتوانست پایهی محکمی برای مفهوم «آزادی» و «اختیار انسانی» فراهم آورد.
▬ تأکید ادیان بر عمل اخلاقی، و فضیلتی که برای این نوع عمل، نسبت به دیگر اعمال قایل هستند، خود، مؤید ارزشی است که برای «آزادی» قایلند؛ زیرا، همین خصلت آزادانه و داوطلبانه بودن است که ماهیت عمل اخلاقی را تعیین میکند.
▬ فرمان طلایی «آنچه به خود روا میدانی، در حق دیگران روا دار و آنچه برای خود روا نمیداری برای دیگران نیز ناروا شمار»، که از اصول اخلاق تمام ادیان توحیدی است، زمینهی بسیار مساعدی برای به رسمیت شناختن «آزادی» دیگران در وجدان انسانی فراهم میآورد.
▬ نهایتاً، ادیان توحیدی، در روند شکلگیری خویش، مهمترین جریانات «آزادی»خواهانه را شکل داده و گستردهترین امواج را بر ضد قدرتهای خشن زمان خویش به راه انداختهاند. نمونهی آشکار این موضوع برای ما ایرانیان، قیام حسین ابن علی علیه السلام است که همواره مهمترین انگیزهی مهم ایرانیان برای آزادمنشی و مقاومت را در طول تاریخ پس از اسلام ایران شکل داده است.
░▒▓ نتیجهگیریهای مهم
▬ از مجموع این استدلالات میخواهم نتیجه بگیرم که به طور کلی، و خصوصاً در کشور ما، دین، بیتردید یک مفهوم مقوم و جداییناپذیر از «آزادی» بوده است، و معمولاً، جدا نمودن مفهوم «آزادی» از معنای «دین»، به زوال «آزادی» انجامیده است. تکرار: ”معمولاً، جدا نمودن مفهوم «آزادی» از معنای «دین»، به زوال «آزادی» انجامیده است“.
▬ نتیجهی دیگری که بلافاصله میخواهم بگیرم آن است، که معمولاً، در تاریخ کشور ما، شاخصهای اجتماعی و سیاسی «آزادی» در کنار بهبود شاخصهای زندگی و عمل دینی رشد کرده است. به عبارت دیگر، از مشاهدات تاریخی، میتوان استنباط کرد که در جامعهی ایران، معمولاً، میان میزان «آزادی» و مشارکتجویی از یک سو، و دینداری از سوی دیگر، همبستگی آماری قابل ملاحظهای وجود دارد.
▬ دقیقاً از همین نکته میتوان استنتاج کرد که هر دولت یا حکومتی که وعدهی افزایش «آزادی»های مدنی دارد، باید برای نمایش موفقیت خویش همزمان دو دسته شاخص را بهبود دهد؛ یکی شاخصهای نشانگر میزان «آزادی» و مشارکتجویی، و دیگری، شاخصهای مربوط به زندگی و عمل دینی.
▬ بیتردید، جامعهای که در آن، شمار روزنامههای حزبی، باندی و تجاری رو به فزونی دارد، اما، میزان مشارکت از یک سوی، و میزان عمل دینی کاهش نشان میدهد، و همچنین، آمار جرم و جنایت و رفتارهای منافی عفت عمومی افزایش قابل ملاحظهای بیش از آمار رشد جمعیت جوان دارد، نمیتوان گفت «آزادی» گسترده شده است.
▬ این، دقیقاً قضاوتی است که میتوان دربارهی عملکرد سیاسی جریان دوم خرداد داشت. من گمان نمیکنم که هیچ یک از ایرانیان، خواهان «آزادی» همراه با افزایش جرم و تعدی به حقوق باشند، اما، آنچه در جریان سالیان پیش رخ داد، در عمل، اجرای تلقی بسیط و نپخته و کمبصیرتی و کمتجربهای از «آزادی» بود که در کنار آن، ترویج اخلاق و رعایت حدود دیگران تضمین نگردید، و عملاً منجر به پر شدن صفحات حوادث روزنامهها شد.
▬ ادیان توحیدی که از نظر ما بنیادگذاران مفهوم تدریجاً شکل گرفتهی «آزادی»اند، حامل و ناقل معنای خاصی از این موضوع هستند که تفاوتهای مهمی با برداشت جدید لیبرالیستی آن دارد.
