فیلوجامعه‌شناسی

صورت‌بندی آتی حاکمیت، در وجوه اساسی قدرت غالب رسانه‌ای

فرستادن به ایمیل چاپ

☼ اَلسَّلام عَلی الحُسَینِ ... و یا لیتَنا‏ کنْا معَکم فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً



سعید نجیبا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ در دوران مدرن، مطبوعات همواره نقش مهمی در جامعه و حکومت‌های جهان داشته‌اند. در عین حال، اخیراً، افرادی کم‌کم احساس می‌کنند که این نقش به حوزه‌هایی گسترش می‌یابد که تاکنون، قلمرو رسانه‌ها نبوده‌اند. چگونه چنین گشایشی در کار مطبوعات رخ داده است؟ چگونه اینترنت و دیگر فناوری‌ها، مسیرهایی انتقال اطلاعات به مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
▬ گاه از مطبوعات به عنوان «حکومت‌های آینده» یاد می‌شود. این اصطلاح به انگلستان قرن هیجدهم باز می‌گردد. این به آن معناست که مطبوعات نیرویی در جامعه و حکومت می‌شوند که جایگزین «حکومت» اعصار پیشین (حکومت نجباء، کاهنان و حکومت اکثریت‌ها) می‌شود. امروزه، این فرضیه به دلیل نقش حساس رسانه‌ها در حکومت‌های امروزین به شدت تقویت شده است.
▬ این قدرت مطبوعات گر چه عظیم، اما، محل مناقشه است. در مجموع، و از همه‌ی حرف‌ها و ریطوریقاهای متداول مطبوعاتی در این باب که «مردم می‌گویند…»، بگذریم، واقع امر و بدیهی‌ترین موضوع این است که ژورنالیست‌ها که جملگی خود را نماینده مردم می‌دانند، از سوی هیچ‌یک از مردم بر وکالت و وصایت برگزیده نشده‌اند. آن‌ها، حتی، از سوی نهادهای رسمی انتخابی نیز منصوب نشده‌اند، اما، چه چیزی به این شهروندان منفرد که در حداکثر وجه، برای شرکت‌های رسانه‌ای کار می‌کنند و می‌توانند در غایت امر نماینده ایشان بر شمار آیند، امکان داده است که چنین نقش مؤثری در شیوه اداره یک حکومت در جامعه بیابند و با سخنگویی «مردم» خود به مثابه‌ی یک دموکراسی باشند و، حتی، آراء دموکراتیک را آن‌گونه که خود می‌خواهد تفسیر کنند (شبیه آن‌چه در مورد انتخابات دوم خرداد 1376 در ایران روی داد)؟ یک پاسخ که برخی روزنامه‌نگاران به آن تمایل دارند آن است که نقش مؤثر آن‌ها دقیقاً به علت نفس سازمان مطبوعاتی است و این سازمان مطبوعاتی است که این‌چنین ایشان را توانا ساخته است؛ به عبارت دیگر، سازمان مطبوعاتی در بدو تأسیس آن متضمن «آزادی بیان و مطبوعات» بوده است و این مفهوم حقوقی منجر به تولید قدرت عظیم سیاسی غیرقابل مهاری شده است. از دید این جماعت، پدران بنیان‌گذار مطبوعات نقش ویژه و حساس مطبوعات را به رسمیت شناخته‌اند.
