فیلوجامعه‌شناسی

مرور فلسفه تحلیلی: اصول فلسفه رئالیسم در نظریه تفسیر ریشه‌ای دانلد دیویدسن

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از دکتر محمود خاتمی؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ مشابه نظریه‌ی ترجمه‌ی ریشه‌ای (radical translation) کواین، دانلد دیویدسن، نظریۀ تفسیر ریشه‌ای (radical interpretation) را مطرح می‌کند.
▬ دیویدسن، برای رسیدن به طرح کلی نظریۀ تفسیر ریشه‌ای، ابتدا این سؤال استعلایی را مطرح می‌کند که «تحت چه شرایطی ارتباط (communication) اعتبار دارد؟».
▬ دیویدسن، در آخر، می‌خواهد به این برسد که روابط انسانی و مسائل معنایی و مسائل معرفتی بر بستر ارتباطات انسان مبتنی است. به عبارت دیگر، بدون وجود بستر از پیش مفروض رابطه انسانی، مسائل معنایی و مسائل معرفتی قابل طرح نیست.
▬ در این ارتباطات انسان، نوع عرفی وجود دارد که مانع از بروز شکاکیت مطلق است، بنا بر این، ما در باورهای عمده خود، دچار خطا نیستیم و می‌توانیم با هم ارتباط داشته باشیم و به واسطه این ارتباط می‌توانیم معانی را به هم منتقل کنیم.
▬ دیویدسن، قائل است که ما یک سلسله باورها داریم. این باورهای ما چه پسینی باشد، چه پیشینی، نمی‌توانیم به قطع بگوییم که در همه این باورها دچار اشتباه شده‌ایم. بر عکس، می‌توان به قطع گفت که بخشی از این باورها که قدر مشترک ارتباط است، به طور قطع اشتباه نیست.
▬ لذا، می‌توان راجع به یک حداقل توافق کرد و با این توافق، از شک مطلق خارج می‌شود.
▬ دیویدسن می‌خواهد به این طریق، هم به شکاکیت روانی هیوم پاسخ دهد، و هم به شکاکیت دستوری دکارت.
▬ به نظر او، اصلاً لازم نیست که نظریه‌ی شناخت از بحث شک آغاز کند، چون حداقل یقین در این‌جا وجود دارد. ما مستقل از این که درون گرا باشیم یا بیرون گرا، می‌توانیم این حداقل یقین را توجیه کنیم.
▬ اساساً بهتر است نظریۀ شناخت، از کالبدشکافی این حداقل‌های ریشه‌ای آغاز گردد.
▬ پس، ریشه‌ی درختِ تفکرِ دیویدسنی سؤال استعلایی است که او مطرح می‌کند. تنه‌ی آن، بیرون گروی (این اعتقاد که شناختی که چیزی برای گفتن درباره جهان داشته باشد، باید پسینی باشد) اوست؛ در همین تنه، شیارهای زبان و بحث‌های مربوط به فلسفه‌ی ذهن وجود دارد، و میوه‌های آن، تفکر و صدق و رفع شکاکیت است. این میوه‌ها، چتر کلی ارتباط را شکل می‌دهند.
▬ یکی از اصطلاحاتی که دیویدسن در این بحث از آن استفاده می‌کند، اصطلاح «charity» است.
▬ «charity»، در مسیحیت، به معنای محبت‌های انسان دوستانه است، که در زبان روزمره به معنای صدقه هم به کار می‌رود، مقصود دیویدسن از استعمال واژۀ charity به عنوان یک اصل، «اصل حمل به صحت» (principle of charity) است. منظور از این اصل، در همه انسان‌ها نوعی عقلانیت  واحد هست که نوعی حقیقت‌یابی یکسان را میان آنها میسر می‌سازد؛ همه‌ی انسانها به یک نسبت از چنین عقلانیتی برخوردارند؛ عقلی که قابلیتِ کشف دارد، و توان کشفِ واقعیت و دسترسی به حقیقت و صدقِ اشیاء برخوردار است.
▬ این اصل، اصلِ موضوعه (postulate) است و نیازی اثبات ندارد و پیشینی است.
▬ اصل حمل به صحت (charity) حاکم بر کلیت تفکر دیویدسن است. روایت دیویدسن از این اصل اکثری است، لذا، از آن به اصلِ روایت قوی حمل به صحت (strong principle of charity) تعبیر کرده‌اند.
▬ از این قرار، دیویدسن خود را «رئالیست» می‌داند، و قائل است که هر کسی که رئالیست است باید آن را قبول کند، لذا، شباهتی می‌توان بین آراء او و دیگر رئالیست‌ها پیدا کرد.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.