▬ با اینکه دنیای مدرن در درک و شناخت اولیه خود از مفهوم «آزادی»، به شدت وابسته به آموزهها و اندوختههای دینی بوده است، ولی، در تعریف و تبیین امروزی آن، به میزان زیادی از این ریشهها فاصله گرفته است. همین تغییر موضع، در فهم و تعریف این مفهوم و مفاهیم دیگری که ریشههای کهن و ظهورات جدیدی یافتهاند، باعث گردیده تا شکاف عمیقی میان این آرمانها و بنیانهای اولیهی آنها در ادیان پدید آید. همین امر بشر امروز را در برابر انتخاب موهوم یکی از دوگانهی «آزادی» و «عدالت» نموده است.
▬ اما ماهیت این شکاف، چگونه پدید آمده است و چه روی داده است که این شکاف مفهومی در حوزهی روشنفکری ایرانی نیز ریشه دوانده است.
▬ اسلام، اعتقادی حقیقتطلب است، که با آن، نوع لیبرالیسم سروشی که منکر وجود حقیقت یا قایل به عدم امکان کشف آن است، در تعارض قرار میگیرد. «آزادی» در اسلام، هم، راهی برای دستیابی به حقیقت و کسب ایمان و پایبندی ایدئولوژیک و شریعتی نسبت به آن است، و هم جزء آرمانهای توصیه شده و ارزشهای اصیل مکتب برای رشد و تعالی انسانی؛ در حالی که «آزادی» در لیبرالیسم، راه حل ناگزیری است برای زیستن در جهانی که هیچ حقیقت مطلقی (که بتوان به آن مؤمن بود) در آن وجود ندارد یا در صورت وجود، کشف آن میسر نیست.
▬ تفاوت بسیاری هست میان برداشتی که «آزادی» را یک ارزش ذاتی ناشی از اصول تکوینی حاکم بر جهان و انسان میشمرد، و برداشتی که به آن به مثابهی یک راه علاج و دستاویز ناگزیر برای تأمین حداکثر فردیت افراد نظر میکند. ماهیت و چهرهی «آزادی»های پذیرفته شده در این قبیل ادیان و مشخصاً اسلام با آنچه که از سوی روشنفکری مدرنیست ارائه میگردد، از اساس متفاوت است.
▬ رقابت و مقابلهجوییهای بیامان و خسته کننده در میادین پر ازدحام زندگی، به منظور در ربودن حصهی کمیاب حیات از دست یکدیگر، و صورت دادن به تشکلهای همسود و ائتلافهای همسو برای غلبه بر رقبای قَدَر، و ابزاری دیدن طرفهای دیگر، و تخاصمی کردن مناسبات انسانی، از نتایج اجتنابناپذیر «آزادی»، بدون اصولگرایی اخلاقی و معرفتی است. این وجه، به هیچ روی با سوگیریهای ادیان سازگاری ندارد.
▬ تمایز دیگر چشمانداز اصولگرایانه و چشمانداز روشنفکرانه به «آزادی» را باید در تمایز دو موضوع ««آزادی» از…» و ««آزادی» برای…» جست. در حالی که پاسخ روشنفکری مدرنیست به موضوع ««آزادی» از…» ، شامل «آزادی» فردیت انسانها از همه چیز و از جمله اعتبارهای اخلاقی الزامآور ماورائی است، اسلام، علیالاصول خواهان رفع موانع درونی تعالی و موانع بیرونی تکامل است. در حالی که پاسخ روشنفکری غیر دینی اصلاحات مدرنیستی، به موضوع ««آزادی» برای…»، حداکثر رشد، حداکثر رفاه و حداکثر خشنودی فردی است، اسلام آن را در مسیر کسب ارزشهای دیگری چون رشد آگاهی، کسب ایمان و تحقق «عدالت» قرار میدهد.
▬ در موضوع ««آزادی» چه؟» نیز، چشمانداز اصولگرایانهی دینی با چشمانداز روشنفکرانه مدرنیستی در تعارض است. اصولگرایی اسلامی به آزاداندیشی و «آزادی» اندیشه بیش از «آزادی» عقیده اهتمام دارد، و در برابر «آزادی» تبلیغ و «آزادی» عمل و «آزادی» امیال، از احتیاط تا سختگیری واکنش نشان میدهد، اما، در چشمانداز رویکرد مدرنیستی، اهتمام کمتری به آزاداندیشی وجود دارد و در ازای آن، به لایههای سطحیتر «آزادی»، مثل عقیده و تبلیغ و عمل و امیال مجال داده میشود.
مآخذ:...
هو العلیم