▬ در عین حال، و به رغم این استدلال، به هیچ وجه معلوم نیست که آن اقتضاء اولیه‌ای که فن مطبوعات و روزنامه‌نگاری ایجابش می‌کرد، شامل همین ژورنالیسم حرفه‌ای امروز با این همه، شر و شور بشود. ژورنالیسم امروز بسی بیش از مشاغلی چون طبابت بر سرنوشت افراد یک جامعه تأثیر می‌گذارد و هیچ تعهد اخلاقی مشخصی را نزد هیچ کس نمی‌سپارد. به علاوه، این پرسش پیش می‌آید که آیا اصول نخستین آزادی بیان که عملاً متمسک بسیاری از هواداران آزادی مطبوعات است، شامل آزادی کلام مکتوب در مطبوعات نیز می‌شود که بیش از ابزار ساده عقیده، ماهیت اطلاع رسانی آشکارا هدایت شده و فنون مختلف روانی را در بر می‌گیرد؟
▬ دفاع دیگری که از تأثیرگذاری وسیع ژورنالیسم مطبوعات بر دولت و جامعه می‌شود که اندکی مقبول‌تر است، این است که تنها قدرت ژورنالیست‌هاست که می‌تواند در مقابل، توان حکومت‌ها قد بر افرازد. آن‌ها بدون به دست آوردن حمایت مردمی یا نمایندگان مردم توان تأثیرگذاری بر سیاست‌های حکومتی را نخواهند داشت. بنا بر این، اصلاً مهم نیست که این حاکمان جدید دنیای دموکراتیک از سوی هیچ کس به حکومت برگزیده نشده‌اند. مطالعات راجع به رسانه‌ها وقتی از موضع اقتصاد سیاسی نگریسته می‌شود و به بحث «کنترل» و «مالکیت» و وجود سهامداران عمده در نهادهای مطبوعاتی که بیش از هر چیز به بنگاه‌های اقتصادی بزرگ شبیه‌اند، مانع از آن می‌شود که تمایز اصولی و وسیعی را میان نهاد مطبوعات با نهاد حکومت قایل شویم؛ به عبارت دیگر، کنترل‌کنندگان اصلی حکومت‌ها امروز لاجرم دست عمده‌ای در کنترل رسانه‌ها دارند و بدون داشتن چنین کنترلی توان رسیدن به صدر حکومت در آن‌ها نتواند بود. وانگهی، این روزها مطبوعات صرفاً عامل عقاید نیستند، بلکه از ایشان به عنوان «رسانه» (media) یاد می‌شود. مفهوم مهم «رسانه» ایده‌های جدید و پرمغزی در مورد نقش رسانه‌ها در جامعه ایجاد می‌کند. رسانه، به لحاظ لغوی شامل فناوری‌های گوناگون انتقال اطلاعات می‌شود (از مرکب منقش به کاغذ گرفته تا تلفن و تلویزیون و اینترنت). به رغم این معنای لغوی، اصطلاح رسانه بیشتر به خود اطلاعات و افراد مرتبط با آن (اعم از فرستنده و گیرنده پیام) مربوط می‌شود تا فناوری خاص انتقال این اطلاعات میان آن افراد. این در حالی است که در عصری که به حق نام «عصر اطلاعات» (age of information) را به خود گرفته است، همانان که جریان اطلاعات را تولید می‌کنند یا بر جریان اطلاعات نظارت دارند، تأثیرگذاران اصلی بر جامعه و حکومت هستند، اما، این ارباب قدرتمند رسانه‌ها چه نوع تأثیری بر جای می‌گذارند؟
▬ مطبوعات و حاکمان بر آن‌ها، روزنامه‌نگاران و حامیان مختلف ایشان نه تنها می‌توانند حمایت مردمی را برای موضوعی فراهم یا از موضوعی منصرف سازند، بلکه اساساً توان آن را دارند که مفهوم”حمایت مردمی» را به معانی مختلف تفسیر نمایند و آن را از یک تجمع چند صد نفری تا یک رأی‌گیری عمومی یا یک سازمان رسانه‌ای خاص یکی نمایند. به عبارت دیگر، برهانی که تأثیرگذاری رسانه‌ها بر حکومت و جامعه را که لزوماً تأثیرگذاری اخلاقی نیست، به «حمایت مردمی» حمل می‌کند و از این طریق از حاکمان مطبوعاتی سلب مسؤولیت اخلاقی می‌کند، دنیایی از مناقشات نظری و مفهومی نهفته در مفهوم”حمایت مردمی» را سربسته و معصومانه، به یک مکانیسم ساده‌ی دموکراتیک و بیان منقح و بی‌شیله پیله‌ی عقاید و استقبال ساده و مشتاقانه از چنین عقایدی تقلیل می‌دهد.
▬ خود ژورنالیست‌ها، غالباً تأثیر خود بر جامعه را خوب می‌دانند. آن‌ها به سادگی بر آنند که بیان و طرح جریانات حکومتی که در نهادهای مختلف جامعه‌ی سرمایه‌داری دموکراتیک مدرن روی می‌دهند، باعث بهبود و شفاف‌سازی آن روندها می‌شود، اما، کسانی که خارج از گعده مطبوعات به سر می‌برند نظر دیگری دارند؛ از نظر آن‌ها اولاً، مطبوعات با پیش‌داوری عمل می‌کنند و گزارش‌های ایشان کاملاً مبتنی بر شواهد بیرونی نیست و آشکارا جهت‌دار است. به علاوه، برخی دیگر در گلایه از وضعیت فعلی برخی رسانه‌ها در غرب (که البته، تا اندازه‌ای طلیعه‌های آینده مطبوعات غیر غربی که در مسیر آن‌ها گام بر می‌دارند را نیز می‌نمایند) معتقدند که رسانه‌ها دیگر هیچ حوزه‌ی خصوصی برای شهروندان باقی نگذارده‌اند.
