برداشت آزاد از جرج مککارتی؛ ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ کارل مارکس، بعد از طرح مفهوم «محتوای اجتماعی-تاریخی کالا» (social content of the commodity)، به ارسطو در ابتدای بخش یکم کتاب «سرمایه» ارجاع میدهد:
• «از این رو، شکل دوم همارزی کالاها، حاکی از این است که مبادله کار انضمامی، تبدیل به صورتی میگردد که آنچه مخالف خودش است را شکل میدهد و خودش را در آن متبلور میسازد. ... بنابراین، ما سومین شکل خاص از همارزی را داریم که بر اساس آن، کار خصوصی افراد از صورتی از کار مقابلش، یعنی کاری که مستقیماً به شکل اجتماعی است، اخذ میشود. اگر به متفکر بزرگ دیگری برگردیم که در ابتدا، بسیاری از این اشکال همارزی کالاها، خواه همارزی فکری، همارزی اجتماعی یا همارزی ماهوی آنها را مورد تحلیل قرار داد، شکل دوم و سوم همارزی کالاها، قابل فهمتر خواهد شد. منظور من ارسطو است».
▬ آنچه دو کالای متفاوت را در بازار، همارز و بنابراین قابل مبادله میکند، چیست؟
▬ مارکس دریافت که ارسطو، میان یک کالای ساده و پول به عنوان کالایی فراگیر که مبادله را تسهیل میسازد، رابطه برقرار ساخته است.
▬ او افزون بر این، به اهمیت مسألهی سنجش ارزش کالاها توجه داشت، اما واقعاً پول همارز محتوای واقعی و ارزش کالا نیست. ارسطو دقیقاً متوجه جوهر مشترکی نیست که برابری میان کالاها را تعیین میکند.
▬ البته از نظر مارکس، ناکامی ارسطو ربطی به کمی هوش و زکاوت ارسطو ندارد. هرگز. اقتصاد توسعهنیافتهی یونان باستان و اتکایش بر کار بردگی و «نابرابری طبیعی»، علت آن است که جوهر راستین همارزی کالاها خود را نشان نمیداد.
▬ آنچه بعداً آدام اسمیت فهمید، برمیگردد به توسعه تاریخی جامعه که معلوم کرد ارزش در «کار» است. اینکه ارزش کل کار در بازار برابر است، و مبنایی کمی برای اندازهگیری و مبادله به دست میدهد، فقط با تکامل جامعه آشکار میشود.
▬ این تکامل، زمانی رخ میدهد که کار هم مانند زمین و موادِ خام، تبدیل به کالاهایی قیمتدار شوند که میتوانند در بازار، بدون محدودیت، خرید و فروش شوند.
▬ کار در ذیل سرمایهداری، متجانس، تخصصی و ماشینی شده است. در واقع، کالایی شدن کار، نتیجهی یک شکل تاریخی خاص از تولید ازخودبیگانه است، و محصول مبادله یا طبیعت نیست.
▬ هر چند ارسطو این جوهر مدرن کار را حتی تصور هم نمیکرد، ولی دقیقاً از همین جا الهام و احترام مارکس را به سوی خود جلب میکند، چون ظاهراً او، بهتر از اسمیت و ریکاردو، جوهر «کار» راستین و انسانی را میفهمد. این، جوهر مشترکی است که تغییر در بازار را میسر میسازد.
مآخذ:...
هو العلیم