فیلوجامعه‌شناسی

کارل مارکس: علم پوزیتیو+فضیلت

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از جرج مک‌کارتی؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ مارکس، مفتون ارسطو بود. مارکس، در نقد حقوق فراگیر انتزاعی در ”گروندریسه“ و ”نقد برنامه‌ی گوتا“، و عدم پذیرش لیبرالیسم و سودگرایی و رد آزادی‌های بی‌محتوای بازار، ابزار نظری ارسطو را به کار گرفت.
▬ ارسطو، حول مفهوم گران قدر eudaimonia و «سعادت»، که فضیلت را در تحقق نفْس و ارضاء هماهنگ نیازهای انسانی تعبیر می‌کرد، کل نظام فکری مارکس را در سراسر عمر تسخیر کرد. به عبارت دیگر، تأثیر ارسطو قدر مشترک ثابت کل آثار مارکس است.
▬ امروزه، این تلفیق مدرن‌ها و یونانیان، در علوم اجتماعی بندرت دیده می‌شود. تأکید بیش از حدی بر دیدگاه خاص جامعه‌شناسی پوزیتیو وجود دارد که جلوی دیدهای باز را می‌گیرد.
▬ اصرار فلج کننده دانشجویان بر جامعه‌شناسی مدرن، منابع عظیم الهام خارج از میدان نحیف جامعه‌شناسی پوزیتیو را سد می‌کند. با ظهور روشن‌گری و پوزیتیویسم، و تسلط علوم اجتماعی به عنوان پیش‌فرضی برای معرفت حقیقی، ارزش‌ها و اخلاق و سعادت و فضیلت تصعید شده است.
▬ مارکس در «سرمایه»، علم پوزیتیو را که برای راهنمایی انسان، بغایت ضعیف و نحیف است را انکار می‌کند، و دو جهان اقتصاد سیاسی و حکمت عملی را تلفیق کرد.
▬ مارکس، چهارچوب علمی تازه‌ای پدید آورد که به اندازه ارسطو، خواستار دامنه وسیعی برای دانش بود؛ در این نگاه علمی، تجربه و فضیلت و سعادت و اخلاق به هم دوخته شد. در «سرمایه»، طیف عظیمی از مفاهیم علوم انسانی مطرح شده‌اند که حکایت از این تلفیق بزرگ دارد: مبادله‌ی ساده، مبادله پولی، تجارت، سرمایه، بانکداری، و تولید صنعتی از یک سوی، اتلاف و اسراف در اجتماع، حوزه عمومی، مشارکت سیاسی، تشریک مساعی متقابل میان دوستان و شهروندان، دموکراسی و تحقق نفس.
▬ در «سرمایه»، تولید اساساً یک اتفاق انسانی است و از این رو، ماهیت نیرومند اخلاقی و سیاسی دارد؛ پس، «اقتصاد + سیاسی» در نهایت، علمی در باب اخلاق و عدالت اجتماعی است.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.