▬ در این باب که مطبوعات و ژورنالیست‌ها پیش‌داوری‌هایی دارند؛ البته، نباید چنین نقدی با داشتن هر نوع عقیده یا چهارچوب نظری کلی راجع بر تحلیل واقعیات اجتماعی اشتباه گرفته شود. ژورنالیست‌هایی که رویدادهای سیاسی و حکومتی را پوشش می‌دهند، عقایدی دارند که برای ایجاد این عقاید آموزش می‌بینند. در واقع، روزنامه‌نگاران و ارباب رسانه‌ها باید بکوشند که ضمن رعایت تعهدات اخلاقی خود، با استفاده از چهارچوب‌های نظری سنجیده دست به شناسایی و تحلیل واقعیات اجتماعی بزنند.
▬ مباحث مربوط به مسؤولیت و تعهد اخلاقی مطبوعات، پیش‌داوری‌های آن‌ها و زبان حوزه‌های خصوصی مشروع افراد، با گسترش اینترنت و تبدیل آن به نیروی جدیدی در عرصه رسانه‌ها برجسته‌تر و مهم‌تر شد. اینترنت مسائل مربوط به اخلاق مطبوعاتی را حداقل از دو جهت عمده متحول ساخته است: اول این‌که اینترنت سرعت آن‌چه «سیکل خبری» خوانده می‌شود را به شدت افزوده است و زمان گسترش یک خبر در جهان را بسیار کاهش داده است. در ثانی، اینترنت موانع ورود به چرخه رسانه‌ها را حداقل به لحاظ فنی کاهش داده است. به اصطلاح هر کسی با یک کامپیوتر مجهز به یک دستگاه مودم می‌تواند به یک مغول رسانه‌ای بدل شود.
▬ برخی بر آنند که این رخدادهای جدید در قلمرو اینترنت، رقابت میان مطبوعات را افزایش داده است و استانداردهای خبرنگاری را کاسته است. دقت و تعهد اخلاقی قربانی برندگی در این رقابت شده است، چرا که، این برندگی منوط به دقایق و ثانیه‌هاست و نه ساعت‌ها یا روزها؛ آن‌چه در این میان اهمیت زیادی دارد این است که نه تنها دقت در فرآوری اخبار به واسطه این سرعت کاسته شده است، بلکه تدقیقات اخلاقی از آن‌چه قبلاً بود نیز کمتر شده است. این است چشم انداز آینده‌ی جهان ارتباطی. برخی اوقات گفته می‌شود که اصول اخلاقی، حتی، اصول بنیادین اخلاقی یکسره در ژورنالیسم بی‌موردند، و ژورنالیسم باید کاملاً تحت تأثیر نیروهای بازار شکل بگیرد. باید در برابر این نظر ایستادگی کرد. یک دلیل لزوم اخلاقمند بودن ژورنالیسم این است که در دموکراسی از ژورنالیسم انتظار می‌رود که در خدمت منافع عمومی باشد، که این امر بدین معناست که ژورنالیسم مسؤولیت چرخش اطلاعات و نظر را می‌پذیرد، امری که بدون آن دموکراسی قادر به عمل کردن نیست، و برای قادر ساختن ژورنالیسم بر این مهم، آزادی مطبوعات مورد پذیرش واقع می‌شود.
▬ اما ژورنالیسم اخلاقمند امری بیش از بایدها و نبایدهاست. ژورنالیسم اخلاقمند عبارت است از درکی متفکرانه از اصول زیربنایی راجع به ضرر و نفع و منافع عمومی، و توان به کار بستن آن‌ها در موارد خاص. واگذاشتن روزنامه‌نگاری به نیروهای بازار را باید رد کرد، و روزنامه‌نگاری عملی اخلاقمند می‌نماید. این امر از آن روست که روزنامه‌نگاری فقط در صورتی می‌تواند نقش ضروریش را اجرا کند که بر پایه مفاهیم اخلاقی از قبیل حقیقت، عینیت و انصاف بنا شود. روزنامه‌نگاری‌ای که بدین معنا اخلاقمند است، روحیه تجاری محض را رد می‌کند و تعهد خدمت به منافع عمومی را می‌پذیرد.
▬ حقیقت‌گویی، مقوّم روزنامه‌نگاری است. بنا بر این، صداقت و دقت در بیان اطلاعات واقعی، واجب است، و هم‌چنین، از آن‌جا که هیچ کس از خطا مبرّا نیست، تعهد به چاپ کردن اصلاحات غلط و قایل شدن حق پاسخگویی برای کسانی که مورد انتقاد قرار گرفته‌اند واجب است. اگر قرار است ژورنالیسم در خدمت اهداف انسانی باشد، پس، التزام به راست‌گویی، امری بنیادین است. روزنامه‌نگاران هم‌چنین، باید در گزارش اخبار منصف و دقیق باشند، باید تصحیح [اخبار غلط] را چاپ کنند، باید [برای افراد] حق پاسخگویی [به مطالب چاپ شده علیه آنان] قایل شوند. آنان باید از تبعیض، فریب، مزاحمت، افشای اسرار و مداخله در امور خصوصی خودداری کنند.
▬ مسأله‌ای هم وجود دارد و آن این‌که گر چه روزنامه‌نگاران ممکن است به حقیقت، و فقط به حقیقت متعهد باشند، اما، انتشار تمام حقیقت، امکان‌ناپذیر است. گزینش اطلاعات همیشه ضروری است و از این رو، اصول بیشتری مانند عینیت و بی‌طرفی، انصاف و تعادل، در خاطر زنده می‌شوند. روزنامه‌نگاران باید در پرتو تعهد به [تأمین] منافع عمومی، به داوری‌هایی همراه با آگاهی اخلاقی مبادرت نمایند. ممنوعات اخلاقی در روزنامه‌نگاری شامل تبعیض جنسی، اشکال دیگر تبعیض، فریب، مزاحمت، مداخله در امور شخصی، سوء استفاده از زنان، و… است.
فرجام
▬ فی‌الجمله، پیوند آزادی انسان و نظم اخلاقی به هر نحو خاصی بیان شود، به عنوان مشغله‌ی کلاسیک ذهن فلسفی باقی خواهد ماند. اثر ماندگار الکسی دو توکویل «دموکراسی در امریکا» پیامدهای ناتوانی از تلفیق آزادی با هنجارهای اخلاقی را تشخیص داد. وی به عنوان یک کاتولیک اعتقاد داشت که آزادی برای تخفیف آن افراط کاری‌هایی که بقای آن را تهدید می‌کنند به دین محتاج است. وی به نفع درک اخلاقی از زندگی به جای جست و جو برای خود بی‌قید و بند استدلال می‌کرد. در این باب توکویل مشکل روشنگری را بدرستی تشخیص می‌داد و باز تأکید می‌کرد که آزادی فاقد نظم، به افسار گسیختگی می‌انجامد. یک قرن بعد، او متعجب نخواهد شد که امر پیش پا افتاده‌ی نظم اجتماعی که به نام رضایت خاطر مطالبه می‌شود اکنون، ما را مغلوب خود ساخته است. زندگی، روی هم رفته، تلاش برای دگرگونی اجتماعی نیست، بلکه به تلاش برای شکوفایی شخص بدل گشته است. حالت ناشایست رضایت از خود و خودشیفتگی که امروزه، دچار آنیم، حیات عمومی را عملاً ناممکن ساخته و هم‌زمان، عرصه شخصی ما را نیز تهی می‌سازد. وقتی روشنگری آزادی تقلیل گرایانه، ولی، متمایزی را به وجود آورد و مدعی شد که خویشتن را می‌توان از طبیعت و فرهنگ جدا ساخت، علی القاعده نفس امکان درک سؤالات اساسی انسان، از بین رفت. در مدرنیته توافق بر سر ملاک‌های اخلاقی، یا درک ماهیت اجتماع و داوری اخلاقی مقدور نیست چون خودمداری خصیصه‌ی مسلط آن است. همان طور که دانیل کالاهان نتیجه می‌گیرد:

• خودمداری، خیر اخلاقی است نه دل‌مشغولی اخلاقی؛ یک ارزش است نه تنها ارزش. خود مداری اگر بر این عقیده استوار است که هیچ درک مشترکی از اصول اخلاقی نمی‌توان داشت و این اصول صرفاً داستان‌هایی‌اند شخصی و محتمل، پس، تنش نجات بخش با سایر خیرهای اخلاقی را که آشکارا نیازمند آن است از دست داده است. … به من می‌گویند حق دارم زندگی اخلاقیم را بسازم و اهداف اخلاقی خودم را شکل دهم، اما، من چگونه این کار را انجام می‌دهم؟ … من متوجه شدم که خودمداری، [به منزله] آدم کسل‌کننده گنگی است که برای محافظت در برابر قلدرهای اخلاقی مناسب است، اما، به عنوان رفیق صمیمی، عاقل و با بصیرت، بی‌فایده و ملالت آور است.

▬  بررسی جداگانه آزادی، در آغازین نقطه، بر جوهر تام و تمام اخلاق سایه می‌اندازد. گفتمان اخلاقی ما به شدت آشفته می‌شود خویشتن احساسات زده، گرایش به خودمداری در اخلاق، و خیالاتی چون حقوق طبیعی. تحقق بخشیدن به دموکراسی اصیل برای شهروندان مختار، جز با تلفیق مجدد آزادی با نظم اخلاقی صورت نمی‌پذیرد.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.